شناسهٔ خبر: 10346 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گزارشی از نشست «نظام علمی و دانشگاهی در ایران و مساله نابرابری»؛

فراستخواه:شاهد فروش آموزش در نظام آموزش عالی هستیم

مقصود فراستخواه زندگی و علم‎آموزی به مثابه یک کالا شده و به مدارج علمی نیز، شی‎انگارانه نگریسته می‎شود. یعنی در نزد عموم می‎شنویم که مدام عنوان می‎شود دکترا دارید یا ندارید؛ این یعنی دکتری به حالت بت‎وارگی در آمده است و هم‎چون کالایی خریداری می‎شود. زیمل از این فرایند به عنوان «بی‎رحمی پول» یاد می‎کند که گوشه‎ای از تراژدی سلطه‎ی عینیت بر فرهنگ است.

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‎ریزی آموزش عالی و استاد جامعه‏‎شناسی درباره مشکلات امروز آموزش عالی کشور به طرح مساله پرداخت و از نابرابری‎هایی که در آموزش عالی در حوزه‎ی دانشگاهی کشور وجود دارد، از نابرابریهای طبقاتی، سرزمینی، جنسیتی و ... سخن گفت و نیز مسائلی که زمینه‎ی این نابرابری‎ها را منجر شده است. در ادامه مشروح سخنان این نشست آمده است.

در ابتدای بحث مقصود فراستخواه به مفهوم واژه‎ی نابرابری، برای روشن‏‎تر شدن موضوع پرداخت و گفت: منظور از نابرابری در مقابل کلمه‎ی برابری به معنای حقوق بشری یعنی برابری شهروندها در تمام بخش‎های زندگی، صرف‎نظر از دین، عقاید، باورها و غیره است. وی گفت: منظور از نابرابری در مقابل کلمه‎ی برابری، مساوات نیست. این دو با هم متفاوت هستند. بر طبق درک سنتی از واژه‎ی مساوات، مساوات یک ارزش بود و جایگاه خاص خود را داشت. و به آن به عنوان یک میراث بشری نگریسته می‎شود. اما در ایران معنای جدید برابری از دوره‎ی قاجار با دیدگاه روشنفکران متبلور شد؛ با آرای کسانی چون ملکم‎خان، آخوندزاده، طالبوف و دیگران؛ این افراد بودند که  مفهوم جدید برابری را در عصر معاصر رقم زدند.

فراست‏خواه در ادامه افزود؛ در دوره مشروطه این گفتمان اجتماعی یعنی گفتمان برابری، در حد محدود در سطح نخبگان به وجود آمد؛ مثل مجله مساوات، حزب عامیون و ... . و وقتی این واژه وارد حوزه دین‎‏اندیشان تحول‎گرا و نوگرا شد، در بین این قشر دچار ابهام شد. به طور مثال در آرای محمد عبده بین واژگان برابری و مساوات چندان تفکیکی صورت نمی‎گیرد. در آرای میرزای نایینی نیز همین مساله نمود دارد. و هم‎چنین در دوره مشروطه در جای جای بحثها، برابری و مساوات یکی گرفته شده است. با این تفاسیر یک نوع ادبیات مشوش در روشن‎اندیشی دینی به وجود می‎آید. همین موضوع در مورد دو واژه‎ی شورا و پارلمان نیز وجود دارد.

عکس نشست فراست خواه

عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‎ریزی آموزش عالی در بحث نابرابری در آموزش عالی کشور به معنای آن در نزد جان رالز اشاره کرد و بیان داشت؛ برابری به معنای جان رالز، طرحی از انتخاب اجتماعی است. در این انتخاب اجتماعی یک هم‎نوایی اجتماعی در پی یک نظم رضایت‎بخش از اشتراک مساعی و تقسیم عواید اجتماعی با موازنه‎ی رضایت‎بخش برای خواسته‎های رقیب است. وی گفت: رالز تاکید دارد این برابری تنها در شرایط آزادی به دست می‎آید. و اگر شرایط آزادی فراهم نباشد برابری نوعا تبدیل به ضدخود می‎شود. در واقع باید این طور گفت، اگر برابری تحت قیمومیت گروهی قرار گیرد، نابرابری تازه‎ای شکل می‎گیرد.

استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت: بحث نابرابری در آموزش عالی کشور در چند دسته قابل تقسیم است. در این بخش در ابتدا باید به نابرابری‎های طبقاتی اشاره کرد که شکل فاحش آن، پولی شدن دانشگاه‎های کشور است. مورد بعد، نابرابری سرزمینی است. ایران به عنوان یک واحد جغرافیایی با معنای تاریخی خاص خود، در آن نابرابری‎هایی دیده می‎شود. نابرابری سیاسی، از دیگر موارد نابرابری‏‎ها است. همان طور که این روزها در اخبار می‎بینیم بسیاری از افراد بدون هیچ ضابطهای در مقطع دکتری جلو آمده‎اند که تمام آن، ریشههای سیاسی و مدیریتی دارد.

وی در ادامه افزود؛ نابرابری جنسیتی نیز از نابرابری‎هایی است که بحث‎های زیادی به دنبال داشته است. این نوع نابرابری را در سیاست‎گذاری‎های کشوری نیز می‎بینیم. از دیگر نابرابری‎ها در این حوزه، نابرابری‎ها بر مبنای شهرت است که در سمینارها و مجلات وجود دارد؛ داورهایی که هر روز داورتر می‎شوند. در واقع گروهی خاص از افراد وجود دارد که همیشه داور هستند. و به موجب شهرت این نابرابری به وجود می‎آید. یا مثال واضح‎تر آن در مقالات استاد-دانشجو است که اسم استاد در ابتدا می‎آید.

این محقق در ادامه به نابرابری‎های مدیریتی و پست‎های دانشگاهی در حوزه آموزش عالی اشاره کرد و گفت: نابرابری‎هایی در بخش مدیریت است که ناشی از موقعیت است. کسانی که به طور مرتب مدیرگروه می‎شوند. این امر ناشی از موقعیت افراد است که منجر به نابرابری آموزش عالی شده است.

فراستخواه در ادامه گفت: این نابرابری‎هایی است که من در پیرامون خود شاهد آن هستم. و همین موضوع باعث طرح مساله شد. از این امر دیگر نمی‎توان به عنوان پدیده نام برد زیرا در حد نو پدیده نیست و از آن عبور کرده است و متاسفانه تبدیل به رویه شده است. در این‎باره باید به فروش آموزش در دانشگاه اشاره کرد که بدون کنکور، بدون هیچ ارزشیابی، چه در فرایندها و چه در واحدها و چه در پایان‎نامهها، در حال وقوع است. وی به مصداق‎‏ها اشاره کرد و گفت: پذیرش دانشجو در مقطع ارشد و دکتری با شهریه‎های چند ده میلیونی در پردیس‎های قشم، چابهار، کیش، منطقه آزاد تجاری ارس و ... از آن جمله است. وی در این‎باره به مثالی اشاره کرد و گفت: به وجود آمدن پردیس‎ها و گرفتن دکترا حکایت «نماز صبح، یک رکعت، بدون وضو است».

این استاد جامعه‎شناس ادامه داد؛ ۸۰ درصد دانشجویان کشور انواع پرداختی‎ها را دارند. حتا دانشگاه‎های دولتی انواع پرداختی‎ها را از دانشجویان خود دریافت می‎کنند که چه بسا از نظر کیفیت در حد مطلوبی نیز نیستند. او گفت: افزایش ظرفیت‎ها پذیرش دانشجو، بدون هیچ ضابطه و قانون‎مندی، از دیگر مواردی که باید به آن اشاره کرد و در این فرایند هیچ ضابطه‎ای وجود ندارد و در خروجی‎ها نه دانشی انباشت می‎شود و نه سرمایه‎ی انسانی به وجود می‎آید.

فراستخواه در نتیجه‎ی این فرایند از سیطره یافتن پول بر امر آموزش یاد کرد و گفت: این موضوع مرا به یاد بحث زیمل می‎اندازد که از «سیطره‎ی پول بر امر یادگیری» نام می‎برد. آن‏ جایی که عنوان می‎دارد، چه‎گونه پول به جای متغیر وابسته تبدیل به متغیر مستقل می‎شود. زیمل در بحث «فلسفه پول» در چارچوب نظری خود که دیالتیک فرم و محتوا است، توضیح می‎دهد، مهم محتوای زندگی است که در اشکال مختلف صورت‎بندی می‎شود. در واقع مساله از آن‎جایی آغاز می‎شود که شکل، مستقل از محتوا گردیده و حتا آن را مخدوش می‎کند.

او گفت: در فلسفه پول، پول صورت‎بندی تولید و مبادله است و متغیر وابسته محسوب می‎شود. اما اکنون از محتوا، استقلال پیدا کرده است. بنابراین زندگی و علم‎آموزی به مثابه یک کالا شده و به مدارج علمی نیز، شی‎انگارانه نگریسته می‎شود. یعنی در نزد عموم می‎شنویم که مدام عنوان می‎شود دکترا دارید یا ندارید؛ این یعنی دکتری به حالت بت‎وارگی در آمده است و هم‎چون کالایی خریداری می‎شود. زیمل از این فرایند به عنوان «بی‎رحمی پول» یاد می‎کند که گوشه‎ای از تراژدی سلطه‎ی عینیت بر فرهنگ است.

این استاد در ادامه‎ی بحث خود اظهار داشت؛ جامعه‎ی دانشگاهی ما به بی‎راهه می‎رود و اگر بخواهم در این‎باره مثالی بزنم باید به سیستم آموزشی امریکا اشاره کنم. شما می‎بینید در امریکا آموزش به عنوان سرمایه‎گذاری عمومی است که در محتوای زندگی انجام می‎شود. سال تحصیلی ۶۵-۱۹۶۴ در این کشور، سرآغاز دگرگونی فوق‎العاده در سیاست‎های آموزشی می‎شود، که در آن لیندون جانسون بیان می‎کند؛ راه حل همه‎ی مسائل ما و بلکه راه حل همه‎ی مسائل جهان، در یک تحلیل واقعی به یک کلمه ختم می‎شود و آن «آموزش» است. وی در ادامه گفت: دختر ۱۰ ساله‎ی افغانی که در یک عملیات انتحاری به خود مواد منفجره می‎بندد و آن را منفجر می‎کند، مساله‎ای است که ناشی از عدم آموزش یا فقر آموزشی ناشی می‎شود.

مقصود فراستخواه در ادامه افزود؛ برای توسعه به جرم نیاز است که در حال حاضر در کشور، ما این جرم اجتماعی را نداریم. دانشگاه به جای این‎که نهادی باشد برای تحرک اجتماعی و مقابله برای نابرابری‎ها، خود به یک نابرابرساز تبدیل شده است؛ تولید نابرابری اجتماعی، یعنی کسانی که مدرک را می‎خرند و با این خرید و فروش مدرک، نابرابری‎های اجتماعی و طبقاتی روز به روز بیش‎تر می‎شود.

او گفت: در باب بازتولید نابرابری‎ها توسط دانشگاه، مباحث نظری مهمی وجود دارد. هم در سنت چپ در آرای افرادی چون آلتوسر، گرامشی و دیگران و هم در سنت وبری و این طرف. در این آرا به یقه طلایی‎ها اشاره می‎شود که مدیریت و فن‎آوری می‎خوانند و نوآور می‎شوند و کسانی که در رشته‎های پایین‎تر تحصیل می‎کنند و دیگر نوآور نیستند و کارمند می‏‎شوند. و این به علاقه و تلاش برنمی‎گردد. بلکه دلیل آن «عدم وجود پول» است که نابرابری را زمینه‎ساز می‎شود.

نشست فراست خواه

وی در ادامه به ریشه‎ی این نابرابریها اشاره کرد و گفت: ایدئولوژی‎ها را نابرابرساز می‎دانم که باعث این مساله شده‎اند. این ایدئولوژی‎های نابرابرسازی که لازم می‎دانم دانشگاه‎‏های ایران از آن رها شوند، عبارتند از؛ ایدئولوژی «راه رشد»، که به طور مثال در قبل از انقلاب همان طور که سرمایه‎داری نفتی حاکم بود، دانشگاه در خدمت نخبگان شهری بود و نابرابری‎ها را زمینه‎ساز شد. این یک ایدئولوژی دولتی بود که روشنفکران حول و حوش آن جمع شده بودند و کار می‎کردند. و با این روند واقعا فکر می‎کردند در حال کمک به رشد علمی کشور هستند. و به نظر می‎رسد یکی از عوامل انقلاب ایران نیز این امر بوده است. انقلاب شد به خاطر وجود تعارض‎ها و ابهام‎هایی که در برنامه‎ها وجود داشت.

وی در ادامه اشاره کرد؛ بقیه‎ی ایدئولوژی‎های زمینه‎ساز در این نابرابری‎ها به بعد از انقلاب برمی‎گردد. در ایدئولوژی انقلاب، ما امر کدگذاری را داریم؛ انقلابی- ضدانقلابی. مورد بعد ایدئولوژی «دین دولتی» است. ایدئولوژی که سبب نابرابری چون گزینش، سهمیه‎بندی، جنسیت و ... می‎شود. مورد بعدی ایدئولوژی «بنگاه‎داری» است؛ سیطره‎ی پول، ایدئولوژی بازار و بنگاه‎داری. نگاه من در این مورد به عنوان فن اقتصاد، مساله مدیریتی نیست. به معنای این است که دانشگاه‎ها را به بنگاه تبدیل کنیم که درآمد داشته باشیم. و این امر هم ناشی از این است که گفته‎اند درآمد خود را از جایی به وجود آورید. در ایران اگر مدیر دانشگاهی بخواهد در سیاست‎های آموزش عالی، از فن و صنعت سر در بیاورد، زمان میخواهد. ولی پول داده می‎شود و مدرک تحویل می‎گیرند. همان‎طور که صنعت نفتی، راه راحتی بود و بیان می‎شد فعلا با این مساله مشکلات را حل کنیم، فروش مدرک به افراد خاص نیز ادامه‎ی همان راه است.

در ادامه فراستخواه به ایدئولوژی «معرفتی» اشاره کرد و گفت: ایدئولوژی معرفتی را با صدایی بلند ابراز می‎کنیم چنان که جایی برای نقد و ملاحظه‎ی آن دیگر وجود ندارد. او ادامه داد؛ ایدئولوژی بعدی ایدئولوژی «آریستوکراسی علمی و دانشگاهی» است که آن را با اثر ماتیو باید توضیح داد.

عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‎ریزی آموزش عالی گفت: در مکتب نئولیبرال آمده است که بازار همه‎ی کارها را نمی‎تواند انجام دهد و محدودیت‎های خاص خود را دارد. رفاه اجتماعی با بازار اجتماعی ایجاد نمی‎شود. و نه تولید برخی کالاها و خدمات، تنها از طریق رقابت‎های آزاد و بازار به نقطه‎ی بهینه می‎رسد؛ و نه رفاه اجتماعی محقق می‎شود. جامعه مهم‎تر از بازار است و باید برای جبران شکست بازار، تدابیری نهادینه اندیشید. از همین روی آموزش عالی را نمی‎توان به بازار سپرد که آموزش، تابعی از منطق بازار شود.

او گفت: بنابراین با سیطره‎ی پول، دانشگاه از فلسفه‎ی وجودی خود بیگانه می‎شود. در همین رابطه بلوم بحثی به نام «شکست دانشگاهی» دارد. او در کتاب خود به نام «زوال ذهن امریکایی» می‎گوید؛ دانشگاه در امریکا در حال شکست است و دانشگاه‎های امریکایی از آموزش صحیح جوانان امریکایی برای یک زندگی مطلوب دموکراتیک درمانده است. البته او این دیدگاه را با محافظه‎کاری نقل می‎کند. اما در مقابل این نگاه محافظه‎کارانه نگاه‎های ادوارد سعید، فایرابند، لیوتار و دیگران را نیز داریم که با نگاه انتقادی، دانشگاه‎ها و سیستم آموزشی را نقد و بررسی می‎کنند.

این استاد جامعه‎شناسی افزود؛ لیوتار در فصل ۱۲ کتاب خود میگوید، ارزش‏های مبادله‎ای بر دانش غلبه پیدا کرده است. یعنی دانشجو به مشتری بدل شده است، درس دادن- حقوق گرفتن؛ مقاله نوشتن- ارتقا یافتن. لیوتار نقد میکند، دانشگاه به تدارکات‎چی نهادهای قدرت و ثروت تقلیل یافته است و نیروی متخصص برای بوروکراسی دولت یا بنگاه‏‎های کار در بازار، تربیت می‎کند. و با این کار، تفکر انتقادی، خلاقیت، روشنفکری، اکتشاف و شور زندگی دانشگاهی از بین میرود. و نیز نقش دانشگاه در تحرک اجتماعی بلا موضوع می‎شود.

وی ادامه داد؛ این مبحث در آرای ریدینگز با عنوان دانشگاه در معرض ویرانی، بحث شده است. بوردیو در کتاب «انسان دانشگاهی» همین نقدها را دارد و به نقد رادیکالی آموزش عالی فرانسه می‎پردازد. مرتن و همکاران وی در بررسی‎های جامعه‎شناسانه‎ی علم، از مصاحبه با برندگان جایزه نوبل دریافتند که دانشمندان برجسته اعتبار زیاد و نامتناسبی برای خدمت خود به علم دریافت می‎کنند؛ در حالی که اشخاص جوان‎تر و نسبتا ناشناخته در قبال خدمت مشابه، به اعتبار اندکی دست می‎یابند. در واقع امتیاز منجر به امتیاز می‎شود و امتیاز، امتیاز می‎آورد.

این محقق گفت: الگوی تولید علم در ایران، الگوی استاد- دانشجو است. در کنفرانس‎های علمی، ارائه مقالات  ‏توسط افراد مشهور معمولا پاداش بیش‎تری به همراه دارد نسبت افرادی که در مسیر ترقی هستند. و نیز در آثار دارای چند مولف به ویژه در پایان‎نامه‎ها، این مساله نمود بیش‎تری دارد. هم‎چنین داورها، داورتر و ناداورها، ناداور باقی می‎مانند.

این استاد جامعه‎شناسی عنوان داشت؛ برخی مشکلات در این زمینه، به آیین‎نامه ارتقا برمی‎گردد. در سال‎های گذشته، ارتقا شامل نفر اول می‎شد. در حالی که استاد راهنما باید یک نوع ارتباط اخلاقی- معرفتی داشته باشد که بسیار ارزش‎مند است. اما متاسفانه این رابطه به بت‎وارگی بدل شده است. او ادامه داد؛ در بحث ماتیو مساله‎ی دیگر زنان دانشمند است که با پدیده جنسیت در ارتباط است. زنان دانشمند در سوگیری‎های سیستماتیک نسبت به فعالیت‎های علمی و شناختی خود، اعتبار لازم را کسب نکرده‎اند. زنی که زن شده، همان طور زن‎تر می‎شود و مردان علم، مردتر می‎شوند. به طور مثال در ایران تنها ۲۰ درصد از اعضای هیات علمی دانشگاه‎ها به زنان اختصاص دارد. در دانشگاه‎های غیرانتفاعی و آزاد این رقم کم‎تر است و در دانشگاه پیام‎نور بیش‎تر، که باز هم به مساله‎ی سیطره‎ی پول برمی‎گردد. وی گفت: در سطح سازمانی هم این نابرابری‎ها وجود دارد. طبق تحقیقات انجام شده، دانشگاه‎های دولتی، ۷/۲ برابر ظرفیت خود، دانشجو می‎پذیرد. و همین امر خلاقیت را از دیگر دانشگاه‎های غیردولتی می‎گیرد.

 

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۸ ۱۵:۳۵مخاطب سایت وزین فرهنگ امروز 0 1

    پیش از این آقای محدثی در جلسه‌ی نقد سیاستهای اموزش عالی در انجمن جامعه‌شناسی که با حضور خود آقای دکتر فراستخواه و چهار استاد دیگر برگزاز شد پدیده‌ی فروش آموزش" در آموزش عالی ایران ر انقد کرده بود. مراجعه شود به مطلب "نقد سیاست‌های آموزش عالی ایران در نخستین کرسی «نقد اجتماعی برنامه‌های دولت»" در سایت انجمن جامعه‌شناسی به نشانی http://isa.org.ir/session-report/6011
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۱ ۱۰:۳۳ 0 0

    عالی بود.ممنون
                                

نظر شما