به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ همایش یکروزه «چهل سال پس از پیروزی انقلاب ایران؛ آراء و نظریههای جامعهشناختی در باب انقلاب اسلامی» سهشنبه (27 آذرماه) با حضور جامعهشناسی و برخی دیگر از استادان دانشگاه در تالار مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر بیژن عبدالکریمی به طرح مباحث خود پرداخت. وی گفت: «عنوان مطلب من این است که آیا روشنفکران ما در 40 سال پس از انقلاب گامی رو به جلو برداشتهاند یا نه؟ این سوال نادقیق و گمراهکننده بهنظر میرسد با توجه به وجوه گسترده حیات ذهنی بشری نمیتوان جواب قطعی برای این سوال یافت. اما چرا من این سوال را طرح کردم؟ به این دلیل که قصد دارم نه بهصورت کلی که به اعتباری خاص به این پرسش نگاه کنم. نگاه من این است که منطق و روش تحلیل روشنفکر ما قبل و پس از انقلاب اسلامی تغییری نکرده است.»
وی سپس به طرح این بحث پرداخت که مساله محوری ما در دو قرن اخیر توسعهنیافتگی بوده است و گفت: «ما دو قرن است از این مسأله رنج میبریم و به نظر میرسد در آیندهای نزدیک هم توان حل مسائل خود را نداریم. ادعای من این است که بعد از چهل سال تعمدات عمیقی در جامعه روشنفکری ما صورت نگرفته است. پس سخن نه بر سر تحلیل که بر سر منطق تحلیل و روش تحلیل است. ادعای من این است که یک منطق مشترک در میان ایرانیان وجود دارد در شرایط فعلی میان عوام و خواص اعتراض به وضع موجود شایع است ولی در مورد اینکه راه برونشد چیست منطق روشنفکر و عامی یکی است و هیچیک راه برونشد و راهحلی ندارند.»
عبدالکریمی پرداخت روشنفکرانه به آرمانها را انتزاعی و غیرتاریخی دانست و گفت: «این عقلانیت انتزاعی مهمترین عامل عدم درک ما از شرایط است. جریان روشنفکری دائماً به ایدهها تکیه میکند بیآنکه تحلیل خود از هستی اجتماعی ـ تاریخی ما را ارائه دهد. به اعتبار حرکت از ایدهها به سمت واقعیت تفاوتی بین روشنفکر قبل و پس از انقلاب نیست. روشنفکر ما همواره در حال مقایسه خود با غرب است و انتظار تحقق آنچه در غرب شکل گرفته در جامعه خودمان را دارد. اما او در نیافته است که بستر اجتماعی و تاریخی ما متفاوت است.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «دموکراسی و آزادی ایدئولوژی نیستند. اتفاقهایی در بطن حیات تاریخی و اجتماعی ما باید بهوجود بیاید تا این مقولهها محقق شود. روشنفکر ما قبل و پس از انقلاب در پی جانشین کردن ایدئولوژی به جای نهاد بوده است.»
عبدالکریمی افزود: «مساله ما با نقد اخلاقی قدرت حل نمیشود ولی تمام نقدهای ما به قدرت ـ اخلاقی بوده است. دغدغهمان رفتن آدمها بد و آمدن آدمهای خوب است. این نقدها رمانتیک است و تا هنگامی که واقعیت سیاسی و اجتماعی تغییر نکند وضع ما همین خواهد بود.»
در بخش دیگری از این همایش دکتر علی دینی ترکمانی به بیان سخنان خود پرداخت. وی گفت: «نقد من بیش از هر چیزی نقد رویکردهای تکعلتی است و نقد تاکید بیشاز اندازه در تحلیلهای ساختارگرا که در نهایت به نوعی جبرگرایی میرسند و امید تغییر را از بین میبرند.»
وی ضمن اشاره به اینکه نمونه اینگونه از نقدها را در سخنان سخنران پیشین دیدیم گفت: «این موضوع که ساختار اقتصاد ما مبتنی بر نابرابری بوده است این موضوع که فرهنگ ما مشکلاتی دارد و این موضوع که اقتصاد ما نفتی است همواره مبنای تحلیلهای تکعاملی از انقلاب ایران قرار گرفتهاند. در فرضیههای فرهنگمدار از آنگونه که آقای عبدالکریمی به آن اشاره کردند اصل ایده این است که جامعه ما هنوز ایلیاتی است و تا این فرهنگ اجتماعی ایلیاتی برقرار است نمیشود انتظار زیادی از حاکمان داشت. در این نگاه انقلاب برآمده از یک انقلاب است که باعث میشود خشم مردم سرریز شود و حاکمان را سرنگون کند. نتیجه این نگاه این است که امید زیادی نباید داشت.»
وی در نقد این نگاه گفت: «شاخصههایی وجود دارد که نشان میدهد این نگاه چندان درست نیست از جمله جنبش اجتماعی مبتنی بر شبکههای اینترنتی در ایران که در جهان نمونه بوده است و یا موارد دیگر از این دست نشان میدهد جامعه جلوتر از ساخت سیاسی حرکت میکند.»
ترکمانی افزود: «یک فرضیه دیگر، فرضیه اقتصاد نفتی است که مبنای آن این است که دولت همیشه منابع را در دست داشته و بینیاز از درآمدهای مالیاتی بوده و به همین دلیل پاسخگو نبوده است بنابراین حتی قوانینی که خود وضع کرده را زیر پا گذاشته است. این رویه چرخه برافتادن و برسرکار آمدن حکومتها را نشان میدهد و البته بر مبنای آن میشود گفت تا وقتی نفت و گاز وجود دارد وضع همین است در حالی که تجربههای جهان نشان میدهد میتوان از این بحرانها بیرون آمد اگر که دولتی در اصطلاح نهادساز و ساختمانساز داشته باشیم. اصطلاح دولت ساختمانساز یکی اصطلاح مربوط به فلسفه سیاسی توکویل است.»
وی گفت: «من ضمن اینکه معتقد به عوامل ساختاری هستم بنابر تجربه به این نتیجه رسیدم که نقش شخصیت در تاریخ را نمیشود نادیده گرفت کافی بود که شاه به هشدارها گوش میداد تا روند تغییر کند حتی اگر در زیرساختها مشکل وجود داشته باشد لازم است تحولاتی از بالا صورت بگیرد تا قطار جامعه از ریلی که میتواند به ناکجاآباد ختم شود بیرون بیاید.»
دینی ترکمانی نمونه موفق دخالت از بالا را رویکرد گاندی در هند دانست و گفت: گاندی با وجود فضای بهشدت پرمناقشه دینی هند دست از آرمان برابری دینی برنداشت و حتی جان خود را برسر این آرمان گذاشت ولی توانست نهادی مانند حزب کنگره را شکل دهد و این نهاد باعث شد که اکنون هند بهنام بزرگترین دموکراسی جهان مطرح شود. آیا اگر گاندی روش دیگری اتخاذ میکرد وضع هند اکنون همین بود؟
وی گفت: زیرساخت اصطلاح در زمان پهلوی هم وجود داشت کافی بود شاه اجازه بدهد تا روند کمی متفاوت شود آنوقت زیرساختهای فرهنگی یا اقتصاد نفتی نمیتوانستند جلوی حرکت او را بگیرند. بر این مبنا من معتقدم تحلیلهای ساختاری تکعاملی چندان درست نیست.
او از جمله عوامل موثر در شکلگیری انقلاب را حذف نیروهای منتقد، تجددگرایی سنتگریز و از سویی دیگر طرح ایدههای چپ مانند مقابله با سرمایهداری کمپرادور و یا ایده بازگشت به خویشتن در سطح جهانی دانست.
آخرین سخنران بخش اول همایش دکتر محمدحسین پناهی بود. وی گفت: موضوعی که من قصد طرح آن را دارم برایند ارزیابی انقلاب است در جامعهشناسی انقلاب یکی از مشکلترین مباحث همین بخش است. میدانیم که این ارزیابی بر مبنای اهداف انقلاب و ایدئولوژی آن صورت میگیرد. ولی ما در چه زمانی میتوانیم دستاوردهای انقلاب را ارزیابی کنیم.
وی ادامه داد: انقلابها پدیدههای مقطعی هستند ولی برای ارزیابی انقلاب این فرایند قاعدتا باید به پایان رسیده باشد و به تعبیر برخی جامعهشناسان حدود 50 سال از این پایان گذشته باشد. مساله این است که آیا انقلاب ایران پایان پذیرفته این سوالی است که نوع پاسخ به آن نوعی تعامل و برخورد نیروهای سیاسی با نیروهای داخلی و خارجی را مشخص میکند.
پناهی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در اینکه انقلابها کی تمام میشوند نظرات مختلفی وجود دارد. جامعهشناسی مانند کریچی برای فرایند انقلاب به 9 مرحله قائل است و جامعهشناسی دیگر این فرایند را 5 مرحلهای میداند. بسیاری از شاخصههایی که جامعهشناسان انقلاب درباره مرحله حاکمیت تندروها در حکومت انقلابی مطرح میکنند هنوز در ساخت حکومتی ما دیده میشود. برهمین مبنا آیا نمیشود گفت که فرایند انقلاب ایران هنوز به پایان نرسیده است؟ به گفته کریچی انقلاب فرانسه حدود 90 سال به طول انجامید آیا میتوان بهراحتی پذیرفت که انقلاب ایران حدود 20 سال پیش به پایان رسیده است؟
پناهی در بخش پایانی سخنانش گفت: نکته این است که پذیرش پایان نیافتن انقلاب چه آثاری در عملکرد ما دارد متاسفانه از این موضوع در بحثهای جامعهشناختی، سیاسی و روشنفکری خبری نیست. نه دولتمردان و نه روشنفکران به این بحث نمیپردازند ولی اینکه ما بپذیریم انقلاب هنوز به پایان نرسیده است و به این موضوع بیندیشیم در عملکرد ما اثر بسیاری دارد.
در ابتدای این نشست دکتر بیژن عبدالکریمی به طرح مباحث خود پرداخت. وی گفت: «عنوان مطلب من این است که آیا روشنفکران ما در 40 سال پس از انقلاب گامی رو به جلو برداشتهاند یا نه؟ این سوال نادقیق و گمراهکننده بهنظر میرسد با توجه به وجوه گسترده حیات ذهنی بشری نمیتوان جواب قطعی برای این سوال یافت. اما چرا من این سوال را طرح کردم؟ به این دلیل که قصد دارم نه بهصورت کلی که به اعتباری خاص به این پرسش نگاه کنم. نگاه من این است که منطق و روش تحلیل روشنفکر ما قبل و پس از انقلاب اسلامی تغییری نکرده است.»
وی سپس به طرح این بحث پرداخت که مساله محوری ما در دو قرن اخیر توسعهنیافتگی بوده است و گفت: «ما دو قرن است از این مسأله رنج میبریم و به نظر میرسد در آیندهای نزدیک هم توان حل مسائل خود را نداریم. ادعای من این است که بعد از چهل سال تعمدات عمیقی در جامعه روشنفکری ما صورت نگرفته است. پس سخن نه بر سر تحلیل که بر سر منطق تحلیل و روش تحلیل است. ادعای من این است که یک منطق مشترک در میان ایرانیان وجود دارد در شرایط فعلی میان عوام و خواص اعتراض به وضع موجود شایع است ولی در مورد اینکه راه برونشد چیست منطق روشنفکر و عامی یکی است و هیچیک راه برونشد و راهحلی ندارند.»
عبدالکریمی پرداخت روشنفکرانه به آرمانها را انتزاعی و غیرتاریخی دانست و گفت: «این عقلانیت انتزاعی مهمترین عامل عدم درک ما از شرایط است. جریان روشنفکری دائماً به ایدهها تکیه میکند بیآنکه تحلیل خود از هستی اجتماعی ـ تاریخی ما را ارائه دهد. به اعتبار حرکت از ایدهها به سمت واقعیت تفاوتی بین روشنفکر قبل و پس از انقلاب نیست. روشنفکر ما همواره در حال مقایسه خود با غرب است و انتظار تحقق آنچه در غرب شکل گرفته در جامعه خودمان را دارد. اما او در نیافته است که بستر اجتماعی و تاریخی ما متفاوت است.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «دموکراسی و آزادی ایدئولوژی نیستند. اتفاقهایی در بطن حیات تاریخی و اجتماعی ما باید بهوجود بیاید تا این مقولهها محقق شود. روشنفکر ما قبل و پس از انقلاب در پی جانشین کردن ایدئولوژی به جای نهاد بوده است.»
عبدالکریمی افزود: «مساله ما با نقد اخلاقی قدرت حل نمیشود ولی تمام نقدهای ما به قدرت ـ اخلاقی بوده است. دغدغهمان رفتن آدمها بد و آمدن آدمهای خوب است. این نقدها رمانتیک است و تا هنگامی که واقعیت سیاسی و اجتماعی تغییر نکند وضع ما همین خواهد بود.»
در بخش دیگری از این همایش دکتر علی دینی ترکمانی به بیان سخنان خود پرداخت. وی گفت: «نقد من بیش از هر چیزی نقد رویکردهای تکعلتی است و نقد تاکید بیشاز اندازه در تحلیلهای ساختارگرا که در نهایت به نوعی جبرگرایی میرسند و امید تغییر را از بین میبرند.»
وی ضمن اشاره به اینکه نمونه اینگونه از نقدها را در سخنان سخنران پیشین دیدیم گفت: «این موضوع که ساختار اقتصاد ما مبتنی بر نابرابری بوده است این موضوع که فرهنگ ما مشکلاتی دارد و این موضوع که اقتصاد ما نفتی است همواره مبنای تحلیلهای تکعاملی از انقلاب ایران قرار گرفتهاند. در فرضیههای فرهنگمدار از آنگونه که آقای عبدالکریمی به آن اشاره کردند اصل ایده این است که جامعه ما هنوز ایلیاتی است و تا این فرهنگ اجتماعی ایلیاتی برقرار است نمیشود انتظار زیادی از حاکمان داشت. در این نگاه انقلاب برآمده از یک انقلاب است که باعث میشود خشم مردم سرریز شود و حاکمان را سرنگون کند. نتیجه این نگاه این است که امید زیادی نباید داشت.»
وی در نقد این نگاه گفت: «شاخصههایی وجود دارد که نشان میدهد این نگاه چندان درست نیست از جمله جنبش اجتماعی مبتنی بر شبکههای اینترنتی در ایران که در جهان نمونه بوده است و یا موارد دیگر از این دست نشان میدهد جامعه جلوتر از ساخت سیاسی حرکت میکند.»
ترکمانی افزود: «یک فرضیه دیگر، فرضیه اقتصاد نفتی است که مبنای آن این است که دولت همیشه منابع را در دست داشته و بینیاز از درآمدهای مالیاتی بوده و به همین دلیل پاسخگو نبوده است بنابراین حتی قوانینی که خود وضع کرده را زیر پا گذاشته است. این رویه چرخه برافتادن و برسرکار آمدن حکومتها را نشان میدهد و البته بر مبنای آن میشود گفت تا وقتی نفت و گاز وجود دارد وضع همین است در حالی که تجربههای جهان نشان میدهد میتوان از این بحرانها بیرون آمد اگر که دولتی در اصطلاح نهادساز و ساختمانساز داشته باشیم. اصطلاح دولت ساختمانساز یکی اصطلاح مربوط به فلسفه سیاسی توکویل است.»
وی گفت: «من ضمن اینکه معتقد به عوامل ساختاری هستم بنابر تجربه به این نتیجه رسیدم که نقش شخصیت در تاریخ را نمیشود نادیده گرفت کافی بود که شاه به هشدارها گوش میداد تا روند تغییر کند حتی اگر در زیرساختها مشکل وجود داشته باشد لازم است تحولاتی از بالا صورت بگیرد تا قطار جامعه از ریلی که میتواند به ناکجاآباد ختم شود بیرون بیاید.»
دینی ترکمانی نمونه موفق دخالت از بالا را رویکرد گاندی در هند دانست و گفت: گاندی با وجود فضای بهشدت پرمناقشه دینی هند دست از آرمان برابری دینی برنداشت و حتی جان خود را برسر این آرمان گذاشت ولی توانست نهادی مانند حزب کنگره را شکل دهد و این نهاد باعث شد که اکنون هند بهنام بزرگترین دموکراسی جهان مطرح شود. آیا اگر گاندی روش دیگری اتخاذ میکرد وضع هند اکنون همین بود؟
وی گفت: زیرساخت اصطلاح در زمان پهلوی هم وجود داشت کافی بود شاه اجازه بدهد تا روند کمی متفاوت شود آنوقت زیرساختهای فرهنگی یا اقتصاد نفتی نمیتوانستند جلوی حرکت او را بگیرند. بر این مبنا من معتقدم تحلیلهای ساختاری تکعاملی چندان درست نیست.
او از جمله عوامل موثر در شکلگیری انقلاب را حذف نیروهای منتقد، تجددگرایی سنتگریز و از سویی دیگر طرح ایدههای چپ مانند مقابله با سرمایهداری کمپرادور و یا ایده بازگشت به خویشتن در سطح جهانی دانست.
آخرین سخنران بخش اول همایش دکتر محمدحسین پناهی بود. وی گفت: موضوعی که من قصد طرح آن را دارم برایند ارزیابی انقلاب است در جامعهشناسی انقلاب یکی از مشکلترین مباحث همین بخش است. میدانیم که این ارزیابی بر مبنای اهداف انقلاب و ایدئولوژی آن صورت میگیرد. ولی ما در چه زمانی میتوانیم دستاوردهای انقلاب را ارزیابی کنیم.
وی ادامه داد: انقلابها پدیدههای مقطعی هستند ولی برای ارزیابی انقلاب این فرایند قاعدتا باید به پایان رسیده باشد و به تعبیر برخی جامعهشناسان حدود 50 سال از این پایان گذشته باشد. مساله این است که آیا انقلاب ایران پایان پذیرفته این سوالی است که نوع پاسخ به آن نوعی تعامل و برخورد نیروهای سیاسی با نیروهای داخلی و خارجی را مشخص میکند.
پناهی در بخش دیگری از سخنانش گفت: در اینکه انقلابها کی تمام میشوند نظرات مختلفی وجود دارد. جامعهشناسی مانند کریچی برای فرایند انقلاب به 9 مرحله قائل است و جامعهشناسی دیگر این فرایند را 5 مرحلهای میداند. بسیاری از شاخصههایی که جامعهشناسان انقلاب درباره مرحله حاکمیت تندروها در حکومت انقلابی مطرح میکنند هنوز در ساخت حکومتی ما دیده میشود. برهمین مبنا آیا نمیشود گفت که فرایند انقلاب ایران هنوز به پایان نرسیده است؟ به گفته کریچی انقلاب فرانسه حدود 90 سال به طول انجامید آیا میتوان بهراحتی پذیرفت که انقلاب ایران حدود 20 سال پیش به پایان رسیده است؟
پناهی در بخش پایانی سخنانش گفت: نکته این است که پذیرش پایان نیافتن انقلاب چه آثاری در عملکرد ما دارد متاسفانه از این موضوع در بحثهای جامعهشناختی، سیاسی و روشنفکری خبری نیست. نه دولتمردان و نه روشنفکران به این بحث نمیپردازند ولی اینکه ما بپذیریم انقلاب هنوز به پایان نرسیده است و به این موضوع بیندیشیم در عملکرد ما اثر بسیاری دارد.
نظر شما