به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «شش کارگردان اروپایی» نوشته پیتر هارکورت با ترجمه پریسا فتوحی در انتشارات ناهید منتشر شد.
در این کتاب از سینماگرانی چون سرگئی آیزنشتاین، ژان رنوآر، اینگمار برگمان، فدریکو فلینی و ژانلوک گدار سخن رفته است.
هارکورت نویسنده این کتاب مقالات مختلفی برای مجلاتی چون «فصلنامه فیلم» و «تصویر و صوت» نوشته است و عضو دپارتمان فیلم «کالج هنر هورنسی» است. این کتاب بنا بر یادداشت مترجم که در مقدمه آمده است؛ تحلیلی است از آثار برجسته شش کارگردان اروپایی که هر کدام درک ویژه خود را نسبت به خصوصیات عصری که در آن میزیستهاند و سرزمینی که به آن تعلق داشتهاند، از طریق رسانه شگفتانگیزی به نام سینما با مخاطبین خود به اشتراک گذاشتهاند. ویژگی اصلی این کتاب این است که توسط یک استاد دانشگاه انگاشته شده است.
همچنین مترجم در مقدمه این کتاب تاکید بر تماشای فیلم های موردبحث در این کتاب قبل از خواندن نظر و تحلیل مربوط به آن کرده است. فصل اول این کتاب مشتمل بر یادداشت مفصلی درباره نقد فیلم است. مولف در این یادداشت به نوعی رویکرد انتقادی و تحلیلی خود را نیز برای خواننده توضیح میدهد و در عین حال مخاطب به اطلاعات ارزندهای درباره نحوه نگرش به فیلمها دست مییابد. این مطلب بر اساس نقلقولی از هنری جیمز در ابتدای این یادداشت استوار است و مولف بارها و بارها رویکرد خود را به آن ارجاع میدهد. هارکورت این مطلب را در سه سطح رویداد، بحث و گفتوگو و تصویرپردازی ارائه داده است.
هارکوت در انتهای این بخش نوشته است:
«در مقالات این کتاب توضیحات ضمنی و گذاریی در مورد یکی از دغدغههای اولیه من، یعنی ارتباط سطح سوم با سطح دوم، مطرح شده است: ارتباط فاصله موجود بین الگو و چگونگی توالی صحنهها با موضوع فیلم، و اهمیت رو به افزایش معنای جلوههای ساختاری فیلم. در عین حال تاکید بر این جنبهها به معنی انکار عناصر روایی و روانشناسانه یک فیلم و در واقع موضوع آن نیست.»
سرگئی آیزنشتاین
مولف در این کتاب نه تنها به تحلیل محتوایی فیلم میپردازد بلکه به مقایسه فیلمهای موردبحث با دیگر آثار مطرح سینمایی نیز میپردازد. هارکورت در بخشی از یادداشت «واقعیتی از سرگئی آیزنشتاین» آورده است:
«فصیحترین و شیواترین صحنه در انتهای فیلم اتفاق میافتد. در حقیقت در طول تاریخ سینما به شباهت چشمگیری بین این صحنه و صحنههایی از آثار رنه برمیخوریم. درست مانند صحنه ای که در فیلم «عشق من هیروشیما» چندین مرتبه به طور گذرا نردههای آهنی بالکن را میبینیم، قبل از اینکه متوجه اهمیت روایی آن باشیم. به همین شکل در آخرین صحنه فیلم مادر چندین بار صحنهای از یک پل فلزی را میبینیم که توسط صحنه دیگری که گروه کارگران را نشان میدهد، قطع میشود...»
ژان رنوآر
بخش سوم این کتاب به تحلیل آثار «ژان رنوآر» اختصاص دارد. فیلم «زن هرزه» از جمله آثار این فیلمساز است که در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است. در بخشی از این فصل با عنوان « گذر از عشق» آمده است:
«فیلم زن هرزه حس مردی را که دائما به علت شیوهای که در زندگی پیش گرفته است،در دام میافتد نشان میدهد. شغل او یکنواخت و خستهکننده است و همسر او یک زن غرغرو است. او ب پناهبردن به خیال، در درجه اول تخیل جاری در نقاشیهایش، و سپس خیال عشقی که نسبت به لولو در سر میپروراند، از یکنواختی دنیای بورژوازی فرار میکند.»
«توتفرنگیهای وحشی»، « مهر هفتم» و « لبخندهای یک شب تابستانی»، از فیلمهایی است که در بخش اینگمار برگمان بررسی میشوند. هارکورت در این بخش مینویسد:
«برگمان قطعا در سهیم کردن ما در خوشی و رنج شخصیتهای داستانش استاد است. در حین تماشای فیلم ما نیز مبهوت تشعشع خورشید روی آب میشویم و دلگیری و خشونت پایک آیلند را به محض به پایان رسیدن تابستان احساس میکنیم. البته برگمان به عنوان یک فیلمساز تنها کسی نیست که این قابلیت را دارد. یکی از مشکلاتی که همواره در مورد رسانه سینما وجود دارد این است که همه ما ممکن است به آسانی و به جدیترین شکل با نقشی که روی پرده در حال نمایش است درگیر شویم.»
اینگمار برگمان
شاید بهترین معرفی این کتاب همین چند خطی باشد که در پشت جلد این کتاب آمده است:
«آنچه بیش از هر چیز از سینما انتظار داریم ولی به ندرت آن را در اختیار ما قرار میدهد این است: سرنخهایی از واقعیت محض رخدادهایی که با آنها درگیر است.»
کتاب «شش کارگردان اروپایی» نوشته پیتر هارکورت با ترجمه پریسا فتوحی به تازگی از سوی انتشارات ناهید در 408 صفحه و شمارگان 550 به قیمت 55000 تومان منتشر شده است.
در این کتاب از سینماگرانی چون سرگئی آیزنشتاین، ژان رنوآر، اینگمار برگمان، فدریکو فلینی و ژانلوک گدار سخن رفته است.
هارکورت نویسنده این کتاب مقالات مختلفی برای مجلاتی چون «فصلنامه فیلم» و «تصویر و صوت» نوشته است و عضو دپارتمان فیلم «کالج هنر هورنسی» است. این کتاب بنا بر یادداشت مترجم که در مقدمه آمده است؛ تحلیلی است از آثار برجسته شش کارگردان اروپایی که هر کدام درک ویژه خود را نسبت به خصوصیات عصری که در آن میزیستهاند و سرزمینی که به آن تعلق داشتهاند، از طریق رسانه شگفتانگیزی به نام سینما با مخاطبین خود به اشتراک گذاشتهاند. ویژگی اصلی این کتاب این است که توسط یک استاد دانشگاه انگاشته شده است.
همچنین مترجم در مقدمه این کتاب تاکید بر تماشای فیلم های موردبحث در این کتاب قبل از خواندن نظر و تحلیل مربوط به آن کرده است. فصل اول این کتاب مشتمل بر یادداشت مفصلی درباره نقد فیلم است. مولف در این یادداشت به نوعی رویکرد انتقادی و تحلیلی خود را نیز برای خواننده توضیح میدهد و در عین حال مخاطب به اطلاعات ارزندهای درباره نحوه نگرش به فیلمها دست مییابد. این مطلب بر اساس نقلقولی از هنری جیمز در ابتدای این یادداشت استوار است و مولف بارها و بارها رویکرد خود را به آن ارجاع میدهد. هارکورت این مطلب را در سه سطح رویداد، بحث و گفتوگو و تصویرپردازی ارائه داده است.
هارکوت در انتهای این بخش نوشته است:
«در مقالات این کتاب توضیحات ضمنی و گذاریی در مورد یکی از دغدغههای اولیه من، یعنی ارتباط سطح سوم با سطح دوم، مطرح شده است: ارتباط فاصله موجود بین الگو و چگونگی توالی صحنهها با موضوع فیلم، و اهمیت رو به افزایش معنای جلوههای ساختاری فیلم. در عین حال تاکید بر این جنبهها به معنی انکار عناصر روایی و روانشناسانه یک فیلم و در واقع موضوع آن نیست.»
سرگئی آیزنشتاین
مولف در این کتاب نه تنها به تحلیل محتوایی فیلم میپردازد بلکه به مقایسه فیلمهای موردبحث با دیگر آثار مطرح سینمایی نیز میپردازد. هارکورت در بخشی از یادداشت «واقعیتی از سرگئی آیزنشتاین» آورده است:
«فصیحترین و شیواترین صحنه در انتهای فیلم اتفاق میافتد. در حقیقت در طول تاریخ سینما به شباهت چشمگیری بین این صحنه و صحنههایی از آثار رنه برمیخوریم. درست مانند صحنه ای که در فیلم «عشق من هیروشیما» چندین مرتبه به طور گذرا نردههای آهنی بالکن را میبینیم، قبل از اینکه متوجه اهمیت روایی آن باشیم. به همین شکل در آخرین صحنه فیلم مادر چندین بار صحنهای از یک پل فلزی را میبینیم که توسط صحنه دیگری که گروه کارگران را نشان میدهد، قطع میشود...»
ژان رنوآر
بخش سوم این کتاب به تحلیل آثار «ژان رنوآر» اختصاص دارد. فیلم «زن هرزه» از جمله آثار این فیلمساز است که در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است. در بخشی از این فصل با عنوان « گذر از عشق» آمده است:
«فیلم زن هرزه حس مردی را که دائما به علت شیوهای که در زندگی پیش گرفته است،در دام میافتد نشان میدهد. شغل او یکنواخت و خستهکننده است و همسر او یک زن غرغرو است. او ب پناهبردن به خیال، در درجه اول تخیل جاری در نقاشیهایش، و سپس خیال عشقی که نسبت به لولو در سر میپروراند، از یکنواختی دنیای بورژوازی فرار میکند.»
«توتفرنگیهای وحشی»، « مهر هفتم» و « لبخندهای یک شب تابستانی»، از فیلمهایی است که در بخش اینگمار برگمان بررسی میشوند. هارکورت در این بخش مینویسد:
«برگمان قطعا در سهیم کردن ما در خوشی و رنج شخصیتهای داستانش استاد است. در حین تماشای فیلم ما نیز مبهوت تشعشع خورشید روی آب میشویم و دلگیری و خشونت پایک آیلند را به محض به پایان رسیدن تابستان احساس میکنیم. البته برگمان به عنوان یک فیلمساز تنها کسی نیست که این قابلیت را دارد. یکی از مشکلاتی که همواره در مورد رسانه سینما وجود دارد این است که همه ما ممکن است به آسانی و به جدیترین شکل با نقشی که روی پرده در حال نمایش است درگیر شویم.»
اینگمار برگمان
شاید بهترین معرفی این کتاب همین چند خطی باشد که در پشت جلد این کتاب آمده است:
«آنچه بیش از هر چیز از سینما انتظار داریم ولی به ندرت آن را در اختیار ما قرار میدهد این است: سرنخهایی از واقعیت محض رخدادهایی که با آنها درگیر است.»
کتاب «شش کارگردان اروپایی» نوشته پیتر هارکورت با ترجمه پریسا فتوحی به تازگی از سوی انتشارات ناهید در 408 صفحه و شمارگان 550 به قیمت 55000 تومان منتشر شده است.
نظر شما