فرهنگ امروز: نظریهی شگرفی که ساموئل هانتینگتون استراتژیست و متفکر بزرگ امریکایی تحت عنوان نبرد تمدنها ساخت و پرداخت، صرفا ناظر بر خطکشیها و بقول هانتینگتون “گسل”های مابین تمدنهای بزرگ معاصر بود. البته گرچه فیالمثل هانتینگتون مطلقا به منشا و تبار تاریخی-جغرافیایی تمدن مسلمین نپرداخت اما اینک در پرتو پژوهشهای تاریخی جدید در مناطقی از خاورمیانه که متمرکز بر سنگنوشتهها و پاپیروسهای به جا مانده از قرنهای ششم تا هشتم میلادی است، مورخان حرفهای تازهای در این باب دارند.
این مورخان با تکیه بر اهمیت بیبدیل امپراتوری روم شرقی به مرکزیت قسطنطنیه(استانبول امروزی) معتقدند که خاستگاه تمدنی که مسلمین در فاصله قرون نهم تا دوازدهم میلادی در مناطق پهناوری از آسیا، شمال آفریقا و قسمتهایی از اروپا گستراندند، به همان اندازه تمدن مسیحیان، “غربی” است. برای توضیح این نکته ما ابتدا توضیح مختصری درباره خاستگاه تاریخی مسیحیت ارائه داده و سپس عباراتی را از پروفسور خوان کول (استاد تاریخ در دانشگاه میشیگان) برای فتح باب نقل میکنیم.
برغم اهمیت و اعتبار خاصی که دستگاه کلیسای واتیکان در اروپا برای مسیحیان و تاریخ مسیحیت دارد، منشاء و خاستگاه تکوین و گسترش الهیات مسیحی را نه در قلب اروپا، بلکه باید در شرق جغرافیایی و در حوزه تمدنی امپراتوری روم شرقی جستجو کرد. این امپراتور کنستانتین بود که مسیحیت را نخستین بار به دین رسمی امپراتوری روم شرقی تبدیل کرد. شورای بسیار مهم نیقیه – به مثابه نخستین شورای جهانی کلیسا که نقش بیبدیلی در تدوین ارتدکسی مسیحی بازی کرد – در سال ۳۲۵میلادی در شهر نیقیه تشکیل شد که جزئی از امپراتوری روم شرقی بود. این شهر در ناحیه شمال غربی آناتولی واقع شده بود که بلحاظ جغرافیایی اینک در موقعیت شهر جدید ایزنیک(iznik) در استان بورسای ترکیه قرار دارد. همچنین شورای دوم کلیسا نیز در قسطنطنیه تشکیل شد. شورای سوم در سال ۴۳۱میلادی در شهر باستانی اِفِسوس تشکیل شد که اینک در نزدیکی شهر سلجوق(Selçuk) در استان ازمیر ترکیه واقع شده است. شورای بسیار مهم خلقیدون یا کلسدون در سال۴۵۱ میلادی نیز در شهر باستانی خلقیدون تشکیل شد که اینک در موقعیت جغرافیایی محلهای از نواحی آسیایی استانبول مشرف به تنگه بُسفُر با نام کادیکوی(Kadıköy) قرار دارد. از همه اینها مهمتر زادگاه عیسی مسیح در بخشی از جغرافیای فلسطین کنونی و نواحی تحت سیطره امپراتوری روم شرقی بوده که آن نیز بلحاظ جغرافیایی نه داخل اروپا بلکه در سرحدات قاره آسیا و اروپا واقع است. با عطف به این واقعیات، بخشی از مطلب پروفسور خوان کول را مرور میکنیم:
“مورخین بهگونه غیر منصفانهای امپراطوری روم قدیم با پایتختش «کنستانتینوپل» (Constantinople) را تا همین اواخر مورد مسامحه قرار داده بودند، ولی از زمان «آوریل کامرون» (Averil Cameron) و «پیتر برآن» (Peter Brown) و تحت تأثیر زیاد محققینی مثل آنها، روزگار عهد عتیق احیاء شده و توسعه یافته است، آن امپراطوری بهطور قطع به ساختن دنیای ما کمک کرده است؛ بیشتر قوانین در اروپا و آمریکا(ی شمالی و جنوبی) مبتنی بر کدهای «ژوستینین» (Justinian) (۵۲۷-۵۶۵) است، البته میراث عدم تساهل و تسامح نیز میتواند مورد بحث قرار گیرد. امپراطوری مسیحی پرستش شرک آمیز( باقیمانه از فرهنگ چند خدایی روم باستان) را که هنوز مورد پیروی کسانی بود، ممنوع کرد و در مواردی در قرون شش و هفت تصمیم گرفت پیروی از یهودیت را نیز ممنوع سازد و (به این ترتیب) در حاشیه مرزهایش، آلمان آریاییسم (دکترین مسیحیتی که به تثلیث باور نداشت) و اسلامِ خاور نزدیک رشد کرد. آنچنان که «پیتر سریس» (Peter Sarris)، «گارت فودن» (Garth Fowden) و «گلن بوئرساک» (Glen Bowersock) ادّعا کردهاند، محمدِ پیامبر، بسیار فراتر از بیشتر مورخینی که قبل از شناخت دهه اخیر (در مورد روم) قلمفرسایی کردهاند، یک مرد روم باستان بود! «جکوب ادسا» (Jacob of Edessa) (۶۴۰-۷۰۸) ذکر کرده که محمد از وطنش قسمت غربی عربستان برای تجارت به فلسطین و نواحی یا استانهایی از مناطق عربنشین روم و فنیقیه سوریه (شامات) سفر میکرد، خسرو دوم امپراطور ایران در سال ۶۰۳ به روم شرقی حمله کرده و در سال ۶۱۴ ارتش او، به گفته برخی به کمک جمعیت فراوان یهودی فلسطین پیشین، که احساس میشد کنستانتینوپل (Contantinople) از آنها حمایت کافی نمیکند، اورشلیم را گرفته بودند.در سال ۶۱۹ مصر نیز سقوط کرد. بیشتر دوران پیامبری محمد همزمان با این عصر توسعه فرمانروایی ایران و کاهش قدرت روم میباشد. در این عصر تاریخی، قرآن به وضوح حامی روم است و در عبارتی که گویی از سقوط دمشق درسال ۶۱۳ ریشه گرفته، در سوره روم آیات ۱ تا ۶ میگوید…”(برگرفته از ترجمه فارسی مطلب خوان کول منتشر شده در سایت زیتون)
منبع:دین آنلاین
نظر شما