فرهنگ امروز: جهان اسپینوزا کتابی درباره دلوز و اسپینوزاست و آغاز کردن آن با این نقل قول از آدورنو تنها به این منظور است که از بطن فاجعه شروع کنیم، از بحران اینجا و اکنون، از ارتباط اندیشه و سیاست و این دغدغه که در بحبوحه فاجعهها یک کتاب فلسفی دیگر به چه کار میآید.
دلوز طی سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ سلسله درسهایی را در دانشگاه پاریس ۸ درباره اسپینوزا ارائه کرد. متن حاضر ترجمه این درسگفتارهاست. دلوز در این دوره دانشگاهی خوانش خود را از نظام فکری اسپینوزا تشریح کرد و به مباحثی چون فردیت، توان، آزادی، ایده و حالمایه، خدای درونماندگار، حق طبیعی کلاسیک، هستیشناسی و اخلاق، دیرند، ابدیت مرگ پرداخت. این مباحث اهمیت زیادی برای شناخت اسپینوزای دلوز دارند، چراکه همچون راهنمایی مسیر فهم آثار دلوز در باب اسپینوزا و همچنین نقش اسپینوزا را در پروژه فلسفی دلوز هموارتر میکنند.
در نگاه دلوز، مفاهیم بازتاب واقعیت نیستند، بلکه مقوم واقعیتاند. مفهوم بازنمودی از واقعیت نیست، بلکه در تقویم واقعیت مشارکت میورزد. در این چارچوب، وقتی مفاهیم تغییر میکنند، جهان هم از آن حیث که پدیدار میشود دگرگون میشود. مفاهیم آینه واقعیت نیستند، بلکه قادرند آن را دست کاری کنند. بدین ترتیب، فلسفه که نزد دلوز به عنوان فعالیت «آفرینش مفاهیم» تعریف میشود، در واقع با آفرینش واقعیت گره میخورد، با دخالت در واقعیت، و نه بازتاب و بازنمایی آن. این بازتعریف فلسفه در ضمن واکنشی است به تز یازدهم مارکس. با چنین تعریفی از فلسفه، اندیشیدن در برابر فعالیت تغییر جهان قرار نمیگیرد، بلکه خود بدل به یکی از دقیقههای این تغییر میشود. تغییر واقعی در گرو به هم ریختن واقعیت است و مفاهیم که مقوم واقعیتاند قادر به مشارکت در چنین تغییریاند. بدین ترتیب، پاسخی ابتدایی برای پرسشی که طرح کردیم مهیا میشود. در اثنای فاجعه که همگان دنبال راه حلهای عملی و مؤثر میگردند، اندیشیدن میتواند فعالیتی عملی باشد، چراکه اندیشه فلسفی (یا آفرینش مفاهیم) به تقویم واقعیت اشتغال می ورزد و قادر است واقعیتی نو خلق کند.
حال، با این مقدمات میتوانیم ادعا کنیم که با مفاهیم اسپینوزا هم جهانی تقویم مییابد. اما جهان اسپینوزا چگونه جهانی است و کدام آرایش سیاسی- اجتماعی را القا میکند؟ مفاهیم اسپینوزا چطور واقعیت را دستکاری میکنند؟ همانطور که بیان شد، دلوز برخلاف فلسفه سنتی که در صدد به چنگ آوردن امر «کلی» است، به امر « تکین» اولویت هستی شناختی میدهد. او سابقه این مفهوم را در فیلسوفانی چون اسپینوزا و لایبنیتز پی میگیرد. به روایت دلوز، اسپینوزا منظره متفاوتی در تاریخ فلسفه ترسیم میکند و به جای ذاتهای کلی از تعینهای تکین حرف میزند. جهان اسپینوزا جهانی است که در آن خبری از مفهوم «ذات انسان به مثابه یک امر کلی نیست. درواقع، میتوان از ذات این انسان یا آن انسان حرف زد، اما نه از ذات انسان بهطور کلی. از دید اسپینوزا، ذاتهای کلی مانند ذات انسان ایدههایی آشفته هستند. بنابراین، تنها از ذاتهای تکین میتوان سخن گفت و بدین ترتیب معنای سنتی ذات نیز دگرگون میشود.
در «پیشگفتار مترجم» این کتاب آمده است: «اندیشیدن با اسپینوزا و دلوز در اثنای فاجعه شعر سرودن پس از آشویتس بربریت است. این طعنه آدورنو هنوز گریبان ما را رها نکرده است. پس از آشویتس تمامی ابعاد زندگی ما یادآور بربریت است، هر شعری که پس از آشویتس سروده میشود نشانهای است تلویحی از این واقعیت که پس از چنین فاجعه تکان دهندهای زندگی هنوز میتواند ادامه داشته باشد. بهنظر آدورنو، روی دادن چنین فاجعهای با وجود تمامی سنتهای فلسفی، هنری و علوم روشنگری، نشانگر این بود که فرهنگ و اندیشه بشری نتوانست از رخ دادن آشویتس جلوگیری کند و حتی در برخی موارد با آن همراه شد.
حال، پرسشی که مطرح میشود این است که آیا پس از آشویتس، و همچنین پس از فاجعههای معاصر، میتوان همچنان دست به دامان اندیشه و هنر شد؟ این پرسش معاصر و کنونی ماست: در اثنای فاجعه اندیشه به چه کار میآید؟ البته آدورنو با این حکم قصد نداشت اندیشه و هنر را ساکت کند، بلکه اتفاقا بر آن بود که آنها را بیش از پیش به حرف بیاورد. از دید وی، پس از این لکه نازدودنی، اندیشه و فرهنگ بشری در برابر این فاجعه مسئول و پاسخگوست. عقل باید خود را در محضر این دادگاه احساس کند و مدام به این پرسشها پاسخ دهد که چطور اسطوره عقل در عصر روشنگری به جای اتوپیایی که وعدهاش را داده بود تاریخ را به قعر بربریت هدایت کرد و چطور میتوان رخ دادن دوباره فاجعه را ناممکن کرد.»
کتاب «جهان اسپینوزا» اثر ژیل دلوز و ترجمه حامد موحدی در 270 صفحه و با قیمت 98000 تومان از سوی نشر نی به بازار نشر عرضه شده است.
نظر شما