به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در جدیدترین شماره از دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی «پژوهشهای علم و دین»، مقالاتی با عناوین «مؤلفههای حکمرانی شایسته در سیره حکومتی پیامبر اسلام(ص)» نوشته جلال درخشه و سیدمهدی موسوینیا؛ «رساله عملیه سیاسیه؛ چیستی و ضرورت» به قلم فرهاد زیویار و محمدرضا سنگسفیدی؛ «مبانی طراحی الگوی پژوهش توحیدی در علوم تجربی» تألیف علیرضا ملااحمدی و هادی وکیلی؛ «اخلاق دینی در اندیشه استاد مطهری» نوشته عبدالرزاق حسامیفر؛ «تأملی تاریخی بر سیر منطق سینوی در عصر صفوی» به خامه محسن بهرامنژاد؛ «دیدگاه مکاتب فلسفه علم در باب «پیشرفت علم»؛ با نگاهی بر دیدگاه اسلام» تألیف امیر اعتمادیبزرگ، محمدرضا آرام و جعفر حسنخانی منتشر شده است.
*مؤلفههای حکمرانی شایسته
در چکیده مقاله «مؤلفههای حکمرانی شایسته در سیره حکومتی پیامبر اسلام (ص)» آمده است «تعیین مؤلفههای حکمرانی شایسته یکی از دغدغههای ذهنی بشر کنونی در حوزههای اجتماعی است که لازم است با رویکردی اندیشهای به این موضوع پرداخته شود. در این مقاله سعی شده است با جمعبندی از نظریههای مربوط به این حوزه و با رجوع به اندیشه اسلامی و سیره حکومتی پیامبر اسلام(ص)، مؤلفههای اساسی حکمرانی شایسته در دوره ۱۰ ساله حکومت ایشان در مدینهالنبی استخراج گردد تا گامی مؤثر در موضوعات میانرشتهای جدید برداشته شود.
استخراج سیره طبق اصول مطالعات سیرهپژوهشی و روش تحلیل دادهها بر اساس مطابقت با چارچوب نظری یعنی حکمرانی مطلوب انجام شده است. بر این اساس، ضمن بررسی الگوهای مختلف بازآفرینی دولت، خدمات عمومی جدید و مردمسالار در حوزه حکمرانی شایسته، الگوی دولت مردمسالار که شامل ۶ مؤلفه اصلی حکمرانی شایسته است،همخوانتر از الگوهای دیگر برای تحلیل سیره ایشان در موضوع موردنظر تشخیص داده شد. با بهرهای که از آثار موجود در این زمینه برده شد، مؤلفههای حکمرانی شایسته بدین شرح موردتوجه واقع شد: قانونگرایی، فسادستیزی، شفافیت، رفق و مدارا، عدالتمحوری، مشارکتطلبی، اثربخشی و پاسخگویی.
*رساله عملیه سیاسیه
نویسنده مقاله «رساله عملیه سیاسیه؛ چیستی و ضرورت» در چکیده مقاله خود با اشاره به اینکه یک مسلمان برای زیست خود باید بر اساس رساله عملیه عمل کند آورده است؛ یک مسلمان (بهطور خاص شیعه) برای زیست عملی خود مبتنی بر دین (فارغ از مباحث معرفتی و اعتقادی)، باید بر اساس «رساله عملیه» رفتار کند. این رسایل تعیینکننده وجوه پنجگانه افعال یک فرد مسلمان (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است. امروزه ساحت زیست انسان فراتر از حوزه فردی بوده و عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی بخش جداناپذیری از زندگی مسلمانان شده است؛ در این عرصه نیز یک مسلمان باید بر اساس دین عمل کند.
از طرفی رسالههای عملیه موجود عمدتاً به حوزه زندگی فردی پرداختهاند تا عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی. سؤالی که اینجا مطرح میشود آن است که آیا در عرصه زندگی اجتماعی و بهطور خاص عرصه زندگی سیاسی نیز میتوان از رسالههایی صحبت کرد که مانند رسالههای عملیه در حوزه فردی عمل کنند؛ یعنی تعیینکننده وجوه ۵ گانه رفتار مسلمانان در عرصه سیاسی باشند. تبیین ماهیت این رسایل مبتنی بر ویژگیهایشان و ضرورت وجود آنها، محورهای اصلی مقاله حاضر است.
*مبانی طراحی الگوی پژوهش توحیدی
در طلیعه مقاله «مبانی طراحی الگوی پژوهش توحیدی در علوم تجربی» آمده است «یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در عرصۀ فلسفۀدین و فلسفۀعلم مطرح است، موضوع «نسبت علم و دین» و «علم دینی» است. حکیم متألّه آیت الله جوادی آملی (مدظله) در خلال مباحث کتاب «منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی» به طرح کلیاتِ دیدگاه خویش در این رابطه پرداخته است که میتوان آنرا چالشبرانگیزترین نظریه دربارۀ علم دینی دانست؛ لذا اشکالات و پرسشهای متفاوتی دربارۀ آن نظریه مطرح شده است که از جملۀ مهمترینِ آنها، »عدمانسجام» و همچنین «عدمکارآمدی و ثمربخشی بهخصوص در ساحت علوم تجربی» است؛ لذا در این نوشتار تلاش شده است تا بر محور اندیشههای آن حکیم متألّه، بهترتیب در جستجوی پاسخ این دو پرسش باشیم که «جهت نیل به یک الگو برای اسلامیسازیِ علومتجربی چه باید کرد؟» و سپس «چنین طرحی در صورت بسطیافتن و عملیشدن، چه ثمرات و کارکردهایی بهدنبال خواهد داشت؟» بنابراین مبتنی بر دیدگاههای ایشان، ابتدا ملزوماتِ دینیسازیِ علوم تجربی ذیل دو عنوان «اصول گزارهای» و «اصول روششناختی» تبیین گردیده، سپس ثمرات پیادهسازیِ این الگو ذیل پنج عنوان تبیین میگردد. در این بخش روشن میشود که در صورت تبدیلشدنِ این تئوری به یک الگوی عملیاتی، علم تجربی ثمراتِ چشمگیری خواهد داشت که «افزایش کارآمدیِ علوم تجربی و جهش تکنولوژی» یکی از آنها خواهد بود.
*اخلاق دینی در اندیشه استاد مطهری
نویسنده مقاله «اخلاق دینی در اندیشه استاد مطهری» در چکیده مقاله خود آورده است «دیدگاه اخلاقی آقای مطهری حاصل تفسیر خاصی است که ایشان از متون دینی مرتبط با اخلاق دارد و نظریه بزرگواری روح را میتوان مفهوم محوری این دیدگاه دانست. بر اساس این تفسیر توصیههای اخلاقی در آیات و احادیث نه با محوریت وعده بهشت یا وعید دوزخ، بلکه بیش از هرچیز حول محور کرامت و عزت نفس شکل گرفته است. ایشان میان بزرگی و بزرگواری روح تمایز قائل میشود و دستیابی به هر یک را در گرو داشتن همت بلند، تلاش بسیار و تحمل سختیها میداند. روحهایی که در مسیرهای مختلف از قبیل: علمخواهی، ثروتاندوزی و جاهطلبی، همت بلندی دارند و هرگز از کوشش باز نمیایستند، روحهای بزرگاند و روحهایی که این همت بلند را در مسیر فضائل اخلاقی دارند و روح خود را چنان بزرگ میدارند که از ایشان، جز کار نیک صادر نمیشود و بدیها را موجب دنائت و پستی میدانند، روحهای بزرگوارند. از نظر ایشان همه فضائل اخلاقی مطرح در آیات واحادیث را میتوان به بزرگواری روح تحویل کرد و همه رذائل مطرح شده را میتوان به پستی و دنائت روح برگرداند. هدف دراین مقاله تأمل در فهم و تفسیر دینی آقای مطهری از اخلاق و تلاش در جهت ارائه تصویری نظاممند از آن است.
*تأملی تاریخی بر سیر منطق سینوی
در چکیده مقاله «تأملی تاریخی بر سیر منطق سینوی در عصر صفوی» نگارنده با اشاره به نحوه برخورد ابن سینا با آراء منطقی ارسطو و فارابی آورده است»ابن سینا با نگاه نقادانهای که نسبت به آراء منطقی ارسطو و فارابی داشت در سایه نبوغ خود نظام منطقی را بنا گذاشت که بسیار نوگرایانه بود، و به همین جهت نام وی طلایهدار اوج منطق دوره اسلامی به ویژه در شرق جهان اسلام شناخته میشود. او خلاقانه منطق ارسطویی را با مفاهیم اسلامی درآمیخت، و ابزار عقل و جدل را به خدمت دین درآورد، و کلام و فلسفۀ اسلامی را در برابر بدبینی و بی دینی استحکام بخشید، و به سرعت در مراکز علمی ایران، اساس آموزش، پژوهش و اندیشه قرار گرفت و با نشیب و فراز تا دوران جدید استمرار یافت. در چشمانداز تاریخی یکی از مقاطعی که از این منظر پراهمیت است و با میراث علمی نسبتاً چشمنوازی در قالب شرح، تفسیر، تحشیه و تعلیق همراه بوده دوران صفوی است. بی گمان این مهم با تحولات فکری و مذهبی در همان دوره پیوستگیهای تنگاتنگی داشته، و در نگاهی فراتر موجبات استحکام فلسفه و کلام و اصول فقه شیعه امامی را فراهم آورد. جستار حاضر با نگاهی تاریخپژوهانه و با پرهیز از مباحث ساختاری و محتوایی در آثار منطقیون به بررسی این نوع فعالیتها در آن دوره میپردازد.
*در باب پیشرفت علم
نویسنده مقاله «دیدگاه مکاتب فلسفه علم در باب «پیشرفت علم»؛ با نگاهی بر دیدگاه اسلام» در طلیعه پژوهش خود با اشاره به تبیین واژه پیشرفت علم آورده است «واژه «پیشرفت علم» اولین بار در قرن ۱۹ توسط ویلیام وول (William Whewell) مطرح شده است. سؤال اصلی این مقاله این است که دیدگاه پوزیتیویستی، دیدگاه «تقرب به واقعیت» و دیدگاه توماس کوهن دربارۀ «پیشرفت علم» چیست؟ و چه نقدهایی بر این دیدگاهها وارد است؟ و از سوی دیگر اسلام چه نظری دربارۀ پیشرفت علم دارد؟ پوزیتیویستهای منطقی برای علم، خصلتی انباشتی قائل بودند سرانجام پیشرفت علم را به اتحاد علوم و تقلیل آن به فیزیک ختم کردند. پوپر، اما منطق استقرایی پوزیتیوستها را برنمیتابد و طبق منطق قیاسی، روش حدس و ابطال را معرفی میکند. بدین صورت که فرضیات علمی مطرح و نقد میشوند؛ رشد و پیشرفت علم هم در مسیر نیل به واقعیت رخ میدهد.
کوهن معتقد است که نظریات قبل و بعد از انقلاب علمی، نظریههای کاملاً متفاوتیاند که بهطور بنیادی با نظریه متقدم خود تفاوت دارند. این تفاوت آنچنان زیاد است که نمیتوان دو پارادایم را با یکدیگر قیاس کرد؛ بنابراین تکیهکردن بر پیشرفت بی مورد است. البته کوهن بعدها این رویکرد خود را اصلاح کرد. از منظر معرفتشناسانه، اسلام حقیقتگرا است و تن به نسبیگرایی یا واقعنمایی نمیدهد. در نگاه اسلامی حرکت مبتنی بر شناخت و تکاملی است؛ لذا با رویکردهای پوپری و کوهنی متفاوت است. اسلام از وجود حقیقت عدول نمیکند، اما از سوی دیگر منابع معرفت قایل دسترس مانند حواس را نیز برای تحصیل حقیقت کافی نمیداند.
یادآور میشود، این مقالات در شماره اول از دور دوم این دو فصلنامه علمی ـ پژوهشی که مربوط به بهار و تابستان سال جاری است منتشر شده و علاقهمندان برای دریافت اصل مقالات میتوانند به سایت اینترنتی نشریه به نشانی elmodin.ihcs.ac.ir مراجعه کنند.
نظر شما