به گزارش فرهنگ امروز به از ایبنا؛ بهنام کامرانی در یادداشتی نوشت: اهمیت نقاشیقهوهخانهای به این دلیل است که حرکتی در میان مردم عادی و عامی بود. ریشههای این نقاشی را در نقاشیهای دوره قاجار میتوان یافت. همانطور که از اسم این جریان پیداست آنچه موتور محرکه نقاشی قهوهخانهای شد، قهوهخانهها و چایخانههایی بود که به عنوان مرکز اجتماعات مردمی فعالیت داشتند. بر این اساس نقاشیها بستری تصویری را برای پردهخوانیهای شاهنامه و روایت داستانهای اعتقادی ایجاد کردند.
نقاشان این سبک، هنرمندانی بودند که در میان مردم زندگی کرده، سفارش میگرفتند و برای زورخانهها، تکیهها و قهوهخانهها نقاشی میکردند. سادگی، داستانگویی، رنگهای پخته و غنی، ترکیببندیهای پیچیده و پرسوناژهای زیاد از ویژگیهای اصلی این نقاشیها هستند زیرا در این نوع نقاشیها تلاش بر آن بوده که روایتهای زیادی در کنار هم در یک پرده، نقاشی شوند.
مهمترین ویژگی این نقاشیها مردمیبودن و غیردرباریبودن آنهاست. هنرمندان این جریان، نقاشانی خود آموخته بودند که اگرچه حاصل کارشان نخبهگرا نبود اما از منظر مردمشناسی و قومشناسی اهمیت بسیار داشت.
منابع مکتوب درباره این جریان نقاشی بسیار محدود و معدود است. این مساله چند دلیل مهم دارد: نخست این که بسیاری از این نقاشیها از کشور خارج شده و دیگر در دسترس نیستند که بتوان روی آنها پژوهش کرد. دلیل مهم دیگر در تنوع موضوعی این آثار است که طبقهبندی آنها دشوارتر میکند.
هادی سیف، نخستین پژوهشگری بود که در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۳ با دو کتاب «نقاشی خیالیساز مردم کوچه و بازار: سوتهدلان نقاش» و «نقاشی قهوهخانه»، به شکل جدّی به این نقاشان توجه کرد. نثر کتابهای او ادبی و دلپذیر است اما کمتر ارجاعات دانشگاهی و آکادمیک در آن دیده میشود.
این کتابها در زمانی نوشته شدند که محمد مدّبر (یکی از اولین نقاشان قهوهخانهای) هنوز زنده بود و از طرف دیگر هادی سیف با رئیس وقت موزه رضا عباسی دوستی داشت و توانست تصاویر خوبی را برای این کتاب از گنجینه موزه رضا عباسی فراهم کند.
لازم به یادآوری است که تاکنون پایاننامههای بسیاری در دانشکدههای هنری بر نقاشی قهوهخانه به سرانجام رسیدهاند، اما طبق معمول سایر تحقیقات دانشگاهی، این پایاننامهها نیز منتشر نشده و حتی در جایی آرشیو نیز نشدهاند. مطالعه ترکیببندیهای این نقاشیها و بررسی موضوعات پردههای مختلف از جمله این پژوهشها هستند. همچنین پایاننامههایی تطبیقی نیز وجود دارند که مثلا موضوع «دوزخ و بهشت» موجود در نقاشیهای قهوهخانهای را با همین موضوع در نقاشیهای قرون وسطایی مقایسه کردهاند.
اما به طور کلی بیشتر پژوهشهای انجام شده در این موضوع روی داستانهای مشهور شاهنامه و وقایع عاشورا و موضوعات اعتقادی مردم متمرکز هستند. بسیاری داستانهای عامیانه دیگری در موضوع این پردهها وجود دارند که جنبه مردمی بیشتری دارند اما کمتر مورد توجه واقع شدهاند. «بهرام و گلاندام» و «لیلی و مجنون» از جمله این داستانها هستند. تحلیل تفصیلی این آثار میتواند شناخت بهتری از این نقاشیها بهدست دهد.
یکی از کاستیهای کتابهای موجود، غفلت از بسیاری نقاشان گمنام این عرصه است که آثارشان در مجموعههای خصوصی نگهداری شده و بالطبع هیچ تصویری از آنها وجود ندارد. حتما لازم است که آثار نفیس این هنرمندان نیز معرفی شود.
این نقاشیها برای زمان و مکان خاص خودش به وجود آمدهاند و یک بستر خاص به رونقیافتن آنها کمک کرده است. امروز از آن بستر دور شدهایم و این نقاشیها مانند نگارگری ایرانی جایگاهی سنتی پیدا کردهاند، اما همواره جنبههایی پویا از این نقاشیها وجود دارند که به شیوههای مختلف مورد ارجاع نقاشان معاصر بودهاند.
سخنرانیها و پژوهشهایی در معرفی و شناخت ویژگیهای این نقاشیها انجام شده است، اما همچنان جای خالی مباحثی که از رویکردهای نقد مدرن به این نقاشیها نگریسته باشد، دیده میشود. جریان نقاشی معاصر ایران به چنین پژوهشهایی نیاز دارد.
درباره بهنام کامرانی
کامرانی متولد ۱۳۴۷ شیراز، دارای مدرک کارشناسیارشد در رشته نقاشی و دکتری در رشته پژوهش هنر است. این هنرمند هماکنون به عنوان منتقد و مدرس نقاشی فعالیت دارد و در حال حاضر عضو پیوسته انجمن نقاشان، عضو هیات علمی دانشگاه هنر و عضو شورای نویسندگان فصلنامه هنر فردا است.
کامرانی در حال تدوین کتابی با موضوع طراحی معاصر است. به گفته وی کتاب دارای دو بخش در آموزش طراحی و طبقهبندی طراحیها به لحاظ موضوعی است. طراحیهای «شکل و منظره»، «اندام» و بهویژه « طراحیهای شهری» از موضوعات این کتاب هستند.
نظر شما