به گزارش فرهنگ امروز سایت انسان شناسی و فرهنگ، مصاحبه گونترگراس با روزنامه لوبکر ناخریشتن را با ترجمه کامران صادقی انتشار داد که در زیر می خوانید:
این کوششی است جهت برقراری رابطه با تجربیات آن زمان. برای من گروه 47 خوشبختی بزرگی بود. امکانی بود که در این انزوای دائم پروسه نوشتن – که خود البته بسیار عالی است – وقفهای ایجاد شود. آن جلسات باعث رشد محاوره ای صمیمی و همکارانه بود. از این رو من ده سال پیش سعی کردم از دید خودم چنین امکانی را در اختیار نویسندگان جوان قرار بدهم
مجمع ادبی لوبک دهمین سالروز تشکیل خود را جشن میگیرد. مصاحبه روزنامه لوبکر ناخریشتن LübeckerNachrichten با بنیان گذار آن گونتر گراس.
LN: آیا مجمع ادبی لوبک کوششی است تا چیزی شبیه گروه 47* ایجاد گردد؟
گ. گراس: این کوششی است جهت برقراری رابطه با تجربیات آن زمان. برای من گروه 47 خوشبختی بزرگی بود. امکانی بود که در این انزوای دائم پروسه نوشتن – که خود البته بسیار عالی است – وقفهای ایجاد شود. آن جلسات باعث رشد محاوره ای صمیمی و همکارانه بود. از این رو من ده سال پیش سعی کردم از دید خودم چنین امکانی را در اختیار نویسندگان جوان قرار بدهم – چرا که متوجه شدم آنها گرچه بسیار درگیر ادبیات هستند، اما دائماً تحت نظارت افکار عمومی قرار دارند.
LN: آیا نویسندگان جوان در ابتدا از انتقاد به شما پرهیز می کردند؟
گ. گراس: ممکن است نزد این یا آن نویسنده چنین بوده باشد، اما از آنجا که من از کتابهای خودم خواندم و خود را در معرض انتقاد قرار دادم، این احساس کاهش پیدا کرد. نویسندگانی مانند میشائیل کومپمولر، اوا مناسه و تیلمن اشپنگلر، که از ابتدا شرکت داشتند، بطور کاملاً عادی به انتقاد از من پرداختند. در آنجا من هم به عنوان یکی از شرکت کنندگان هستم.
LN: شما از نظارت افکار عمومی صحبت کردید – این نظارت در مورد گروه 47، متفاوت با مجمع ادبی لوبک، مداخله گر بود.
گ. گراس: همین عامل هم به از بین رفتن آن کمک کرد. نقد نویسندگان به یکدیگر – به عنوان اصلاح نقد حرفهای – به مرور کمتر شد، تا اینکه در پایان نقادان وجه غالب را به دست آوردند. من تجربه کرده ام که نقد نویسندگان با وجود همه برندگی لازم همیشه بسیار دوستانه است.
LN: امروز وضع نویسندگان جوان چه تفاوتی با آن زمان دارد؟
گ. گراس: مطمئناً امروز نویسندگان سخن پردازتر هستند و از دانش بیشتری برخوردارند. اما در ادبیات این تعیین کننده نیست. آنها در رقابت سخت با یکدیگر هستند و سالها چنین تربیت شدهاند که نباید در سیاست دخالت کنند، چرا که اسلوب(نویسندگی) را خراب می کند. امروز مشکلات در تولید بیش از حد کتاب از نوع دیگری است. نگاهی به لیست پرفروشترین کتابها بیاندازید، در آنها ادبیات نقشی جانبی دارد. به موازات این در بخش ادبی روزنامهها سخن از مرگ کتاب در آینده است. در حالی که تا کنون در آلمان سهم کتابهای الکترونیکی ناچیز است.
LN: اما آنها هم در واقع کتاب هستند.
گ. گراس: کتابهای الکترونیکی کتاب نیستند! من مخالفتی با بودنشان ندارم. اما زنگ پایان عصر گوتنبرگ را به صدا درآوردن، به نظر من بسیار سهل انگارانه است. برایتان مثالی می زنم: چندین سال است که تجربه میکنم هنگام کتاب خوانی های من سه نسل در سالن حضور دارند. پس از کتابخوانی صفی از شنوندگان جهت امضاء کتابها تشکیل می شود. در میان آنها اغلب جوانان هستند، گهگاهی چاپ اول کتابها را بهمراه دارند. وقتی می پرسم: اینها را از کجا بدست آورده اید؟ جواب می دهند: پدر بزرگ درگذشته است. این کتابها به ارث می رسند. شما مشکل بتوانید یک کتاب الکترونیکی به ارث ببرید!
LN: از نویسندگان جوان چه آموخته ئید؟
گ. گراس: جواب مشکل است. در سن وسالی که من هستم این خطر وجود دارد که فرد از زمان عقب بماند؛ من هم بعضا از زمان عقب مانده ام. اما من کنجکاویم را نسبت به اینکه در میان نویسندگان جوان چه خبر است، آنها چگونه به موضوعات می پردازند، حفظ کرده ام. و من باید از کاربرد معیارهائی که برای نسل من معتبر بودند، اجتناب کنم. در مورد من موضوع های خاصی از قبل مشخص شده بودند، که نمیتوانستم از کنار آنها بگذرم. آنوقت ها کسی به من گفت: محل تولد تو، شهر دانتسیگ، دوازده سال “رایش سوم“، موضوع هائی هستند که تو نمیتوانی بازیگرانه آنها را دور بزنی. من هم سعی میکنم چنین نکاتی را با نویسندگان در میان بگذارم و آنها را تشویق کنم: در حد ممکن از پرداختن به موضوع روابط خصوصی دوری کنند و خیلی زود به خود نگاری نپردازند؛ محتوا را به عنوان مقامت انتخاب کنند.
LN: آیا به نویسندگان جوان پرداختن به مسائل سیاسی را پیشنهاد می کنید؟
گ.گراس: نه، این را من نباید پیشنهاد کنم. سال گذشته در گردهمائی ادبی یک اطلاعیه اضطراری در باره سرنوشت افغان هائی که به ارتش آلمان هنگام عملیات کمک کرده اند، تنظیم کردیم. پژواک چندانی نداشت. نامه سرگشاده یولی تسه و ایلیا توریانف به صدر اعظم آلمان، در باره رسوائی جاسوسی NSA به همین سرنوشت دچار شد. این نامه هنوز بی پاسخ مانده است – و افکار عمومی آنرا تحمل می کند. این بسیار آزاردهنده است! زمانیکه صدراعظم آلمان لودویک ارهاد، 50 سال پیش، رولف هوخهوت، دیگران و از جمله مرا به عنوان “Pinscher“+ به باد دشنام گرفت، جامعه با صدای بلند اعتراض کرد. (امروز) افکار عمومی ما بیآزار و سر براه شده است.
LN: آیا ادبیات وسیلهای است که با آن بتوان افکار عمومی مورد نظر شما را شکل داد؟
گ. گراس: این بسیار ساده پندارانه است. ادبیات، اگر اساساً تأثیری بگذارد، با تأخیر عمل می کند. زمانی بسیار طولانی لازم بود تا مفاهیم خاصی از ادبیات روشنگری اروپا، مانند روادارای، بطور نسبی جا بیافتد. تأثیر بلاواسطه نمیتواند وجود داشته باشد. اما میتوان جلب نظر کرد. ما بدون شعر هانریش هاینه از قیام بافندگان سیلزی× چیز زیادی نمی دانستیم. من مایلم نویسندگان جوان را در این راه ترغیب کنم. سعی کرده اند مرا به سکوت وادارند – و من باز هم سکوت نمی کنم.
*گروه ۴۷ عنوانی است که به شرکت کنندگان در جلسات ادبی نویسندگان آلمانی زبان از سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۶۷ اطلاق می شود. این جلسات در خانه نویسنده آلمانی هانس ورنر ریشتر تشکیل می شد. گروه ۴۷ نقش مهمی در رشد و تکامل ادبیات آلمانی بازی کرده است. از شرکت کنندگان در جلسات گروه، میتوان از ارنتس آگوستین، اریش فرید، والتر ینس، هانریش بول، مارتین والتسر، گونتر گراس، زیگفرید لنتس، و... نام برد.
+نام نژادی از سگ است. در اصطلاح عامیانه به عنوان تحقیر، به معنی فرد بی اهمیت به کار می رود.
×[به آلمانی: شلزین] منطقه ای است در اروپای مرکزی
نظر شما