فرهنگ امروز: در گذشته و هنگامی که اولین تئوریهای توسعه سر برافراشتند و به سمت کشورهای ناپیشرفته هم سرایت کردند، شاید کمتر صحبت از اقتضائات فرهنگی این کشورها به میان میآمد و اگر اشارهای هم به آن میشد بیشتر از حیث انتقادی بود؛ به این معنا که مثلاً فرهنگ دینگرایی در کشوری چون ایران مانع توسعه است. «تا اواخر دهه شصت میلادی توسعه فرایندی صرفاً اقتصادی به شمار میآمد و شاخصهای اقتصادی معرف توسعه بودند. از آن پس به تدریج «اقتصادگرایی توسعه» رنگ باخت و هر یک از عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر مورد توجه قرار گرفت».
چند وقتی است که صحبت درباره توسعه به امری فراتر از تحلیلهای اقتصادی محض تبدیل شده و توجه به فرهنگ هم به عنوان امری مؤثر در توسعه در دستور کار قرار گرفته است؛ چه به صورت ایجابی و چه سلبی. ایجابی یعنی آنکه برخی معتقدند میتوان از ظرفیتهای فرهنگی برای افزایش تولید ثروت اقتصادی جامعه استفاده کرد و سلبی هم به این معنا که برخی خلق و خوهای فرهنگی برخی ملت را مانع از رشد اقتصادی دانستهاند.
برخی هم با اعتقاد به اینکه اصولاً توسعه منشأ فرهنگی دارد، از «توسعة فرهنگی» یا Cultural Development نام بردهاند. توسعه فرهنگی یعنی توسعهای که اگرچه میوههای آن را در رشد اقتصادی، رفع بیکاری و ... میبینیم، اما از مسیر فرهنگ بومی یک ملت سرچشمه گرفته است. پس توسعه فرهنگی، توسعه در فرهنگ نیست، بلکه توسعهای اقتصادی است اما از طرق فرهنگی.
در ابتدا و با حاکمیت مدل «نوسازی» در توسعه، گمان میرفت که رشد اقتصادی، نسخههایی یکسان و جهانشمول دارد و مستقل از فرهنگ جوامع قابل اجرا است. اما به مرور لااقل با مشاهده موانعی که در فرهنگ برخی کشورها برای اجرای نسخههای مدل نوسازی (توسعه غربی)، این اندیشه در بین متفکران و مجریان توسعه بهوجود آمد که رشد اقتصادی بیارتباط با فرهنگ بومی جوامع هم نیست.
گام بعد البته مبارزه با فرهنگهای ملی، برای تسهیل فرایند توسعه به مدل غربی بود (نگاه نفیای) ولی به مرور نقش ایجابی فرهنگهای بومی در امر توسعه آشکار شد و نگاههایی انتقادی به تئوریهایی که در بستر فرهنگی غرب بهوجود آمده بودند و بر کشورهای دیگر تحمیل میشدند نیز مطرح شد. اینکه با بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی یک جامعه نیز میتوان برای آن توسعه اقتصادی بهوجود آورد و لزومی ندارد تا برنامههای توسعهای همواره در تقابل با فرهنگهای بومی قرار گیرند. چیزی که نام «توسعه فرهنگی» به خود گرفت. توسعه فرهنگی، توسعهای است که از مسیر فرهنگ یک جامعه به وقوع میپیوندد یا به بیان دیگر، توسعهای است که نقطه آغازش در فرهنگ است: «در راه بازاندیشی درباره وسایل و اهداف توسعه، دهه جهانی توسعه فرهنگی، اجماعی عمومی را برانگیخته است مبنی بر اینکه توسعه باید از مردم، از آنچه انجام میدهند، از آنچه میخواهند و از آنچه که میاندیشند و باور دارند آغاز شود» (یونسکو، ۱۳۷۶: ۱۵).
تعریف توسعه فرهنگی:
«مقصود از توسعه فرهنگی، ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان و رشد و افزایش علم و دانش و معرفت انسانها و آمادگی برای تحول و پیشرفت و پذیرش اصول کلی توسعه است. توسعه فرهنگی با تأکید بر هویت فرهنگی، بهینهسازی شرایط فرهنگی و رشد کمی و کیفی مسائل مربوط به خود را نوید میدهد، اخلاق و آداب و سنن جامعه را بهبود میبخشد و بر رونق بازار فنون و دانش و تکنیک فزاید» (اگوستین، ۱۳۷۲ به نقل از بنیانیان ۱۳۸۶: ۹۵-۹۶). بنابراین در توسعه فرهنگی، هم به ظرفیتهای فرهنگی یک کشور برای توسعه توجه میشود و هم به اموری که جزو موانع توسعهاند و در فرهنگ یک ملت وجود دارند.
ضرورت توسعه فرهنگی:
همانگونه که پیشتر نیز ذکر آن رفت، امروزه دیگر توسعه را به عنوان چیزی فراتر از رشد اقتصادی در نظر میگیرند و مسائل فرهنگی را هم بخشی از توسعه قلمداد میکنند. همچنین بیان شد که از نظرگاه توسعه فرهنگی، توسعهای مطلوب است که نقطه آغازش فرهنگ باشد.
علاوه بر سلایق تئوریک نظیر بالا، ضرورتهای عملی هم وجود توسعه فرهنگی را گریزناپذیر میکند: «توسعه فقط میتواند در جایی که از آن ریشه گرفته است، در فرهنگ و سنتهای همان کشور رشد کند؛ زیرا توسعه فرآیندی همهجانبه و مرتبط با ارزشهای هر جامعه و فراخوان مشارکت همه افراد و گروههایی است که هم بنیانگذار آن هستند و هم از آن منتفع میشوند» (UNESCO در یونسکو، ۱۳۷۶: ۱۵).
توسعه و تأثیرات فرهنگی:
تاکنون آنچه که بیان شد در رابطه با تأثیراتی بود که فرایند توسعه میتواند از فرهنگ عمومی بپذیرد. مخالفت یک فرهنگ با توسعه یا بازکردن فضا به نفع آن. اما ارتباط میان توسعه و فرهنگ، ارتباطی دو سویه است و فرهنگ عمومی هم میتواند از توسعه تأثیر پذیرد. همچنان که بسیاری از مخالفتها با مسائل توسعهای در سرتاسر جهان، همین ایجاد تغییرات فرهنگی و گاه تخریبهای فرهنگی بوده است؛ چرا که جوامع در طول قرنها به ریتمی مشخص از زندگی میرسند و افراد با این ریتم، در آن فرهنگ مشخص زندگی میکنند. فرایند توسعه در حقیقت تسریع برخی از مؤلفههای این ریتم است.
برای مثال تسریع ریتم تولید اقتصادی در حالی که ریتمهای دیگری نظیر خانواده همچنان آهسته است. این تغییر در ریتم، مشکلاتی را ایجاد میکند که از آن با عنوان «بحرانهای فرهنگی-اجتماعی» یاد میکنند و آن را ثمره توسعههای اقتصادی میدانند.
مدلهای غربی توسعه، از آنجایی که مولد فرهنگ غرب بودند، کمتر از جوامع شرقی خود را دچار بحران اجتماعی میکردند. هرچند به دلیل سکولار بودن فضای ذهنی اندیشمندان مغرب زمین، در خود غرب هم این مدلهای توسعه با فرهنگ دینی آن جوامع اصطکاک پیدا کرده است، اما بدون شک این اصطکاک در جوامع غیرغربی به مراتب بیشتر بوده است.
مثلاً توسعه اقتصادی به ایجاد طبقاتی اجتماعی منتهی میشد که به دلیل توانمندی مالیشان، مناسبات اجتماعی قبلی را از بین میبردند و نظم اجتماعی قبلی جوامع را مختل میکردند. این بینظمی و بیثباتی هم کنترلهای اجتماعی را از بین میبرد و به افزایش جرم و خشونت در اجتماع منتهی میشد. بنابراین توسعه در مسائل اقتصادی پیشرفت بهوجود میآورد اما امنیت عمومی را خدشهدار میکرد به گونهای که در ادامه، خود این ناامنیها، مانعی برای ادامه توسعه به شمار میآمدند. در حقیقت بسته شدن مسیر توسعه به وسیله همین موانع بود که اندیشمندان را به فکر متدهایی از توسعه انداخت که همسان و هماهنگ با فرهنگ جوامع باشند.
البته از آنجا که همواره جریانهای مختلف توسعهای در یک کشور وجود خواهند داشت و قطعاً بخشهایی از عملکردها مغایر با فرهنگهای ملی و یا تأثیرگذار بر آنها است، به همین دلیل هم مباحثی چون «ارزیابی تأثیر اجتماعی» (اتا) [۱] یا «پیوست فرهنگی» در کنار توسعه، سالهاست که در غرب در دستور کار قرار دارد و البته چندی است که در ایران هم مباحثی حول آن مطرح میشود.
در حقیقت با این دو مفهوم در صدد آن هستیم تا عوارض فرهنگی – اجتماعی یک طرح توسعهای، اقتصادی و ... را شناسایی کنیم و به جهت حفظ فرهنگهای بومی، با تدابیری آن عوارض را کاهش دهیم. مثلاً با احداث یک بزرگراه شهری، ارتباط میان دو سمت یک محله را به هم میزنیم. برای جلوگیری از قطع ارتباط هم محلهایها چه کارهایی میتوان کرد؟ پیوست فرهنگی البته به دنبال گامی فراتر نیز هست. اینکه چگونه میتوان از ظرفیتهای فرهنگی یک کشور برای سریعتر کردن فرایند توسعه و تسهیل آن نیز بهره برد (بنیانیان، ۱۳۹۲).
منابع:
بنیانیان، حسن (۱۳۸۶) فرهنگ و توسعه؛ خط مشیگذاری برای تقویت فرهنگ توسعه در ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر.
بنیانیان، حسن (۱۳۹۲) چیستی، ضرورت و آثار پیوست فرهنگی طرحهای مهم، تهران: سوره مهر.
یونسکو ترجمه فاضلی، نعمتالله و فاضلی، محمد (۱۳۷۶) فرهنگ و توسعه؛ رهیافت مردم شناختی توسعه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
یونسکو، ترجمه محمدی، تیمور (۱۳۷۶) بعد فرهنگی توسعه، تهران: سازمان برنامه و بودجه.
UNESCO, Medium Term Plan, ۱۹۹۰-۱۹۹۵
پی نوشت:
[۱] Social Impact Assessment
نویسنده: میثم قمیشان، منبع: پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای آستان قدس رضوی
نظر شما