شناسهٔ خبر: 45301 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

گزارشی از سخنرانی آزیتا افراشی در نشست «نشانه‌شناسی تاریخ» (۵)؛

رویکردی شناختی به بازنمود مفهوم تاریخ در زبان و تصویر

افراشی آیا اصلاً می‌دانیم که مفهوم تاریخ در زبانمان چیست؟ ما به‌عنوان سخنوران زبان فارسی آیا می‌دانیم که تاریخ چیست؟ بحث من بُعد دیگری نیز دارد و آن بازنمود مفهوم تاریخ در تصویر است؛ در تصویر، تاریخ «انسان» است، بسامد بیشتری داشته و در متن، تاریخ «زمان مشخص» است.

فرهنگ امروز / فاطمه شمسی: دوازدهمین هم‌اندیشی حلقه نشانه‌شناسی تهران با موضوع «نشانه‌شناسی تاریخ» در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد. در این هم‌اندیشی ۱۳ مقاله ارائه شد و اساتید حوزه تاریخ و نشانه شناسی سخنانی ایراد کردند. گزارش نخست این هم اندیشی به سخنان دکتر منصوربخت اختصاص داشت که در خصوص وارونه خوانی (یا خوانش توهمی) از نشانه های تاریخ در جهان معاصر (نمونه موردی ایران) سخن راندند. بخش دوم گزارشی بو د از  سخنان دکتر محمدعلی اکبری در این هم اندیشی با موضوع تاریخ به‌مثابه خاطره‌ی جمعی و پروژه‌ی هویت‌سازی ملی در ایران معاصر. بخش سوم این گزارش اختصاص یافت به سخنان دکتر پاکتچی که تلاش کرده است مسئله‌ی رفتار دوره‌های نشانه‌ای را در ساختار محله علی‌قلی آقا در اصفهان بررسی کند. بخش چهارم این گزارش مربوط است به سخنان دکتر شعیری که در آن دیالوگ بین تاریخ و نشانه شناسی را بررسی کرده است. در گزارش پنجم که سخنان آزیتا افراشی در این نشست است به دلالت کلمه تاریخ در حافظه تاریخی ما (زبان و تصویر) می‌پردازد.

***

رویکرد نشانهشناسی/شناختی اساساً در دنیا نوظهور است و آثاری هم که با عنوان نشانهشناسی/شناختی بیرون می‌آید، ممکن است پس از مطالعه گمان شود که در این آثار حرف زیادی در خصوص نشانهشناسی/شناختی نمی‌توان یافت. وجود این شواهد به این معنا نیست که نشانهشناسی/شناختی یک توهم است یا اینکه اهدافی ندارد، بلکه بیشتر این نکته را خاطرنشان می‌کند که نشانهشناسی/شناختی یک حوزه‌ی نوظهور است و به‌مرور زمان اهداف و روش‌های آن قوت بیشتری پیدا می‌کند. در خصوص موضوع بحث امروز یعنی نشانهشناسی تاریخ به دنبال مطلبی در ارتباط با رویکرد شناختی به تاریخ یا نشانهشناسی تاریخ بودم و تنها یک مقاله یافتم که در سال ۲۰۰۰ نوشته شده بود که تنها در حد تبیین مبانی است؛ می‌توانم بگویم که هیچ کار سامان‌یافته‌ای در خصوص نشانهشناسی/شناختی تاریخ وجود نداشته است. این موضوع در دنیا برای اولین بار در کنفرانسی در انگلستان در سال ۲۰۱۵ مطرح شده است. من به‌عنوان یک زبان‌شناس که توجه خاصی به علم شناخت و رویکرد شناختی در مطالعه‌ی زبان دارم، این پرسش را مطرح کردم: آیا اصلاً می‌دانیم که مفهوم تاریخ در زبانمان چیست؟ ما به‌عنوان سخنوران زبان فارسی آیا می‌دانیم که تاریخ چیست؟ نظرات مختلفی در این باره که معنا چیست و مفهوم چطور شکل می‌گیرد وجود دارد. افرادی مانند ویتگنشتاین معتقد هستند که وقتی کاربرد یک کلمه را می‌دانیم یعنی معنای آن را می‌دانیم، پس نباید خود را درگیر موضوعات مربوط به تعریف مفاهیم بکنیم.

بر اساس جملات و مثال‌های متفاوت که در آن کلمه‌ی تاریخ به کار رفته، بر من اثبات شد که تاریخ معانی متفاوتی دارد. ما حتی به‌عنوان متخصص در زمینه‌ی معناشناسی و روان‌شناسی، بر سر اینکه تاریخ چه معنایی دارد اتفاق‌نظر و تفاهم نداریم. در لغت‌نامه‌های بسیاری که دیده‌ام معانی متعددی فهرست شده است؛ اولین معنایی که در ذیل این مدخل هم آمده به‌هیچ‌وجه در لغت‌نامه‌های مختلف یک‌دست نیست؛ برای مثال، برای دهخدا بیشتر نوشتن کتاب و متن‌بودگی تاریخ اهمیت بیشتری داشته و برای معین زمان چیزی را معین کردن؛ بنابراین، این مفهوم به ظاهر ساده چندان هم خالی از ابهام نیست. امروزه راه پیدا کردن معنی کلمه‌ها مراجعه به واژه‌نامه نیست، بلکه مراجعه به پیکره‌های زبانی است. پیکره‌های زبانی گستره‌ی وسیعی از متون است که فرد متخصص آن‌ها را در کنار هم سامان داده است و این‌ها به دلایلی کنار هم قرار گرفتند؛ برای مثال، ما پیکره‌ی ۶۰ میلیون واژه‌ای پایگاه دادگان زبان فارسی را داریم که در دنیا یک پیکره‌ی وسیع به شمار می‌آید، این پیکره نشان می‌دهد که سخنگویان زبان فارسی در متون مختلف چگونه کلمات را به کار می‌برند. پیکره‌ها نشان‌دهنده‌ی شمّ یا ناخودآگاه جمعی یک جامعه‌ی زبانی هستند.

 سوسور وقتی در مورد لانگ صحبت می‌کند، می‌گوید که لانگ دانش ناخودآگاه جمعی سخنگویان زبان است. امروزه می‌دانیم که دست یافتن به این دانش ناخودآگاه جمعی از طریق پیکره‌ها میسر می‌گردد، همین‌طور دستیابی به پربسامدترین معنا؛ یعنی اینکه سخنگویان زبان فارسی یک کلمه را بیشتر در چه معنایی به کار می‌برند؛ بر این اساس به سراغ یک کلیدواژه‌ی مهم در رویکرد شناخت‌گرا و یک ساخت ویژه‌ی معنایی یعنی استعاره‌های مفهومی رفتم؛ برای همگام شدن باید آن معنایی که از استعاره در ذهن دارید را کنار بگذارید، در فرازبان علم هیچ نوع کلمه تنها یک معنا ندارد، بنابراین وقتی کلمه‌ی مفهومی در کنار استعاره می‌آید با کلمه‌ی جدیدی مواجه هستیم. استعاره‌ی مفهومی فرایند درک و دریافت است، استعاره‌ی مفهومی یک فرایند مفهوم‌سازی است؛ یعنی اینکه ما از طریق استعاره‌ها نسبت به امور انتزاعی شناخت پیدا می‌کنیم و در یک سطح انتزاعی شروع به تفکر می‌کنیم. برای استخراج استعاره‌های مفهومی یک فرمول در اختیار داریم که در این فرمول‌ها دو عنصر اصلی وجود دارد: یک حوزه‌ی مبدأ و یک حوزه‌ی مقصد.

 من برای آنکه در پیکره به دنبال بافت‌های کاربرد تاریخ بگردم، کلیدواژه‌ی تاریخ را در تاریخ بخارا، سفرنامه‌ی ناصرخسرو، ترجمه‌ی تاریخ یمینی و تاریخ بیهقی جست‌وجو کردم و تمام بافت‌های کاربرد این واژه را پیدا کردم. در تاریخ بخارا ۲۱ بار کلیدواژه‌ی تاریخ به کار رفته است -فکر می‌کردم باید بیش از این باشد-، در سفرنامه‌ی ناصرخسرو ۱۰ بار، در ترجمه‌ی تاریخ یمینی ۳ بار و در تاریخ بیهقی ۱۱۷ بار واژه‌ی تاریخ به کار رفته است. برای نمونه در تاریخ بخارا چنین جمله‌ای به کار رفته است: «وفات او به تاریخ ۲۱۷ بوده است»؛ یعنی اینجا تاریخ را از طریق «زمان مشخص» می‌فهمند. در تاریخ بیهقی برای مثال آمده: «این مجلد به پایان آمد و تا اینجا تاریخ براندم»؛ تاریخ مرکز است؛ و مثال‌های دیگری که در هریک «تاریخ» به طرق مختلف فهم می‌شود. به‌این‌ترتیب توانستم فرمول‌های مختلفی را از تمام این متون پیدا کنم که ما تاریخ را بر اساس آن‌ها درک می‌کنیم. تاریخ در این مثال‌ها، مَرکَب، متن، کنش اجتماعی، رویداد، انسان، زمان مشخص، چیزی قابل تملیک، چیزی که می‌توان آن را ایجاد و وضع کرد و ... است. پربسامدترین نام‌نگاشت‌ها در این متون، ابتدا تاریخ به معنای «زمان مشخص» بود، «تاریخ رویداد است» با فاصله در رتبه‌ی بعد قرار می‌گیرد و در ادامه باز هم با حفظ فاصله، «تاریخ متن است» قرار می‌گیرد.

 بحث من بُعد دیگری نیز دارد و آن بازنمود مفهوم تاریخ در تصویر است؛ به‌عنوان پیشینه می‌توانم بگویم که از سال ۲۰۰۶ به بعد استعاره مفهومی وارد تحلیل تصویر شده است. در اینجا نیز باز از روش پیکره‌ای استفاده کرده‌ام و از روی جلد کتاب‌های تاریخ عکس‌برداری کرده و آن‌ها را جمع‌آوری کردم؛ به نظر من ۱۷ مورد حرفی برای گفتن داشتند، برای این ۱۷ مورد هم فرمول استخراج کردیم؛ برای نمونه، جلد کتاب تاریخ ایران در عصر افشاریه تصویر یک سکه را دارد، در اینجا تاریخ شیئی است که می‌توان آن را ایجاد کرد؛ «تاریخ شیء است» را در متن نیز داشتیم. در مقام مقایسه، در متن ما به ۳ نگاشت پربسامد رسیدیم: تاریخ «زمان مشخص» است، تاریخ «رویداد» است و تاریخ «متن» است. در مور تصویر، تاریخ «انسان» است، برتر بود و بعد از آن تاریخ «شیء» است و تاریخ «رویداد» است. همان‌طور که می‌بینیم تاریخ «رویداد» است در میان آن‌ها مشترک است، ولی در تصویر، تاریخ «انسان» است، بسامد بیشتری داشته و در متن، تاریخ «زمان مشخص» است. به‌این‌ترتیب، معنای اول این واژه به لحاظ ریشه‌شناختی، «زمان مشخص» است و می‌بینیم که در ناخودآگاه ما نیز تاریخ «زمان مشخص» بوده است.

نظر شما