به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از قاسم پور حسن در مورد ذات دانشگاه و آینده دانشگاه ایرانی است که در ادامه می خوانید؛
رویکرد غالب در بررسی دانشگاه ، سرشت و وضعیت آن و تطورات تاریخی و نیز ماهیت این نهاد در ایران ، رویکردی جامعه شناسانه یا صرفا تاریخی است. شاید بتوان گفت در میان نوشته هایی که در باره دانشگاه در ایران منتشر شده ، رهیافت فلسفی اساسا به چشم نمی خورد. رویکرد نخست عمدتا و یا سراسر ، پسینی و خرد نگری است در حالیکه رهیافت دوم پیشینی و فرانگرانه است. در ایران هیچگاه دانشگاه موضوعی فلسفی نبوده و چنین دغدغه ای نیز در حال حاضر وجود ندارد. چرا تاکنون التفات فلسفی به دانشگاه نداشتیم و به دستاوردهای چنین منظری بی توجه بودیم ؟
اگر تاکید کنیم که دانشگاه ها در ایران اساسا در تصرف و مالکیت دولت است ، بودجه های آن دولتی است ، برنامه ها و دروس ، کتب و ریاست ریشه در دولت دارد ، و دانشگاهها ابزاری برای دولت جهت کنترل یا تهیه اندیشه مورد نیاز و مانیفست سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی می باشد صرفا با رویکردی جامعه شناسانه روبرو هستیم ؛ اما چنانچه پرسش ما این باشد که دانشگاه در ایران از زمان تاسیس تاکنون در انقیاد بوده و نهاد یا به تعبیری دقیق تر ذات مستقلی نداشته اند و از این حیث بر آمده از پرسش ها، اقتضائات و نیازهای بنیادین نیست و نسبتی حقیقی و عمیق با ملت و زمانهو آینده ندارد ، با پرسش فلسفی روبرو بوده و رهیافت بررسی و تبیین ما فلسفی خواهد بود.
نظریه «نزاع دانشکده ها» یک دیدگاه فلسفی درباره دانشگاه است که توسط کانت در نوشته ای با همین نام منتشر شد. یعنی دانشگاه را از منظر فلسفی نگاه کرده و دانشگاه تبدیل به موضوعی فلسفی شده است. کانت گوید ذات دانشگاه در پی صلح جهانی و روشنگری است. کشمکش فکری و نزاع های اندیشه ای دانشگاه هاست که موجبات پیشرفت اجتماعی را فراهم ساخته و می تواند مانع از بروز درگیری ها و مناقشات مخرب گردد. به عبارت دیگر نزاع یا هماوردی فکری دانشکده حقوق و فلسفه تسهیل کننده صلح جهانی است و نیز نزاع های فکری میان دانشکده الهیات و فلسفه راهی به سوی روشنگری است. روشن است که چنین موقفی در باره دانشگاه یک رهیافت فلسفی است.
حال سخن این است که پرسش اصلی فلسفی در باب دانشگاه چیست که آنرا متمایز از پرسش های از سنخ متفاوت می کند؟ پرسش فلسفی این است : ذات دانشگاه چیست؟ و این ذات چگونه اثبات می شود؟ ذات دانشگاه مفهومی ساختگی نیست بلکه بر بنیادی هستی شناسانه استوار است. آنچه سرشت دانشگاه را پدید می آورد در نسبت با دانایی ، ملت ، زمانه و آینده اش است. یعنی دانشگاه ظهور و تجلی دانایی و فهم زمانه یک ملت است . پس دانشگاه دارای بنیان حقیقی و ذات اصیل است اما این ذات اگر در انقیاد باشد ذات ظهور نمی یابد.
علت عدم ظهور دانشگاه در ایران همان انقیاد است . انقیاد مانع ظهور دانایی می شود. هر گاه دانشگاه ایرانی بتواند مردم ایران ، روح ایرانی ، سرنوشت مردم ایران و آینده ایران را به سوی شکل دادن تاریخشان پیش ببرد ، ذاتش نیز ظهور می یابد. چه زمانی ذات دانشگاه اثبات می شود ؟ زمانی که دانشگاه از ذیل قدرت بیرون بیاید و برای قدرت و فرهنگ و فکر و حاکمان تصمیم بگیرد. در فهم فلسفی عمده پرسش ، معطوف به آینده است . لذا آینده ایران و سرنوشت ایران است که ذات در نسبت با آن شناخته می شود نه وضع گذشته .رویکرد فلسفی به دانشگاه تبیین می سازد که :
الف)نخست آنکه دانشگاه باید برای اثباتش ، خود را بیان کند.
ب)دوم آنکه براساس بنیاد و ذاتش و نه در تصرف بودنش ، کار کند .
ج)سوم آنکه ذاتش از انقیاد بیرون آمده و در تصرف قدرت نباشد تا ذات مستقلش عیان گردد.
د)چهارم آنکه بدون نظم و ذات آکادمیک قادر نیست به اثبات نقش خود بپردازد . با وضع کنونی دانشگاهها می توان گفت در شرایط امتناع ظهور ذات بسر می بریم.
ه)نظم حقیقی آکادمیک منجر به ظهور بینش آکادمیک می گردد اما این مهم بدون نگاه انتقادی و فرانگرانه عقلی میسر نخواهد بود.
و)و سرانجام بینش آکادمیک به کمک نگاه نقادانه سبب شکل گیری «گاه دانایی» می گردد. سپهر یا گاه دانایی همان ذات حقیقی دانشگاه است .
اما ایران نه جغرافیا است و نه نژاد . ایران امری فلسفی است: یعنی خرد ایرانی. ایرانی ظهوراتی داشت اما به اتمام نرسید. تمامی امکان های این خرد هنوز ظهور پیدا نکرده است. می توان آنرا تجدید کرد و به پایان برد. اما تاریخ این خرد نه سپری شده است و نه پشت سر ما قرار دارد. این تاریخ ،تاریخ حضور است. گذشته در معنای فلسفی نه «نه اکنون» است و نه تاریخِ بدونِ ناظر وجودی است. این تاریخ فرا پیش ما حضور دارد . همین امر سبب خواهد شد که بتوانیم در پرتو ذات اصیل دانشگاه ، والایی و عظمت این تاریخ را دوباره نشان دهیم. دانشگاه ایرانی بدون ایران آینده معنایی ندارد. به همین سبب است که نسبت حقیقی دانشگاه را با ملتش می سنجند.
از زمان تأسیس دانشگاه تهران تاکنون، دانشگاه ها از استقلال علمی برخوردار نبوده و نتوانستند در درون نظم آکادمیک قرار بگیرند لذا نه بینش آکادمیک را ظهور دادند و نه گاه خرد را موجب شدند. دولت ها در ایران خود را مالک دانشگاه می دانند و بعبارتی دانشگاه در تصرف دولت یا قدرت سیاسی است. همه امورات دانشگاه و مقدرات آنرا دولت تعیین می کند. گاهی به بهانه عدم بلوغ ، گاهی با سکولار شمردن و ضرورت کنترل و هدایت آنها . گاهی برای تهیه سیمان ایدئولوژیک .
نگاه به دانشگاه در ایران سراسر ابزاری است از این رو دانشگاه برای گاه خرد تلاش نمی کند بلکه برای تامین مقاصدقدرت دست به کوشش و تقلا می زند. تعجب افزونتر آنکه حتی در حوزه خالص علمی مانند مقالات و کتب نیز همین نگاه ابزاری حاکم است. این چیزی غیر از دور ساختن دانشگاه از حقیقت و ذاتش نیست. به همین سبب است که دانشگاه بی انقیاد(بمعنای اعم) نداریم. دانشگاه تا مستقل نباشد دانشگاه نیست. دانشگاه ایدئولوژیک، نبودش نافع تر از بودش است. چنین دانشگاهی قدرت تصمیم گیری ندارد. جهت و راهبرد ندارد. توان تولید علم را ندارد. اساسا قادر بر نقادی وضع و امورات جاری نیست بلکه یا در جهت تثبیت تلاش می کند یا وجه مدافعه گروانه دارد. استقلال دانشگاه، بیرون آمدن از انقیاد و ظهور ذات آن بنیادی ترین مسئله در دانشگاه ایرانی است.
نظر شما