همایون نوری پناه
مقدمه:
سرآغاز بحث درباره ویژگی های فرهنگی ادبی قهوه خانه در ایران عصر صفوی، قطعاً مبحث مکان و فضاست. چه روح حاکم بر قهوه خانه ایرانی، در قالب یک مکان ریخته می شود و در همین قالب تعریف می گردد. آشنایی با ویژگی فرهنگی قهوه خانه بدون اطلاع داشتن از کارکردهای محیطی آن به عنوان مکانی برای تجمع اقشار مختلف جامعه غیر ممکن خواهد بود. مفهوم مکان از دیرباز موردتوجه حوزه های علمی گوناگونی از جمله جامعه شناسی، مردم شناسی و جغرافیای انسانی قرار گرفته است. در جمع حکمای ایرانی و فلاسفه یونان باستان، مکان حکم فضا را داشته و توسط آن تعریف می شده است. آنها مفهوم مکان و فضا را یکی قلمداد کرده و برای تعریف هر یک از ویژگی و خصیصه دیگری استمداد می طلبیدند. (سادات جیبی، 1387: 24). اگر با تعریف این گروه به فضای قهوه خانه نظر افکنیم، این فضا عبارت است از تمامی جنبه های فکری، عقیدتی و عملی که به آن هویت می بخشد. به عبارت سلیس تر فضای عمومی که گروه خاصی آن را تشکیل داده اند با مکان تشکیل یافتن آن گروه یکسان در نظر گرفته می شود. اما مفهوم مکان از قرن بیستم وارد مرحله جدیدی می شود و بررسی های مربوط به مکان با تمایز قایل شدن میان مکان و فضا آغاز می گردد. صاحب نظران حوزه های جامعه شناسی و جغرافیای انسانی بر این باورند که فضا از جهان مادی و ساخته بشر و نیز جهان طبیعی تشکیل یافته است و زمانیکه به مجموعه ای از نظان های با مضا تبدیل شود به مکان تبدیل می گردد (همان: 25). در یک مکان عمومی چون قهوه خانه در ابتدا ساختمان و بنا مورد توجه قرار می گیرد این بدان معناست که در بادی امر باید مکانی از نظر فیزیکی تعریف شده باشد تا بعد از آن با توجه به کارکردهای فرهنگی و اجتماعی آن بنا بتوان وارد مرحله جدیدتری شد که در بردارنده روح حاکم بر آن بناست. این مرحله جدید را فضا می نامند. از دیدگاه یکی از معماران مطرح اروپا (ادواردرلف متولد 1910 میلادی) روح مکان در گروی شناخت و درک عمیق فضا به سبب روی دادن اتفاق و شکل گیری خاطره در طول زمان است از این رو هویت و روح حاکم بر یک مکان تجمع عمومی چیزی فراتر از ساختار فیزیکی مکان است و افراد به سبب تصویرهای ذهنی و خاطرات فردی و جمعی و تداعی هایی که از محیط در ذهنشان ایجاد می شود روح مکان را درک می کنند (رحمانی، 1389: 71).
وجود انسان در این نظریه مهم ترین عامل معنا دهنده به مکان است. مکان، زمانی معنا پیدا می کند که درکی حسی از آن صورت گرفته و تصویر ذهنی از خود به جای گذاشته باشد. (همان: 72). بدین سان زمانیکه بحث کارکردهای فرهنگی- ادبی قهوه خانه ایرانی در دوره صفوی را آغاز می کنیم به امری بسیار فراتر از ساختمان خالی و پیکر عریان یک مکان عمومی در دورهای خاص نظر داریم. ادوات سازنده قهوه خانه تنها پیکر عریان آن را تشکیل می دهد، این پیکر عریان بدون در نظر گرفتن روح حاکم بر قهوه خانه یعنی مجموعه فعالیت های صورت گرفته در این نهاد اجتماعی فاقد ارزش است.
2- قهوه خانه ایرانی به مثابه الگوی تجمع فرهنگی
هیچکدام از عوامل فرهنگ ساز را نمی توان منحصر به کشوری خاص یا فضای جغرافیایی منحصر به فرد دانست، قطعاهر فضای فرهنگی چه مادی چه از جنس مفهوم،در بسیاری از تمدنهامثال دارد وبی مبالاتی است اگر فضایی را منحصر به تنها یک تمدن دانست مثال بارز این امر در باب قهوه خانه ها صادق است.باید دانست که قهوه خانه صرفاً متعلق به ایران نیست. آنچه قهوه خانه ایرانی را متمایز می کند الگوی خاص فرهنگی آن است. یکی از محققان اروپایی فضای قهوه خانه عربی را کاملاً عریان توصیف می کند وی می گوید: در کشورهای عربی قهوه خانه های زیادی یافت می شود ولی در این قهوه خانه ها غیر از حصیر و فنجان های قهوه و قلیان های نی پیچ چیز دیگری وجود ندارد. (لوبون، 1334: 469). فضای معماری سنتی ایران بیش از هر خصوصیت دیگر انسان مدارانه است و انسان را به عنوان اصلیت خود همیشه مد نظر قرار می دهد برای او می سازد برای او توسعه می یابد و برای او شکل می گیرد گاه این معماری برای بعد فیزیکی انسان خاضعانه سر فرود می آورد. در این صورت برای او سرپناهی ساخته می شود و گاه همین معماری برای پاسخ به بعد معنوی و روحانی انسان به جلال می رسد و از تمامی امکانات خود بهره می گیرد (اردلان، 1379: 24).
یکی از ابعاد معنوی این بحث نیاز به گرد هم جمع آمدن و برقراری رابطه اجتماعی است. معماری ایرانی بیش از آنکه در پی ارایه مفاهیم آن جهانی باشد در پی ایجاد فضایی برای ارتباط انسان با انسان است. بنابراین معماری سنتی قبل از پیدایش تکنولوژی و مصالح جدید به هر شکل و به هر کیفیت نوعی معماری با هویت به شمار می رفت که در طی سالیان دراز و قرن های متمادی مصالح و شیوه های فنی و ویژه خود را داشت. این نوع ساخت و ساز بومی، به موقع و کاملاً ارزنده و منطقی و گاه نیز بس شکوهمند بود و هنوز هم به عنوان یک معماری شریف و برخوردار از روح انسانی دارای همان ارزش و اعتبار است (مزینی، 1380: 71).
3- انواع قهوه خانه های ایرانی
از مناظر متعددی می توان یک قهوه خانه ایرانی را تقسیم بندی نمود. از لحاظ مکان قرارگیری قهوه خانه می توان آن را به سه دسته تقسیم کرد. قهوه خانه های درون شهری، قهوه خانه های برون شهری و قهوه خانه هایی که در دربار برای استفاده شاه و درباریان تشکیل می شدند. مهم ترین این تقسیم بندی از لحاظ فرهنگی و ادبی، قهوه خانه های درون شهری است. از تعدادی از این قهوه خانه ها در متن آثار مربوط به دوره صفوی نام برده شده است. از جمله این قهوه خانه ها می توان به قهوه خانه جنب دارالشفاء اشاره کرد. این مرکز فرهنگی از مهم ترین قهوه خانه های درون شهری ایران بوده است و وجود آن از لحاظ اجتماعی برای شهر اصفهان اهمیت فوق العاده داشته است. این محل در دوره صفوی محل نشست و برخاست فضلا و روشنفکران بوده و شاه عباس اول غالباً به آنجا رفت و آمد داشته است. این قهوه خانه در نزدیکی دارالشفای قیصریه یعنی بیمارستانی که در بازار قیصریه بوده واقع می شده است و در آنجا شعرا، ادبا، موزونان و عرفا و دوستداران آنان مجتمع می شده اند و به بحث و گفتگو و مشاعره و مناظره می پرداختند (رفیعی مهرآبادی، 1352: 99). از دیگر قهوه خانه های درون شهری می توان به قهوه خانه شمس تیشی اشاره کرد. این قهوه خانه به دستور شاه عباس دوم در خیابان چهار باغ برای شمس تیشی که از اواسط الناس و مردم شیراز بود و در علم موسیقی و آواز تبحر داشت احداث شد و در کنار آن شراب خانه هم دایر بود. شاه عباس دوم دستور اکید داده بود که هر کس در میخانه ی شمس تیشی شراب بنوشد مهری در کف دست او بزنند تا ملازمان داروغه متعرض وی نشوند، همانند قهوه خانه جنب دارالشفاء از این قهوه خانه نیز هم اکنون اثری نیست. (همان، 100). به نظر می رسد این دستور اکید شاه عباس دوم بی ارتباط به علاقه وی به شعر و موسیقی نبوده باشد. یکی دیگر از قهوه خانه های شهر اصفهان که در اطراف میدان نقش جهان قرار داشت، قهوه خانه بابا فراش بود که بیشتر شعرا به آنجا آمد و رفت داشتند. این قهوه خانه هم به دستور شاه عباس دوم صفوی ساخته شده بود، اکنون اثری از این قهوه خانه بر جای نمانده است (همان). یکی از علاقه های ادبی دوره صفوی ذکر نام معشوق مذکر بوده است، این افراد گاه به صورت شاگرد قهوهچیهای قهوه خانه ها بروز پیدا می کردند. از آن جمله است یکی از قهوه خانه های اطراف میدان نقش جهان که در دوره شاه عباس اول صفوی تأسیس یافت. این مکان به نام قهوه خانه طوفان شناخته می شد. احتمالاً وجه تسمیه نام آنجا به واسطه جوان خوب رویی به نام طوفان بوده است. که به عنوان شاگرد قهوهچی در آنجا فعالیت داشته. شاه عباس دوم نیز گاه گاه به آنجا سر می زد. از دیگر قهوه خانه های مورد علاقه شاه عباس دوم که، اواخر قرن یازدهم نیز بر پا بود می توان به قهوه خانه عرب اشاره کرد (همان، 101).
در ایران پس از شاه عباس اول، قهوه خانه ها رونق فراوان داشته اند، از آن جمله در عهد شاه سلیمان صفوی در حوالی میدان نقش جهان شاهد حضور قهوه خانه های متعدد هستیم. کمپفر که به همراه یک هیأت سوئدی از ایران دوره شاه سلیمان صفوی بازدید کرده، از رونق قهوه خانه ها سخن می گوید: «آن قسمت از میدان که به طرف مدخل بازار است، در اختیار عموم قرار دارد، در اینجا خرده فروشان، سمسارها، آبنبات فروشها، پاره دوزها و اسلحه سازها جمع شده اند. از آنها گذشته، هنرپیشگان و دلقک ها و کشتی گیرها، شاعران و مردمی سرگردان از این قبیل گرد آمده اند که در قهوه خانه های متعدد و میخانه هایی که در اینجا قرار دارد می نشینند، در قهوه خانه های اینجا است که حوض ها و نهرهای زیادی که از سنگ های صیقل یافته و با هنرمندی به اشکال گوناگون ساخته شده اند، وجود دارد. کنار برآمده نهرها و حوض ها را قهوهچی ها و صاحبان میخانه ها با حصیر و قالی فرش کرده اند، در روی این فرش ها، مردم بیکار با فراغ بال می نشینند تا در حین کشیدن قلیان و صرف نوشیدنی شاهد نمایش و هنرنمایی شعرا، گویندگان و نقالان باشند. فقط زمانی که هوا بسیار گرم می شود، این ها به اتاقک های خنک قهوه خانه های مقابل رخت می کشند». (کمپفر، 1363: 195). نکته مهمی که از متن این سفرنامه استنباط می شود قرارگیری فضای قهوه خانه در کنار فضای زندگی روزمره افراد است. در حقیقت شاعر و هنرمند دوره صفوی زمانیکه به قهوه خانه برای دیدار سایر شعرا و هنرمندان مراجعه می کند وارد محیطی خاص پسند و روشنفکرمآبانه نمی شود، بلکه ارتباط میان او و بدنه ساده جامعه صفوی حفظ می گردد. از نظر دیگر قهوه خانه دوره صفوی تنها ارایه دهنده فرم شعری هنر نیست، گو اینکه شعر دوره صفوی به درک مردم عادی جامعه نزدیک تر است اما قهوه خانه سوای در نظر گرفتن این جنبه از هنر، جنبه هایی بسیار عام تر و مردمی تر از هنر را نیز ارایه می دهد اشاره به دلقک ها و هنرپیشگان در متن سفرنامه کمپفر جنبه بسیار عامیانه هنر رایج در قهوه خانه ایرانی این دوره را به دقت می نمایاند.
یکی از مهم ترین آثار بر جای مانده دیگر از این دوران، سفرنامه دن گارسیافیگوئرا، سفیر نجیب زاده اسپانیایی است که دربار شاه عباس اول را به عینه مشاهده نموده بود. وی آنجا که بحث از نمای داخلی یک قهوه خانه می شود این چنین می نویسد: «تالاری است که وسط آن آبنمایی با چند فواره وجود داشته است. قسمتی از تالار قهوه خانه را با تعداد زیادی چراغ و شمع و مشعل و آیینه انباشته بودند که سبب روشنایی فراوان آن بخش از تالار شده بود. بقیه قسمت های ساختمان کاملاً خالی و عریان و عاری از هر گونه زینتی بوده است. در یک طرف تالار اصلی سکویی به اندازه قد یک پسر بچه از سنگ قرار داشته که شاه عباس اول به همراه شعرا و بزرگان در این قسمت جلوس کرده بودند. در سایر قسمت های قهوه خانه نیز سکوهایی تعبیه شده بود که مردم بر روی آن نشسته و رقص پسربچه های چرگس و گرجی را نظاره می کردند (فیگوئرا، 1363: 342). آنچه از لحاظ فرهنگی از متن این سفرنامه برمی آید اشاره به نژاد پسربچه ها و نوجوانان مستقر در قهوه خانه های این دوره است، به غیر از این رسم مورد علاقه شاه عباس اول که عبارت بود از ورود به قهوه خانه های شهر اصفهان به همراه اعیان و اشراف نیز از این بخش مستفاد می شود.
3- قهوه خانه ایرانی از خلال متون ادبی دوره صفوی (مطالعه موردی متن حسین کرد شبستری)
به واسطه درگیری دایم سلسله صفوی با حکومت همجوارش، عثمانی از یک سو و از سوی دیگر برخورد این سلسله با ازبکها در شرق ایران، شاهد حضور متون ادبی جنگ محوری هستیم که عموماً بر برخورد فرهنگی- نظامی ایران با این سلسله ها اشاره دارند. شاید بتوان گفت مهم ترین این متون ادبی داستان حسین کرد شبستری است. این متن سوای ارزش های ادبی آن، به بخش اعظم زندگی اجتماعی ایرانیان این دوره اشاره دارد. از جمع حضور پهلوانان ایران مخصوصاً شخص حسین کرد در محیط قهوه خانه می توان نکات زیر را درباره این مکان عمومی استنباط کرد، اول آنکه قهوه خانه یکی از مکان های شب زنده داری ایرانیان عصر صفوی است، چه، قصه های حسین کرد غالباً شبانگاه به وقوع می پیوندد و بنابراین حضور وی در محیط قهوه خانه نیز شب هنگام است. دوم آنکه قهوه خانه ها عموماً دارای حیاط خلوت بوده اند که در صورت تمایل مراجعان میتوانستند آنجا رحل اقامت بیافکنند. چنانکه حسین کرد در بسیاری مواقع برای کشیدن قلیان در حیاط خلوت می نشسته است (ایرج افشار، مهران افشاری، 1386: 323). سوم آنکه رسم عشق ورزیدن به شاگردان قهوهچی در بین طبقه عادی جامعه صفوی نیز رایج بوده است، چنانکه میان یوسف قهوه چی و حسین کرد شبستری رخ می هد (همان، 133). چهارم آنکه بسیاری از قهوه خانه ها دارای یک تالار اصلی بوده اند که حرکات موزون رقاصان و مجالس شعر خوانی شاعران و نقالی نقالان در آنجا به وقوع می پیوسته است و علاقه مندان پیرامون آنان گرد می آمدند و در صورت عدم تمایل می توانستند در اتاق های مجاور اقامت کنند. (همان، 134). نکته دیگر آنکه به غیر از قهوه خانه ها، مکان هایی وجود داشته است که تنها برای قلیان کشیدن به آنجا می رفتند، اینگونه مکان ها بیشتر مورد علاقه بزن بهادرها و لوطیان بوده است تا هنرمندان، علاقه پهلوانان و نوچه هایشان در داستان حسین کرد شبستری به این مکان ها نماد این تفسیر است. (همان، 323).
4- قهوه خانه به مشابه پاتوق فرهنگی دوره صفوی
در ابتدا می بایست نگاهی به لفظ پاتوق به لحاظ جامعه شناسی شود. پاتوق به لحاظ جامعه شناختی به محفل اجتماع عده ای از افراد، منتقدان، ادیبان و روشنفکران اطلاق می شود که بدون وجود آیین نامه، قواعد و قوانین در حاشیه حیات رسمی جامعه به تشکیل اجتماعاتی اقدام می کنند (ارمکی، 1384: 27). در پاتوق ها امکان تماس آزاد وجود دارد زیرا حضور افراد بدون تکلف و تحمیل عقیده و نیز فارغ از بایدها و نبایدهای گروه است.
از حضور رسمی قوانین و سنت ها کمتر خبری هست. آنچه در اینجا حکمرانی می کند، قواعد معطوف به گفتگو و تعامل است، آدمها آمده اند تا با یکدیگر در حوزه ای آزاد و خارج از تقیدات روزانه و در مورد علایق عمومی به تبادل نظر بپردازند (مدرسی، 1375: 22). ویژگی مهم پاتوق ها آن است که در آن اغلب الگوهای رفتاری معینی وجود ندارد بلکه حاصل کار و عمل افراد مشارکت کننده در پاتوق، الگو دهنده پاتوق و رفتارهای اجتماعی روی داده در آن است (ارمکی، 1384: 22). یکی از بهترین انواع پاتوق که در سراسر جهان به اشکال مختلف وجود دارد قهوه خانه است. قهوه خانه ها گاه برای تجمع انسان های عادی تشکیل می شوند که در این صورت، هر قهوه خانه پاتوق عده ای از کارگران می باشد که در این مکان جمع شده و به نیازهای خود پاسخ می گویند (مدرسی، 1375: 25). اما گاه شاهد حضور قهوه خانه هایی هستیم که محل تجمع افراد خاص و نخبه جامعه است. در این صورت در این محل تجمع، شاهد شکل گیری حلقه های مختلف ادبی و هنری خواهیم بود. بنابراین هر قهوه خانه دارای دو نوع کارکرد اجتماعی است، یکی کارکرد عمومی که نیاز به تعامل اجتماعی را پاسخ می گوید و دیگری کارکرد اختصاصی که حیطه های هنری و ادبی جامعه را پوشش می دهد (همان، 26). یکی از متون مهمی که به نقش عمومی قهوه خانه ایرانی اشاره دارد همان سفرنامه کمپفر است، در خلال این متن متوجه می شویم که قهوه خانه ایرانی در دوره صفوی، مهم ترین کارکرد یک پاتوق را که همانا نیاز به تعامل جمعی است برآورده می کند: «کنار برآمده نهر و حوض ها را قهوه چی ها با حصیر و قالی فرش کرده اند. بر روی این فرش ها مردم فارغ بال می نشینند تا در حین کشیدن قلیان و صرف نوشیدنی شاهد نمایش و هنر نمایش شعرا، گویندگان و نقالان باشند و به بهترین و مطبوع ترین وجه وقت بگذارند (کمپفر، 1363: 195). در این جا مؤلف اثر، ناخودآگاه به بخش مهمی از کارکردهای فرهنگی قهوه خانه اشاره کرده است. حضور شعرا در متن این پاتوق اجتماعی علاوه بر برآورده کردن نیاز عمومی به تعامل محیطی نیاز اختصاصی یک پاتوق به مثابه محلی برای تعامل نخبگان جامعه را نیز پاسخ می گوید. شوالیه شاردن از دیگر جهانگردانی است که به کارکردهای اختصاصی قهوه خانه ایرانی نظر دارد: «در قهوه خانه مردم به صحبت می پردازند، زیرا در این جاهاست که خبرهای تازه مطرح می گردد و افراد علاقهمند به بحث های سیاسی با کمال آزادی و بدون هیچ نگرانی از حکومت انتقاد می کنند. حکومت نیز از گفتگوی مردم نمی هراسد. در اینجا شطرنج نیز بازی می شود بعلاوه ملاّها و دراویش و شاعران به نوبت قطعات و داستان های منظوم و یا منثور را قرائت می کنند. سخن های ملاّها و دراویش بیشتر حول محور درس های اخلاقی می گردد. نکته جالب آن است که هیچ کس ملزم به گوش دادن به آنها نیست. هیچکس را هنگام داستان سرایی وادار به ترک بازی یا صحبت خویش نمی کنند. ملاّیی سر پا در وسط یا در گوشه قهوه خانه می ایستد و با صدای بلند به موعظه می پردازد و یا یک درویش ناگهان وارد می شود و برای حضار از ناپایداری جهان سخن می گوید. اغلب اوقات اتفاق می افتد که دو یا سه نفر ناطق در آن واحد، یکی در این گوشه، دیگری آن گوشه به سخن می پردازند. بعضی اوقات یکی از اینان واعظ است در صورتیکه دیگری نقال می باشد. فی الجمله در این جماعات حد اعلای آزادی موجود در جهان وجود دارد. یک شخص جدی نمی تواند متعرض یک نفر شوخ و شیرین بشود. سخنرانی ها معمولاً چنین خاتمه می یابد: فقط کافی است به نام خدا پی کار خود بروید. آنگاه سخنرانان از حضار چیزی می طلبند و با کمال فروتنی و بدون هیچگونه اقدام ناهنجاری به این کار مبادرت می ورزند. زیرا در غیر این صورت صاحب قهوه خانه اجازه ورود به ایشان نمی دهد. بدین طریق هر کس هر چه بخواهد می دهد» (شاردن، 1335: 227).
5- تحولات فرهنگی اصفهان دوره صفوی
رشد اصلی قهوه خانه های ایران در دوره صفوی قطعاً در شهر اصفهان به وقوع پیوسته است. این مسأله برخاسته از اهمیتی بود که دودمان پادشاهی صفویه بعد ازدوره شاه طهماسب اول برای اصفهان قایل شد. در قرون نه و ده هجری قمری پیش از انتقال مرکزیت هنری ایران به شهر اصفهان، شاهد حضور دو کانون ادبی- هنری مهم در ایران هستیم. شهر هرات در دوره اخلاف تیمور مخصوصاً سلطان حسین بایقرا از رشد هنری محسوسی بهره مند شد، این امر مرهون درایت وزیر خردمند این دوره، امیر علیشیرنوایی بود. شهر تبریز نیز از دوره ایلخانان و پس از آن همیشه از شهرهای مورد توجه حاکمان به شمار می آمد. این اهمیت در دوره حکومت آل چوپان و پس از آن در دوره آق قیونلوها و قرقیونلوها به اوج خود رسید و سبب رشد تبریز به عنوان یکی از عمده ترین مراکز گرد آمدن هنرمندان گردید (همایی، 1375: 42). در سال 952 هـ ق در دوره سلطان سلیمان قانونی، آذربایجان به تصرف قوای عثمانی در می آید، بر اثر این فتنه، هنرمندان تبریز مجبور به مهاجرت به قزوین و اصفهان می شوند.
از جمله مهم ترین این هنرمندان می توان از علیرضا عباسی خوشنویس، میریحیی مذهب و قاسم بیک صحاف نام برد (همان). مرکز هرات پس از فوت امیر علیشیرنوایی در سال 906 هجری قمری و پس از آن فوت سلطان حسین بایقرا در سال 911 هجری قمری رونق خود را از دست داد. آنچه مزید بر علت شد هجوم محمد خان شیبانی ازبک در سال 913 هجری قمری و حمله وحشیانه عبید خان ازبک در سال 935 قمری بود. همین امر سبب مهاجرت هنرمندان بزرگی چون بهزاد نقاش به اصفهان شد. دستگاه صفوی نیز با آغوش باز آنان را در شهر اصفهان پذیرفت (همان: 42). قطعا هنر منهای عصر جدید که هنرمندان توانستند با توجه به تشکیل قشر متوسط شهری،درآمد خود را از دربار تا حدودی جداسازند، محصول حمایت اصیل زادگان وشاهزاده ها بوده است زیرا مفهومی به اسم خریدار هنر، در میان قشر عادی بسیار کمرنگ بوده است منهای هنرهای دینی که در عرصه ساخت اماکن متبرکه مذهبی به کار می آمده است، این مفهوم هنر وابسته به خون اصیل حتی در اروپای قبل از انقلاب صنعتی وحتی تا بسیار بعد از آن مصداق داشته است.
6- هنر و ادب در قهوه خانه ایرانی دوره صفوی
یکی از بزرگترین هنرمندان دوره صفوی که قهوه خانه را به عنوان پاتوق فرهنگی مورد علاقه خود پذیرفته بود میر عماد حسنی قزوینی (961-1024 هـ . ق) می باشد. وی خوشنویس پُر آوازه و از سرآمدن نگارش خط نستعلیق در تاریخ هنر ایران است. خط وی در زمان حیاتش نه تنها در دربار صفوی بلکه در دربار هنر پرور گورکانیان هند نیز هوا خواهان بسیار داشت. خط وی در زمان حیاتش با طلا معاوضه می شد و در هنگام مرگ از ثروتمند ترین مردان ایران بوده، چنانکه خانه اش را وزیر وقت نتوانست بخرد (منشی قمی، 1352: 121). مهم ترین استاد وی در هنر خوشنویسی ملامحمد حسین تبریزی بوده است. میر عماد مدت ها به مشق آثار اساتید پیشین چون بابا شاه اصفهانی، سلطانعلی مشهدی و میر علی هروی پرداخت و از میان هزاران خوشنویس سرآمد همه شد (احسنت، 1386: 17-32). حضور میر عماد در بطن قهوه خانه، حضوری پر رنگ است. او و شاگردانش، غالباً زمان زیادی را در قهوه خانه سپری می کردند، در آنجا حلقه ای از شاعران و خطاطان نو ظهور به گرد وجود او جمع می شدند. حتی میر عماد بسیاری از مستعدان را که بعدها افتخار شاگردی وی را پیدا می کردند در همین قهوه خانه ها کشف می کرد. از آن جمله است میرزا ترابا خطاط و شاعر دوره صفوی که آشنایی با میر عماد را مرهون فضای قهوه خانه است. (نصرآبادی، 1378: 298). میرزا ترابای اصفهانی پس از ملاقاتی در قهوه خانه با میر عماد، مسیر زندگیش تغییر می کند و پس از آن دیدار به منزل میر عماد رفته و در آنجا دوازده سال به تمرین خوشنویسی می پردازد. نصرآبادی، میرزا ترابا را سرآمد خطاطان دوره صفوی می داند و از نظر هنری شعر او را قوی و دارای فکر می شمارد (همان، 298). از دیگر شاعران و خوشنویسانی که به قهوه خانه آمد و رفت داشته اند، می توان به ملاشکوهی همدانی اشاره کرد. داستان ملاقات وی با شاه عباس دوم صفوی نقل مجالس شعرای این دوره بوده است. شاه عباس دوم که خود هنرشناس و شاعر بوده است (در شعر تخلص ایشان ثانی بود) روزی به قهوه خانه عرب که از پاتوق های مهم هنرمندان دوره صفوی در شهر اصفهان بود نزول اجلال کرد اتفاقاً در آن روز خاص ملا شکوهی همدانی نیز در حال شعر سرودن در قهوه خانه بود، شاه عباس دوم از وی درباره شغلش سؤال می کند، شکوهی در پاسخ خود را شاعر معرفی می کند، شاه از وی شعر طلب می کند و شکوهی بیتی از اشعار خود می خواند:
ما بیدلان به باغ جهان همچو برگ گل
پهلوی یکدگر همه در خون نشسته ایم
شاه از شعر وی خرده می گیرد که عاشق را به برگ گل تشبیه کردن اندکی ناخوشایند است. (همان، 343). از دیگر هنرمندان خطاط این دوره که به قهوه خانه آمدو شد داشتند می توان از میر همام نام برد. البته خط وی نسبت به میر عماد و میرزا ترابا در مرتبه نازل تری قرار داشته است. وی مردی درویش مسلک و موطن اصلی وی شهر یزد بود و غالب اوقات را در قهوه خانه به نوشتن خط و سرودن شعر می پرداخت (همان، 210).
در این دوره گاه، هنرمندان نقاش نیز در قهوه خانه حضور به هم می رساندند. از آن جمله آقا زمان زرکش است. وی در دوره سلطنت شاه سلیمان صفوی می زیست و در زمینه هنر نقاشی و هنر زرکشی به حد اعلای توانایی رسیده بود (همایی، 1375: 331). با توجه به گفته های قبل درباره هنر بیشترمتمرکز بر دربارمی توان قهوه خانه صفوی را یک استثنای اجتماعی دانست،زیرا ارتباط مثبتی بین هنرمند ومردم عادی در قهوه خانه شکل می گرفته است که قطعا جنبه مالی نیز داشته است.
در این دوره، بسیاری از شعرا و هنرمندان برای امرار معاش عازم دربار گورکانیان هندوستان می شدند که بازار مناسبی برای تولید و ارایه انواع آثار هنری داشت. آقازمان زرکش نیز که به غیر از هنر نقاشی و زرکشی در شعر هم توانا بود مانند بسیاری هنرمندان عازم هندوستان شده و در همانجا دار فانی را وداع می گوید. (نصرآبادی، 1378: 472). صادق بیک افشار (وفات 1018 هـ ق) از سرشناس ترین چهره های هنری دوره صفوی و از ملازمان همیشگی قهوه خانه های شهر اصفهان بود. پدر وی از بزرگان ایل خدا بنده لو (از ایلات تشکیل دهنده هسته مرکزی قزلباش) و محل سکونت وی منطقه گیلان بود. اما خود صادق بیگ متولد تبریز بود. وی به سبب اتصال با خاندانی اصیل از سنین نوجوانی به دربار صفوی پیوست و در آنجا به فعالیت های ادبی- هنری پرداخت، در کنار تحصیل علوم رایج زمانه وی به هنرهایی چون نکارگری- شعر و خطاطی علاقه وافری داشت (منشی قمی، 1352: 152).
رضا عباسی مشهورترین نگارگر ایران در دوره صفوی از اساتید وی بود. در هنر خط از محضر علیرضا عباسی و امامی بهره فراوان برد. قدرت وی بیشتر در نحوه ترکیب رنگ ها خود نمایی می کند، او قایل به تعیین قواعد خاص نگارگری ایرانی به عنوان پایه ای برای آموزش نقاشان مبتدی بوده است (همان). صادق بیک افشار کتابدار دربار شاه طهماسب اول نیز بوده است. در دوره شاه عباس اول سمت کتابداری نصیب علیرضا عباسی می شود، اما همچنان به صادق بیک به عنوان کتابدار مواجب پرداخت می شده است (همایی، 1375: 299).
آنچه از تذکره نصر آبادی درباره این شخصیت هنری پیداست، نمایانگر علاقه وافر وی به حضور در قهوه خانه می باشد. در این دوره یکی از کارکردهای مهم هنری قهوه خانه ها، برگزاری جلسات نقد شعر بوده است. شاعران پس از سرودن شعر، آن را در محیط قهوه خانه و در پیش روی سایر ادب دوستان، محک می زدند. به دلیل آنکه بسیاری از شعرای دوره صفوی از عوام الناس بوده اند، حتی گاه درگیری های مهلکی بر سر نقد یک شعر میان شاعران درمی گرفت. این درگیری ها غالباً با وساطت ریش سفیدان جمع که خود نصر آبادی، شاعر و تذکره نویس معروف دوره صفوی، یکی از آنان بوده است به پایان می رسید (نصرآبادی، 1378: 51). یکی از این مجالس شعر خوانی به واسطه شعری که یکی از شعرای اصفهان به نام ملاغروری در مدح صادق بیک افشار سروده بود تشکیل شد. واکنش عجیب و صله عجیب تر صادق بیک از زبان نصر آبادی شنیدنی است.
«از مرحوم ملاغروری مسموع شد که وقتی قصیده ای در مدح صادقی بیک افشار گفته، در قهوه خانه گذرانیدم. مسوده را از این فقیر گرفت، گفت حوصله ام بیش از این تاب شنیدن ندارد، برخاسته بعد از لحظه ای آمد، پنج تومان به دستاری بسته، باده صفحه کاغذ که خود از سیاه قلم طرح کرده بود به من داد و گفت: تجار هر صفحه طرح مرا به سه تومان میخرند که به هندوستان برند، مبادا ارزان بفروشی و عذر بسیار خواست» (همان: 56). قسمت مشهدی از دیگر هنرمندان ملازم قهوه خانه در ایران دوره صفوی است. وی در فن طلاکوبی سرآمد سایر هنرمندان هم دوره خود بوده است. اما پرداختن به شعر و شاعری او را از کسب مانع آمده است. وی سال های آخر عمرش را وقف مطالعه و سرودن شعر در قهوه خانه کرده بود (همان، 445). رشیدای زرگر اصفهانی نیز از هنرمندانی بوده که بیشتر اوقات روز را به تعمق در شعر و ادبیات در محیط قهوه خانه به سرمی آورده است. وی در فن زرگری و میناکاری تبحر بسیار داشته اما در شاعری متوسط بوده است (همان). از موسیقی دانان ملازم قهوه خانه می توان از شمس تیشی نام برد. شرح ملازمت او در قهوه خانه شنیدنی است. شمس تیشی اصالتاً شیرازی بود، تیش لقب وی است که به واسطه فراوانی شپش در لباس او به این لقب مشهور شد. گویا در شیراز آن دوره. به شپش، تیش میگفتند. ولی به دلیل مهارت فراوان در علم موسیقی از شیراز به اصفهان کوچ می کند و به خدمت شاه عباس دوم صفوی می رسد. شاه عباس دوم دستور می دهد تا در خیابان چهار باغ قهوه خانه ای برای او دایر کنند، در کنار این قهوه خانه، شراب خانه ای نیز دایر می شود و شاه عباس دوم دستور می دهد هر کس در شراب خانه شمس تیشی شراب بخورد مهری بر کف دست او بزنند- با این علامت هیچ یک از ملازمان داروغه حق بازخواست از این فرد را نداشتند. وی در فن موسیقی، استادی تمام بود، مخصوصاً در استفاده از نغمه بیات توانایی وافری داشت. (همایی، 1375: 266). درباره سلوک شعرا در قهوه خانه های ایرانی دوره صفوی آدام اولئاریوس، جهانگرد اروپایی مطلب بسیار جالبی نقل می کند: «شعرا با لباس مخصوصی که عبارت است از کت سفید جلوباز با آستین های پهن و گشاد و در حالیکه توبرهای به کمر بسته اند که در آن کتاب ها و کاغذهای خود را نگهداری می کنند وارد قهوه خانه می شوند. اینان جوراب به پا ندارند و شلوارشان در نزدیکی قوزک پا تنگ می گردد و به جای عمامه، عرق چین به سرمی گذارند». (اولئاریوس، 1363: 307). بسیاری از شعرا به عشق پسران قهوه چی گرفتار می آمده اند و برای آنکه ملازم و همراه آنان باشند، بیشتر اوقات روز را در قهوه خانه به سر می برده اند از آن جمله است شاعری به نام ضیاء که از ولایت قزوین بوده است. «عاشق فغانی نامی شد و مدت مدیری در قهوه خانه سکنی گزیده است» (نصرآبادی، 1378: 23). میرزا حسن نیز از شعرایی بوده که به عشق زاغی قهوه چی گرفتار می آید و به همین دلیل تمامی مدت روز را در قهوه خانه به سرآورده تا ملازم و همراه زاغی باشد. (همان، 156). چنانکه رسم عاشقی در زمان او اقتضا می کرد وی برای معشوقه اش اشعار بسیاری سروده بود که در تذکره نصرآبادی ضبط شده است، به عنوان مثال این بیت از اوست:
به هنگام تواضع دوش می دانی چها کردی
مرا صاحب سلامت خواندی و خود را دعا کردی (همان)
از دیگر شعرای ملازم قهوه خانه می توان به ملامحمد تقی اشاره کرد، وی اهل شهر مشهد بوده است، اهمیت این شاعر نه از باب شعرهای وی، بلکه از باب افتخار شاگردی استاد بزرگ فلسفه دوره صفوی، میرفندرسکی بوده است. وی به اکثر قهوه خانه های شهر اصفهان سرکشی می کرده است و غالب اشعار خود را در قهوه خانه می سرود. (همان، 231). مظفر حسین کاشی، بر خلاف بسیاری از شعرای دوره صفوی قهوه خانه ثابتی را برای اقامت برگزیده بود و آن، قهوه خانه طوفان بود. این شعر از اوست که در محیط قهوه خانه سروده شده است:
در قهوه طوفان که سر خوبان است صد عاشق پاشکسته سرگردان است
آن رفت مظفر که سمندر بودی مرغـابی شو که کار با طوفـان است(همان، 237)
شعرای ملازم قهوه خانه در این دوران، تنها به طبقه کاسب و اهل حرفه و هنرمندان خلاصه نمی شدند به عنوان مثال از طبقه علما، می توان قاضی اسد کاشی را نام برد. وی نیز در عشق پسر قهوه چی، قرقاش نام، گرفتار آمده و تمام مدت شب و روز را در قهوه خانه به سر می آورد. وی در عشق قرقاش درس و بحث را رها کرده و به زندگی در قهوه خانه قناعت ورزیده بود.
بر دوش گرفتم علم رسوایی در بـر کردم علامـت شیـدایـی
آواره شدم زشیخی و ملایی قربان شومت دگر چه میفرمایی(همان، 244).
برخی از شعرای قهوه خانه رو در این دوره، از لحاظ کیفیت، و نیز تعدد شعر در وضعیت مساعدی قرار ندارند اما تعدادی نیز، حداقل در زمان حیات خود، چندان گم نام و کم کار نبوده اند. از آن جمله است شاعری به نام زلالی. نصرآبادی وی را از جمله مثنوی سرایان معتبر این دوران می شناسد. نام برده مثنوی به نام محمود وایاز داشته است. نصرآبادی مجموع اشعار وی را شامل هفت مثنوی می داند. از این قرار: محمود وایاز، آذر و سمندر، شعله دیوار، میخانه، ذرّه و خورشید، سلیمان نامه، حسن گلو سوز (همان، 333). نکته جالب درباره برخی از شعرای این دوره، آن است که تعدادی از آنان حتی در قهوه خانه مشغول به کار بوده اند. میرالهی همدانی شاعری است که مدت مدیری به همراه ملاشکوهی در قهوه خانه عرب قهوه چی بوده است. شاه عباس دوم صفوی با او نیز ملاقات داشته و از وی احوالپرسی میکرده است (همان، 363).
در دوره صفوی بنا به دلایل متعددی چون، بالا رفتن میزان اضطراب اجتماعی به واسطه درگیری با امپراتوری عثمانی و ازبک ها و نیز آشنایی ایرانیان با اروپایی هایی که متمایل به مصرف تنباکو بودند، استعمال این گیاه در بین جامعه ایرانی رواج تام داشت. برخی از شعرا در مقابل آسیبهای مصرف دخانیات موضع گیری کردند از آن جمله است شاعری به نام سعیدا.
تنباکو چیست آفت بـرگ امید گلخن به از آن گلو که این دود کشید
از تنباکو نفع توان داشت گمان از دود اگـر خـانه تـوان کــرد سفیـد(همان، 441)
قسمت مشهدی نیز از شعرای ملازم قهوه خانه بوده است. وی بسیار تندخود و کم حوصله بوده و یکبار بر سر معنی شعری که به غلط متوجه شده بود با شاعر دیگری به مجادله میپردازد، درگیری بالا گرفته و به زدوخورد میکشد، نصرآبادی که شاهد مستقیم ماجرا بوده، پا درمیانی میکند و آتش فتنه را فرو مینشاند، قسمت مشهدی چندی بعد بر اثر فشار روحی ناشی از این حادثه درمیگذرد. (همان، 445). از شعرای ملازم قهوه خانه که از میان طبقه عامی و کوچه بازاری جامعه برخاستند یکی هم نافع قمی است. شغل اصلی وی طباخی بوده است. جالب آنکه با وجود عدم برخورداری از تحصیلات لازم، نصرآبادی او را از شعرای توانا می داند و معتقد است معانی شعر وی بلند و رفیع می باشد. از ابیات اوست:
یک سر رشتـه وجـود و سر دیگـر عـدم است
نیست فرقی به میان این چه حدوث و قدم است(همان، 518)
محمد قاسم لاهیجی، شاعری بود که از روی ناچاری به شغل قهوهچیگری روی آورده بود، اما از آن شغل به شدت تنفر داشت. وی سرانجام از کار در قهوه خانه دست کشید و به لاهیجان بازگشت این بیت از اوست
کسی که آتش قلیان طلب کند گویم چنان بچشم که بیرون جهد از دیده شرار(همان، 533).
7- نتیجه گیری:
آشنایی با ویژگی های فرهنگی قهوه خانه ایرانی در دوره صفوی بدون داشتن اطلاع از کارکردهای محیطی آن غیر ممکن است، صاحب نظران حوزه های جامعه شناسی و جغرافیایی انسانی بر این باورند که فضا از جهان مادی و نیز جهان طبیعی تشکیل یافته است و زمانیکه به مجموعه ای از نظام های با معنا مبدل شود به مکان تبدیل می گردد (سادات حبیبی، 1387: 25). شناخت این ویژگیهای نظری راه را برای مطالعه بهتر مکانهای تجمع ایرانیان در طول تاریخ هموار می سازد.
وجود انسان مهم ترین عامل معنا دهنده به مکان است. مکان زمانی معنا پیدا می کند که درکی حسی از آن صورت گرفته و تصور ذهنی از خود به جای گذاشته باشد، (رحمانی، 1389: 72).
معماری ایرانی بیش از آنکه در پی ارایه مفاهیم آن جهانی باشد در پی ایجاد فضایی برای ارتباط انسان با انسان است. (مزینی، 1380: 71). از لحاظ مکان قرارگیری قهوه خانه های ایرانی دوره صفوی به سه دسته درون شهری، برون شهری و درباری تقسیم می شوند.
در متن آثار ادبی برجامانده از دوره صفوی خصوصاً داستان حسین کرد شبستری، قهوه خانه حضوری پررنگ دارد. این امر نماینده اهمیت این مکان در زندگی اجتماعی ایرانیان دوره صفوی است (ایرج افشار، مهران افشاری، 1386: 323). قهوه خانه یکی از پاتوق های اجتماعی مهم در دوره صفوی است. ویژگی مهم پاتوق ها آن است که در آن اغلب الگوهای رفتاری معینی وجود ندارد بلکه حاصل کار و عمل افراد مشارکت کننده در پاتوق، الگو دهنده پاتوق و رفتارهای اجتماعی روی داده در آن است (ارمکی، 1384: 22).
مرکزیت شهرسازی و هنری ایران در دوره صفوی به شهر اصفهان منتقل شد. این امر به واسطه از میان رفتن نقش کلیدی دو مرکز مهم تبریز و هرات روی داد. (همایی، 1375: 42). این امر به تجمع تعداد زیادی از شعرا و هنرمندان در این شهر انجامید که قطعاً نیاز به یک پاتوق فرهنگی برای تجمع داشتند. یکی از بزرگترین هنرمندان دوره صفوی که با قهوه خانه های اصفهان ارتباط داشت خوشنویس پر آوازه ایران، میرعماد حسنی قزوینی می باشد. وی بسیاری از شاگردان خود را از همین محیط جذب کرد (نصرآبادی، 1378: 298).
صادق بیک افشار، کتابدار مخصوص شاه طهماسب اول و از مهم ترین چهره های هنری دوره صفوی از دیگر ملازمان همیشگی قهوه خانه های اصفهان این دوره بود (منشی قمی، 1352: 152).
شعرای ملازم قهوه خانه در این دوران، باز تمامی طبقات اجتماعی بودند، از هنرمندان سرشناس گرفته تا علمای دینی (نصرآبادی، 1378: 244) و حتی گاه، خود شاغلین در قهوه خانه نیز از طبقه شعرا به حساب می آمدند. پادشاهان صفوی، چون شاه عباس دوم نسبت به محیط قهوه خانه علاقه نشان می دادند (همان، 363). کارکردهای متعدد اجتماعی، فرهنگی قهوه خانه در دوره صفوی از این محیط، عنصری فعال در صحنه اجتماع پدید آورده بود که میکوشید نقش پررنگی در صحنه روابط اجتماعی این دوران بازی کند. و به غیر از جذب افراد عامی و عادی جامعه، با جذب نخبگان هنری و ادبی، جای پای خود را در میان عناصر فرهنگ ساز این دوره باز نماید.نخبه گرایی قطعا به مفهوم جدید آن نیست بلکه رفتاری است سنتی که عموم حکومت های نسبتا توانمند در تاریخ اجتماعی ایران،برای نمایاندن آرامش وشادی در کشور حمایت می کردند از این جریان واین حمایت خالی از اغراض سیاسی نبوده است چه در اختیار داشتن بهترین خطاطان ونقاشان ومعماران خود نوعی قدرت سیاسی بوده است.
فهرست منابع:
آزاد ارمکی، تقی. (1384). پاتوق و مدرنیته ایرانی، تهران: لوح فکر
احسنت، قاسم. (1386). میرعماد تا حجاب شیرازی، تهران: چاپ مؤلف
اردلان، نادر، بختیار، لاله. (1379). حس وحدت، ترجمه حمید شاهرخ، تهران: خاک
افشار، ایرج، افشاری، مهران. (1386). قصه حسین کرد شبستری، تهران: چشمه
اولئاریوس، آدام. (1363). سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه احمد بهپرور، تهران: اتکا
رامتین، همایون. (1377). موسیقی در ایران، مقام موسیقایی، شماره 3، پاییز و زمستان
رحمانی، محبوبه. (1389). مکان و مفهوم آن در معماری سنتی، ماهنامه راه و ساختمان، شماره 71، مردادماه.
رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم. (1352). آثار ملی اصفهان، تهران: انجمن مفاخر فرهنگی.
سادات حبیبی، رعنا. (1387). تصویر ذهنی و مفهوم مکان، هنرهای زیبا، شماره 35، مهر.
شاردن، ژان. (1335). سیاحت نامه شاردن، ترجمه: محمد عباسی، تهران: امیرکبیر.
فیگوئرا، دن گارسیادسیلوا. (1363). سفرنامه فیگوئرا، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران: نشر نو.
کمپفر، انگلبرت (1363). سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی
لوبون، گوستاو (1334). تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران: علمی
مزینی، منوچهر. (1380). حفظ ارزش های فرهنگی در معماری و شهرسازی، ج5، تهران: آرون.
منشی قمی، قاضی میراحمد. (1352). گلستان هنر، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
نصرآبادی، محمد طاهر. (1378) تذکره شعرا، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر.
مدرسی، جواد. (1375). نقاشی قهوه خانه: بررسی یک پارادوکس، آینه خیال، شماره 10، پاییز.
همایی، جلال الدین. (1375). تاریخ اصفهان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.