فرهنگ امروز/ علی ورامینی:
سید مجید حسینی، مشاور قالیباف، مدیرعامل سابق گروه مجلات هشهری، رییس سابق نشر شهر، رییس سابق باغ کتاب تهران و استاد دانشگاه
است.
این آخرین سمت او سرجهازی تمامی نورچشمیهاست، برای روز مبادا و هنگام نبودن دولت موافق، بیسمت و عنوان نباشند.
حسینی بنا بر بیوگرافیاش علوم سیاسی خوانده است. اگر او به لحاظ نظری هیچ بهرهای از این علم نبرده باشد (که اگر برده بود تفاوت طبقه و صنف را متوجه میشد و دایما از طبقه پزشکان صحبت نمیکرد) به معنای واقعی پوپولیسم را نه در نظر که در عمل میشناسد.
او حالا پس از جار و جنجالهایش در شبکههای مجازی، راه به راه در تلویزیون آنتن میگیرد. آخرین حضور او در تلویزیون که همین چند شب پیش در برنامه مناظره بود.
برنامهای که قرار بود در رابطه با ظرفیت دانشجوی پزشکی در نظام آموزشی کشور باشد اما عملا به پرخاشگری و حمله شخصی حسینی و یارش در برابر دو پزشک حاضر در برنامه تبدیل شد.
افرادی که شیوه پوپولیستی در پیش میگیرند همیشه نسبت به احساسات غلیان شده جامعه شاخکهای تیزی دارند.
شکاف میان جامعه پزشکی و مردم این روزها بنا به دلایلی (که صداوسیما هم در آن بسیار تاثیرگذار است) به حدی زیاد شده که برای آنانی که دغدغه واقعی سلامت مردم را دارند بسیار نگرانکننده است.
طبیعی است که مجید حسینی بعد از شکستهای پیدرپی رییسش در صندوق رای و همچنین حرف و حدیثهایی که پس از رفتنش از شهرداری پیش آمد، قصد دارد میان مردم محبوبیتی برای خود دست و پا کند و با مستقل نشان دادن خودش آینده را متصور شود.
با این رویکرد است که همیشه آن چیزی را میگوید که مردم دوست دارند بشنوند.
همه مردم هم نمیدانند آن که خیرخواه جامعه است، آن که جامعه و انسانها برایش اهمیت دارد، آن چیزی را میگوید که {مصلحت} باشد و نه {خوشایند}. حسینی بعد از اینکه از میان همه مشاغل ریز و درشتش تنها همان استادی دانشگاه برایش ماند، دایما در پی این است که خوشایند مردم را بگوید.
از اینرو با اعتماد به نفس زیاد، با لحن و رفتاری به شدت توهینآمیز در مناظره به جای آنکه در رابطه با ساختار نظام سلامت در کشور صحبت کند به پزشک مدعو حمله میکند و از او میخواهد تا درآمد ماهانهاش را بازگو کند.
شاید اگر آن طرفهای مناظره میدانستند با چه کسی روبهرو هستند دستپرتر به میدان میآمدند و در جواب این حملات از او میخواستند تا از میزان درآمدش در زمانه شهرداری قالیباف بگوید.
از اینکه مجموع تمام آن ریاستها و مشاورها چه میزان عایدی برای او داشته است؟ اما متاسفانه آن دو پزشک وارد بازیای شدند که به میزبانی تلویزیون برای باختن آنها طراحی شده بود.
ساعتها میتوان رفتار و گفتار حسینی؛ ادبیات، طرز نگاه کردن، نشستن و میمیک صورتش را تفسیر کرد و به عنوان مورد درسی در کلاسهای روانشناسی و البته روانشناسی سیاسی تدریس کرد. میتوان از او پرسید که چطور وقتی خودش با آن لهجه شیرین مشهدیاش همه کار و تمرکزش در تهران است، پزشکان را متهم به متمرکز بودن در تهران میکند؟ اگر او حتی یک کتاب در علوم سیاسی خوانده باشد، میداند که این وضعیت تقصیر پزشکان یا هیچ کس دیگری نیست، بلکه به قول والرشتاین وضعیت پیرامون-مرکز است که چنین نتایجی در بر دارد و همه چیز در مرکزی متمرکز میشود.
به نظرم برای اهل دقت فهم مجید حسینی و سودایی که او در سر دارد سخت نباشد، حرجی هم نیست. گله ما از صداوسیماست.
صداوسیما خواسته یا ناخواسته به شکافی دامن میزند که ورای تمام دعواهای سیاسی، تاثیرات مخربی در جامعه خواهد داشت.
کدام پزشک؟
پس از مرگ عباس کیارستمی و بهواسطه پروپاگاندای چند سلبریتی استارت دو قطبی شدن جامعه و پزشکان زده شد.
سلبریتیهای ناآگاه از تمام نواقص نظام سلامت کشور، از روی هیجانات، هجمههایی را علیه صنف پزشکان آغاز کردند که آن هجمهها و پاسخهای تصویری و مضحک یک پزشک در آن زمان بسیار خبرساز شد.
آن سلبریتیها دیگر نه دنباله نواقص نظام سلامت کشور را گرفتند و نه اساسا هیچ مورد دیگری را هم پیگیری کردند، اما شکاف به وجود آمده هر روز و هر روز گستردهتر شد.
هر از گاهی یکی رهگذر نفتی بر این آتش میریخت و نمیگذاشت که این شعله خاموش شود.
هر یک از آنها را میتوان تکتک بحث و نقد کرد. اما حکایت صداوسیما در این میان جداست. این سازمان به عنوان تاثیرگذارترین نهاد کشور و سازمانی که با بودجه کلان دولتی ارتزاق میکند، در مورد یکی از مهمترین مسائل کشور که هر اقدامی در رابطه با آن میتواند تبعات عمیق و درازمدتی داشته باشد باید یک سیاست و استراتژی کارشناسانه و آیندهبین داشته باشد.
حتی اگر خوشبین باشیم و نگوییم که صداوسیما بنا بر دلایلی سعی در تشدید این شکاف دارد، نمیتوان این حجم از غفلت را نادیده گرفت.
هنوز دیر زمانی از صحبتهای آن مجری و توهینهایش نمیگذرد که صداوسیما، مجید حسینی را به میدان میفرستد تا با بلند کردن صدایش راه را بر بحث و نقد سودمند نظام سلامت ببندد.
اولین نتیجه این برنامه قهر پزشکان با صداوسیماست. چه بخواهیم و نخواهیم پزشکان تخصصی دارند که همه ما به آن نیاز داریم یا نیاز پیدا خواهیم کرد و همین امر آتوریتهای به آنها میدهد که در یک فضای دوقطبی و متشنج، بیش از آنها، جامعه ضرر میکند.
تبعات اتفاقات اینچنینی این است که نه تنها از آتوریته پزشکان کم نمیکند، بلکه راه را برای تعامل و نقد منتج به تغییر، اعتلا و ترمیم نظام سلامت را مسدود میکند.
صداوسیما در برنامههایش در حالی همه پزشکان را میلیاردرهای بیدرد و بازاریای میداند که همین الان نازپرورده دختران و پسران جوانی هستند که بهترین سالهای عمرشان را در دورترین مناطق کشور، مناطقی که حتی به آنجاهایی که مجید حسینی با دوربین میرود تا وجه خیابانیاش را تقویت کند شباهت ندارد، در حال خدمت هستند؛ در حالی که چندین ماه حقوق نگرفتهاند.
مجید حسینی در حالی تمامی پزشکان را کاسب میخواند که من بارها در مطب پزشکی شاهد بودم تعداد بیمارانی که پس از ویزیت، هزینه خود را به صلاحدید دکتر و با اشاره به منشی پس میگرفتند، بیشتر از کسانی بود که پس از ویزیت مبلغشان عودت نمیشد. همان پزشک حاذق که جزو چند نفر اول رشته خود است، به گواه دستیارانش پرکیسهاش صفر است، چراکه در بیمارستانهای دولتی تنها دغدغه آموزش دارد و تمامی بیمارانش را به اسم همکاران جوانترش که زمانی هم شاگردش بودند رد میکند تا آنها هم درگیر شوند.
شاید بگویید امثال او آنقدر دارند که این رقمها به چشمشان نیاید، اما همه میدانیم که چاه ویل حرص پرشدنی نیست و اگر آدمی در او بیفتد دیگر بیرون نمیآید.
از جامعه پزشکی دفاع نمیکنم. همه آنها را بری از عیب نمیدانم. حتی همرشتهای از همان پزشکی که در سطور بالا ذکرش رفت، میشناسم که بیمارانش (که اغلب دچار ضایعههای مغزی هستند و ناتوان در حرکت) باید ساعت 7 عصر به بعد، چهار طبقه پیاده بالا روند تا به مطب برسند، چون که خانم دکتر حاضر نیست شارژ بیشتری که در برابر درآمدش هم بسیار ناچیز است به ساختمان محل مطب بدهد تا پس از تعطیلی ساختمان آسانسور کار کند. طبیعی است که هیچ آدم بدون حب و بغضی نه بر حسب دیدن پزشک اولی، پزشکان را قدیسان سفیدپوش میبیند و نه با مشاهداتش از پزشک دومی آنها را شیاطین میخواند.
بحث من این است که صداوسیما در عوض سیاستگذاری در راستای ارتقای نظام سلامت سعی میکند ضعفهایش را با موج سواری بر احساسات مردم بپوشاند.
برای همین است که در کوران طرح ملی فشار خون و در حالی که میلیاردها پول برای غربالسازی این بیماری هزینه شده، صداوسیما سخنانی از یک روحانی پخش میکند که تشویق به خوردن نمک و چربی میکند و از دیگر سو ژست بررسی اصولی موضوعی میگیرد اما به جای متخصص، یک فرد پرخاشگر، پرمدعا و پوپولیست را دعوت میکند.
صداوسیما در این مساله باید به جد در رفتار خود تجدیدنظر کند، حتی اگر مایل است که به هر صلاحدید و مناسباتی به امثال مجید حسینی دایما تریبون دهد، لااقل در مواردی این کار را بکند که تبعات کمهزینهتری داشته باشد.
میگویند در قمار نهایتا آن کسی برنده است که میز قمار را پهن میکند نه طرفین قمار، اما انگار در این قماری که صداوسیما پهن کرده و مردم و پزشکان را روبهروی هم قرار داده، خودش بزرگترین بازنده است، چراکه دقیقا خلاف ماهیت و اصولی عمل میکند که چراییاش بر آن مبنا تعریف شده
است.
اعتماد
نظر شما