شناسهٔ خبر: 61556 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

گفت و گو با دنیس ولکوف برگزیده جایزه جهانی کتاب سال: اوریانتالیسم روسی ایرانی‌ها را چگونه می‌بیند؟/ اعترافی که روس‌ها کردند

دنیس ولکوف می‌گوید: ما روس‌ها در مشرق زمین اروپایی هستیم اما در اروپا تاتاریم.شرق‌شناسی روسی یک تفاوت اساسی با شرق شناسی غرب دارد؛ نخست اینکه روسیه با ایران فاکتور نزدیکی دارد و با کشورهای شرقی هم مرز است و از سوی دیگر برخورد دانشمندان و افسران روس هم با غربی‌ها فرق می‌کرد.

اوریانتالیسم روسی ایرانی‌ها را چگونه می‌بیند؟/ اعترافی که روس‌ها کردند

 به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ایران بیش از دویست سال یکی از تأثیرگذارترین ابزارها در سیاست خارجی روسیه در قبال غرب بوده است. هم‌زمان پیوندهای فرهنگی و سیاسی دو کشور در سطوح نهادی و فردی (به‌ویژه در حوالی سال 1917)، نفوذ روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی، در ایران و برعکس، در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از طریق فعالیت افراد و همچنین روش‌ها و ابزارهای مورد استفاده «همسایه بزرگ شمالی» در هنگام اجرای سیاست خارجی خود در قبال ایران، به‌طور شایسته مورد توجه نبوده و در نتیجه فاقد تحلیل‌های دقیق است. تحقیقات دکتر ولکوف با استفاده از منابع قبلا منتشر نشده و اخیرا فاش‌شده (از بایگانی‌های بین‌المللی مختلف) به این خلأ پژوهشی می‌پردازد و دانش ما را از بسیاری از جنبه‌های تاریخی ایران و روسیه متحول و غنی‌تر می‌سازد. او با تمرکز ویژه بر فعالیت‌های ایران‌شناسان روسی (دانشمندان دیپلمات‌ها، و همچنین دانشمندان درگیر در دانشگاه‌ها، فعالیت‌های مبلغان دینی و نظامی در حوزه‌های حرفه‌ای خود)، تعامل روشنفکران با ساختارهای دولتی و مشارکت آنان را در روند شکل‌گیری و اجرای سیاست خارجی در قبال ایران در اواخر امپراتوری روسیه و در دوران آغازین اتحاد جماهیر شوروی (1863 ـ 1941) تحلیل می‌کند. کتاب حاضر به بررسی شیوه‌های نهادیِ مطالعات ایران در روسیه از جمله سازماندهی شبکه‌های اطلاعاتی دانش‌پژوهان، بهره‌گیری از قدرت دولت برای ارتقا منافع نهادی و فردی و تعامل عمیق با گفتمان‌های سیاست داخلی و خارجیِ روسیه در زمان خود می‌پردازد.

دنیس ولکوف پژوهشگر برجسته و دانشیار دانشکده عالی اقتصاد دانشگاه تحقیقات ملی مسکو (HSE) است. او همچنین رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه، قفقاز و آسیای میانه است. ولکوف دکترای خود را از دانشگاه منچستر انگلیستان دریافت کرد. او همچنین پانزده سال را در ایران گذراند و در زمینه همکاری‌های اقتصادی بین‌المللی میان روسیه و ایران فعالیت کرد. علایق پژوهشی وی شامل تاریخ و روابط کنونیِ روسیه و ایران، تاریخ روشنفکری، مطالعات ایران در روسیه و به‌ویژه ایران‌شناسان مهاجر روسی در اروپا و در جهان گسترده‌تر زبان فارسی است. از تألیفات اخیر وی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: چرخش روسیه به سمت ایران: شرق‌شناسی در دیپلماسی و اطلاعات (انتشارت دانشگاه کمبریج، 2018)، «ولادیمیر مینورسکی (1877 ـ 1966) و جنگ ایران و عراق (1980 ـ 1988) یا صدسالگی مرزبندیِ مینورسکی» در کتاب روس‌ها در ایران: دیپلماسی و قدرت در ایران در دوران قاجار و پس از آن (جایزه کتاب سالِ سفارت ایران در لندن، به ویراستاری رودی مته و النا اندریوا)، و «جنگ و صلح و نزد خود و دیگری: ایران از نگاه جاسوسان روسی» (2018).

با ولکوف درباره کتاب «چرخش روسیه به سمت ایران: شرق‌شناسی
در دیپلماسی و خدمات اطلاعاتی» که از سوی انتشارات دانشگاه کمبریج 2018 منتشر و در جایزه جهانی کتاب امسال برگزیده شد گفت‌وگویی داشته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید:

روش تحقیقتان در این کتاب چه بود و چرا به سراغ این موضوع رفتید؟
مردم روسیه با مردم ایران رابطه دیرینه‌ای دارند و این مناسبات شامل ارتباطات فرهنگی، سیاسی، تجاری و حتی جنگ است. مطالعه ایران برای مردم روسیه و دولت آن مهم بوده و کتاب من درباره این است که چگونه این مطالعات شرق شناسی و ایران شناسی در روسیه سازمان‌دهی شده بود و چه گروه‌های حرفه‌ای در این پروسه شرکت کردند و علم به چه صورت بر پروسه شکل گیری سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران تاثیر داشته است. اساس نظریه تحقیق مفاهیم، روی تاثیر متقابل در روابط بین دانش و قدرت است بر اساس تعریفی که میشل فوکو دارد. من از منابع ثانویه استفاده کردم و بحث‌های تئوریک درباره اوریانتالیسم، شرق‌شناسی و اوریانتالیسم روسی را مطرح کردم.

کار من بر اساس منابع اولیه و ثانویه شرق شناسی و ایران شناسی در روسیه را در سطح نهادی و اشخاص مورد بررسی قرار می‌دهد. همان طور که تحقیق نشان داده این پروسه شامل چهار بخش بود و چهار نهاد در این پروسه شرکت کردند؛ دانش خالص شرق‌شناسی که در دانشگاه‌های روسیه متمرکز شده، همچنین ارتش روسیه، سرویس دپلماتیک روسیه و کلیسای ارتدوکس روسیه. این‌ها تشکیلات حرفه‌ای برای مطالعه ایران داشتند و در ایران هم مشغول فعالیت‌های زیادی بودند.
 
در این کتاب موفق شدم میزان تاثیر این نهادها از یک طرف و همچنین میزان تاثیر اشخاص مختلف اعم از دانشمند و نظامی که درباره تاریخ، اقتصاد، فرهنگ و .. کارهایی را تالیف کردند بررسی کنم. همچنین سرویس دپلماتیک روسیه و کلیسای ارتدوکس تاثیراتشان در این پروسه سنجیده شد. اما اینکه تا چه حد این اشخاص و نهادها توانستند پروسه شکل‌گیری سیاست خارجی در ایران را تحت تاثیر قرار دهد خود موضوع دیگری است. یکی از یافته‌های غیر مترقبه و خیلی شیرین تحقیق این بود که فهمیدم بسیاری از کارشناسان در پروسه شناخت ایران، مردم و فرهنگ آن برخلاف گفتمان‌های آن زمان، خودشان به این نتیجه‌ رسیدند که باید به مردم ایران باید احترام بیشتر بگذارند.
 
این افراد رویکردهای مردم روسیه را با عملکردهای مردم ایران در مقاطع خاص سیاسی مانند مشروطه بررسی کردند و متوجه شدند که در میان ایرانیان به دلیل فرهنگ دیرینه‌اشان چیزهایی مانند غارت و کشتار کم صورت گرفته است و خودش نشان دهنده متمدن بودن جامعه است. این نوعی تضاد بود چون افسران نظامی و دیپلمات‌ها و تا حدی دانشمندان آمده بودند به ایران که اینجا را متمدن کنند اما در عمل وقتی آن را با رفتار مردم روسیه در زمان انقلاب اکتبر مقایسه کردند دیدند که باید برخی از عقایدشان را درباره مردم ایران و روسیه عوض کنند.
 
شما چه مقولاتی را برای سنجش شاخص‌ها در بخش نهاد و اشخاص داشتید؟
فاکتورهای مختلفی در این باره وجود داشته است؛ از جمله اینکه انگیزه خود اشخاص در مشارکتشان در این پروسه چه بوده و چگونه با دولت روسیه در این باره همکاری کردند. برای این کار چه انگیزه‌ای داشتند؟ آیا مجبور بودند یا داوطلبانه این کار را کردند؟ از نظر حرفه‌ای علاقه‌مند بودند یا خیر؟
 
همیشه در روسیه چنین گفتمانی هست که دولت است که بیشتر از دانشمندان استفاده و آن‌ها را استثمار می‌کند اما بازی روابط دانش و قدرت در چهارچوب مثال این اشخاص و نهادها نشان می‌دهد افسران نظامی با زمینه آکادمیک علمی با چه انگیزه‌هایی از امکانات استفاده کردند. بخشی از آنها به دلایل مسایل مادی و شخصی و برخی هم به دلیل عشق به خاورشناسی و ایران شناسی از امکانات دولتی استفاده کردند که این بخش علمی را توسعه بدهند. آنها به گونه‌ای روابط علمی‌اشان را با دولت تنظیم می‌کردند که بتوانند به دانششان بپردازند.
 
شرق شناسی اروپایی‌ها نسبت به ایران نشان می‌دهد که نتایج شرق‌شناسی بیشتر به عنوان ابزاری در اختیار قدرت برای تاثیرگذاری روی سیاست ایران قرار می گرفت.  آیا در روسیه این اتفاق نیافتاده است؟ یعنی نتایج شرق شناسی روسی چه قدر در اختیار قدرت برای کنترل یا تعامل با ایران بوده است؟
مسلما هیچ چیز سفید و سیاه نیست و بسیاری از چیزهای که به اوریانتالیسم غربی نسبت می‌دهیم در روسیه هم وجود داشته است. اتفاقا نظامیان و دیپلمات‌های روسی زیاد فرقی با نظامیان غربی نداشتند اما اینجا بحثی مطرح است و آن هم اوریانتالیسم روسی است که از نظر افکار متفاوت است یعنی خود روس‌ها هنوز مشخص نیست که کجا هستند. آسیایی‌اند؟ اروپایی‌اند؟ یعنی در واقع این مرزها را تعریف کردند اما به نتیجه نرسیدند.
 
ما روس‌ها در مشرق زمین اروپایی هستیم اما در اروپا تاتاریم. خب این خیلی چیزها را در برخورد روسیه یا شرق شرح می‌دهد. شرق هم چیزی است که به صورت مصنوعی ساخته شده است. اینجا یک تفاوت اساسی با شرق شناسی غرب دارد؛ نخست اینکه روسیه با ایران فاکتور نزدیکی دارد و با کشورهای شرقی هم مرز است و از سوی دیگر برخورد دانشمندان و افسران روس هم با غربی‌ها فرق می‌کرد بدین معنی که درکشان از فرهنگ شرقی بیشتر بوده است و در نهایت در پروسه کارشان در ایران به این نتیجه رسیده بودند که با ایرانی‌ها فرقی ندارند در حالی که در ابتدا خودشان را برتر از ایرانیان می‌دانستند.
 
تاریخچه بیش از 200 سال همکاری و مناسبات ایران و روسیه نشان می‌دهد در این مقوله تداوم قوی وجود دارد و خیلی از مواردی که قبلا بوده الان هم ممکن است وجود داشته باشد.

شرق‌شناسی در روسیه چه موضوعاتی را بیشتر برای مطالعه مد نظر داشته است؟
با توجه به اینکه من تا حدودی روی این زمینه کار کردم ممکن است بتوانم در این باره سخنی بگویم اما می‌خواستم این سخن را نگویم چون کتاب من تاریخی است و رویدادهای تاریخی بر اساس اسناد تاریخی را بررسی کردم. متاسفانه در حال حاضر امکان پاسخ گویی و بررسی جریانات علمی را به دلیل عدم دسترسی به اسناد نداریم. اما بعد از 30 سال شاید بتوان به این سوال پاسخ داد.
 
در همین ادواری که به صورت اسنادی بررسی کردید وضعیت چگونه است؟
کمتر موضوعی است که بدون توجه از منظر شرق شناسان روسی باقی مانده است به ویژه اینکه در قرن نوزدهم، خاورشناسی روسی بر خلاف خاورشناسی انگلیسی و فرانسوی شکل گرفت. این خاورشناسی‌ها به هر نوع اطلاعاتی علاقه‌مند و در آن مرحله جمع آوری منابع اولیه مهم بود بنابراین همه چیز اعم از گویش محلی، لوح سنگی، کتیبه، طومار باستانی و ... مورد بررسی قرار گرفته است.
 
کار جدید در دست تالیف دارید؟
روی مقاله‌ای درباره سرگیء شاپشال کار می‌کنم که یکی از نزدیکترین مشاوران محمدعلی شاه بوده و نقش بسزایی در جریانات مشروطه داشته است. جالب است که سرهنگ بیچاره‌ای مثل لیاخوف خیلی روی جلوگیری از مشروطه تاثیری نداشته است. البته لیاخوف به لحاظ تکنیکی و فنی مجلس را به توپ بست اما مغز متفکر کودتای ضد مشروطه شاپشال بوده و نه حتی محمد علی شاه. چون شاپشال تا حدی بر او تاثیر داشته که توانست این کار را انجام دهد در واقع شاپشال از لیاخوف هم سوء استفاده کرد چون لیاخوف فرد ساده لوحی بوده است.
 
 با توجه به اینکه در جایزه جهانی کتاب سال برگزیده شدید نظرتان درباره آن چیست؟
جایزه کتاب سال اولین تجربه من است و افتخار بزرگی است چون همانگونه که من با همکارانم مشورت کردم برای همه خاورشناسان و ایرانشناسان این جایزه افتخار بزرگی است و ما مفتخریم که جامعه ایران هم علاقه‌مند است که بداند درباره تاریخ، فرهنگ و مردم ایران در غرب چه نوشته شده است.

نظر شما