فرهنگ امروز/ سیمین سلیمانی: روزهای آخر تابستان بود و چند نفس بیشتر تا خیزِ خزان نمانده بود که خبری تلخ کام موسیقی مهجور مانده ایران را تلختر کرد... «صبح مشتاقانِ» پاییز 88 دیگر پرویز مشکاتیان را ندید و «سرو آزادِ» موسیقی ایران بیآنکه «مژده بهار» را ببیند، «خلوت گزیده»تر از همیشه پای در «طریق عشق» و سر بر «آستانِ جانان» گذاشت و دست از این دنیا کشید. مشکاتیان، موسیقیدانی شاعر بود؛ شاعری که واجهایش، نتها بودند و واژههایش، ملودیها. در آهنگهای مشکاتیان شعر و شعور موج میزد. او یک هنرمند مردمی بود، تشییع پیکر او در زادگاهش نیشابور گواه بر این مدعاست وقتی که روز چهارم مهر ماه جمعیتی مملو به همراهی او تا آرامجای ابدیاش آمدند؛ برخی سازهایشان را کفن کردند و برخی بهتزده از رفتنِ زودهنگام او دست میگزیدند و این شد که واژهها از زبان شاعر شهره شهرکنار هم آمدند که: «ای سوگوار صبح نشابور سرمهگون / عصری چنین سزای سیهپوشیات نبود» قطعه بینظیر «خزان» در روزهای پاییز یادآور کوچ نا بهنگام پرویز مشکاتیان است که با مضرابش برگها را به سماع در میآورد و از سویی تصویری الهامبخش از رنگها که او را برای همیشه در یادها ماندگار کرد. در خزانی که او ساخت، خود نقش برگ پاییزی را داشت که بر «بیداد» تاخت. آری؛ «افتاد/ آن سان که برگ/ -آن اتفاق زرد -/ میافتد/ افتاد/ آن سان که مرگ/- آن اتفاق سرد - / میافتد/ اما/ او سبز بود و گرم که/ افتاد...» پرویز مشکاتیان در آخرین روزهای تابستان سال 1388 درگذشت و چهارم مهر ماه نیز در زادگاهش، نیشابور تشییع و به خاک سپرده شد؛ بر سنگِ آرامگاه او نوشته شده است: «سرو آزاد»؛ درست همانطور که زیست... او رامشگری بود که از هر مضراب و زخمهاش چکامه و شعر میریخت و در هر نت سکوت او هزاران فریاد جاری بود. به بهانه یازدهمین سالگرد درگذشتِ این نام بلند موسیقی و مشخصا سنتور، با میرعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر و مورخ موسیقی معاصر ایران گفتوگو کردم.
اگر بخواهید مهمترین ویژگی نوازندگی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان را بگویید، آن چیست؟
ویژگیها در نوازندگی و آهنگسازی استاد مشکاتیان بسیار است که البته توضیح آنها نیازمند زبان فنی موسیقی است اما مهمترین آنها به نظر من این است که آثار او در عین ریشهدار بودن و تعلق خاطر به جملات ردیف و دستگاه از بافت و طراحی نو و بهویژه بسط و گسترش زیبا برخوردار هستند یعنی در عین اینکه ریشههای کاملا شناخته شدهای دارند؛ حاصل کار، کلیشهای نیست.
به نظر شما وجه تمایز او با همقطارانش در چه چیزی خلاصه میشد؟
اگر بخواهم وجه تمایز او را با همقطارانش خیلی ساده بیان کنم، میتوانم بگویم که ذوق فطری و استعداد اصیلی است که به هر صورت در کوچکترین اجراهای خانگی، اجراهای رسمی، صحنهای و کنسرتیاش بارز و مشهود بود؛ ذوق و استعداد چیزی نیست که به سادگی بتوان توضیح داد ولی به سادگی میتوان آن را درک کرد و البته تفاوت بین کسی که آن را دارد و کسی که از آن محروم است، دریافت.
به گواه برخی اساتید در آثار مشکاتیان یک پیچیدگی خاصی وجود دارد، نظر شما در این رابطه چیست؟
برخی آثار ایشان طراحی پیچیدهای دارند ولی در بعضی نیز این طراحی ساده است؛ ولی خوب این مساله یعنی پیچیدگی، اساسا نمیتواند مولفه یا ممیزه کار یک هنرمند محسوب شود و به خودی و خود ارزش نیست. به نظر من بیشتر استاد مشکاتیان در لحظه لحظه آثارش به دنبال آفریدن حال خوب موسیقایی بودند و برای همین در بعضی قسمتها از طراحی و بافت ساده استفاده میکردند و گاه نیز به اقتضای مطلب طراحی پیچیده داشتند.
پرویز مشکاتیان با ادبیات رابطه بسیار قوی داشت، از نظرگاه شما این پیوند او با ادبیات چه تاثیری بر موسیقی و آثار او گذاشت؟
درباره ارتباط عمیق و قوی استاد مشکاتیان با ادبیات کلاسیک و همچنین ادبیات نوین و مدرن شکی نیست. در واقع آقای مشکاتیان همانطور که دوستان و نزدیکانش شهادت میدهند با شعر زندگی میکرد، با شعر راه میرفت و با شعر نفس میکشید و بسیاری از منویات و افکار و احساسات خود را با گنجینه بسیار غنی که در حافظه و ذهن داشت، بیان میکرد و همین موارد تاثیر خود را بر آثار میگذاشتند؛ این یک واقعیت مسلم است که آن پدیدهای که ما به عنوان و نام موسیقی پرویز مشکاتیان میشناسیم از نوعی وابستگی به جریانی از موسیقی است که در وهله اول ریشههای بسیار کهنی دارد که به آن «موسیقی خنیاگری» میگویند یعنی راه و رسم خنیاگری در موسیقی او است و مولفه شاخص خنیاگری نیز آشنایی و فراتر از آن تسلط بر شعر است که ایشان در این زمینه نیز فوقالعاده بودند.
به نظر شما اوج سنتور نوازی پرویز مشکاتیان از چه زمانی و با چه آثاری آغاز شد؟
آقای مشکاتیان از همان اولین آثارش یک فرادستی خاصی داشتند و اوج خود را نشان میدادند و از آن نوازندههایی نبودند که از یک مراحل معمولی شروع کنند و بعدا طی زمان به اوج برسند. پختگی و استعداد ذاتی ایشان از همان جوانی مشخص بود؛ پس در واقع نمیتوان گفت اوج سنتور نوازی ایشان از کدام آثارشان و در چه زمانی بوده است، چرا که از ابتدا ایشان پختگی لازم را داشتند.
مشکاتیان سهتار را هم به خوبی مینواخت، بیشتر در کدام آثار یا آلبومها، سهتار او سر برآورد؟
بله همینطور است، مرحوم مشکاتیان سهتار را نیز به خوبی مینواخت. به یاد دارم خود ایشان هم بارها میگفت خواستم که کمبودهای یک ساز را در نواختن ساز دیگری که آن کمبودها را ندارد، جستوجو کنم و مقصودش این بود که سهتار را به همین دلیل دست گرفته است؛ البته ساز دوم برای اکثر نوازندگان سنتور وجود داشته است و اگر چند نفر استثنا را کنار بگذاریم اکثر نوازندگان سنتور یک ساز دوم نیز داشتهاند برای اینکه محدودیتهای سنتور از لحاظ تغییر مایه و کوک زیاد است ولی من هنر استاد مشکاتیان را در نواختن سهتار در اجراهای خصوصی و خانگی و محفلی و به ویژه اجراهایی که مخاطبان کم تعداد داشتند، بیشتر دیدم تا درآلبومها واقعا در اجراهای خصوصی خود علاوه بر مجموعهای از دانش، قدرت و شعور موسیقایی، یک حال طربناک فردی را ارایه میدادند. به نظر من باید آثار خصوصی و خانگی ایشان در سهتار منتشر شوند و بعد آنجاست که میبینیم بسیاری از لحظات پر از ارزش و دارای حال خوب در آن آثار وجود دارند.
سازآرایی که پرویز مشکاتیان در گروه داشت، اثر او را ممتاز میساخت، این تبحر از چه چیز ناشی میشد؟
بله؛ البته فقط سازآرایی نبود و علاوه بر آن تبحر ایشان در صداگیری از گروه نیز بسیار موثر بود بهویژه در استودیو و در واقع میتوان گفت تبحر او از در همآمیزی دو عامل ناشی میشودکه این دو عامل برای فردی که شاخص میشود، بسیار مهم است و این دو عامل عبارت هستند از: استعداد و تجربه.
به نظر شما کدام آلبومها اوج هنر مشکاتیان را به نمایش میگذارند؟
بدون شک در این رابطه سلایق و نظرها مختلف هستند ولی من چهار اثر را انتخاب میکنم و آن چهار اثر عبارت هستند از: آستان جانان، بیداد، لاله ، بهار و دستان.
همکاری آقای پرویز مشکاتیان و آقای محمدرضا شجریان دوران طلایی از موسیقی ایران را رقم زد و خب چندین آلبوم به صورت رسمی منتشر شد، چه ویژگی در همکاری مشترک این زوج هنری بود که آثار آنها را منحصر به فرد میکرد؟
همکاری استاد پرویز مشکاتیان با استاد محمدرضا شجریان در آثار مشترک آنها ویژگیهای زیادی داشت بهرغم تمام اختلافنظرهایی که آنها در معاشرت داشتند، در عرصه موسیقی و صدا روح و جانشان یکی میشد و به آن وحدت درونی و حسی میرسیدند که بتوانند آثار و لحظات ماندگاری را خلق کنند و به قول خود مشکاتیان میگفت اول سازهای دل باید کوک شوند تا بعد سازهای دست بتوانند کوک شوند و این همکوکی درونی موسیقی ایشان با صدای استاد شجریان مطلب بارزی است که در همکاری استاد مشکاتیان با هیچ خوانندهای به این کیفیت تکرار نشده است.
پرویز مشکاتیان به صورت معدود در آثارش به خوانندگی نیز پرداخت، به نظر شما چرا یک نوازنده قدرتمند تصمیم میگیرد، همصدا با سازش بخواند؟
این رسم از دیرباز بوده و در چند دهه خاص در موسیقی دوران تجدد این رسم از بین رفته وگرنه سابق بر این اکثر نوازندهها گاهگاه با سازشان میخواندند نه به صورت اجرای رسمی، ولی به هر روی میخواندند و اتفاقا برخی آنها نیز صدای بسیار خوشی داشتند و حتی بعضی آنها در حد خواننده نیز صدا داشتند ولی نمیخواستند همیشه همراه با سازشان بخوانند، یک مورد دیگر هم که استاد مشکاتیان از آن مستثنا نیست، این بود که آهنگسازان و نوازندگان میخواستند اعلام بینیازی از خوانندهها کنند، چراکه به هر حال خوانندهها نیز توقعاتی دارند که برآوردن آن گاهی برای آهنگسازان دشوار است و حتی بعضی اوقات باعث اختلاف بین آهنگساز و خواننده میشود؛ خوب اینجا آهنگساز و نوازنده تصمیم میگیرد خودش بخواند و این را در حوزه فعالیتهای استاد محمدرضا لطفی نیز فراوان دیدیم که اتفاقا بسیار هم صدای او به دل مینشیند و خیلیها نیز صدایش را دوست دارند.
*عنوان مطلبی مصرعی از شعر «سوگوار صبح نشابور» محمدرضا شفیعی کدکنی است.
روزنامه اعتماد
نظر شما