«انجیل به روایت مسلمانان»
نویسنده: طریف خالدی
مترجم: منصور معتمدی
فرهنگ امروز: امروزه وقتی از رابطۀ اسلام و مسیحیت یا، به تعبیر دقیقتر ، رابطۀ مسلمانان و مسیحیت سخن به میان میآید، آنچه که به ذهن خطور میکند نوعی رابطۀ خصومتآمیز است. اگر روزگاران گذشته، بهویژه قرون وسطا، را مد نظر داشته باشیم، فوری به یاد جنگهای خونین صلیبی میافتیم. امروزه هم این دو طرف، نگاه خیلی خوبی نسبت به هم ندارند و تنها گوشۀ چشمی به دهان یکدیگر دارند. ولی این همۀ چیزی نیست که میان این دو دین وجود داشته است. اگر کسی به سراغ متونی برود که در فرهنگ اسلامی نوشته شدهاند، با چیزی دیگر مواجه میشود؛ ستایشی عظیم و گسترده از عیسی مسیح علیه السلام. این البته عجیب هم نیست، زیرا در کتاب مقدس اسلام، قرآن، بالاترین ستایشها از پیامبر مسیحیت به عمل آمده. جز شأن الوهی و فرزند خدا بودن، همۀ ویژگیهای مقدس و متعالی یک انسان کامل به عیسی مسیح نسبت داده شده است. آنچه در کتابهای اندیشمندان مسلمان آمده در راستای همین تصویر است. بهعلاوه، آنچه گفتهاند تضادی با اناجیل مسیحیت هم ندارد. تفاوتی اگر باشد، در نگفتههاست. جالب است که این نگاه یک رویۀ رایج بوده و تا زمان معاصر هم ادامه داشته است.
البته آنچه در این باب گفتهاند مطالبی نیست که یکجا جمع شده باشد. برعکس، اینها مطالبی است بسیار متفرقه که در کتابهای بسیاری پراکندهاند؛ برای نمونه در کتابهای حدیثی، فقهی، تاریخی، اخلاقی و عرفانی. اندیشمندان مختلف، اعم از محدث و فقیه و مورخ و عارف و...، به اقتضای بحث و موضوع در نوشتههای خود مطلبی منسوب به عیسی مسیح را نقل میکردند. این شیوه آنقدر رواج یافت که تبدیل به سنتی ناگفته شد که در متون اسلامی ریشه دواند و هنوز هم میتوان آثار آن را در کتابهای متأخر هم بهخوبی دید؛ برای مثال کتابهای اخلاقی عالمان شیعی پر است از پندهایی اخلاقی که بر زبان عیسی مسیح جاری شدهاند. در مجموع، نتیجۀ این رویه چیزی شده که نویسندۀ فلسطینیالاصل این کتاب نامش را انجیل مسلمانان گذاشته است. مدعای وی این است که مفصلترین سخنان دربارۀ عیسی مسیح را مسلمانان گفتهاند.
اما چرا و به چه دلیل یا عللی این اتفاق رخ داده است؟ همانگونه که اشاره شد ریشۀ اصلی این امر البته به قرآن باز میگردد. ولی علاوه بر این، عوامل تاریخی و فرهنگی دیگری هم بر شدت و کیفیت کار افزود. نویسنده این عوامل را بهتفصیل در بخش اول کتاب گزارش و بررسی میکند. این بخش در واقع مقدمهای مفصل و بسیار محققانه است. در این مقدمه تصویر عیسی مسیح در قرآن، و سپس در متون کهن توضیح داده میشود. نویسنده باورهای اخلاقی و معنوی رایج آن روزگاران را نیز شرح میدهد تا بستر شکلگیری چنین مطالبی را ترسیم کند. سپس فرآیند تاریخی و طولانی ایجاد، رشد، بسط و بالندگی این سنت را توضیح میدهد. نکته این است که در ابتدا با مطالبی بسیار مختصر و اندک مواجهیم که در گذر زمان مرتباً بر آنها و ابعادشان افزوده میشود. طبیعتاً با این تغییرات گسترده کارکرد این سخنان هم دستنخورده باقی نماند. لذا کارکردها منحصر به وعظ و نصیحت اخلاقی نبود. نویسنده به این جنبه نیز میپردازد.
بخش دوم و اصلی کتاب جمعآوری مهمترین و مشهوترین و معتبرترین سخنانی است که در کتابهای اسلامی از حضرت عیسی نقل کردهاند. مجموع این سخنان 303 مورد است. این موارد به ترتیب تاریخی ذکر میشوند. اولین سخن مربوط به سال 131 هجری است که توسط همام ابن منبه روایت شده و آخرین سخنان متعلق به سال 1143 هجری که عبدالغنی نابلسی نقل کرده است. بعضی از سخنان یک جملۀ کوتاه هستند و برخی یک داستان بلند. ولی همگی وحدت مضمونی دارند؛ اخلاق و معنویت. در این میان عیسی مسیح اسوه و الگوی اخلاق و معنویت است که با گفتار و رفتارش بهترین و بزرگترین درسها را در این زمینه تعلیم میدهد. البته نویسنده در این بخش به نقل صرف اقوال منسوب به عیسی مسیح بسنده نکرده است. او ذیل هر سخن توضیحاتی میافزاید که شامل این موارد میشود: معرفی راوی سخن، فهرست مهمترین منابع آن، شرح معنای عبارت، اشاره به موارد و دیگر منابع مشابه. برای مثال، اگر این سخنان در انجیلهای چهارگانه هم وجود داشته باشند، نویسنده آدرس دقیق آن را مشخص کرده است. در کل، جزئیات خیلی زیادی در ذیل اقوال عیسی مسیح بیان میشود که دائرۀ اطلاعات مفید خواننده را بسیار گسترده میسازد. برخی از ابهامات و کاستیها را نیز مترجم در مقدمه و پاورقیهای روشنگر خود توضیح داده است.
با همۀ این توضیحات، باید بیفزاییم که ارزش و اهمیت این کتاب محدود به یک پژوهش تاریخی و آکادمیک نیست. خود محتوای سخنان هم بسیار آموزنده است. در واقع بخش دوم کتاب گلستانی از حکمتهای معنوی و اخلاقی عمیق است که علاقمندان به اخلاق و عرفان را بسیار خوش خواهد آمد. حیف است چیزی از این بخش نقل نکنیم:
- هیچکس حقیقت ایمان را در نمییابد مگر اینکه از ستایش شدن به سبب فرمانبرداری از خداوند بدش بیاید.
- هر که برای ظالمی که بر او ظلم کرده باشد آمرزش خواهد، شیطان را هزیمت کند.
- عیسی علیهالسلام از کنار مردی که روی خاک خوابیده بود گذشت. زیر سر مرد خشتی بود و رخسار و ریشش در خاک و عبائی هم به دور خود پیچیده بود. عیسی گفت: «خدایا، این بندۀ تو در دنیا نابود شده است.» خدای تعالی به او خطاب کرد: «ای عیسی، آیا نمیدانی که هرگاه با همۀ وجهام به بندهام نظر کنم کل دنیا را از او دور میسازم؟»
ناگفته نماند که برخی از سخنان خالی از پیچیدگی نیستند و لذا فهمیدنشان نیاز به دقت و تأمل دارد، برای نمونه:
- عیسی بن مریم علیهالسلام روزی گذرش بر مردی که مبتلا بود افتاد، و دلش به حال او سوخت و گفت: «خدایا، از تو میخواهم که عافیتش دهی.» خدای تعالی به او وحی فرستاد که «چگونه عافیتش دهم از چیزی که با آن عافیتش دهم؟»
*دکترای فلسفه
نظر شما