شناسهٔ خبر: 16491 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ریخنه‌گران: از تفکر ملاصدرا فلسفه‌های اگزیستانس نتیجه نمی‌شود

محمدرضا ریخته‌گران، نویسنده کتاب «پدیدارشناسی و فلسفه‌های اگزیستانس» ضمن اشاره به کتاب‌ها و پژوهش‌هایی درباره همسنجی تفکر ملاصدرا با فلسفه‌های اگزیستانس به ایبنا گفت که از تفکر ملاصدرا به دلیل تئولوژیک بودن آن، فلسفه‌های اگزیستانس نتیجه نمی‌شود.

به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ بسیاری از محققان امروزه در مقام همسنجی میان فلسفه‌های اگزیستانس و نماینده شاخص آن ژان‌پل سارتر با آرای فلسفی ملاصدرا برآمده‌اند. برخی محققان نیز این موضوع را رد می‌کنند و به هیچ عنوان فلسفه ملاصدرا را با فلسفه‌های اگزیستانس قابل قیاس و همسنجی نمی‌دانند

 
یکی از دروس اصلی که محمدرضا ریخته‌گران، نویسنده «پدیدارشناسی و فلسفه‌های اگزیستانس» و عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران تدریس می‌کند، «فلسفه‌های اگزیستانس» است به همین دلیل با وی درباره این موضوع گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

ـ آیا می‌توان آرای ملاصدرا را با فلسفه‌های اگزیستانس مورد مقایسه قرار داد و ملاصدرا را در زمره فلاسفه اگزیستانسیالیست محسوب کرد؟ 
در ایران کتاب‌ها و مقاله‌هایی با این موضوع کار شده و البته شباهت‌هایی نیز بین این دو نوع تفکر وجود دارد اما به هیچ عنوان از تفکر ملاصدرا فلسفه‌های اگزیستانس نتیجه نمی‌شود. سیر تفکر غربی به سمت یک تفکر «غیرتئولوژیک» سیر کرد و سرانجام از طریق ایمانوئل کانت و پیروان او به راهی سوق یافت که سرانجام استعلایی شد. البته نباید این غیرتئولوژیک بودن را به معنای ضدتئولوژیک برداشت کرد

استعلایی شدن تفکر غربی به این معنی است که همه چیز به مداقه و تامل شخص متفکر به حقیقت وجود خودش بازگشت یافت؛ این در صورتی است که تفکر ملاصدرا از اساس و بنیاد تئولوژیک است و از این منظر تفاوتی ماهوی با تفکر غربی دارد

ـ یعنی چون اساس تفکر ملاصدرا تئولوژیک و خداشناسانه است، بنابراین نمی‌تواند در حوزه فلسفه‌های اگزیستانس قرار گیرد؟ 
بله و اساسا این تفکر غیرتئولوژیک است که منجر به فلسفه‌های اگزیستانس می‌شود. به همیندلیل هم برای شما بیان کردم که از تفکر ملاصدرا فلسفه‌های اگزیستانس نتیجه نمی‌شود

ـ تفکرات کدام یک از اندیشمندان ایرانی به فلسفه‌های اگزیستانس نزدیک‌تر است؟ 
تفکرات مشایخ اهل تصوف را می‌توان به فلسفه‌های اگزیستانس نزدیک‌ دانست اما نباید فراموش کرد که این دو عین هم نیستند

ـ فردریک کاپلستون در جلد نخست از کتاب مشهور 9 جلدی «تاریخ فلسفه» خود از قول هگل بیان می‌کند که تفکر هندی چون دین و به گونه‌ای تئولوژیک است، بنابراین نمی‌تواند فلسفه باشد. این قول را می‌توان به کل فلسفه در شرق تعمیم داد. البته کاپلستون این نتیجه‌گیری را عجولانه می‌داند. شما هم به تئولوژیک بودن تفکر ملاصدرا اشاره کردید. با این اوصاف آیا می‌توان تفکر ملاصدرا را فلسفه دانست؟
بله، به هر حال فلسفه است اما با متافیزیک غربی و صورت متعارف فلسفه در تمدن غرب، تفاوت دارد. البته باید گفت که تفکر ملاصدرا عرفان و کلام نیست

ـ نظر شما درباره کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده درباره همسنجی فلسفه ملاصدرا با فلسفه‌های غربی چیست؟ 
ببینید من در متون انگلیسی تحقیقات و پژوهش‌های بسیاری را درباره تطبیق فلسفه‌های اگزیستانس با دیگر فلسفه‌ها از جمله فلسفه اسلامی دیده‌ و مطالعه کرده‌ام که البته تعدادی از آن‌ها نیز به فارسی ترجمه شده و اکنون در دسترس است. ولی درباره تطبیق و همسنجی فلسفه‌های اگزیستانس با تفکر ملاصدرا کتاب یا پژوهش مفیدی را مشاهده نکرده‌ام اما درباره تفکر ملاصدرا و تفکر مارتین هایدگر ــ که برخی او را در زمره تفکر اگزیستانسیالیسم محسوب می‌کنند ــ تحقیق و تطابق مبسوطی انجام و منتشر شده است

به عنوان مثال درباره تفکرات انسان‌شناسانه این دو فیلسوف کتاب «حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسان‌شناسانه هایدگر و ملاصدرا» منتشر شده است. درباره مفهوم حرکت از دیدگاه این دو فیلسوف و همچنین تفکرات آن‌ها درباره فلسفه سیاسی نیز پژوهش‌هایی صورت گرفته است

محمدرضا ریخته‌گران عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است. از میان تألیف‌های منتشرشده ریخته‌گران می‌توان به «پدیدارشناسی و فلسفه‌های اگزیستانس»، «حکمت هراکلیتوس»، «حقیقت و نسبت آن با هنر» و «هنر از دیدگاه مارتین هایدگر» اشاره کرد.-

نظر شما