شناسهٔ خبر: 20425 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ
نسخه قابل چاپ

رضا داوری اردکانی؛

واقعیتی که پس از 80 سال آشکار شد!

رضا داوری اردکانی ژاپن کوشید جهان جدید و شرایط علم و عمل در آن را بشناسد. گویی درک کرده بود که اروپا با همه تعلقی که به دنیا پیدا کرده بود، صرفاً بر اثر حرص و هوس و برای برآوردن امیال نفسانی به ساختن و پرداختن اشیا به تکنیک رو نکرده است و مگر صرف سودای برآوردن نیازهای مادی و روانشناسی به استقرار علم و تکنولوژی مؤدی می‌شود؟

 

فرهنگ امروز/ رضاداوری اردکانی: مدتی پیش چند استاد ژاپنی به فرهنگستان علوم آمدند و در دفتر گروه مطالعات اسلامی سمینار کوچکی ترتیب داده شد. استادان ژاپنی از دانشگاه تویو آمده بودند و چنان که گفتند، دانشگاه‌شان در حدود 200 سال پیش تأسیس شده بود تا در فلسفه اروپایی و مناسبتش با فرهنگ و ادب ژاپنی تحقیق کند. آنها دیده و دریافته بودند که فرهنگ اروپا در حال گسترش است، اما نه از فلسفه و اندیشه و ادب اروپایی ترسیدند و  نه به آن بی‌اعتنایی کردند. یعنی نگفتند ما فرهنگ خودمان را داریم و فلسفه و فرهنگ اروپایی را زائد و بیهوده ندانستند و به این پندار ظاهراً موجه اما بازدارنده دچار نشدند که تفکر و ادب اروپا را باید به حال خود واگذاشت و همه همت را مصروف اخذ علم و تکنولوژی جدید کرد. به عبارت دیگر آنها تجدد را در تمامیتش دیدند و علم و تکنولوژی را از شرایط و لوازمش جدا ندانستند. آنها فلسفه و ادب اروپایی آموختند و به مدد آن دریافتند که علم و تکنولوژی را چگونه و از کجا باید فراگرفت و در تناسب با چه چیزها باید قرار داد.

ژاپن کوشید جهان جدید و شرایط علم و عمل در آن را بشناسد. گویی درک کرده بود که اروپا با همه تعلقی که به دنیا پیدا کرده بود، صرفاً بر اثر حرص و هوس و برای برآوردن امیال نفسانی به ساختن و پرداختن اشیا به تکنیک رو نکرده است و مگر صرف سودای برآوردن نیازهای مادی و روانشناسی به استقرار علم و تکنولوژی مؤدی می‌شود؟

از آنچه گفته شد، نباید استنباط کرد که آشنایی صوری و سطحی با فلسفه اروپایی و قبول آنها برای رسیدن به تجدد کفایت می‌کند و مثلاً ژاپن چون اندکی با فلسفه اروپا آشنا شد، راه تاریخ تجدد را پیدا کرد. ژاپن در راه آشنایی با فلسفه اروپایی آن را نقد کرد و نقد و نقادی را که مقدمه و شرط ورود به عالم علم و پژوهش علمی و راه ‌دادن آن به فضای زندگی عمومی است را آموخت.

به عبارت دیگر ژاپن علم اروپایی را به صورت انتزاعی و جدا شده از شرایط و فضای آن اخذ نکرد، بلکه علم و فضای فرهنگی- اخلاقی آن را یکباره فرا گرفت. ژاپن گویی دریافته بود که علم و تکنولوژی نمی‌توانند از هم جدا باشند. ژاپنی‌ها بنیانگذار تجدد نبودند، اما از همان آغاز که به تجدد رو کردند در تاریخ تجدد شریک اروپا شدند. در سایر کشورها و مناطق جهان واقعه به صورت دیگری اتفاق افتاد. این مناطق گرچه به درجات از تاریخ و گذشته خود پیوند بریدند اما به آسانی در تاریخ تجدد وارد نشدند. اکنون اگر در جهان توسعه‌نیافته میان علم و تکنولوژی فاصله افتاده است و کم‌کم درک می‌شود که این فاصله طبیعی نیست اهل این جهان باید بپذیرند که خود این فاصله را خواسته‌اند یا درست بگوییم امور به هم پیوسته را پراکنده و از هم جدا دیده‌اند.

ما از حدود 100 سال پیش (و اگر دارالفنون را در نظر آوریم تقریباً 160 سال پیش می‌شود) مدرسه عالی و دانشگاه داشته‌ایم. این مدارس و دانشگاه‌ها همگی آموزشگاه بوده‌اند و اصلاً برای این به وجود نیامده بودند که کار توسعه اقتصادی و اجتماعی و تکنولوژیک را پیش ببرند. مدارس ابتدایی و متوسطه هم دانش‌آموزان را ابتدا برای تربیت کارمند و سپس بیشتر برای شرکت در کنکور دانشگاه آماده می‌کردند. عده‌ای از بهترین محصلان و فارغ‌التحصیل‌های دانشگاه هم به اروپا و امریکا اعزام شدند یا خود رفتند تا مدارج عالی دانش را کسب کنند. به این ترتیب بود که از ده‌ها سال پیش عده نسبتاً زیادی دانشمند داشتیم و اکنون بیشتر داریم.

اگر دانش جدید مستقل از تکنولوژی و جامعه و زندگی بود با احتساب دانشمندان مقیم خارج از کشور، رتبه ما در علم جهانی از آنچه در فهرست‌های مؤسسات علم‌سنجی آمده است بسیار بالاتر بود ولی بالا رفتن رتبه کشور در رتبه‌بندی‌های جهانی در همه شئون (که متأسفانه در آنها جایگاه مناسبی نداریم و اصلاً نگران هم نیستیم و نمی‌دانیم که این رتبه‌بندی‌ها در نهایت به هم بسته‌اند) و از جمله در علم هر چند مهم است و نباید از آن غافل بود، باید به فائق‌آمدن بر جدایی میان علم و تکنولوژی اندیشید و راهی برای جمع و وحدت آنها جست، زیرا این دو اگر از هم جدا باشند هر دو افسرده و پژمرده می‌مانند.

ایجاد پیوند میان علم و تکنولوژی با پژوهش دانشمندان و کوشش کارگزاران تکنیک و بازار و تدبیر دولت صورت می‌گیرد، اما همکاری این گروه‌ها آسان نیست و اگر روشنفکران مدد نرسانند و با دانشمندان همفکری نکنند مشکل پا برجا می‌ماند. با اتخاذ تصمیم‌های سیاسی و اداری بسیار کارها می‌توان کرد اما همه تصمیم‌گیران باید به شرایط اجرای تصمیم خود بیندیشند.

ما ده‌ها سال پیش دانشگاه ساختیم و نمی‌دانستیم دانشگاه باید مبدأ و منشأ تحول در کار و تولید و در روابط و مناسبات و شیوه زندگی مردمان باشد. تازه حالا پس از 80 سال فهمیده‌ایم که اینها نباید از هم جدا باشند. اگر در شعار پیوند میان علم و تکنولوژی اندکی تأمل کنیم، پی می‌بریم که با وجود سادگی ظاهر و لحن آمرانه‌ سخن، تحققش موقوف و موکول به فراهم‌آمدن شرایط و مقدمات بسیار است.

سخن ظاهراً بر این اساس استوار است که هم می‌توان دانشگاه را به صورت جزیره‌ای در یک کشور ساخت و هم هر وقت ضروری بدانیم می‌توانیم آن را به جامعه متصل کنیم. کاش این توانایی را داشتیم. ما ناتوان نیستیم اما علم و تاریخ و فرهنگ از ما تواناترند.

منبع: روزنامه ایران

نظرات مخاطبان 0 4

  • ۱۳۹۳-۰۵-۲۳ ۱۷:۴۵jawad 4 8

    منظور واقعیتی ست که پس از هشتاد سال بر آقای داوری آشکار شد؟؟
                                
  • ۱۳۹۳-۰۵-۲۳ ۲۳:۰۸علی 8 6

    درود بر استاد داوری فیلسوف بزرگ و عزیزمان
                                
  • ۱۳۹۳-۰۵-۲۵ ۱۸:۵۳پیمان 7 6

    نظرات استاد داوری درخصوص آینده علم و فرهنگ در کشور می تواند راهگشا و هدایتگر مدیران امروز کشور باشد. اگر دولت ها و حکومت ها به نظر و رای فیلسوفان عنایت داشته باشند. امیدواریم.
                                
  • ۱۳۹۳-۰۵-۲۷ ۱۹:۱۵jawad 6 3

    حالا دیگه خوب واضح شده که سرانجام فلسفه داوری اینست که باید سرتاپا غربی شویم.
                                

نظر شما