به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایبنا؛ کتاب «ظهور و دگردیسی من در ایده باوری آلمانی» اخیراً به قلم عبدالرضا صفری توسط انتشارات بصیرت منتشر شده است. تازگی موضوع این اثر ما را بر آن داشت تا درباره موضوع این کتاب گفتوگویی با مولف اثر داشته باشیم که آن را میخوانید.
- با توجه به این که این کتاب نخستین اثری است که درباره مفهوم «من» نگاشته شده، چه ضرورتی برای پرداختن به این مفهوم احساس کردید؟
همان طور که به درستی اشاره کردید این کتاب را میتوان بر اساس رویهای که درپیش گرفته است ــ یعنی بررسی ابعاد گونهگون مفهوم «من» در ایده باوری آلمانی ــ اثری کم نظیر و شاید بینظیر در زبان فارسی تلقی کرد. این اثر نخست به بررسی تفسیرهای متفاوت از سوژه استعلایی در تعبیر کانت بنا بر معیارهای نقد عقل میپردازد و عنوان تفسیر مالکیت صوری بر آن نهاده میشود و سپس به تحلیل واکنشهای پسینیان او به این تلقی از من میپردازد که حاکی از تحولات پیچیده نظامهای ایدهآلیستی آلمانی است.
- مفهوم من در ایدهآلیسم آلمانی چه جایگاه و اهمیتی دارد؟
در نظامهای ایدهآلیستی اصولاً فلسفه را بر پایه سوبژکتیو قرار میدهند. این موضوع نهتنها در ایدهآلسیم فیخته و شلینگ و هگل نمود مییابد بلکه در رمانتیسم نووالیس و اشلگل نیز انعکاس مییابد چنان که پیوندهای معنوی خاصی میان آنها به چشم میخورد.
- بخش اعظمی از اثر شما به مفهوم «من» کانتی اختصاص دارد. لطفاً درباره این موضوع توضیحاتی را ارائه بفرمایید و این که کانت به چه میزان در اندیشههای فلاسفه بعد از خود درباره مفهوم «من» تاثیر داشته است؟
البته آنچه اندیشه کانتی را در این زمینه متمایز میسازد تعریف او از «من» است که با عنوان مخصوص استعلایی همراه میشود و عنوان وحدت ادراک نفسانی استعلایی را به خود میگیرد. او میخواست نشان دهد که سوژه تنها یک ریخت و صورت آگاهی است نه پیامد داشتن بازنمودهای عالم محسوس. سوژه اساساً پیامد ارتباط دادن این تمثیلات با یکدیگر و آگاهی به این ترکیب است. معرفی سوژه فقط به عنوان فعالیت ترکیب بازنمودها و تنها به عنوان یک اندیشه، پرسشها و به واقع شکافهای عمیقی پدید آورد که درست در همان هنگام حیات کانت زمینه پدید آمدن نظامهای ایدهباوری و مطلق انگاشتن من را فراهم آورد.
با این تعریف از «من» در منظر کانت، میان شناخت و وجود جدایی افتاد. از این رو هنوز این پرسش پابرجا بود که «من» چیست؟ این پرسش در هگل رنگ انتولوژیک به خود میگیرد. نظامهای ایدهباوری پسکانتی به رغم تلاشهای فراوان که در گذر از یکدیگر انجام دادند در یک موضوع همداستان بودند که باید در جهت وحدت سوبژکتیو و ابژکتیو «من» و جز «من» تا آنجا پیش رفت که به سوژه مطلق یا وحدت همهگیر و در نتیجه به تمامیت رسید.
- فلسفه هگل و شوپنهاور با یکدیگر متفاوت است اما آیا شباهتی میان این دو در نگریستن به مفهوم من وجود دارد ؟
درست است که نظام هگل و شوپنهاور در پرداختن به مفهوم من رویکردهای متفاوتی در پیش میگیرند اما شوپنهاور کلید عملکردهای مفهوم «من» را همچنان از سنت فلسفی میگیرد که خاستگاه هگل هم هست. از دید شوپنهاور خرد و عقل یگانه و تنها رکن و خلاصه عامل اصلی و ضروری تعیین من نیست. بلکه اراده نیز رکن دیگر من است. اراده در همان فضای خودآگاهی من بروز میکند تا به این وسیله بازگشت به مفهوم عقل عملی کانت رخ ندهد. بنابراین همبستگی ضروری خرد و اراده بروز میکند. او به این ترتیب میخواهد تقدم انحصاری خرد به عنوان یگانه منشأ من را نفی کند.
- مخاطبان این اثر چه کسانی هستند و اساساً مخاطب با خواندن این اثر به چه نتایجی دست پیدا میکند؟
این کتاب را باید اثری در حوزه فلسفه و روانشناسی در معنای بسیار خاص آن تلقی کرد. اثری که مخاطبان تفکر در این حوزه را در بر میگیرد. موضوع اصلی این کتاب بررسی فراز و فرود جنبه معرفتشناسی مفهوم من است. در اینجا از متفکرانی سخن گفته میشود که آرای آنها بهترین راه درمان شکاکیت را سولیپسیسم روششناختی میداند. یعنی هر پرسش فلسفی پرسش از «من» است. خلاصه هر پژوهش فلسفی افزون بر بداهت و یقین باید به بررسی ویژگیهای ضروری وضعیت اولشخص بپردازد. این را شاید بتوان اولین نتیجه برای مخاطب به شمار آورد.
کتاب «ظهور و دگردیسی من در ایده باوری آلمانی» اثر عبدالرضا صفری با شمارگان هزار نسخه در ۳۴۷ صفحه به بهای ۱۷ هزار تومان توسط انتشارات بصیرت منتشر شده است.
نظر شما