به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ ۵ سال بعد از «بوتیک»؛ حمید نعمتالله با فیلمی به نام «بیپولی» دوباره به سینما برمیگردد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر سال را به دست میآورد. «بیپولی» روایت دیگری از تغییر در جامعه ایرانی است و مشکل ترین کاری که نعمت الله در «بی پولی» انجام داده است بیرون آمدن از زیر سایه سنگین «بوتیک» است. بعد از ساختن یک فیلم تحسین برانگیز آن هم فیلم اول تنها چیزی که از نعمت الله به خاطرمان مانده بود نمایش دقیق روابط انسانی سرد و یخ زده آدم های به ته خط رسیده بود و برای بیرون آمدن از فضای به شدت سنگین بوتیک که هنوز هم معلوم نشده است چطور در عین سادگی عناصر فیلم اینقدر نفسگیر از آب در آمده بود نعمت الله کار به شدت سختی پیش رویش داشت و نعمتالله سرش را بالا گرفت.
این بار هم نکته درخشان کار نمایش روابط آدم ها با یکدیگر است که «بوتیک» را هم, همین بالا کشانده بود با این تفاوت که اگر همه آدم های بوتیک تقریبا در دو جبهه مقابل رو در روی هم قرار می گرفتند این بار ماجرا خیلی پچیده تر شده است. آدم هایی با جنس های مختلف و سبک های مختلف زندگی در جای جای فیلم به هم برخورد می کنند. هویت های مبهمی که نعمت الله برای هر کدامشان تعریف می کند حتی برای شخصیت های اصلی نکته اوج ساخت فیلم بی پولی است. هیچ کدام از آدم های بی پولی در تقسیم بندی های معمول و کلیشه ای ما از آدم های اطرافمان قرار نمی گیرند. به محض اینکه تصمیم می گیریم یکی از آنها را در یک ژانر از آدم های شناخته شده قرار دهیم نعمت الله غافلگیرمان می کند. میل و اشتیاق برای شناختن آدم های داستان ,آدم های فرعی داستان در طول فیلم تبدیل به یکی از تفریحات جذاب داخل فیلم می شود. آدم هایی که عجیب و غریب نیستند فضایی نیستند شبیه آدم های دوروبرمان هستند اما نه آنقدر شبیه که بتوانیم خیال خودمان را درباره شان راحت کنیم.نکته درخشان ماجرا نمایش همین آدم های فرعی است. شخصیت حبیب رضایی و شخصیت آدم های بیکار داخل دفتر به خصوص بابک حمیدیان و بابک انصاری و نوع روابطی که اینها با یکدیگر و با شخصیت اول ماجرا برقرار می کنند کارنامه کاری نعمت الله در بی پولی است. کاری که او نشان داده است استادش است.
و حالا با ساخت «بیپولی» نعمت الله را میتوان پیشرو یک جریان دانست که پیرو چندانی هم نیافته است. «بوتیک» با وجود همه تفاوت هایش با کمی بیش از اندکی اغماض فیلمی بود شبیه به جریان نو سینمای ایران در اوایل دهه هشتاد. فیلمسازان جوانی که تحت تاثیر سینمای مستقل آمریکا و اروپا به فیلمسازی روی آورده بودند و تقریبا همه شان تحت یک الگوی ثابت فیلمسازی می کردند. روایتی جدید از زندگی جامعه معاصر ایرانی با شکل و شمایلی واقعی و به دور از آرمان پرستیهای کاذب دهه قبل. اما نعمت الله با بی پولی و تفسیر بوتیک بر مبنای بی پولی نشان دادکه فرق می کند.
داستان ها و فضاسازی های نعمت الله به شدت تلخ و شیرین و در عین حال کاملا به دور از احساسات گرایی ها و نگاه های یکجانبه مد شده آن سالهاو این سالها بود. نعمت الله در فیلمهایش دنبال مقصر نبود و مثل همیشه گذشته را یکسره باطل و تقصیرکار نمی دانست. هیچ گاه به تئوری "حالا وقت حرف زدن ماست" ایمان نیاورد و پرحرفی و تئوری پردازی بیهوده نکرد و فیلم هایش هیچ گاه در مسیر جریان آب این سالها یعنی نگاه با پیش فرض بدبینانه قبلی به آدمها و داستان ها حرکت نکرد.
قدرت نعمت الله در نمایش دقیق و پر جزیئات وارونگی های زندگی ایرانی است.با یک تفاوت با همنسلان فیلمسازش .حمید نعمت الله "راحت" فیلم می سازد و این راحت فیلم ساختن و حرف زدن اساسی ترین ویژگی ساختار کارهای نعمت الله است که مطابق روال سالهای بعد از دهه شصت و فضای ابتدایی دهه هفتاد دچار معضل فراگیر باز کردن همه عقده های فروخفته این سالهای جامعه هنری ایران در یک فیلم نشد.
نعمت الله خیلی راحت داستانش را تعریف می کند بدون اینکه دچار لکنت های احساسات قهرمان بودگی در جامعه شود بدون اینکه خیال کند تریبونی یافته است برای سخنرانی و تنها تریبونی است که امروز باید مشکلات اجتماعی را حل کند و یک نسل چشم انتظار اوست. لازم است یک زمانی یک بررسی اماری شود بر روی ساخته های فیلمسازان جوان دهه هفتاد به بعد و اندازه گیری شود میزان انرژی ای که هر کدام انها در هر فیلمشان مصرف کردند برای اینکه مثلا کنایه ای پنهان یا آشکار به حکومت بزنند و چه قدر مبتذل شده بود مسیر فیلمسازی موج نوی بعد از دهه شصت در ایران و نعمتالله جلوی این جریان ایستاد.
نظر شما