به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «ایران در گذر روزگاران» عنوان کتابی نوشته مسعود لقمان، پژوهشگر تاریخ ایران باستان است که از سوی انتشارات شورآفرین چاپ و منتشر شده است. این کتاب حاصل گفتوگوهای مسعود لقمان با مورخان و پژوهشگران سرشناس ایرانی از جمله ماشاالله آجودانی، داریوش آشوری، عبدالمجید ارفعی، مرتضی ثاقبفر، جلال خالقی مطلق، علی میرفطروس و عباس میلانی است. «ايبنا» در اين كتاب گوشه چشمی به فصل «يكي داستان پر آب چشم» ماحصل گفتوگوي لقمان با مرتضي ثاقبفر داشته است. این گفتوگو هرچند درباره زندگی مرتضی ثاقبفر است اما دربردارنده فصول مهمی از تاریخ سیاسی ایران معاصر است.
در اين بخش خواننده به سالهای پيش از انقلاب و كنشهاي سياسي نيروهاي فعالي كه سالها بعد در انقلاب اسلامي ۱۳۵۷ نقشي اساسي ايفا كردند، گريز ميزند. همچنين به سالهاي پس از انقلاب ميرود و با تلخيهايي كه بر يك پژوهشگر و مترجم نامآشناي ايراني رفته است، آشنا ميشود و برداشتي كلي از فضاي سياسي و اجتماعي سالهاي پيش و پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۴ به دست ميآورد.
نخستین همكاري با فصلنامه «جهان نو»
ثاقبفر در بخشي از گفتارهاي خود به انتشار نخستين مقاله از سلسله مقالات خود درباره فردوسي در فصلنامه «جهان نو» در سال ۱۳۴۸ اشاره ميكند و ميگويد: «اندرزهاي مكرر دوست زندهيادم ارسلان پوريا در اين مورد كه تا جايي كه امكان دارد «اصل آثار هر متفكر يا فيلسوفي را بخوانم نه درباره او را» با توجه به زمينه مساعدي كه از پيش در من وجود داشت، باعث شد كه تقريبا نه تنها همه آثار ترجمه شده ماركس، انگلس، لنين، پلخانف و ديگران را بارها مطالعه كنم، كه به اين مطالعه، هگل، افلاطون، كانت و ديگران را هم بايد افزود- بلكه رفته رفته بر دشواري كتابهاي ترجمه نشده كاپيتال نيز غلبه كردم... و به يك كارشناس جدي مكتب ماركسيسم-لنينيسم تبديل شدم، منتها هرچه بيشتر مطالعه ميكردم و آنها را از سويي با تاريخ و فرهنگ ايران و از سويي با اقدامات اصلاحي سريع شاه مقايسه ميكردم، ترديدهاي من نسبت به درستي اين مسلك افزايش يافت. البته بيآنكه به رفقايم بروز دهم، در عوض به سوي مطالعه هر چه بيشتر و دقيقتر تاريخ اجتماعي و فرهنگي ايران كشيده شدم كه نخستين ميوه آن نوشتن مقالاتي درباره شاهنامه بود كه با شگفتي رفقاي ماركسيستم همراه شد.» صفحه (۲۴۸)
دريافت بورسيه و ادامه تحصيل در دانشگاه سوربون فرانسه
ثاقبفر در ادامه گفتوگوي خود با مسعود لقمان به اشتغال به كار در «موسسه تحقيقات و برنامهريزي علمي آموزشي» اشاره ميكند و ميگويد: «اواسط سال ۱۳۵۶ و پس از ملاقات با دكتر احسان نراقي، رئيس وقت «موسسه تحقيقات و برنامهريزي علمي آموزشي» با موافقت ايشان در آنجا به كار مشغول شدم. در بهار ۱۳۵۷ كتاب «جامعهشناسي و فلسفه» اميل دوركيم را ترجمه كردم؛ چون تصميم داشتم از آن پس فقط به كار پژوهش و تدريس بپردازم؛ غافل از آنكه چه طوفاني براي كشور همراه است. براي ادامه تحصيل و دريافت دكترا موفق به كسب بورسي از آن موسسه شدم و با پذيرشي كه از پروفسور «رميشوون» در دانشگاه سوربون (رنه دكارت) دريافت كردم در تيرماه ۱۳۵۷ به پاريس رفتم. پيش از رفتن به كمك دوستم عليرضا ميرسپاسي، قرارداد ترجمه كتاب «آمريكاي پيش از كلمب» را با مركز مطالعه فرهنگها امضا كردم.» صفحه (۲۵۷)
وي در بخش ديگر سخنان خود بيان ميكند: «از بخت خوش در اوايل سال ۱۳۶۲، روزي دو تن از دوستان قديمي، فريدون عميدي و علي ميرزايي به خانه من آمدند. آقاي ميرزايي كه در آن زمان، مديريت دفتر سازمان برنامه را به عهده داشت، از من دعوت به كار كرد. بنابراين از خرداد همان سال به عنوان ويراستار مركز انتشارات سازمان برنامه شروع به كار كردم. در اين بين نيز به ترجمه رمان «عصر عطش» از آرتور كويستلر و ويرايش «خانواده از هم پاشيده» پرل باك كه فرحناز (همسرم) ترجمه كرده بود، پرداختم.» صفحه (۲۶۱)
چاپ كتاب « شاهنامه و فلسفه تاريخ ايران» بعد از ۱۴ سال
ثاقبفر از چاپ کتاب «شاهنامه و فلسفه تاریخ ایران» یاد میکند و میگوید: «سال ۱۳۵۴ بود كه كار نوشتن كتاب «شاهنامه و فلسفه تاريخ ايران» به پايان رسيد و كتاب را براي چاپ به انتشارات فروهر دادم كه چندين ماه بعد به عذر نبود كاغذ و اينكه «دكتر ع.م.ب» با چاپ آن موافق نيست و نظرياتي دارد كه ميخواهد با شما مطرح كند، از چاپ كتاب خودداري كردند و هرچه تلاش كردم ايشان را پيدا كنم و از نظرياتش بهرهمند شوم، موفق نشدم! اين كتاب ۱۴ سال بعد از سوي نشر قطره و معين چاپ شد.» صفحه (۲۶۱)
ثاقبفر به همكاري خود با احمد بيرشك اشاره ميكند و ميگويد: «به كمك دوست قديميام «فريبرز مجيدي» كه در انتشارات علمي و فرهنگي با آقاي «احمد بيرشك» در ويرايش و ترجمه «زندگينامه علمي دانشوران» همكاري داشت، قرارداد ترجمه يك جلد از مجلدات كتاب «تاريخ آفريقا» را بستم. كم كم كارم را با احمد بيرشك گسترش دادم و قرارداد ترجمه و تهيه فهرست «زندگينامه علمي دانشوران» را به صورت هفتهاي سه روز كار، با آن دفتر امضا كردم و همچنين ترجمه «سرزمين مجارستان» را براي انتشارات علمي و فرهنگي به پايان رساندم و نيز در مجله دانشمند به مديريت آقاي علي ميرزايي، با نوشتن مقالههاي پياپي در ۹ ماه با عنوان «آمار به زبان ساده» همكاريام را آغاز كردم.» صفحه (۲۶۳)
ترجمه جلد هفتم «تاريخ آفريقا» در دوران بيماري
ثاقبفر از دوران بیماری و ترجمه کتاب «تاریخ آفریقا» میگوید: «در شهريور ۱۳۶۷ بود كه با كمك فريبرز مجيدي و كامران فاني به عنوان يكي از هفت مترجم «خلاصه زندگينامه علمي دانشمندان» انتخاب شدم، ضمن اينكه گهگاه براي انتشارات «سمت» و جاهاي ديگر نيز به ويرايش پرداختم. كم كم كمردرد مزمن، مرا خانهنشين كرد و دراز كشيده، ترجمه جلد هفتم «تاريخ آفريقا» را ادامه دادم، ضمن آنكه ياداشتهاي خود را براي تاليف كتاب «جامعهشناسي و رياضيات» سر و سامان دادم كه در اسفند ۱۳۶۷ انتشارات علمي و فرهنگي چاپ آن را تصويب كرد كه سپس به دلايل نامعلومي منصرف شد... كارهايي نيز در دهه ۷۰ براي مجله آگاهينامه معماري، انتشارات سروش و ققنوس انجام دادم، اما با اين همه كار و قرارداد، اوضاع ماليام به چنان فلاكتي رسيده بود كه مجبور به فروش اثاثيه منزل و حتي فرش زير پاي خود شدم.» صفحه (۲۶۳)
«علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی» مقالهای جنجالبرانگیز
این استاد سرشناس ایرانی در بخش دیگری از گفتگو با مسعود لقمان از فعالیت در «مجله دانشمند» و «نگاه نو» میگوید: «آقای علی میرزایی-سردبیر نگاه نو- در فروردین ۱۳۷۰ از من دعوت کرد تا در شورای نویسندگان آن مجله در حال تاسیس شرکت کنم. چنین شد که همکاریام را با نگاه نو آغاز کردم و در مجله دانشمند نیز به عنوان جانشین سردبیر و سرویراستار به همکاری ادامه دادم، اما نام من به گفته خودشان «بنا به دلایلی» به عنوان جانشین سردبیر در نشریه درج نمیشد. در شمارهای از مجله دانشمند گفتوگویی با «علی صالحی» رئیس دانشگاه شریف انجام گرفته بود که وی در آن گفتوگو اظهار کرده بود: ایرانیان پیش از اسلام علم نداشتهاند و علم مخصوص یونانیان بوده است. من در مقالهای به نام «علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی» در همان مجله پاسخش را دادم و چند ماه بعد شنیدم که دانشجویان دانشگاه شریف، کپی مقاله مرا به در و دیوار دانشگاه چسباندهاند.» صفحه (۲۶۴)
ثاقبفر ادامه میدهد: «در مهر ۱۳۷۰ در نخستين شماره نگاه نو مقاله «بنبستهاي جامعه شناسي» از من منتشر شد... اين مقاله با استقبال اهل فن روبرو شد و دوستم ارسلان پوريا، آن مقاله را برابر يك عمر دوستي ما در گذشته و آينده دانست و «عبدالكريم سروش» نيز مقاله مرا ستود و آن را جزو متون درسي دانشجويانش قرار داد و دانشكدهاي، ۲۰۰ نسخه از مجله را به خاطر اين مقاله خريداري كرد. در شماره چهارم نگاه نو، مقاله «ناسيوناليسم ايراني و مسئله مليتها در ايران» از من چاپ شد كه مورد استقبال ميهنپرستان واقع و همچنين نامههايي سرشار از ناسزا به دفتر مجله فرستاده شد.» صفحه (۲۶۵)
چاپ نخست كتاب «ايران در گذر زمان» نوشته مسعود لقمان در ۲۹۲ صفحه، شمارگان يكهزار و ۱۰۰ نسخه و بهاي ۱۹ هزار تومان از سوی نشر شورآفرين در سال ۹۳ منتشر شده است.
نظر شما