به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دکتر رسول جعفریان در یادداشتی نوشت : مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی محصول جریان های فکری چندی است که طی چند دهه نخست حیات وی در ایران وجود داشت و ایشان در آن بستر رشد کرد. جریانهای یاد شده، برخی سنتی و برخی مدرن بودند و هر کدام به سهم خود در شکل گیری شخصیت فکری ایشان مؤثر واقع شدند. در بخش مدرن، دو گرایش انقلابی پدید آمده در دهه بیست و سی و تحصیلات دانشگاهی، در دو دوره مختلف، در ذهن ایشان تأثیر گذاشته است.
مقصود از جریان سنتی نیز، همان جریان مذهبی است که به نام تشیع، ایشان تعلق خاطر جدی به آن داشته و به همین دلیل به عالم طلبگی وارد و روحانی شد و برای مدتی در این کسوت ماند. بعدها نیز علائق مذهبی و دینی اش به همان سبک و سیاق در کنار جنبههای دیگر ایشان پابرجا ماند.
بدین ترتیب سه زاویه (۱) تفکر سنتی (۲) تفکر انقلابی ـ مذهبی نو شده و (۳) جایگاه علمی ـ دانشگاهی، اساس فکر و تولید علمی ایشان را ساخته و شهیدی استاد را پدید آورده است.
اما به لحاظ علمی، دانش سنتی ایشان، همان دانش آخوندی، یعنی فقه و اصول است که در ایران و نجف دنبال کرده (۱۳۲۰ به نجف رفت و ۱۳۲۷ به تهران آمد) و به عمق آن رسیده است. در این مرحله بر عربی تسلط یافت و این میراث را تا به آخر به عنوان یک ستون برای کار علمی خویش حفظ کرد. بعد از آن به مؤسسه دهخدا و دانشگاه آمد (۱۳۳۲ لیسانس و۱۳۴۰ دکترای ادبیات فارسی گرفت) و ادب فارسی دنبال کرد و در آن دکترا گرفته و استاد شد.
دو زبانه بودن ایشان در فارسی و عربی، و هر دو به صورت تخصصی، سبب شده است تا آثار برجستهای در حوزه تصحیح و ترجمه (مانند نهج البلاغه و…] و شرح مثنوی توسط ایشان عرضه شود.
شهرت شهیدی به تاریخ اسلام
علاقه شهیدی به تاریخ را باید به دو دوره تقسیم کرد.
الف: دوره نخست آن که از سالهای آغازین دهه بیست تا اواسط دهه سی است.
ب: دوره دوم، به پس انقلاب مربوط می شود. طبعا سالهای میانی کارهای دانشگاهی، ادبی، مؤسسه دهخدا و سخنرانی در هم اندیشیهای بین المللی عربی است.
هر کدام از دو دوره، از نظر تمایل ایشان به تاریخ، و ضمن این که دو دوره، با یک خط باریکی به هم وصل میشوند، بستر خاص خود را دارد. باید پرسید علاقه ایشان به تاریخ اسلام در دهه بیست و بعدا سالهای پایانی دهه پنجاه و دهه شصت به بعد از کجا ظاهر شد؟
در مرحله نخست، ریشه این علاقه، به تمایلات انقلابی ـ مذهبی وی در جریان یک شورش فکری ـ مذهبی مربوط بود که کسروی آغازگر آن بود و بسیاری را به واکنش واداشت. آن زمان، حمله کسروی، آخرین و تندترین مرحله از حملاتی بود که در دوره رضا شاه به مذهب شده بود، اما تفاوت این بار با دفعات قبل، این بود که به خاطر شرایط سیاسی نسبتا باز، دهان مخالفان برای دفاع بسته نبود و به همین جهت به دفاع برخاستند.
طبعا خاستگاه بخش مهمی از افکار کسروی، مباحث تاریخ اسلام و تشیع بود و الزاماً کسی که به پاسخگویی مینشست، می بایست وارد این حوزه میشد. این البته صرفا در پاسخ کسروی نبود، بلکه دفاع از مذهب، با ادبیات مدرن، در قالب رشتههای مختلف و از جمله تاریخ اسلام باب شده بود. نمونههای فراوانی از آن را در نشریات مذهبی این دوره، بویژه، آیین اسلام شاهد هستیم.
مذهبیهای تحصیل کرده انقلابی که مدافع دین بودند، تلاش کردند، صورتی از دین را در نثر جدید فارسی که گفتمان تازهای هم به دلیل شرایط پس از شهریور بیست داشت، ارائه دهند. هر کسی به نوبه خود در این زمینه تلاش کرد [مانند بازرگان و سحابی و دهها نفر دیگر]. شهیدی هم یکی از این نویسندگان جوان مذهبی بود.
تلاش شهیدی عمدتاً در مسیر تاریخ خود را نشان داد و نوشتن چند اثر در این حوزه او را به محقق و نویسنده تاریخ اسلام شهره کرد.
پرسش این است که، تاریخ چه مسألهای را حل می کرد؟ باید گفت تاریخ قالبی بود که هم ناقدین اسلام و مذهب و هم مدافعین می توانستند از سنگر آن حرفهای خود را بزنند. تاریخ حاصل جمع افکار و عمل مذهبی در بستر زمان بود. به علاوه، با استناد به تاریخ بود که امکان طرح مسائل انقلابی و حتی کنایه به حکومت وجود داشت.
تاریخ همیشه یکی از ارکان مباحث نوگرایانه یا نقادانه در جریانهای فکری ایرانی بوده است و در این زمینه، شهیدی و شریعتی و بسیاری دیگر وضعیت مشابهی دارند و از تاریخ استفاده میکردند.
باید توجه داشت که مسأله استفاده از تاریخ، در اسلام و مذهب شیعه بسیار جدی تر است. حتی آقای مطهری، که همه کارش فلسفه بود، باز برای تاریخ سهم قابل توجهی گذاشت و آثار چندی نوشت. «پیغمبر و علی و فاطمه و حسین» اصلی ترین موضوعات در یک جامعه شیعی هستند. این اسامی، یاد آور فکر و عمل به طرزی است که هم جنبه فکری دارد و هم انقلابی و مذهبی. بنابرین، چرا شهیدی که قلم روانی دارد در این مسیر وارد نشود؟
اما برای شهیدی یک چیز دیگر هم مهم است. ایشان از نسلی است که در دوره جدید با کارهای فکری متنوعی که از مصر میرسد، آشنا میشدند. شهیدی، «سید شیعه روحانی» است و این سه کلمه در شخصیت بیرونی وی مهم است.
آثاری که در مصر به نوعی در باره شیعه نوشته میشد به دست وی میرسید و به نظرش میآمد که باید به آنها پاسخ داد. در کارهای مصریها، که تحت تأثیر فرهنگ تألیفی و تحقیقی جدید غربی در جستجو در تمدن اسلامی و معرفی آن در میآمد، طعنههایی نیز به شیعه زده میشد. این مسأله از نظر کسی مثل شهیدی قابل قبول نبود و سخت روی آن حساسییت داشت. برای درک این حساسیت باید آثار ایشان را مرور کنیم.
اما در مرحله دوم، یعنی بازگشت مجدد ایشان به تاریخ اسلام در دهه شصت، آن هم در حالی که تقریبا از سال ۱۳۳۵ به بعد که کار دانشگاهی وی و نیز همکاریش با دهخدا (از سال ۱۳۲۸) و لغتنامه جدی شد، او به جز چند استثناء، کار تاریخ اسلامی نکرد. مقصود از این استثناء، همکاری وی با مرحوم مطهری، در تألیف محمد خاتم پیامبران (ص) ونیز نگارش کتاب «بعد از پنجاه سال» در سال ۵۷ بود.
پس از انقلاب، و در شرایط جدید که علاقه به تاریخ اسلام در کنار بحثهای عقیدتی و فکری نزد انقلابیون اهمیت یافت و با دعوت های مکرر از آقای شهیدی برای تدریس در مدرسه شهید مطهری و جز آن، ایشان برای بار دیگر به تاریخ اسلام بازگشت. در این باره، در ادامه، مطلبی را از خود ایشان نقل کرده و سپس کارهای ایشان را در آن دوره معرفی خواهیم کرد.
پیش از شروع بحث از آثار تاریخی ایشان در دهه بیست، یک نکته دیگر را هم باید عرض کنم. به واقع، به دلیل این که کار دانشگاهی ایشان در حوزه ادبیات بود، طبعا تمامی دوران تحصیل و نیز تدریس و استادی، با دانشجویان و استادان حوزه ادبیات سپری شده است [بنگرید به خاطرات همکاران و شاگردان ایشان در کتاب ماه ادبیات، مهر ۱۳۸۶]. بنابرین طبیعی است که استاد بیش از هر چیز به ادبیات شهرت داشته باشند. این در حالی است که تاریخ، به نوعی حیاط خلوت برای کارهای پژوهشی استاد بوده است. با این حال، اگر مردمی به قضیه نگاه کنیم، آقای شهیدی بیشتر به تاریخ و نهجالبلاغه شناخته میشود، چرا که آثار ادبی ایشان مانند شرح مثنوی، دیوان انوری یا دره نادره، آثاری بسیار خاص هستنند.
ایرج افشار و دکتر شهیدی
در اینجا مروری خواهیم داشت بر سیر نوشتههای تاریخی آقای شهیدی در دو فصل
فصل اول: آثار تاریخی در فاصله ۱۳۲۴ ـ ۱۳۳۵
نقد کسروی نخستین گام با عنوان مهدویت و اسلام
آقای شهیدی (با نام خانوادگی سجادی، متولد ۱۲۹۷) در بروجرد مشغول درسهای طلبگی شده و پس از آن در سال ۱۳۲۰ به نجف رفته است. ایشان باید در نجف یا طی سفرهایی که به ایران داشته، کتابهای کسروی و از جمله شیعیگری را که در سال ۱۳۲۲ منتشر شد، دیده باشد. با انتشار آن کتاب، چندین نقد بر آن انتشار یافت. آقای شهیدی که این زمان یک روحانی بیست و هفت ساله بوده کتابی با عنوان مهدویت و اسلام منتشر کرد. در ذیل عنوان افزوده است: س . جعفر شهیدی دانشجو بروجردی. و پایین تر آمده است: پیرامون نوشتههای کسروی.
کتاب یاد شده در سا ل۱۳۲۴ در چاپخانه سعادت بروجرد منتشر شده و محل توزیع کتاب هم حجره حاج عبدالحسین هدایتی و آقای کشفی و حاج محمد عمادی بوده است.
منابع کتاب در دو صفحه آغازین، پس از صفحه عنوان آمده و شامل ۴۰ عنوان کتاب از مصادر قدیمی تاریخ اسلام و اندکی آثار جدید است. پس از آن، در یک صفحه مستقل این جمله با حروف درشت به عنوان کلمه قصار آمده است: ما میخواهیم همه گمراهیها از میان مسلمانان بر افتد از آن گمراهیها دروغ گفتن و دروغ نوشتن است ج. ش!
وی از این که آثار کسروی در بلاد اسلامی منتشر میشود، آن را برای ایران اسباب آبرویزی دانسته است [مهدویت و اسلام، ص ۳]. در ادامه، به نقد بند بند کتاب شیعیگری پرداخته از تاریخ تشیع و اساس آن سخن گفته شده و کوشیده تا با ارجاع به منابع کهن، نشان دهد ادعاها و گفتههای کسروی نادرست است. تعبیرهای ایشان نسبت به کسروی بسیار تند و با تعبیر ای مردک! از او یاد و مطالب وی یاوه خوانده شده است. افزون بر بحثهایی که در صفحات نخست در باره اصل تشیع و برخی از ادعاهای کسروی شده، از صفحه ۴۶ بحث در باره مهدویت آغاز شده و با اشاره به این که باور به مهدی از آن همه مسلمانهاست نه صرفا شیعیان، به بیان مستندات آن از کتابهای تاریخ و حدیث پرداخته است. بخشی از بحث اخیر او هم این است که امکان زیستن هزار سال و بیشتر از نظر پزشکی وجود دارد. (ص ۸۲ ـ ۸۵)
به واقع، کتاب مهدویت و اسلام، یک اثر کلامی و مدافعانه به قلم یک طلبه جدی است که با منابع تاریخی و حدیثی رایج در حد آن روزگار ـ بلکه بیشتر ـ آشناست و کوشیده تا به مطالب کسروی که مهمترین نوع نقادی از تشیع و اسلام در آن سالها بوده، پاسخ دهد.
شهیدی و جنایات تاریخ
یکی از نخستین نگارش های تاریخی وی کتاب «جنایات تاریخ» بود که همزمان سه وجه داشت. تاریخی، انقلابی و نیز نقد برخی از کتابها و آثار از نویسندگان ایرانی و مصری بود. این کتاب [که گویا طرحی برای نگارش تاریخ اسلام بوده] برای شهرت شهیدی آن اندازه اهمیت داشت که وقتی پس از آن، کتاب «فاطمه دختر محمد» چاپ شد [چاپ سال ۱۳۲۷ش انتشارات حافظ]، روی آن نوشته شده بود: سید جعفر شهیدی نویسنده جنایات تاریخ.
مجلد اول جنایات تاریخ در سال ۱۳۲۷ منتشر شد و به دلیل کنایههای سیاسی توقیف شد و ضمناً شهرت یافت. با این حال، کتاب دست بدست میگشت و تا سالها پس از آن شهیدی به این کتاب شناخته میشد. بعد از درگذشت آقای شهیدی (۲۳ دی ماه ۱۳۸۶) وقتی مهدی محقق از شصت سال دوستی با وی سخن گفت، از بعد تاریخی او هیچ نگفت جز این که او جنایات تاریخ را نوشته است. [متن این سخنرانی که نوشته هم شد را بنگرید در: نشریه علوم قرآن و حدیث، شماره ۲۳ ـ ۲۴، ص ۴۲ ـ ۴۹)
روی صفحه عنوان این جمله از متن انتخاب شده و آمده است: «در یک محیطی که اکثریت آن را مردم بیسواد تشکیل بدهند، دین بهترین حربهای است که میتوان حتی بر علیه دین هم بکار برده شود.»
در صفحه دوم جلد دوم این کتاب آمده است: پس از توقیف جلد اول برخی از جراید پایتخت از این پیش آمد ابراز تأسف نموده و هر یک چند سطری در پیرامون عمل غیر قانونی اداره شهربانی قلمفرسایی کردند.»
در توضیحاتی که ایشان در مقدمه مجلد دوم جنایات تاریخ ذیل عنوان «در پیرامون جلد یکم» آوردهاند، معلوم می شود که عباس [محمدعلی؟] خلیلی و سعید نفیسی از این که شهیدی به برخی از نوشتههای آنان ایراد گرفته ناراحت شدهاند. خلیلی این مطلب را در روزنامه اقدام هم در باره شهیدی و مطالبی که علیه او نوشته بوده، آورده است. آقای شهیدی در مقدمه مجلد دوم، پاسخ داده که هدف وی عیب گیری نبوده و فقط انتقاد بوده است. از آنچه گفته شده، و نیز از محتوای کتاب بدست میآید که شهیدی در آن سالها، حساسیت ویژهای روی مذهب شیعه داشته و چند انتقادی که در آن جا آمده، درباره همین موضوع بوده است.
وی از خلیلی از این ناحیه ناراحت است که به رغم آن که در نوشته اش، روح تشیع فی الجمله آشکار است، اما از علمای بزرگ شیعه به گونهای سخن گفته که گویی آنها بر اساس عاطفه مطالبی را ابراز کرده اند! {مقدمه جنایات تاریخ مجلد دوم، ص و}
در مجلد اول، انتقادهایی هم از محمد باقر کمرهای شده است. کمرهای از کسانی است که در نگارش آثار جدید دینی به زبان نو نقش مهمی داشت اما آقای شهیدی گفته است که «ایراد بنده هم به مؤلف کتاب «دو گناهکار» و «عروس مدینه» و «حمزه سید الشهداء» فقط روی جنبه فضل و دانش مؤلف است، که چرا باید با نوشتن این کتابها مقام روحانیت کوچک شود». {مقدمه جنایات تاریخ مجلد دوم، ص ز}
مقدمه آقای شهیدی بر جلد دوم جنایات تاریخ، همچنان در دفاع از تشیع است و اینکه بحث تقریب که به نظر وی سرآبی هم بیش نیست، گرچه اصلش را لازم میداند، نباید مانع از استدلال و پیروی از عقل و اندیشه باشد. وی حتی از اینکه در تهران به نام وحدت، از نشر برخی از آثار جلوگیری میشود، اظهار نگرانی و به انجمن تبلیغات اسلامی به خاطر این کار، انتقاد کرده است [جنایات، ج ۲، ص ۷). ایشان میگوید: من به آقای محمد تقی قمی و اعضای دارالتقریب پیام فرستادم و اکنون هم میگویم این کاری که در دست گرفتهاند بهترین و نیکوترین اقدامات برجسته قرون اخیر است، ولی به شرطی که اجازه ندهند محمد ثابت و احمد امین و موسی جار الله و محمد کرد علی و عبدالله قصیمی و محمد سید و طه حسین و دیگران رشته آنها را پنبه کنند {جنایات، ج ۲، ص ۲۰}
اما جنبههای انقلابی جنایات تاریخ، انتقادهایی است که در جای جای این کتاب از وضع موجود شده است. وی با تأکید بر اینکه این کتاب را با هدف گزارش تاریخ یک دهکده کوچک یعنی همان مدینه نوشته، و با گفتن این که «نوشتن جلد اول که با نبرد مسلمانان و یهود خیبر شروع میشد» افزوده است که آن جلد مقارن شد با «آغاز نبرد بین مسلمانها و یهود فلسطین» «و اکنون هم که جلد دوم یایان مییابد، روزنامهها خبر حملات سخت یهود را به مواضع مسلمانان درج میکنند». {جنایات تاریخ، ج ۲، ص ۵۹}
در این بخش، او سعی میکند از تاریخ اسلام، بهعنوان وسیله ای برای تهییج جوانان بر ضد صهیونیسم استفاده کند. در این زمینه، به خصوص به آنچه در باره خیبر نوشته استناد کرده و از عقب ماندگی مسلمانان نالیده است [همان، ج۲، ص ۶۱]. در جلد دوم، وی به مقالهای از طنطاوی حمله کرده نوشتههای او و احمد امین و دیگران را علیه شیعه، مصداق جنایت دانسته است. انتقاد وی به مقامات و حتی طعنه زدن به شاعری به این که «شنیدیم چند روز قبل هم بگرفتن مدال همایونی مفتخر شده» [همان، ج ۲، ص ۶۴] در این جلد آمده که نمونهای از مطالب سیاسی است که میتوانسته سبب توقیف این کتاب و چاپ آن با اسم مستعار شود. در آخرین صفحه، از طرح «دانشگاه روحانی» توسط حکومت یاد کرده و این که «شخصیت برجستهای مانند آقای عصار هم» به قرار مسموع «در نظر است شیخ اعظم دانشگاه روحانی شوند»! {همان، ص ۶۵}
در پایان جلد دوم، وعده جلد سوم جنایات را داده و پیش از تألیف آن در کتاب فاطمه دختر محمد (ص) در باره علت تألیف کتاب جنایات مینویسد: من به منظور جلوگیری از این تبلیغات مسموم [که با ترجمه برخی از آثار عربی در میان فارسی زبانان نشر شده و اختلاف میان فرق را دامن میزند] و روشن ساختن اذهان برادران خود به تألیف کتاب جنایات تاریخ دست زدم و غرض ورزی های نویسنده فجر الاسلام، ضحی الاسلام، [هر دو ترجمه عباس خلیلی] جوله [ترجمه محمدعلی افسر]، شهسوار اسلام [ترجمه کاظم عمادی]، و الوشیعه و مانند آنها را آشکار کردم و به هموطنان تذکر دادم که از رفتار ناپسند و برخلاف منطق که دست آویز مغرضین میشود خودداری کنند و بیشتر به نشر اصول دین مقدس اسلام و مذهب شیعه بپردازند و فکر کنند که امروز چه چیز بیشتر در تبلیغات آنها موثر است و از چه راه زودتر میتوانند به مقصود برسند. خدا را شکر میکنم که تا امروز دو مجلد [در پاورقی: تا این تاریخ سه جلد از این کتاب منتشر شده] از این کتاب در دسترس خوانندگان گرامی قرار داده شده. امیدوارم مجلدات بعدی را نیز بهمان سبک به اجتماع امروز تقدیم کنم. این بود منظور دیگری از نوشتن کتاب جنایات تاریخ. نظری مهم تر از آنچه در پایان جلد دوم نوشتم. [فاطمه دختر محمد، ص ۳ ـ ۴)
مجلد سوم جنایات تاریخ با عنوان «از مسند تجارت تا تخت سلطنت» انتشار یافته است. ناشر این مجلد، مجله نامه فروغ علم است که با مدیریت آقای شهیدی در سال ۱۳۲۹ اداره میشد اما در اصل متعلق به پدر همسر ایشان، سید غلامرضا سعیدی بود. تاریخ چاپ این کتاب سال ۱۳۲۹ ش است. رنگ و روی این مجلد هم جدای آنکه سیاسی است و در جای جای آن اشاره به وضع هیئت حاکمه و ملت و اینها دارد، اما در بخش نخست انتقاد از عثمان است و گویا عنوان از مسند تجارت تا تخت سلطنت هم مربوط به اوست. بخش پایانی آن به نوعی در باره حاکمیت یافتن قریش بر امور در جریان شورایی است که عمر تشکیل داد و آقای شهیدی نامش را «مجلس شوری» گذاشته است.
در میانه این مجلد، بحث مفصلی [۱۹ ـ۴۷] در باره افسانه غرانیق یا همان آیات شیطانی آمده است. در این قسمت، روش او تاریخی است و سعی کرده است با مراجعه به اسناد و مدارک، افسانه بودن آن را ثابت کند. اینکه چطور از عثمان و داستانهای اولیه زندگی او تا رفتن به حبشه، یک مرتبه وارد داستان غرانیق شده، به این دلیل است که قصه غرانیق مربوط به مهاجران حبشه است، اما قدری هم نشانگر آشفتگیهای کلی در این کتاب است به لحاظ ترتیب تاریخی، نظم جدی وجود دارد. در چندین مورد، به دلیل حمایتهای طه حسین از قریش، او را به خاطر مطالبی که در الفتنه الکبری گفته، مورد انتقاد قرار داده است. همان طور که اشاره شد، اشارات سیاسی و مسائل روز فراوان در این جلد است. مثلا در این کتاب آمده است: نظام سیاسی که بر گرد محور منافع رئیس، شیخ، ایلخانی، و بالاخره، به نفع طبقه فئودال می گردد، با نظام عادلانهای که پایه آن روی برابری و برادری است، پنجه افکنده. (جنایات، ج ۳، ص ۲)
بیفزایم که بخش های نخست هم ادبیات ویژه خود را دارد و گویی نوعی حکایت تاریخ در قالب داستان است که البته این روش در همان بخش نخست است و ادامه پیدا نمیکند.
پس از پایان جلد سوم در صفحه ۹۴، یک آگهی در باره فروش جنایات تاریخ آمده، و توضیحاتی هم در باره این کتاب درج شده که جالب است. «از روزی که جلد اول جنایات تاریخ از چاپ درآمده، و خوانندگان گرامی دیدند ما پنبه چند جلد کتاب را که در پیرامون اسلام و با تشیع قضاوت غیر عادلانه کرده بودند زدیم، تا امروز از مراکز و شهرستانیها، ما را به کتابهای مختلفی از این قبیل راهنمایی کردهاند و تقاضا شده است پنبه آنها هم زده شود». مقصود وی از این قبیل، نشر یک سری کتابهایی است که به اسم کتاب دینی منتشر میشود، اما در واقع، مملو از خرافات و حرفهای نادرست است. از جمله، از کتابی از دکتر جزائری با نام بحر الانساب سخن به میان آمده است. این کتاب جزائری مدتی هم بر کرسی وزارت فرهنگ جلوس داشته است.
وی سپس به طعنه از برخی از ناشران مذهبی در تهران که این قبیل مزخرفات را چاپ کردهاند، یاد کرده و میگوید: هرچند که هر یک از کتابهای ذکر شده، در مقام خود قابل تقدیس و ستایش بوده و در پایین آوردن سطح معلومات و انحطاط فکر ملت و در نتیجه غوطه ور ساختن توده در دریای خرافات و نادانی نقش مهمی را بازی کرده و خدمت برجستهای به مستعمره چیها مینماید، لیکن این کتاب [یعنی بحر الانساب در شرح احوالات چهارده معصوم] را در حقیقت باید سمبل مطبوعات این بنگاه دانست. {جنایات، ج ۳، ص ۹۶ ـ ۹۷}.
در ادامه در باره کتاب خودش هم آمده است است: جلد اول کتاب من که از طرف شهربانی توقیف شد، مگر چه داشت؟ آیا جز برای این بود که بر یکی از میلیونها فجایع این دستگاه دزد پرور مظلوم کش اعتراض کرده بودم؟ [جنایات، ج ۳، ص ۱۰۲]. این ادبیات در دو صفحه آخر با شدت ادامه دارد.
به اختصار بیفزایم که بر اساس یادداشتی که در پایان کتاب زینب شیرزن کربلا آمده، عملا سه جلد جنایات تاریخ با این عناوین معرفی و نامگذاری شده است: جنایات تاریخ ج ۱، جنایتکاران چه میاندیشند ج ۲، از مسند تجارت تا تخت سلطنت، ج ۳٫ به گفته آقای قاسم تبریزی، در سال ۴۶ کتاب جنایات تاریخ مخفیانه چاپ شد. این زمان ساواک حساستر بود و گویا از آقای شهیدی توضیح خواسته بود که گفته بود این کتاب را قدیم نوشته، از چاپ آن بی خبر است و اعتقادی به آن ندارد.
فاطمه دختر محمد (ص)
علاقه آقای شهیدی به عنوان یک سید، به جدهاش زهرا (س) از همان آغاز بوده و کتاب فاطمه دختر محمد در همان اواخر دهه بیست، توسط انتشارات حافظ که ناشر کتاب جنایات هم بود، چاپ شده است.
کتاب فاطمه دختر محمد، همان طور که از نامش آشکار است، زندگی فاطمه زهرا (س) است که در آن علاوه بر زندگینامه به مباحث مختلف از جمله فدک در آن پرداخته شده است. وی انگیزه خود را از تألیف این کتاب صرفا علائق و قیود مذهبی ندانسته، بلکه در همان مقدمه توجه میدهد که این کار را برای بیان زندگی شخصیتهای بزرگ تاریخ و عبرت گرفتن از آنان باید انجام داد. در این باره به خصوص این نکته را بیان میکند که «تحلیل شخصیت زهرا (س) ما را از اثر شگفتانگیز تعلیمات اسلام در عصر اول این دین مطلع میسازد و می فهمیم، به عکس آنچه مغرضین میگویند اسلام دینی نیست که فکر و منطق زن را مقید کرده باشد، اسلام حُکمی مبنی بر اسارت و بندگی زنان صادر نکرده است و بلکه میتوان گفت اسلام تنها دینی است که حقوق اجتماعی زنان را محترم شمرده و به آنان آزادی فکر و منطق داده است» [فاطمه دختر محمد، ص ۵].این کتاب در قطع جیبی اما با حروفی ریز و صفحه پر تا ۱۰۸ ادامه مییابد، و یک نمونه زندگینامه سنتی برای حضرت فاطمه است که ضمنا به تحلیل تاریخ اسلام از دید انحرافی که در امر خلافت رخ داده، پرداخته شده است. علی القاعده، این کتاب، پایه کتابی است که ایشان سالها بعد، پس از انقلاب، در باره این موضوع نگاشت و یکی از آثار تاریخ اسلامی شناخته شده آقای شهیدی است. عنوان کتاب جدید، زندگانی فاطمه زهرا (س) است که در سیره معصومین که در ذهن ایشان بوده، تألیف و تدوین شد. [گویا این طرحی بوده که قرار بوده چند نفر انجام بدهند، و آقای شهیدی سهم خود را به اتمام رسانده است: بنگرید: نامه شهیدی، ص ۱۶ (مصاحبه با کیهان فرهنگی)]. چاپ بیست و سوم این کتاب در سال ۱۳۷۵ در تیراژ ده هزار عدد منتشر شده که نشان از خواستاران فراوان این اثر دارد. در این تحریر، علاوه بر زندگینامه، بخش مهمی به ادبیات شیعی در باره فاطمه زهرا (س) اختصاص داده شده و اشعار فراوانی از متون کهن عربی ارائه و ترجمه شده است. شهیدی به دلیل توانایی بالای در ترجمه از عربی به فارسی، معمولا در این بخش ها، متن های بسیار دلنشنیی از نصوص تاریخی و اشعار عربی ارائه میدهد.
ترجمه خطبه حضرت زهرا (س) هم در این اثر صورت گرفته که بعدها در جاهای دیگر هم از آن استفاده شده است. گفتنی است که کتاب زندگانی فاطمه زهرا (س) توسط عبدالله الفریجی به عربی ترجمه و موسسه دارالکتاب الاسلامی (۲۰۰۵ م) آن را منتشر کرده است.
چراغ روشن در دنیای تاریک / زندگانی علی بن الحسین (ع)
این کتاب در باره زندگانی امام سجاد (ع) بوده که تاکنون به چشم نویسنده این سطور نیامده است، اما نام آن در انتهای کتاب انقلاب بزرگ، ذیل عنوان آثار چاپ شده مترجم دیده می شود. کتاب یاد شده در ۲۳۲ صفحه توسط چاپ محمد حسن علمی چاپ شده اما متاسفانه تاریخ نشر ندارد. [فهرست کتابهای چاپی، مشار، ج ۲، ص ۱۶۴۶]
تجدید در تحریر پس از انقلاب: بدون شک، این اثر، پایهای برای کتاب بعدی ایشان، با عنوان زندگانی علی بن الحسین است. آقای شهیدی در مقدمه آن، ضمن اشاره به این که در بچگی تحصیلات مدرسهای نداشته و به مکتب میرفته، از آموزشهای موجود در مکتب برای تعلیم قرآن و عقاید سخن گفته و از جمله نام امامان و اینکه وقتی به امام چهارم می رسیدیم می گفتیم: زین العابدین بیمار. ایشان میگوید همان موقع در ذهنم قیافهای پژمرده برای امام تصور میکردم، تا آن که بزرگ شدم، اما در روضه خوانیها و مداحیها هم باز امام زین العابدین بیمار را میشنیدم. این بار به علاوه غل و زنجیر و شتر و کاروان. اندک اندک که بزرگ تر شدم و کتابهای جلاء العیون مجلسی و طوفان البکاء را خواندم و پس از آن مطالعه قمقام زخار فرهاد میرزا و بعدها مصادر، دیدم باید آن تصور را اصلاح کنم.
بعد هم که آشنا شدن با صحیفه و نیز دعای ابوحمزه با معانی عرفانی آنها آشنا شدم و «اکنون پس از گذشتن پنجاه سال بر دوره مکتب خانه و مجلس سوگواری آن سالها، باید بگویم، آموزشی با چنان اسلوب ممکن است اثری نامطلوب در ذهن شنوندهای چون من بی بضاعت پدید آورد و دیگر مجالی برای وی فراهم نشود تا خطاهای انباشه در ذهن خویش را تصحیح کند».
بدین ترتیب آقای شهیدی این کتاب را نوشت تا آن تصورات نادرست در اذهان شیعیان اصلاح شود. همان جا تأکید میکند که در این اثر تلاش کرده است تا بر اساس منطق و مدرک سخن بگوید نه عاطفه و احساس. و نیز تأکید میکند که «چیزی ننوشته ام که درک واقعیت آن برای مردم روزگار ما آسان نباشد و از سوی دیگر نتیجه عملی بر آن مترتب نگردد. از میان همه نوشتهها آن را گزیدهام که تاریخ درست یا نزدیک به درست آن را ضبط کرده است» (زندگانی علی بن الحسین، ص ۵]. این مقدمه از تیرماه ۱۳۶۴ است و عجیب آن که اشاره به آنچه قدیم درباره امام سجاد نوشته بوده، نکرده است.
شهیدی و طه حسین
پیش از این اشاره کردیم که آقای شهیدی به مصر توجه خاصی دارد و در درجه اول، منتقد آثار مصریهاست که در آثارشان از برخی از باورهای شیعی انتقاد کردهاند. وی از آثار احمد امین، و بویژه طنطاوی، و برخی دیگر ناراحت است و به انتقاد از آنها و نیز ترجمه آنها به فارسی میپردازد و این که این قبیل آثار نشر میشود. وی معتقد است که دستگاه نظارتی مصر اگر واقعا دنبال تقریب است، باید جلوی انتشار این آثار تحریک آمیز را بگیرد.
آقای شهیدی چند سال بعد، یعنی در سال ۱۳۳۲ خودش به همراهی احمد آرام کتابی از طه حسین را در دو جلد به فارسی ترجمه کرد. این کتاب یک بار مجلد اول آن و بار دیگر دو جلد در یک مجلد با عنوان «انقلاب بزرگ، علی و دو فرزند بزرگوارش، الفتنه الکبری» توسط موسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی منتشر شد. کتاب یاد شده، چنان که روی جلد آمده، ترجمه مشترک احمد آرام و سید جعفر شهیدی است و مقدمه کتاب با تاریخ ۱۳۳۶ (که نشان میدهد کتاب چهار سال بعد از ترجمه چاپ شده) توسط آقای شهیدی نوشته شده است. این مقدمه در شناخت فکری تاریخی مرحوم شهیدی، بسیار عالی است.
وی ابتدا به دو شخصیت طه حسین پرداخته است: یکی دوره جوانی که فی الادب الجاهلی را نوشت و تند و تیز بود و ساختار شکن، و دیگری کتاب الفتنه الکبری که از دوران پختگی اوست و به عنوان یک مسلمان به آن رویدادها میپردازد. به گفته آقای شهیدی، طه حسین گرچه که تعلق به مشرق زمین دارد، اما در فکر، مغرب زمینی است و از روش آنها در تحقیق استفاده میکند «نه در اثر نخستین، روشنفکر دو آتشه است و نه در «انقلاب بزرگ» و «وعده راست» مرتجع درست و حسابی [مقدمه ص ب]. البته وی این تغییر مذهبی را امری عادی میداند که برای خیلیها ممکن است رخ دهد. وی با اینکه روش او را علمی میداند، اما می گوید که «در بسیاری از موارد خوشبینی یا سهل انگاری یا ترجیح بی جهت برخی مدارک بر برخی دیگر، سبب شده است که کم و بیش از حقیقت منحرف شود» {ص هـ}آنچه برای شهیدی در این کتاب جالب بوده، حریت وی در انتقاد برخی از عقاید رایج اهل سنت است.
انتقاد از صحابه و این که گفته است ما نباید «برای اصحاب پیغمبر مقامی قائل شویم که خود برای خود قائل نبودند». وی میگوید شاید از این جا خوشحال شویم، اما در جای جای این کتاب، «هرجا با انحراف و حق شکنی و اسراف و تبذیر و بذل و بخششهای بی موقع عثمان بر میخوریم، میبینیم استاد به دفاع برخاسته».
وی از این که طه حسین از شورشیان علیه عثمان انتقاد کرده، گلایه میکند و میپرسد که پس شورشیان، چه راهی داشتند که به رفتارهای خلیفه اعتراض کنند؟ [همان، ص و، ز]. با این حال، بر این باور است که طه حسین، در این کتاب، و در مجموع، درایت را بر روایت ترجیح داده است.
اما جالب این است که شهیدی که در دهه بیست، از خلیلی و دیگران انتقاد می کرد که چرا کتابهای عربهای مصری را که حاوی انتقاد از شیعه است، ترجمه میکنند، اکنون پس از ده سال، خود به ترجمه آنها مینشیند. هرچند در پایان مقدمه، هشدار میدهد که توجه داشته باشیم که طه حسین، حتی اگر هم سنی نباشد، در محیطی سنی مذهب زندگی کرده و «نباید انتظار داشت که در مسائلی مانند خلافت و آنچه بدان وابسته است طرز تفکر او مانند شیعه مذهبان باشد».{همان، ص ط}
باید گفت، با این ترجمه، آقای شهیدی تحت تأثیر بیشتر روشهای جدید نقد تاریخی قرار گرفت و همان طور که در کارهای بعدی او دیدهایم، وی روشی نقادانه در برخورد با روایات رایج دارد. طه حسین در این کتاب، ارجاع به منابع بسیار اندک دارد، و بیشتر یک گزارش تاریخی نوشته است. یک نکته مهم روشمند برای آقای شهیدی، تردیدهای طه حسین در بسیاری از نقلهای رایج است. این میتوانسته روی ذهن ایشان تأثیر خاص خود را داشته باشد. جالب است که طه حسین، حتی داستان نماز خواندن ولید در مسجد جامع کوفه را در آن صبحگاه تکذیب میکند [انقلاب بزرگ، ج ۱ ص ۱۰۰] و از این قبیل البته فراوان دارد. نمونه دیگر داستان آمدن آن ساحر نزد ولید است. از اینها جالب تر، که به کار شیعه هم میآید، این است که او داستان عبدالله بن سبا و سبئیه را از اساس ساختگی دانسته و پس از توضیحی در این باره نوشته است: «داستان سبئیه و ابن السوداء از ریشه ساخته و پرداخته است و در این اواخر هنگامی که جدال میان شیعه و فرقههای دیگر اسلامی پیدا شده آن داستان را ساختهاند» و در ادامه باز مینویسد: «… ابن السوداء جز پنداری بیش نبوده و اگر براستی وجود داشته آن اندازه اهمیتی که مورخان به وی میدهند و فعالیتی که در زمان عثمان و سال اول خلافت علی برای او قائلند بیش از آن چیزی است که براستی وجود داشته است. این شخص کسی است که دشمنان شیعه وجود او را برای دشمنی با شیعه ذخیره کرده اند {انقلاب بزرگ، ج ۲، ص ۹۸}
طه حسین، از داستانسرایانی در قرن دوم یاد میکند که بر اساس ذهنیات و تعصبات خود، نسبت به تاریخ یک صد سال پیش از خود، شروع به ساختن و جعل داستانها کردند که یک نمونه آن همین حکایت ابن السوداء است. {همان، ۲/۱۰۰ ـ ۱۰۱}
در پایان این کتاب گویا به قلم آقای آرام که آن زمان وابسته فرهنگی ایران در سوریه هم بوده، آمده است: ترجمه این کتاب روز جمعه دهم ذی حجه (عید قربان) سال ۱۳۷۲ هجری قمری در بعلبک لبنان پایان پذیرفت. و لله الحمد. این تاریخ مصادف است با ۳۰ مرداد ماه ۱۳۳۲ ش.
فصل دوم: آثار تاریخی سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۶
تحلیلی از تاریخ اسلام متن درسی دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی
آقای شهیدی روش انقلابی خود را از همان اواخر دهه سی کنار گذاشت، و تا آنجا که بنده مطلعم در هیچ جریان سیاسی از آنچه در اطراف و حواشی نهضت ملی پدید آمد، حضور نداشت. بعدها نیز سابقهای در فعالیت سیاسی از خود برجای نگذاشت، با این حال به دلیل رفاقتی که با بسیاری از علمای روحانی داشت، پس از آغاز انقلاب، زمینههای کاملا روشنی برای هماهنگ شدن کامل با آن داشت. شهیدی شصت ساله در سال ۵۷ جوان نبود که بخواهند شور و شینی داشته باشد، به علاوه فرد خودساختهای بود که به دنبال موقعیت و امتیازی هم نبود. با این حال، در شرایط جدید، دانش ایشان مورد توجه دیگران بود، به طوری که با توجه به آن سوابق و رفاقتی که با پیشگامان انقلاب داشت، به همکاری های فکری و درسی فرا خوانده شد.
یکی از عرصههای همکاری، همین سابقه پژوهش در تاریخ اسلام بود که با نگارش بعد از پنجاه سال در سال ۵۸ از ایشان شناخته شده بود و سبب ورود جدی ایشان در مبحث تاریخ پس از انقلاب شد.
آقای شهیدی در مصاحبه خود با کیهان فرهنگی، در باره حرکت مجددش در حوزه تاریخ اسلام پس از انقلاب گفته است: «اوایل انقلاب بود. جوانان علاقهمند و پرشور ما به سراغ جناب آقای [جلال الدین] فارسی رفتند. ایشان دو سه کتاب در تاریخ اسلام و مسائل سیاسی آن نوشته بودند، جوانها علاقهمند بودند که تاریخ اسلام را یاد بگیرند. ایشان هم آنان را به من حواله دادند».
وی سپس میافزاید: «از کودکی علاقه خاصی به خواندن تاریخ داشتم. بیشتر کتابهای تاریخ را که به فارسی نوشته شده بود میخواندم. مخصوصا تاریخ صدر اسلام را برای نمونه باید بگویم دوره ناسخ التواریخ را چند بار خواندهام و مثلا جلد مربوط به حضرت امیر را دست کم ده بار خواندهام و بعضی شعرهای آن را هنوز هم در حفظ دارم و میتوانم بگویم کمتر کتابی در قصه و تاریخ به زبان فارسی نوشته شده که نخواندهام. بعدا که با روش استادان تاریخ شرق و مغرب آشنا شدم، مجددا به کار تحقیق پرداختم. اوایل انقلاب بود که کتاب پس از پنجاه سال من منتشر شد. جوانان شوری برای یادگیری تاریخ اسلام داشتند و من هم درسی برای آنها معین کردم. ابتدا در مدرسه شهید مطهری، بعد کم کم، منبرها متعدد شد. انجمن معلمان، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه صنعتی شریف و آموزش سپاه پاسداران و مجتمع علوم انسانی، خلاصه این روضه خوانیها تکرار شد. بعد آمدند گفتند میخواهیم اینها را چاپ کنیم. به قول خودشان درس را از نوار پیاده کردند روی کاغذ… بعد دیدم خیلی جاهای آن لنگ است. مجبور شدم مطالب را نظم منطقی بدهم و به صورت کتاب از چاپ بیرون آمد». {نامه شهیدی، ص ۲۵ ـ ۲۶}
یکی از اینها دو کتاب کوچک به عنوان بخش یک و دو با عنوان «تحلیلی از تاریخ اسلام» از دکتر سید جعفر شهیدی بود که چاپ دوم آن در سال ۱۳۵۹ منتشر شد. در مقدمه آمده است: «کتابی که هم اکنون در دسترس خوانندگان محترم قرار میگیرد مختصر و کم حجم، اما مطالب آن حاصل مطالعه، تتبع، درس و گفتگوی چندین سال است». ایشان تأکید دارد که هدفش نوشتن تاریخ سیاسی اسلام نیست، بلکه «خواسته ام رویدادهای حوزه مسلمانی را تا آنجا که میتوانم بر اساس دید دینی واجتماعی تحلیل کنم». بخش یک (۱۳۳ صفحه) تا پایان خلافت امام علی و بخش دوم (۱۲۸ صفحه) تا پایان حکومت اموی است و همان طور که اشاره کرده، بحثهایی در باره اوضاع فکری و اجتماعی این دوره تاریخی هم دارد.
این کتاب در سال ۱۳۵۹ برای نخستین بار توسط نهضت زنان مسلمان منتشر شد و این نهضت، تشکلی بود که به کار فرهنگی ـ انتشاراتی مشغول بوده و شمار زیادی کتابچه در حوزه فلسفه و عقاید و تاریخ و مسائل اجتماعی از زبان نویسندگان مختلف منتشر کرد. این ناشر با مدیریت دوست ما حاج قاسم تبریزی در ۱۷ اسفند ۵۷ بنیاد گذاشته شد و تا سال ۶۶ ادامه یافت و صدها کتابچه منتشر کرد. ایشان گفت که متن اولیه آقای شهیدی، جزوهای بود که دست کم سه چهار دوره در مدرسه شهید مطهری تدریس شد، و ما جزوه را گرفته به ایشان دادیم که اصلاح کرد و آن را چاپ کردیم.
اندکی بعد، این کتاب در بازچاپ تازه خود توسط مرکز نشر دانشگاهی، بهسال ۱۳۶۲ در یک جلد با عنوان تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان منتشر شد و به صورت کتاب درسی عمومی که پس از بازگشایی دانشگاه به عنوان تاریخ اسلام مطرح شده بود، درآمد و بارها و بارها در تیراژهای بسیار بالا منتشر شد. بر اساس نسخهای که در دسترس بنده است، چاپ هیجدهم آن در سال ۱۳۷۴ منتشر شده است. میشود گفت این کتاب، برای سالیان، ذهنیت تاریخی دانشجویان را در حوزه تاریخ اسلام همه سطوح شکل میداد. بدون شک، شهیدی نگاه انتقادی خود را نسبت به روند رویدادها در تاریخ اسلام، بر اساس آنچه در آثار پیشین نوشته بود داشت، اما باید این را هم افزود که دست کم در نگارش، بسیار معتدل شده و آرام مینوشت. به علاوه میکوشید تا نسبت به بسیاری از مسائل، نگاه تازه تری داشته باشد.
گفتنی است که کتاب تاریخ تحلیلی اسلام یک بار هم در این اواخر، یعنی سال ۱۳۸۳ با اضافات تازه ای منتشر شد که با چاپهای پیش متفاوت بود. این چاپ که تحت عنوان «تاریخ تحلیلی اسلام، از آغاز تا نیمه نخست سده چهارم» توسط انتشارات علمی و فرهنگی و مرکز نشر دانشگاهی، به طور مشترک درآمد، و عنوان چاپ اول دارد، در بخش پایانی حاوی مطالبی در باره دولت عباسیان است. دیدیم که روی جلد هم عنوان از آغاز تا نیمه نخست سده چهارم در آن درج شده است. در مقدمه آمده است:
در سالهای اخیر استاد دکتر سید جعفر شهیدی تحلیل تاریخ اسلام را ادامه دادند و به بررسی سقوط امویان و به قدرت رسیدن عباسیان تا نیمه نخست سده چهارم همت گماشتند». ایشان انتخاب تاریخ پایان کتاب را تا خاتمه دوران امامت و نیابت نایبان قرار داده و در واقع میتوان گفت که در بخش افزوده شده، تاریخ زندگی بقیه امامان را هم درج کرده است. در واقع، آخرین صفحات کتاب تا سال ۳۲۹ یعنی خاتمه غیبت صغری آمده است. (تاریخ تحیلی، چاپ ۱۳۸۳، ص ۳۶۵).
شهیدی: زینب و ابوذر
در تاریخ معاصر ما، توجه به حضرت زینب و ابوذر، جدای از جنبههای مذهبی به گرایشهای انقلابی هم مربوط میشود. این چیزی است که بین شهیدی و شریعتی و بسیاری دیگر مشترک است. شهیدی یک شریعتی است، اما در دهه بیست و تا نیمه دهه سی. سعی میکند به تناسب روز، قلم انقلابی داشته باشد و از تاریخ اسلام، درست همانطور که شریعتی رفت، یک دست مایه فکری ـ انقلابی علیه هیئت حاکمه و در سمت و سوی تقویت نگاه مذهب به مسائل اجتماعی و سیاسی، فراهم آورد. در تمام این دوره، مارکسیستها نیرومند در میدان بودند و این مذهب انقلابی بود که برابر آنها مقاومت میکرد و میکوشید تا با طرح شعارهای مشابه، آنها را خلع سلاح کند و بگوید که ما هم عین این حرفها را علیه اشرافیت داریم و اساساً ما هم انقلابی هستیم و زینب و ابوذر ما قطعاً بهتر از رهبران انقلابی شما هستند.
کتاب شیرزن کربلا یا زینت دختر علی، در اصل متعلق به بنت الشاطی است در عربی نوشته و عنوانش بطله کربلا بوده است. کتاب یک اثر تاریخی داستانی با رویه انقلابی و طرح حضرت زینب به عنوان یک زن شجاع و انقلابی که پیام آور عاشورا بوده، نگاشته شده است.
روی جلد کتاب مترجم این طور معرفی شده است: ترجمه سید جعفر شهیدی نویسنده جنایات تاریخ. ناشر هم، همان کتابفروشی حافظ (با مدیریت آقای مرعشی) است که محل آن در ایستگاه سرچشمه بوده است.
تاریخ مقدمه این اثر «بروجرد، ۱۳۳۲» است که سال پرالتهابی برای همه گروهها بوده و در این میانه، نشریات مذهبی انقلابی هم رونقی در میان جمعی داشته است. آقای شهیدی در مقدمه کوتاهش نوشته است: «اگر از دریچه معتقدات شیعی بنگریم، شاید این قالب از تمام جهت برازنده زینب (س) نیست، همچنان که از نظر تاریخی نیز مطالب خالی از نقاط ضعف نمی باشد».
با این حال شهیدی تصدیق میکند که مؤلف در نگارش آن «رنجی فراوان برده و تتبعی نیکو کرده و مطالبی گرانبها فراهم آورده است». بنت الشاطی هم در مقدمهاش تأکید دارد که این بخش از تاریخ را داستانی نوشته است «نتیجه کوشش من در تألیف این کتاب این است که تاریخ و داستان را درآمیختهام تا صورت کسی را که در پی ریزی تاریخ اسلام سهیم و در تاریخ انسانیت نمونه درخشانی میباشد، جلوه دهم». [زینب شیر زن کربلا، ص ۵]. آقای شهیدی در موارد اندک در پاورقی یادآور برخی از نکات شده است. از جمله در باره گزارش بنت الشاطی در باره شب عاشورا، در پاورقی نوشته است: «در اینجا مؤلف، داستان نویسی را بر تاریخ نویسی مقدم داشته است، زیرا همه تاریخ نویسان میگویند که در آن شب اصحاب حسین به نماز و عبادت و تلاوت قرآن مشغول بوده و بیمی از مرگ نداشتند».
[همان، ص ۸۳]. این کتاب مجددا در سال ۱۳۷۴ توسط نشر مشعر چاپ شد. دلیل چاپ آن هم رفاقت آقای دکتر شهیدی با آقای حجت الاسلام قاضی عسکر بود که در آن سالها، حضرت آقای شهیدی با عنایت ایشان، به تمتع مشرف شد و سال ۷۱ بنده هم خدمتشان بودم.
و اما ابوذر، طرح داستان ابوذر در مصر و توسط سوسیالیستهای مسلمان مطرح شد. آن زمان که انتقاد از اشرافیت و سرمایه داری رواج یافته بود، و عثمان زیر فشار انتقادات تند سید قطب و دیگران قرار گرفته بود، ابوذر به عنوان یک مبارز انقلابی که دیدگاههای اقتصادی نزدیک به سوسیالیسم دارد، مطرح شد. زمانی که آن نوشتهها به ایران رسید، در اینجا نیز البته به آرامی، بحث در باره ابوذر آغاز شد و تا زمانی که شریعتی کار ترجمه کتاب جوده السحار را انجام داد و خودش هم فراوان در باره ابوذر گفت و نوشت، داستان ابوذر شناسی در ایران هم رواج داشت. بعد از انقلاب هم تا مدتی داستان ابوذر سرزبانها بود تا آن که یک باره تعطیل شد.
بنده تا این لحظه از چاپ اول کتاب ابوذر خبری ندارم، اما چاپ دوم آن که با مقدمه جالب آقای شهیدی در ۱۲ فروردین سال ۶۰ توسط نهضت زنان مسلمان چاپ شده، در اختیارم است. ایشان در این مقدمه، شرح جالبی از همین نکتهای که اشاره کردیم، یعنی شروع ماجرای نگارش درباره ابوذر در مصر و سپس ایران، به نکات مهمی اشاره کرده است که عینا درج می کنم:
«سه چهار سال از پایان جنگ جهانی دوم میگذشت،. کشورهای درگیر در جنگ، پیروز یا شکست خورده، ناچار بودند عاقبت تلخ انسان کشیها و خانمان براندازی های شش ساله را تحمل کنند. ویرانی، بیماری و فقر همه جا به چشم میخورد. اما در گوشه و کنار هم بودند آنان که از بازار آشفته کالایی بدست آورده و با خون بهای بیست میلیون نوجوان و به اشک و ماتم نشاندن میلیونها زن و مردم رقم هایی بر دارایی خویش افزوده بودند…. در این کشورها اکثریت محروم و اقلیت برخوردار همه جا به چشم میخورد. اردوی کمونیسم، یکی از دو قدرت پیروز، نیروی یک پارچهای بود که هنوز ناکثین و قاسطین از آن جدا نشده بودند. آن روزها، قاهره، بغداد، و دمشق بازار گرمی برای معرکه گیری فضائل خوانان این اردو بود.
روزنامه ها و مجله های هفتگی وابسته به اردو می کوشیدند تا دروازههای بهشت موعود را هرچه روشنتر و زیباتر در دیدگاه مستمندان بگذارند و به آنان بقبولانند مساوات محصولی است که تخم آن را تنها در محدودهای معین میتوان بدست آورد. در مقابل فضائلیان، دسته مناقب خوانان بودند، نوجوانان پرشور مسلمان وادی نیل که از شیفتگی و دلباختگی بیشتری بهره مند بودند تا ژرف نگری در اصول و فروع اسلام. اینان نیز آرام ننشستند و به تکاپو افتادند تا از اسلام کالایی باب روز آماده کنند و به رخ فضائل خوانان بکشند که سوسیالیسم و کمونیسم، متاعی چشم گیر نیست. در دکان ما هم این گونه کالاها یافت شده و میشود. نظیری کاری که سلف آنها مرحوم طنطاوی در تفسیر خود [الجواهر] کرد و مقلدانی هم یافت]. جستجو در لابلای کتابها آغاز شد. باب تأویل و تفسیر گشوده گردید. سرانجام بدانچه خواستند دست یافتند. در این بازار داغ، برای جلب رضایت مشتری چه کالایی از «ابوذر» بهتر میتوان پیدا کرد؟ به فاصله دو سال چند کتاب در کتابفروشی های بغداد، قاهره، دمشق و بیروت عرضه شد. سوسیالیسم اسلام، ابوذر سوسیالیست، اشتراکی زاهد، ابوذر انقلابی… کم مانده بود که کتابی هم به نام ابوذر مؤسس مکتب کمونیسم زینت بخش مطبوعات شود، ولی مثل این که شور مسلمانی حضرات یکبار فرو نشست [ابوذر شناسی در ایران چند سال بعد آغاز شد]. خلاصه این که هر یک از این نویسندگان کوشید ابوذری نشان دهد که روشنگر دریافت او از اسلام و ابوذر بود، نه ابوذر نشان دهنده نمونهای از تربیت عصر رسول خدا. کتاب اسلام و سوسیالیسم در قاهره سروصدایی به راه انداخت.
آن سالها هنوز ژنرال نجیب در پس پرده استتار بود و فاروق بر تخت پادشاهی مصر روزگار میگذرانید. پاشاها، بیکها، و ثروتمندان مصر و اسکندریه خطر را پیش بینی میکردند و برپاخاستند. الازهر نیز در نگرانی دست کمی از آنان نداشت. نه برای این که شیوخ الازهر در شمار ثروتمندان بودند، بله از آن جهت که اگر ابوذر مظهر کامل سوسیالیسم معرفی شود چه کسی تضمین خواهد کرد که فردا ئیسم دیگری بدو نبندند؟ به علاوه درست است که ابوذر صحابی جلیل القدر بود، اما این صحابی گستاخانه به روی خلیفه مسلمانان و حاکم دست نشانده او ایستاده و کیفر خود را دید، به بیابان خشک ربذه تبعید شد و در آنجا غریب وار مرد. اگر مسلم شود ابوذر در مبارزه خویش بحق بوده، پس مخالف او به راه باطل رفته است و این سخنی است که ازهر و جز ازهر نخواهد پذیرفت. هرچه بود جنجال به راه افتاد. فتوای مشایخ ازهر (چنان که در مقدمه نخستین کتاب می بینید) صادر گشت.
اما در آن بازار آشفته و پرسروصدا کمتر کسی شنید که ابوذر به راستی چه میخواست؟ چرا بر خلیفه وقت خرده گرفت؟ چرا میگفت توانگران باید زائد مال خود را بر مستمندان انفاق کنند؟ این مال چه مالی بود؟ نه فتوادهندگان ازهر در این باره به جستجو پرداختند، و نه ابوذر پردازان آن را روشن کردند…. هرچه بود گذشت. خرابیهای جنگ اندک اندک ترمیم شد. کارخانه ها بکار افتاد… آن جوانان پرشور هم برای خود سامانی ترتیب دادند و اندک اندک کامل شدند. پیران سالخورده جای خود را به کودکان سپردند و شد آنچه شد».
این گزارش آقای شهیدی بسیار جالب و روشنگر بود. اما این که چرا ایشان هم آن زمان این کتاب را منتشر کرد، در ادامه آمده است: «کتابی که اکنون [یعنی سال ۱۳۶۰] در دسترس شماست، یادگار آن سالهای پرجنجال است… در این سی و اند سال از یکسو من بیشتر به مطالعات ادبی پرداختهام و از سوی دیگر با نیرو گرفتن سال، اندک اندک رخت به گوشهای کشیدهام و به اصطلاح، درست نمیدانم در متن زندگی چه میگذرد. ولی مثل این است که بار دیگر فضائلی و مناقبی روبروی هم ایستادهاند که باز چنین کتابی هم مشتری یافته است». [آواره بیابان ربذه، ص ۵]. این همان شرایطی است که در سال شصت وجود داشت و البته از بیش از ده سال یا اندکی بیشتر ، در ایران در اطراف ابوذر رواج یافته بود. این کتاب که در چاپ اول با عنوان ابوذر غفاری اولین انقلابی در اسلام چاپ شده بود، در چاپ سال ۶۰ با عنوان آواره بیابان ربذه منتشر شد و بار دیگر در سال ۱۳۷۰ توسط نشر سایه و به عنوان ترجمه و نگارش و با نام اول آن یعنی ابوذر غفاری اولین انقلابی منتشر شد.
کتاب اسلام و سوسیالیسم از جوده السحار [۱۹۱۳ ـ ۱۹۷۴] موجی از مخالفت را در مصر برانگیخت. گزارشی از این مخالفت را آقای شهیدی در چاپ اول از این کتاب به نقل از روزنامه الاخبار آورده و بیانیه علما را علیه آن در آنجا درج کرده است. محور اصلی آن بیانیه این است که اسلام به مالکیت خصوصی احترام میگذارد و حتی اگر ابوذر چنین حرفی زده باشد که هر کسی باید به جز مصرف خود باقی درآمد خود را الزاما در راه خدا به فقرا دهد، سخن درستی نگفته است.
آقای شهیدی پس از ترجمه این بیانیه گفته است: «بیانیه شیخ ازهر سبب شد که من این کتاب را ترجمه کنم» [آواره بیابان ربذه، ص ۱۳]. کتاب یاد شده، مقدمهای هم از عبدالله العلایلی، دانشمند مصری دارد که آن را هم شهیدی ترجمه کرده است. وی در این مقدمه، با زبان ادبی شیوای خود به ستایش از ابوذر پرداخته است. شگفت که ما در جایی از این کتاب، نام مؤلف را نمییابیم!
گفتنی است که کتاب جوده السحار هم با عنوان الاشتراکی العظیم در همان دوره مصر منتشر شد و علاوه بر آقای شهیدی، دکتر شریعتی هم در سال ۱۳۳۴ که هنوز بقایای جریان ده ساله طرح ابوذر در مصر بود، آن را به فارسی درآورد. نامی که وی انتخاب کرد، اولین خداپرست سوسیالیست بود. ترجمه شهیدی نسبت به متن وفادارانه تر اما متن شریعتی ادبی ـ احساسی تر است.
این افکار به صورتی متأخر در ایران انعکاسهای مخالف داشت، چنان که بعدها در سال ۱۳۵۳ داود الهامی مقالهای با عنوان ابوذر و تهمت مزدکی گری نوشت که در مجله مکتب اسلام سال ۱۵ شماره ۱۲ چاپ شد. داستانهای حسینیه ارشاد و طرح مسأله توسط شریعتی در آنجا هم که سیر خود را دارد. به هر حال، ابوذر شناسی در ایران معاصر، خود موضوع یک پایان نامه جدی است.
شهیدی و مشارکت در طرح تألیف محمد خاتم پیامبران (ص)
شهیدی از پس از سال ۱۳۳۵ ـ ۱۳۳۶ آن زمان که دیگر شور انقلابی فروکش کرد، وارد حوزه ادبیات شد و در کنار استادان بنامی به کارها و تحقیقات ادبی مشغول شد. میان آن سال تا سال ۴۷ که بحث تألیف کتاب خاتم پیامبران در حسینیه ارشاد مطرح شد، در زمینه تاریخ اسلام و تحقیقات مذهبی، کاری از وی سراغ نداریم. در مقابل، کار دیوان انوری و درّه نادره میرزا مهدی استرآبادی، از سخت ترین کارهای پژوهشی بود که وی علاوه بر کارهای دانشگاهی به آنها مشغول بود. در این زمان، آقای مطهری دست استمداد به سوی بسیاری از اساتید دانشگاه دراز کرد، همان دستی که سبب آمدن شریعتی از مشهد به تهران هم شد. از جمله، از آقای شهیدی هم خواسته شد که با توجه به سوابق کارش در تاریخ اسلام، بخشی از سیره نبوی را بنویسد. وی بخش از ولادت تا بعثت و از بعثت تا هجرت را نوشت که همان زمان، همراه بخش بعدی، یعنی از هجرت تا وفات که دکتر شریعتی نوشت در یک کتاب چاپ شد [تا صفحه ۶۲] و بعدها نیز مکرر تجدید چاپ گردید.
این علاوه بر درج آن در کتاب محمد خاتم پیامبران (ص) بود. نام وی در سال ۱۳۴۸ ـ ۴۹ در فهرست سخنرانان حسینیه ارشاد هم آمده است {تاریخچه حسینیه ارشاد، میناچی، ص ۵۴ (تهران، ۱۳۸۴) }
پس از پنجاه سال بخشی از یک طرح
به نظر میرسد آقای شهیدی در نظر داشته است تا یک دوره تاریخ اسلام و هم سیره امامان بنویسید. این طرح گرچه به اجمال در آخرین چاپ تاریخ تحلیلی اسلام جامه عمل پوشید، اما آثار تفصیلی تنها شامل چند تن از امامان شد. در باره امام حسین (ع) کتاب بعد از پنجاه سال را نوشته که در سال ۱۳۵۸ منتشر شده است.
پیداست که چنین اثری نمی توانست مخلوق دو سه ماه بعد از انقلاب باشد. خود ایشان در مقدمه نوشته است: «ترتیب و فصل بندی کتاب حاضر محصول سالهای اخیر است، اما مطالب آن به تازگی نوشته نشده. از دیر باز، یعنی از بیست سال پیش و شاید هم بیشتر ـ میخواستم در باره این حادثه مهم کتابی بنویسم و هر زمان مانعی مرا باز می داشت… چند سال پیش به مناسبت فرارسیدن ماه محرم، خلاصه از آنچه در خاطر داشتم یا در یادداشت های پراکنده موجود بود در یکی از روزنامه های عصر تهران منتشر گشت».
سپس می نویسد: «آشنایی نویسنده با تاریخ این حادثه تازه نیست، و تاریخ آن از پنجاه سال میگذرد.» آنگاه با اشاره به این که بیشتر کتابهای مربوط به این موضوع را خوانده اظهار میدارد که «بخش مهمی از حادثههای تاریخ اسلام نه چنان است که تاریخ نویسان گذشته به قلم آورده اند».
وی میگوید که تحقیق در چند حادثه مانند غرانیق، داستان شهربانو، کشته شدن عمر و عثمان، توطئه خوارج در قتل امام علی (ع) و جز اینها، او را متوجه ساخت که به آن تواریخ کهن اعتماد نمی توان کرد. به هر حال، وی با همان روش تردید که به گفته خودش نشأت گرفته از تحقیقات موردی او در باره رویدادهای فوق الذکر است، در اینجا نیز تلاش کرده تا با استفاده از مصادر کهن، و البته تحقیق و پژوهش، اثر جدید را بنویسد». تاریخ مقدمه اسفند ۱۳۵۷ است، زمانی که انتشارات امیر کبیر در تلاش بود تا با چاپ آثار دینی و حتی انتقادی به خاطر فضای تازه و نیز احتمال سخت گیریهای بعدی نسبت به او کاهش دهد.
عنوان کتاب، نوع نگاه آقای شهیدی را به حوادث نیم قرن اول پس از پیامبر، یعنی از سقیفه تا عاشورا نشان میدهد، اینکه آقای شهیدی، به رغم گذشت سالیان از مواضعی که در دهه بیست داشت، همچنان در عمق ذهنش، همان تحلیلهای شیعیانه خود را از مسائل تاریخ اسلام دارد.
وی در این کتاب، مسیر غلطی که امت اسلامی در اقتصاد و سیاست و زمامداری و همین طور اندیشه و تفکر طی کرده را مورد بررسی قرار داده با استناد به شواهدی از متون قدیم، و نیز برخی از تحلیلهایی که معاصران دارند، مسیر این پنجاه سال را به گونهای تصویر میکند که به کربلا منتهی میشود. نثر ساده و استوار است و ایشان لازم ندیده است که بر ارجاع به منابع بیفزاید.
در واقع، آنچه را که معمول کتابهای تاریخی نقل کردهاند بدون ارجاع آورده و تنها در موارد اندک که نیازمند ارجاع و استناد بوده، پاورقی آورده است. کتاب یک گزارش نسبتا جامع اما مختصر از دیدگاههای رایج در سطوح مختلف جامعه، تحولات معمول از سمت حکومت دینی به پادشاهی و سلطنت و رواج افکار انحرافی و همین طور نوعی دنیاگرایی شدید در میان صحابه است. با همه تلاشی که برای عالمانه شدن این تحلیل صورت گرفته، کتاب اثری عبرت آمیز است که میکوشد نشان دهد، چگونه مطابق سنن خداوندی، مردمی که چنین رفتاری کردند، به خصوص آنچه با حسین بن علی کردند، عاقبت سر از نابودی و انحطاط و ویرانی درآوردند. این فصل آخر کتاب است.
چاپهای بعدی کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی صورت گرفت، اما ظاهرا هیچ تغییری در آن داده نشد. {چاپ هفدهم، ۱۳۷۴}
چند کتاب دیگر
در سالهای پس از انقلاب، استاد کارهای دیگری هم در زمینه تاریخ اسلام داشتهاند که اشارتی به آنها هم خواهم داشت. نخست علی از زبان علی یا زندگانی امیر مؤمنان علی علیه السلام که چاپ اول آن در سال ۱۳۷۶ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی انجام شده و دقیقاً یک مرور بر زندگانی امام علی علیه السلام و البته با تأکید بر فرمایشات خود آن بزرگوار است. این کتاب تحت عنوان علی بلسان علی توسط احمد الحلبونی ترجمه و توسط دارالهادی در بیروت (۲۰۰۱) منتشر شده است.
کتاب عرشیان اثری است کوتاه در باره حرمین شریفین و آثار تاریخی آن که بیشتر برای حجاج نوشته شده و توسط نشر مشعر در زمستان سال ۱۳۷۱ منتشر شده است. آقای شهیدی سال ۷۰ و ۷۱ حج مشرف بودند. گفتنی است که اصل کتاب «عرشیان» مقدمهای بود که ایشان بر کتاب در راه خانه خدا [تا ص ۲۶] اثر عزالدین قلوز نوشتند. اثر یاد شده به صورت هنری و با تصویر زیبایی از نقاشیها و عکسهای نفیس مربوط به حرمین توسط دانش نو در سال ۱۳۵۷ منتشر شد. البته آن مقدمه بسط یافته و به صورت این کتابچه درآمده بود.
مقالتی هم با عنوان ستایش و سوگ امام هشتم در شعر از ایشان توسط کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام در ذی قعده ۱۴۰۴ ق منتشر شده است. در این مقاله، اشعار عربی و فارسی که از دیر باز در باره آن حضرت سروده شده، ارائه و گزارش شده است.
در مجموعه مقالات ایشان که با عنوان «از دیروز تا امروز» منتشر شده [تهران، قطره، ۱۳۷۲] شماری مقالات در حوزه تاریخ اسلام وجود دارد. یکی از آنها آشنایی با زندگی امام ششم (ع) است [صص ۱۷۱ ـ ۱۸۴] . جالب است که کتابی هم در عربی با عنوان حیاه الامام جعفر الصادق (ع) از ایشان توسط دارالهادی (بیروت، ۲۰۰۵) در ۱۱۸ صفحه منتشر شده است.
آقای شهیدی، این خوشبختی را داشته است که غالب کتابهایش با تیراژهای بسیار بسیار بالا منتشر شده است.
نظر شما