شناسهٔ خبر: 29277 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نظر ناصر فکوهی درباره راهپیمایی 22 بهمن

عضو هیأت علمی گروه مردم شناسی دانشگاه تهران گفت: در راهپیمایی ۲۲ بهمن من کارناوالیزه شدن نمی­بینم. در مطالعات آیینی اساساً کارناوال به این معنی نیست. نمونه ای برای این راه پیمایی در دنیا وجود ندارد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سمینار یک روزه جامعه شناسی راهپیمایی ۲۲ بهمن به همت پژوهشکده باقر العلوم(ع) سازمان تبلیغات اسلامی در محل این پژوهشکده برگزار شد. متن پیش رو، سخنرانی کامل دکتر ناصر فکوهی در این سمینار است:

ملت سازی و دولت سازی دو فرآیند اصلی تحولات قرن نوزدهم و بیستم

هر رویکرد نظری که خواسته باشیم در قبال مسائلی همچون «راهپیمایی» اتخاذ کنیم باید در بستر دو فرآیند اصلی ای باشد که در صد سال اخیر در حال تجربه کردن آن هستیم. یکی فرآیند «ملت سازی» و دیگری «دولت سازی» است.

از قرن نوزدهم، فرآیند دولت سازی از کشورهای مرکزی(اروپای غربی و آمریکای شمالی) آغاز شد و تا نیمه قرن بیستم تمام کشورهای امروزی را شکل داد. خود ما هم بصورت کاملی متأثر از این فرایندها بودیم. خود ما تا پیش از شروع این دو فرایند چیزی به نام کشور نداشتیم(البته واژه کشور را از  فارسی قدیم گرفتیم اما معنایی که این واژه معادل آن در نظر گرفته شد یک معنای جدید بود)  و همچنین واژه «ملت» که از قرن بیستم شروع به شکل گیری می­کند. هر چند در پهنه هایی مانند ایران که پیشینه تمدنی طولانی مدت دارند مفاهیم دیگر نیز همچون «امت» و «حکومت» وجود دارد که البته با «ملت»  و «دولت» به کلی متفاوت است.

در فرآیند «اروپایی شدن جهان» که از قرن نوزدهم(موج اول جهانی سازی) آغاز شد در بازه حدودا ۱۲۰ساله تمام جهان تبدیل می­شود به واحدهایی به نام «کشور». این روند که تحت تاثیر استعمار شکل گرفت، به قدری تا امروز پیش رفته که دیگر امکان عملی بیرون رفت از  این چارچوب غیر ممکن به نظر می­رسد و سیستم جهانی با هر نوع حرکتی خلاف این جریان جاافتاده به شدت برخورد می­کند. با این حال هنوز مقاومت هایی نیز وجود دارد. تجمعات منطقه ای یا دینی نمونه ای از این مقاومت ها است.

نکته قابل توجه این است که  نظام تقسیم بندی کشورها با واقعیت فرهنگی تطابق ندارد. از جمله این واقعیت های فرهنگی می­توان به پهنه های دینی اشاره کرد. پهنه ای مانند پهنه دینی اسلام که از شمال آفریقا تا آسیای جنوب شرقی گسترده است و از آن با نام دارالاسلام یاد می­شود. دولت ها این دست واقعیت ها را زیر سلطه نظام های ملی قرار می­دهند و به نوعی این­ها را نادیده می­گیرند. با اینکه بازگشت به نظم پیشین ممکن به نظر نمی­رسد اما ما معتقدیم مدیریت این نظام می­تواند به سوی رویه های منعطفانه تری تغییر کند. تغییری که یکی از بهترین روش­ها برای کاستن از تنش ها و خشونت­های دنیای امروز به حساب می ­آید. یکی از راهکارهای تغییر این مدیریت از طریق تفویض اختیارات حکومت مرکزی به حکومت های محلی همچون شهرداری صورت می پذیرد؛ چیزی که ما در ایران با نام شوراهای شهر و روستا داریم نمونه ای بومی از راهبرد تفویضی مذکور است.

توسعه برون زا چالش اصلی ۱۰۰سال اخیر ایران

فرآیند «دولت سازی» و «ملت سازی» طی صد سال گذشته در ایران ناگزیر بوده است و به سویش حرکت شده است اما بارها در این فرآیند گسست ایجاد شده است. از انقلاب مشروطه گرفته تا کودتاهایی که انجام شد و از همه مهمتر مدرنیته برون زایی که سعی کرد از بیرون سیستم های درونی را عوض بکند خود یکی از موانع تحقق صحیح این فرایند بوده است. تا پیش از انقلاب باور سرسختانه ای در این زمینه وجود داشت مبنی بر این که الگو برداری از سیستم های غربی لزوما منجر به توسعه و پیشرفت خواهد شد. البته متأسفانه پس از انقلاب نیز این رویکرد علی رغم این که در زمینه فرهنگی مورد پرسش واقع شد اما در این زمینه علوم دقیقه و فناورانه ادامه پیدا کرد. به نحوی که در این زمینه ها همچنان گمان می­ رود الگوهای جهان شمولی وجود دارد که اگر ما آن از غرب به اینجا بیاوریم پیشرفت خواهیم کرد. نتایج فاجعه بار این تلقی را بصورت آشکاری می توان در وضعیت نابسامان آکادمی و دانشگاه در ایران ملاحظه کرد. این درحالی است که غربی که ما از آن صحبت می­کنیم از دل شرق بیرون آمده نه حتی از تمدن یونان باستان.

سیستم های بیرونی را لزوما باید با فرهنگ خودمان منطبق کنیم. یکی از همین سیستم ها «جشن» و «راهپیمایی» شهری است. سابقه شهرنشینی در ایران لا اقل ۳۰۰۰ سال است. یعنی ما توانسته ایم طی سالیان طولانی سیستم های بسیار پیچیده شهری را ساماندهی کنیم که از جمله بحث جشن ها و آیین های شهر است. ما در داخل شهر دو تیپ «عناصر حافظه ای» داریم: یکی «عناصر کالبدی» اعم از بناها و خیابان و ... و دیگر «عناصر معنوی» که غیر کالبدی اند مثل فضا. در راهپیمایی ۲۲ بهمن می­شود مسیر راهپیمایی از مقابل دانشگاه تهران تا میدان آزادی را به مثابه یک عنصر فضایی غیرکالبدی در نظر داشت. از طرف دیگر بخشی از این سیستم حافظه ای، «مکانی» و بخش دیگر «زمانی» است. مکانی بودن با کالبدی بودن ارتباط دارد و زمان که با تکرار خود، خودش را بازسازی می­کند.

شهر و شهرنشینی در معنای عام خود نیاز به هویت دارند و هویت نیز نه به خودی خود، بلکه از طریق سازوکارهایی به وجود می­ آید. یکی از مهمترین این ساز و کارها «مکان ها و زمان های حافظه» است. وقتی از «ما» صحبت می­کنیم به یک «حافظه مشترک جمعی» ارجاع می­دهیم که من و ما را ساخته است. هر گاه می خواستند سیستمی را از بین ببرند عناصر حافظه ای آن را از بین می­بردند. در تاریخ ایران بزرگترین تخریب سیستم حافظه ای تخریب عناصر حافظه ای ایران دوره «اشکانی» توسط «ساسانیان» است. به نحوی که بیشتر ایرانیان هنگامی که از تاریخ صحبت می­کنند از دوره «هخامنشیان» سریعا به دوره «ساسانیان» می شوند؛ به نحوی که بدلیل تخریب آثار و انهدام میراث اشکانیان که به شکل هوشمندانه ای بدست ساسانیان صورت گرفت عملا امکان ارتباط مؤثر با پنج قرن قرن مهم از زندگی ایرانیان ندارند.

در هم تنیدگی ایرانی-شیعی؛ مهم­ترین وجه هویت ملی

در ایران، سه تیپ هویت اساسی وجود دارد. یکی «هویت ایرانی»، دیگری «هویت اسلامی- شیعه»، و در آخر «هویت سیاسی- ایدئولوژیک». «ایرانیت هویتی» برآمده از تاریخ ماست. این بعد از هویت پس از ورود اسلام با پذیرش آن سعی در بسط و گسترش آیین جدید می­کند و با انعطافی که نشان می­دهد ضمن حفظ زبان فارسی، زبان عربی را نیز زیر سوال نمی­برد؛ به نحوی که شاعران ما هم به زبان فارسی و هم به عربی شعر می­سرودند. اوج امتزاج و سنتز این شاخصه­ های هویتی، دوران عباسیان است که طی آن به واقع یک «فرهنگ ایرانی اسلامی» شکل می­گیرد. مسأله دیگر بحث «فرهنگ شیعه» است که از دوران عباسی به بعد یک عنصر جدایی ناپذیر از فرهنگ ایرانی است. نکته ای که بسیاری آن را نمی­دانند این است «اهل سنت ایران» نیز متفاوت از اهل سنت سایر کشورهای اسلامی بسیاری از آیین ها شیعه را پذیرفته و اجرا می­کنند و گرایش زیادی به تشیع دارند.

«راهپیمایی» به مثابه «سیستم تجدید حافظه»

«راهپیمایی» نوعی سیستم تجدید حافظه ای است. بحث مهمی که در این جا پیش می ­آید «رابطه راهپیمایی و جشن» است. منظور ما از «جشن» چیزی نیست که در زبان و فرهنگ امروزی رایج است. ریشه واژه جشن از لحاظ زبان شناسی «ژشن» است که خود از «یسن» و «یسنا» گرفته شده است و معنای آن دعا و عبادت است. جشن یک امر مقدس است، بدون توجه به این که مشتمل بر معنای غم یا شادی باشد که می­تواند هر دوی این­ها را نیز در بر بگیرد. «جشن» بیشتر نزدیک به مفهومی است که امروز از آن با عنوان «مناسک» یاد می­کنیم.

فکوهی

در نظام «تشیع ایرانی» چرخه های زمانی- مکانی بر اساس «دو گانه غم و شادی» (جشن مقدس به همان معنای ریشه ای آن) استوار است. ایرانی ها از این طریق توانسته اند دو تقویم کاملا ناسازگاز با یکدیگر را، یکی «تقویم شمسی» که یک تقویم ثابت و کشاورزی است و دیگری «تقویم قمری» که یک تقویم چرخشی و بازرگانی است را با هم سازگار کنند. کاری که در دنیا بی نظیر است.

«راهپیمایی» باید عناصری که از یک سو دارای پتانسیل «سازش» و دیگر سو «تنش» هستند را با هم هماهنگ کند. نکته مهم این است که ما هیچ وقت نباید گمان کنیم که به هماهنگی کامل رسیده ایم. هر دو پتانسیل تنش و سازش همواره وجود دارند و می­توانند به سمت یکدیگر حرکت کنند. اگر ما مسیر راهپیمایی را در نظر بگیریم با یک دوگانه دیگر مواجهیم. یکی؛ «وحدت در یکپارچگی» (وحدت یکسان سازنده) و دوم؛ «وحدت در عین تکثر» (وحدت خودانگیخته). گردهمایی ها در ایران همیشه بین این دوگانه در حرکت است. این حرکت به جهت قرار گرفتن ما در یک «سیستم انقلابی»،  یک حرکت خطی به شمار می­رود. سیستم انقلابی یک سیستم پر تنش است که پس از عبور از مرحله وقوع انقلاب به سمت ثبات حرکت می­کند. با این که انقلاب و ثبات دو امر متضاد به نظر می­رسد اما لزوما اینگونه نیست؛ چنانچه در ایران بین انقلاب و ثبات سازگاری ایجاد شده و راهپیمایی از زمینه های بسیار مؤثر آن بوده است.

انقلاب ایران، آرام ترین و منعطف ترین انقلاب جهان

انقلاب ایران از اکثر انقلاب هایی که ما می­شناسیم کم خشونت تر و مردمی تر و باتسامح بیشتری همراه بوده است. به نحوی که حتی برخی از سازمانهای رژیم قبلی یا بالاتر از آن بعضی قوانین رژیم سابق پس از انقلاب نیز به حیات خود ادامه دادند. بدیهی است که بازگرداندن جامعه از شرایط «تنش» به شرایط «ثبات» بستگی تامی به ابزارهای هویتی و تاریخی دارد که جامعه انقلابی از آن برخوردار باشد. برای مثال اتفاقی که در چهار یا پنج سال پیش در کشور های عربی تحت عنوان «بهار عربی» رخ داد، بسیاری از آن انتظار تغییرات اساسی داشتند، اما ما از همان ابتدا گفتیم که این جوامع فاقد سازو کارهای هویتی ای هستند که بتوانند دستاورد های انقلاب را حراست کنند. حال این وضعیت را با ایران که در آن یک انقلاب بزرگ رخ داده و رژیم تغییر کرده مقایسه کنیم. دولت انقلابی ایران به همه قرارداد های بین المللی که دولت قبل امضا کرده بود متعهد بود. حتی سازمان های رژیم گذشته مانند ارتش پس از انقلاب حفظ شد. که شاید این تنها موردی باشد که بتوان در میان انقلاب ها، انقلابی را پیدا کرد که ارتش رژیم سابق را حفظ کند. این موارد هیچ کدام اتفاقی نیست و برآمده از انعطافی است که حاصل یک تجربه حافظه تاریخی است. این نشان دهنده این است که سیستم راهپیمایی ها و گردهمایی ها و جشن­ها سیستم های حافظه ای-هویتی ای هستند که به دو روش به جامعه کمک می­کنند:

اولا؛ جامعه را از آفت از دست رفتن دستاوردهای انقلاب حفظ می­کنند، به دلیل اینکه مجددا دستاورد های انقلاب را مطرح و یادآوری می­کنند.

ثانیا؛ تبدیل تنش انقلابی به جشن انقلابی، یعنی سیستم­های تجدید حافظه­ ای همچون راهپیمایی امکان بازسازی وضعیت های تنش انقلابی به وضعیت ثبات را در اختیار جامعه قرار می­دهند.

آنچه­ که اهمیت دارد این است که این نوع از فرآیندهای تجدید حافظه باید ادامه پیدا کنند تا انقلابها هم ادامه و هم ثبات پیدا کنند. با این­ حال بنا بر فرهنگهای زمینه ای «مکانیزم جشن» و نحوه این تداوم متفاوت خواهد بود. مثلا؛ در فرانسه در روز ۱۴ ژوئیه، روز ملی فرانسه، سیستم مناسکی­ ای که رخ می­دهد عمدتا دلالت به خشونت و قدرت انقلاب فرانسه دارد. یعنی اگر کسی در روز ۱۴ ژوئیه در پاریس باشد صبح با صدای مانور جت­های جنگنده از خواب بیدار می­شود. اولین اتفاقی که می افتد رژه نظامی در شانزه لیزه است. رژه در میزانسنی که مردم تنها نظاره گرند و نیروهای امنیتی از مداخله آن­ها به شدت جلوگیری می­کنند. رفرنس اساسی در این مراسم، ارتش، قدرت و سیستم انقلابی ژاکوبنی است که هنوز در فرانسه حاکم است. اما وقتی در انقلابی مانند انقلاب ایران نگاه می­کنیم با شیوه متفاوتی از راهپیمایی و جشن مواجهیم. به عنوان مثال به شیوه ورود مسئولین کشوری به راهپیمایی دقت کنید. سعی می­شود که تمرکز سیاسی در یک خود انگیختگی مردمی حل شود و این انعطاف کلید اصلی است که باید در تحلیل راهپیمایی در فرهنگ ایرانی به آن توجه کرد که در آن اصل بر خودانگیختگی و تمایل افراد استوار است. در مکانیزم ایرانی راهپیمایی انقلابی به تدریج سازمان دهی راهپیمایی جای خود را به خودانگیختگی می دهد و به حداقل سازماندهی در حفظ نظم شهری که لازمه هر تجمع و گردهمایی شهری است اکتفا می شود.

در ادامه نشست دکتر فکوهی به بعضی از سوالات مطرح شده توسط حضار پاسخ داد.

دکتر عبدالحسین کلانتری استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ضمن تأکید به این موضوع که راهپیمایی ۲۲ بهمن وجه کارناوالی ندارد با این­حال از دکتر فکوهی خواستند که تحلیل خود را از وجود مواردی مثل توزیع بعضی اقلام تبلیغاتی، بادکنک یا رنگ کردن صورت بچه ها و... ارائه دهند؟

دکتر فکوهی: وجود این موارد ربطی به کارناوالیسم ندارد. در مطالعات آیینی اساساً کارناوال به این معنی نیست. «کارناوال» در ریشه لاتینش یعنی خوردن گوشت. علت این نامگذاری هم این است که در مسیحیت، کارناول ها پس از پایان دوره روزه های طولانی مدت برگزار می­شد و شرکت کنندگان می­توانستند در آن گوشت بخورند. سیستم های کارناوالی به سیستم های واژگونی معروفند. یعنی افراد کارهایی را که نمی­توانند در حالت عادی انجام دهند، در کارناوال انجام می­دهند. به بیان دیگر کارناوال یک «ضد سیستم کنترل شده» است که در یک زمان محدود انرژی­ها را تخلیه می­کند. در مواردی که راجع به راهپیمایی ۲۲ بهمن اشاره شد من کارناوالیزه شدن را نمی­بینم. بلکه این ناشی از نوعی وحدت متکثر است که پیشتر به آن اشاره کردم. ابدا اشکالی دراین نیست که افراد خودشان نوع تجدید این سیستم حافظه ­ای را انتخاب کنند. این پررنگ شدن سیستم خودانگیخته در برابر سیستم سازمان دهنده است. نقطه مقابل راه پیماییهای خودانگیخته ایرانی، روز ملی فرانسه است که ارجاع آن بصورت مطلقی به ارتش و قدرت است و مردم تنها نظاره گرند. به جهت کلی جشن ۱۴ ژوئیه به نوعی تکرار انقلاب فرانسه و راهپیمایی ۲۲ بهمن نیز به همین ترتیب بازتاب دهنده و تکرار آن­ چیزی است که در انقلاب سال ۵۷ رخ داده با دو رویکرد متفاوت در میزان سازمان دهی یا برانگیختگی است. چیزی که اساسا باعث حیات سیستم­های تجدید حافظه ای شده است همان خودانگیختگی لحاظ شده در این حرکت هاست و حتما در هر سیستم تجدید حافظه ای به عنصر برانگیختگی فکر می شود اما میزان آن در نسبت با عنصر سازماندهی به نسبت جشنها و فرهنگهای مختلف متفاوت است.  همینطور سازماندهی؛ اصولا در هیچ کجای دنیای مراسم شهری وجود ندارد که بدون سازماندهی و بدون مدیریت آغاز شود و به پایان برسد اما باز کمیت و کیفیت دخالت متغییر مدیریت به نسبت جشنها و فرهنگها متفاوت است. تأکید بر اهمیت خودانگیختگی در جشنهای ملی البته به این معنی هم نیست که با انحرافاتی که از «معنی راهپمایی» رخ می­دهد نباید برخورد کرد: مثلا؛ اتفاقی که در این سال­ها درباره عزاداری ها رخ داده و ماهم از آن حمایت کردیم در مبارزه با برخی نمادها و اعمالی است که ابدا ربطی به اسلام ندارد و برآمده از فرهنگ مسیحی است. مانند قمه زنی و آسیب رساندن به بدن که اصلا در منظومه اسلامی فاقد معنی است. تخریب بدن، ریاضت کشی و روزه های طولانی یک کانسپت مسیحی و متعلق به عالم مسیحی است، آن هم نه «مسحیت نستوری» بلکه «مسحیت رومی» شده ای که تا به امروز کشیده شده است. بنابراین خودانگیختگی به این معنی نیست که اجازه انجام هر عملی داد. اما خودانگیختگی اگر در یک میدان عملی به معنی که قراراست از مناسک حاصل شود آسیبی نرساند و آن را تخریب نکند  تخریب وارد نکند نه فقط هیچ اشکالی ندارد بلکه بسیار لازم و ضروری است.

در ادامه «دکتر عبدالحسین کلانتری» با ارائه تحلیلی از تمایز بین فضای کارناوالی و راهپیمایی مبنی بر این که کارناوال در یک فضای تهی شکل می­گیرد و صرفا در حال جذاب خود سیلان و جولان دارد، درست بر خلاف راهپیمایی که در یک زمان مشخص، با هدف مشخص و با مسیر مشخص صورت می­گیرد نظر دکتر فکوهی را در این زمینه جویا شدند که وی این گونه پاسخ دادند:

آن ­چیزی که فرمودید درست، اما هیچ واقعه ای فارغ از سیستم زمانی و مکانی رخ نمی­دهد و این رابطه با فضا است که اهمیت دارد. نزدیک ترین شکل به راهپیمایی ما در اروپا، «تظاهرات اول ماه مه» یا همان روز کارگر است. تظاهراتی که ریشه تاریخی دارد و اتحادیه های کارگری بر سر تعطیلی این روز به شدت حساس اند به نحوی که اگر کسی بخواهد در این روز کار کند یا مغازه خود را باز کند باید جریمه های بسیار سنگین پرداخت کند. این نوع تظاهراتها با خود کارناوالهای اروپایی کاملا متفاوت است. «کارناوال» ها صرفا آزاد کردن موقت انرژی هستند که نهایتا بر یک تاریخ مبهم استوارند. تاریخی متفاوت از تاریخی که تظاهرات ها به آن رفرنس می­دهند. ضمن این که کارناوال­ها هم با هم متفاوت اند و هر کارناوالی قصه خودش را دارد.

سوال بعدی را «دکتر محمدحسین ساعی» عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما مطرح کرد. وی پرسید با توجه به ظرفیت موجود در گردهمایی ها و راهپیمایی هایی مثل ۲۲بهمن  کدام زاویه از آن بیشتر قابل ترجمه و بازتاب در فضای جهانی است؟

همین که این راهپیمایی به این نحو اتفاق می­افتد خودش مشتمل بر نوعی جذابیت برای رسانه های دنیا است. چرا که نمونه این راهپیمایی وجود ندارد و اشکال مشابه آن یا «تظاهرات اعتراضی» هستند (مانند راهپیمایی اول ماه مه که اساسا یادآور یک واقعه بسیار تلخ کشتار کارگران معترض است) یا به شکل «تظاهرات ایدئولوژیک» است (نمونه های بارز آن در شوروی سابق بود).تلاش رسانه ها تا به این جا این بوده که راهپیمایی ۲۲ بهمن را به یکی از این اشکال وصل کنند و تقلیل دهند، اما هر چه که پیش می­رویم و ایران به عنوان یک قدرت با ثبات بیشتر مطرح می­شود این وصل ها کردن ها امکان خود را از دست می­دهند. مثلا در انتخابات ها تلاش می­شود این بحث مطرح شود که انتخابات، انتخابات واقعی نیست. اما این تا زمانی اثر دارد که شما بتوانید شواهدی را برایش ذکر کنید. این که در انتخاباتی ۳۰ الی ۴۰ درصد غایب وجود دارد الزاما چیز بدی نیست. وقتی خبرنگاران خارجی به ایران می­آیند و با مردم صحبت می­کنند و بسیاری از مردم آزادانه اعلام می­کنند که ما در تظاهرات شرکت نمی­کنیم، اصلا بد نیست. این اتفاقًا باعث افزایش اعتبار آن انتخابات یا جشن می­شود. به این جهت که مبین آزاد بودن و غیر اجباری بودن حضور در آن است. یکی از نشانه های انتخابات تصنعی بالا بودن بیش از حد مشارکت است. غالبا در دیکتاتوری ها مشارکت در انتخابات ۹۹ درصد بوده است که نشان دهنده قلابی بودن آن است. در همین انتخابات اخیر آقای روحانی با درصد اختلاف خیلی کمی پیروز انتخابات شد. این به هیچ عنوان نشان دهنده ضعف فردی که انتخاب شده نیست، بلکه مبین وجود رقابت واقعی در انتخابات است. در دنیایی که سیاست حرفه ای در حال از دست دادن اعتبار خود است، حضور افراد در راهپیمایی حتی اگر به خاطر تفریح هم باشد یک کنش مهم و جدی است زیرا او می توانسته  جای دیگری را برای تفریح انتخاب کند. این جور مسائل بر خلاف آنچه تصور می­شود اتفاقا باعث اعتبار بخشی به راهپیمایی است. البته اتفاقا خطری که این مناسک را تهدید می­کند خطر کمی گرایی است. تأکید بیش از حد بر کمیت در قبال افت کیفیت نکته ای است که راهپیمایی را همیشه باید در قبال آن حراست کرد.

آخرین سوال راحجت الاسلام جعفری این­گونه مطرح کرد که به نظر شما می­توان راهپیمایی را به عنوان یک term جدید وارد ادبیات مطالعات آیین های شهری کرد؟

۱۰۰ درصد همین طور است. ما با اینکه در سازماندهی سیستم های پیچیده شهری مثل راهپیمایی سابقه و تجربه طولانی داریم اما در حوزه مطالعه آیین های شهری در ایران سابقه چندانی نداریم. فهم این گونه آیین ها به ما کمک می­کند که بتوانیم یک فرهنگ را درک کنیم. تفاوت موجود در راهپیمایی­ها و جشن­ها در کشور­های مختلف تفاوت فرهنگ ها را برای ما آشکار می­کنند. اما اگر بجای توجه به تفاوتهای آیینی خود با دیگران صرفا از آنها الگو برداری کنیم،  دچار مشکل خواهیم شد. چون این کار یک تقلید صرف است که نشانه های یک فرهنگ بومی را از بین می­برد. اما آنالیز ریز یک راهپیمایی مشخصه هایی را نشان می­دهد که شما می­توانید یک فرهنگ را بشناسید.

نظر شما