به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ محمد الفیتوری، شاعر بزرگ سودانی در سن ۸۵ سالگی درگذشت. فیتوری از نمایندگان برجسته شعر نوگرای زبان عربی (شعر الحر) و از سخنسرایان پرآوازه آفریقا بود. او در سال ۱۹۳۰ در شهر جنینه در دارفور غربی (سودان امروز) به دنیا آمد. پدرش از صوفیان اهل طریقت بود و او را از کودکی با معارف و تعالیم دینی آشنا کرد.
فیتوری از نوجوانی به اسکندریه در شمال مصر رفت و بیشتر عمر خود را در همان شهر گذراند، اما همواره به تبار سودانی خود فخر میکرد. در قاهره و در دانشکده دارالعلوم وابسته به دانشگاه الأزهر تحصیل کرد و سپس همکاری با مطبوعات مصری و سودانی را شروع کرد و از نیمه دهه ۱۹۵۰ به انتشار اشعار خود پرداخت.
فیتوری در دهه پرتب و تاب ۱۹۶۰ از سوی دولتهای مصر و لیبی به سمتها و مأموریتهای دیپلماتیک گماشته شد. او از کودکی با فقر و رنج بزرگ شد و شعر او با خون و عرق آمیخته است. همدردی با سیاهان و دلسوزی با رنج و اندوه آنها از ویژگیهای برجسته شعر اوست. در آثار بیشمار او صبغه اجتماعی با گرایش به افکار چپ آشکار است.
فیتوری از مخالفان سرسخت رژیم جعفر نمیری، رئیس جمهور سودان بود و به خاطر اعتقادات سیاسی خود، سالهای طولانی از سفر به سودان منع شد. در سال ۱۹۷۴ دولت نمیری، تابعیت سودانی را از او پس گرفت و او به صورت رسمی تابعیت لیبی را قبول کرد. حدود یک سال پیش دولت کنونی سودان، تابعیت ملی او را به صورت رسمی به او برگرداند.
فیتوری، خود را پیش از هر چیز یک سیاه آفریقایی میدانست و در شعرهای بیشماری از درد و اندوه سیاهان افریقا سخن گفته، آنها را به اعتراض و قیام فرا خوانده و به آنها وعده پیروزی بر بهرهکشان و ستمگران را داده است.
«ترانه های آفریقا، عاشقی از آفریقا، غمهای آفریقا و آفریقا به یادم باش»، عنوان چهار مجموعه شعر اولیه اوست. از محمد فیتوری، ۲۰ عنوان كتاب شعر و نمايشنامه شعرى به جا مانده.
در ايران نیز پیش از انقلاب شعرهای مقاومت او ترجمه و منتشر شده است. از جمله شعرهای اوست:
«لبخند بزن
هنوز زمان گریه
برای عشق در نرسیده است
بانوی جنون
پل جنون کوتاه و عمیق
و عذابش
بزرگ و ژرف خواهد بود
گوش کن
مرگ پشت پرچین باغ
به ما گوش فرا می دهد...»
نظر شما