به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «راشل آبوت» به عنوان زن اقتصادی موفق به مدت ۲۰ سال هدایت موسسه رسانهای خود را بر عهده داشته و همیشه آماده برای پیشروی به سوی جلو است. هنگامی که خود را زود هنگام بازنشسته کرد، تصمیم گرفت تا اوقات خود را با کاری مفید سپری کند و در نهایت به این نتیجه رسید که نگارش رمانی که همیشه امیدوار بود بنویسد را آغاز کند.
زمانی که نوشتن کتاب «فقط معصوم» به پایان رسید، آن را برای تعدادی از دستاندرکاران نشر ارسال کرد اما بیشتر آنها مودبانه پاسخ دادند که اگر چه از کتاب خوششان آمده اما نمیتوانند بازاری برای آن متصور شوند و مابقی از همان نخست اصلا پاسخی به او ندادند.
«فقط معصوم» در سال ۲۰۱۲ رتبه نخست فروش کتاب را از آن خود کرد و در مدت سه ماهه آغازین سال در صدر آمار فروش سایت «آمازون» قرار گرفت.
«راشل» میگوید: «هر روز روزی هیجانانگیز بود وقتی آمار فروش بالاتر میرفت و این موضوع با دادن حس غیرقابلتصور در جمع بودن، زندگی من را تغییر داد. واقعا دنیای جدیدی را به روی من گشود؛ از کسانی که کتاب را خوانده بودند و حتی نویسندگان دیگر نامههای فراوانی دریافت کردم که بسیار حمایتگر بود و دوستان جدیدی را به من معرفی کرد. من هر لحظه از آن را دوست دارم.»
این نویسنده انگلیسی دومین کتاب خود را نیز با نام «راه پشتی» منتشر کرد که جزو ۱۰۰ کتاب مطرح انگلستان قرار گرفت.
«راشل آبوت» در این گفتوگو درباره این که چگونه چنین کاری را انجام داده و این که چگونه میتوان یک ناشر – مولف موفق بود، سخن گفته است.
چه مدت است که ناشر – مولف هستید و تاکنون چند کتاب منتشر کردهاید؟
نخستین کتابم را در سال ۲۰۱۱ منتشر کردم و کتاب چهارم را حدود چند ماه پیش در فوریه ۲۰۱۵.
زمانی که کار را آغاز کردید آیا انتظار درآمد قابل توجهی داشتید؟
به هیچ وجه. در آغاز امیدوار بودم حداقل یک هزار نسخه از کتابم را بفروشم اما وقتی قابلیتها را دیدم، تصمیم گرفتم بر فروش بیشتر تمرکز کنم. با وجود این اصلا انتظار نداشتم از این کار پولی دربیاورم.
آیا نوشتههایتان را نخست به دوستان و یا خانواده نشان میدهید؟ کار اعصاب خردکنی نیست؟
همیشه به طرز باور نکردی سخت است که از کسی بخواهید تا کار شما را بخواند زیرا میخواهید دیگران با شما روراست باشند و همزمان تمایل دارید تا خود و فکر خود را نشان دهید. این حقیقت را دوست دارم که بسیاری از اعضای خانوادهام کتاب اولم را پسندیده بودند در حالی که بازخوردهای انتقادی از خوانندگان فهیمی چون مادرم داشتم که بسیار امیدوار کننده بود.
سختترین بخش از این که هم بنویسید و هم همه کارها را خود انجام دهید چه بود؟
چه بخواهید به صورت سنتی کتابی را منتشر کنید و چه به صورت مستقل، نخستین کار سخت خواهد بود. با وجود این فکر میکنم، بزرگترین مساله برای افراد مستقل ترس از این است که دیگر نتوانند کتابی بنویسند که مردم مثل کتاب اول از آن خوششان بیاید.
اکنون من مثل نویسندگانی که ناشر دارند، خودم ویراستار، روابط عمومی و طراح جلد دارم و خوشبختانه از سوی پخشکننده هم مورد حمایت قرار میگیرم.
این که خودتان کارهای خودتان را ویراستاری کنید باید خیلی سخت باشد – آیا کمک هم داشتهاید؟
برای کتاب اولم دو نمونهخوان عالی داشتم اما متاسفانه باید بگویم که واقعا نمیدانستم ویراستاری یعنی چه. بر این باور بودم که ویراستاران مقداری تغییرات میدهند و برخی پارگرافها را دوبارهنویسی میکنند. نمیدانستم که در ویرایش نخست ممکن است به من بگویند که ترتیب برخی بخشها نادرست است یا شخصیت داستان من در جهت لازم پیش نمیرود و بعد آن را به من برمیگردانند تا تصحیح کنم. اما اکنون بدون یک ویرایش تمام عیار و معمولا بیش از یک بار و نمونهخوانی حرفهای کار نمیکنم.
این که باید کتابهای خود را بازاریابی و تبلیغ میکردید چقدر سخت بود.
وقتی کتاب اولم «فقط معصوم» تمام شد، تحقیقات بسیاری در زمینه بازاریابی انجام دادم و به یک باره دریافتم که تمام وقت خود را بر سر تحقیقات گذاشتهام و در واقع هیچ بازاریابی نکردهام.
به همین دلیل یک طرح بازاریابی نوشتم و از روی آن کار را دنبال کردم. تفاوت بسیار زیادی داشت اما از آنجایی که کتاب اولم بود، سه ماه هفت روز هفته و روزی ۱۴ ساعت کار کردم تا نفر اول فروش کتاب شدم. از آن موقع به بعد، کارها کمی آسانتر شد هر چند، برای هر کتاب باید چند ماهی را روی بازاریابی و تبلیغ کار میکردم.
سختترین بخش ارائه کتاب خودتان چه بود؟
داشتن شجاعت فشار دادن دگمه نشر و دانستن این که مردم ممکن است آن را بخوانند و از کتاب خوششان نیاید. من آدم کاملا تکنیکی هستم و آدهای زیادی را میشناسم که اگر جایی گیر کنم، به کمکم بیایند.
یافتن عنوان نیز بسیار سخت است و زمان زیادی را صرف میکنم تا این که تصمیم بگیرم کتابم را چه بنامم و در تبلیغات چه بنویسم که هر دو در بازاریابی بسیار حیاتی است. این کارها وقت بسیار زیادی از آدم تلف میکند.
چگونه میتوانید کتابهای خود را در این دریای انتشارات آنلاین ارائه کنید؟
برای من از همان زمان نوشتن طرح بازاریابی همه چیز حل میشود زیرا با تمرکز کار میکنم. این گونه نیست که از جایی به یکباره به جایی دیگر بپرم. روی چند نقطه اصلی تمرکز میکنم که اگر بخواهم الان این کار را انجام دهم ممکن است برخی از آنها تغییر کنند زیرا همه چیز در تغییر است.
کلید اصلی این است که مطمئن شوید جلد کتاب در تمامی جاهای ممکن قابل رویت باشد. گفته میشود که مردم پیش از آن که یک کالا را تشخیص دهند، هفت مرتبه آن را میبینند. بنابراین، نویسندگان باید مطمئن شوند که میتوانند تا آن جا که ممکن است با وبلاگنویسان و نویسندگان فضای مجازی برای یادداشت، گفتوگو و نظردهی ارتباط برقرار کنند. باید هیچ فرصتی را برای به نمایش گذاشتن روی جلد کتاب در فضای مجازی از دست ندهند.
آیا برای گرفتن مشورت با دیگر نویسندگان تماس داشتهاید؟
در روزهای نخست ناشر – مولف بودنم گروه کوچکی بودیم که به یکدیگر کمک و تجربیات خود را به هم منتقل میکردیم. حتی اکنون نیز که همه موفق شدهایم در فضای مجازی با هم گپ میزنیم و نظرات خود را با هم و حتی نویسندگان جوان در میان میگذاریم.
چه توصیههایی برای انجام دادن یا ندادن کسانی که میخواهند ناشر – مولف باشند دارید؟
فکر میکنم به او بگویم که دست به هر کاری نزند. در آدمهای مختلف راهبردهای مختلف کاربرد دارد. و اگر چه برخی بسیار تمایل دارند که بگویند «قوانینی» برای پیروی وجود دارد، من فکر میکنم ما هر کدام خودمان باید راهمان را پیدا کنیم.با وجود این، آن چه آنها باید انجام دهند این است که تصمیم بگیرند چه موفقیتی برای آنها مناسب است زیرا برای همه یک جور نیست. برخی فقط میخواهند فقط کتابشان را ارائه کنند و اهمیتی به فروش آن نمیدهند. برخی دیگر دنبال نقدهای بسیار خوب یا قرار گرفتن در صدر فهرست خوانندگان هستند. تا زمانی که شخصی تصمیم نگرفته باشد که موفقیت در چه میبیند، نمیتواند به راهبردی برای رسیدن به آن دست یابد. بنابراین، نخست تبیین کنید که موفقیت را در چه میبینید و سپس راهبردی را پیش بگیرید که فکر میکنید شما را به آن میرساند.
آیا تا کنون با نقد ناخوشایند و غیردوستانهای از طرف خوانندگان مواجه شدهاید؟ و آیا شما توصیهای دارید که در صورت چنین اتفاقی چه باید کرد؟
فکر میکنم هر نویسندهای ممکن است با نظرات عجیب و غریبی مواجه شود؛ حتی بهترین کتابها در جهان هستند که فقط یک ستاره دریافت کردهاند. توصیه من این است که همه نقدهای بد را هم بخوانید و بعد فکر کنید که آیا نقد واقعی است یا نه؛ اگر نقد واقعی بود، آن وقت فکر کنید که آیا منطقی است یا نه؛ و اگر منطقی بود آن را برای کتاب بعدیتان به کار ببرید. اما هیچگاه، هیچوقت به نقدها پاسخ ندهید. البته هستند کسانی دوست دارند به آدمهای موفق حملهور شوند که نوشتههای این آدمها کاملا مشخص است زیرا معلوم است که هیچ چیزی از کتاب نمیدانند.
چه احساسی دارید وقتی میبینید آثار شما به صورت کتاب سنتی چاپ شده و قابل خرید است؟
فوقالعاده است و غیرقابل تصور. احساس میکنم دو تا آدم هستم؛ یکی راشل آبوت نویسنده و خود واقعی من که کاملا نام متفاوتی دارد. یه جورایی احساس نمیکنم که این کتاب من است؛ یعنی کتاب راشل.
درباره این که الان یک نویسنده هستید، دوستان و خانواده چه فکری میکنند؟
در کل خانواده و دوستانم به طرز باورنکردنی حمایتم کردهاند. فقط یکی از دوستانم هست که روی خوش نشان نمیدهد اما یکی، در میان این همه آدم چیزی به حساب نمیآید. بیشتر دوست دارند من را به دیگران معرفی کنند و همیشه یکی هست که بگوید: «من کتابهای او را خواندهام و خیلی خوشم آمد.» و دوستانم از این حرف لذت میبرند.
چند وقت پیش با دخترخواندهام قدم میزدیم سوارکاری با اسب رد میشد و ما ایستادیم. سوارکار فریاد زد: «کتاب آخرت رو خیلی دوست دارم.» نفهمیدم چه کسی بود اما از نظر دخترخواندهام این حرف فوقالعاده بود.
آیا با ناشر – مولف بودن امور زندگی میچرخد؟
خیلی هم خوب میچرخد. میدانم که من یکی خوش شانسها هستم و هر کسی راه خود به سوی موفقیت را نمیتواند پیدا کند اما، همین موضوع برای نویسندگانی که با دیگر ناشران کار میکنند نیز صدق میکند؛ برخی موفق میشوند و برخی دیگر نه. البته درآمد حاصله از هر نسخه کتاب برای ناشر – مولفان بیشتر است بنابراین، برای کسی که همزمان با نویسندگی با وجوه مدیریتی و بازاریابی مشکلی ندارد، این کار گزینه پردرآمدی است.
نظر شما