به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ تعریف علوم انسانی در متن زیر برگرفته از کتاب مبانی علوم انسانی نوشته احمد حسین شریف مرور می شود:
تعریف علوم انسانی
علوم انسانی به کدام دسته از علوم گفته می شود؟ آیا ادبیات و فلسفه نیز از جمله علوم انسانی به شمار می روند؟ حدود و ثغور آن ها چیست؟ چه تفاوت هایی با سایر علوم دارند؟ حقیقت آن است که چیستی، جایگاه، روش، موضوع و حتی غایت علوم انسانی همواره مورد بحث و گفتگو بوده است و هیچ گاه یک اجماع کاملی از سوی اندیشمندان درباره آن صورت نگرفته است.
علوم انسانی همان طور که از نام شان پیداست، قاعدتا دانش هایی ناظر به حالات، شئون و رفتارهای انسان هستند. اعم از رفتارهای فردی یا اجتماعی. البته این حالات و شوون انسانی گاهی از نوع حالات فیزیولوژیک و طبیعی آدمی اند، مثل ضربان قلب و چگونگی و کیفیت آن، یا گردش خون و امثال آن و گاهی از نوع حالاتی که منسوب به انسان اند.
آنچه که مورد مطالعه علوم انسانی قرار می گیرد، افعال و حالات و شوون نوع دوم است. یعنی حالات و شوون انسانی انسان. از مهم ترین ویژگی های چنین افعال و حالاتی این است که اولا اختیاری اند ثانیا معنا دارند ثالثا غایت مندند رابعا آمیخته با ارزش ها هستند خامسا قانونمندی حاکم بر آن ها بسیار دشوار یاب است سادسا تفسیر و پیش بینی در آن ها بسیار دشوار است. بر خلاف موضوعات علوم طبیعی که اولا اختیاری نیستند، ثانیا واجد معنا نیستند، ثالثا غایت مند نیستند، رابعا طبیعی اند و فاقد بار ارزشی، خامسا کشف قانون مندی حاکم بر آن ها به دشواری علوم انسانی نمی رسد و سادسا با کشف قانو مندی حاکم بر پدیده های طبیعی، به سهولت می توان آینده آن ها را نیز پیش بینی کرد. همین پیچیدگی ها و دشواری های موضوع علوم انسانی به تعریف آن ها نیز سرایت کرده است و موجب شده نویسندگان و محققان این عرصه در ارائه تعریفی دقیق و همگانی از علوم انسانی اختلافات فراوانی داشته باشند.
به دلیل آن که یکی از کارکردهای اصلی علوم انسانی فهم و کشف معنای کنش های انسانی است. به علوم انسانی، علوم تفهمی هم گفته می شود. همچنین به دلیل آن که یکی دیگر از کارکردهای مهم علوم انسانی داوری هنجاری و ارزشی درباره کنش های انسانی است به این علوم، علوم هنجاری نیز گفته می شود. به هر حال اصلاح، تغییر یا تقویت کنش ها مستلزم ارزش داوری درباره آنهاست. اگر کنشی را خوب دانستیم در تقویت آن می کوشیم و اگر بد دانستیم اقدام به اصلاح یا تغییر آن می کنیم. نیازمندی به اصلاح، تغییر یا تقویت یک کنش هنگامی درک می شود که آن را با اهداف یا آرمان های مطلوب بسنجیم. در صورتی که در خدمت آن هدف مطلوب باشد، کنشی مظطلوب و گرنه نامطلوب دانسته می شود و اقدام به اصلاح یا تغییر یا تقویت یک کنش به معنای فهم راه های صحیح دست یابی به هدف است. همچنین به دلیل ذکر نقاط ضعف کنش های ناپسند و نامطلوب و نگاه انتقادی به کنش های افراد و جوامع به این دسته از علوم، علوم انتقادی نیز گفته می شود. به همین دلیل عده ای از محققان پارادایم حاکم بر مطالعات علوم انسانی را پارادایم عقلانیت انتقادی می دانند.
در یک معنای کلی و عام و با تمرکز بر معنای لغوی علوم انسانی، همه علوم مرسوم و شناخته شده دانشگاهی حتی ریاضیات، فیزیک، شیمی، نجوم و گیاه شناسی را می توان علوم انسانی دانست. زیرا به یک معنا مربوط به انسان اند. در جایی به کار انسان می آیند. دست کم این است که توسط انسان فهمیده و شناخته می شوند. اما علوم انسانی در معنای مصطلح خود بسیار محدودتر از این معنای کلی و لغوی است.
نظر شما