فرهنگ امروز/ علی اسلامی*:
تربیت شهروندی یکی از فروعات شهروندی است که در سرزمین یونان بستر مناسب و شایستهای را برای افراد «پولیس/شهر-دولت» فراهم میکرد تا بتوانند بهعنوان یک شهروند خوب و نمونه، چه در جامعه (پولیس) و چه در سیاست از نقشی بسزا برخوردار باشند؛ لذا تأملات فلسفی در باب «تربیت/Education» از زمان افلاطون و تا حدودی فلاسفهی بعد او، طبیعتاً در جهت تربیت شهروندان بود. نزد افلاطون آنچه را که آدمی باید سرلوحهی زندگی خویش قرار دهد این است که پیوسته در جهت کسب «فضیلت/Virtue»{به یونانی، آرته/Arete} بکوشد و مطمئنترین راهی که ما را بهسوی فضیلت رهنمون میکند «تربیت» است؛ موضوعی که در آخرین و مفصلترین اثر سیاسی افلاطون، دیالوگ «قوانین/Laws» محوریت تام پیدا میکند. افلاطون یکی از نخستین فیلسوفانی بوده است که به طور منسجم به بررسی موسیقی و نقش آن در تربیت پرداخته است؛ لذا به جهت اهمیت این مقوله در اندیشهی این متفکر آتنی تمرکزی خواهیم داشت بر «موسیقی» بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای تربیت و همچنین ایجاد «هماهنگی/Harmony» در «نفس/Soul» شهروندان در دیدگاه افلاطون. البته لازم به ذکر است که اختصار در طرح مطالب این نوشتار به شدت رعایت شده است و رعایت این امر نیز صرفاً به دلیل گستردگی این مبحث در اندیشهی افلاطون میباشد که به ناچار از حوصلهی این نوشتار نیز خارج است.
تربیت شهروندی در یونان طی دورهی باستان (۴۷۹-۷۷۶ پ. م) ظهور کرد و در پی آن در دورهی کلاسیک (۳۶۶-۵۰۰ پ. م) شکوفا شد، بهطوریکه در آن زمان از موضوعات برجسته در حوزهی تفکر به شمار میآمد. هم فعالیتهای آموزشی و هم ادبی-هنری، فرصت مناسبی را برای توسعهی وضعیت شهروندی فراهم میکردند؛ افراد یا شهروندان نیاز داشتند تا یاد بگیرند و آموزش ببینند که چطور از ظرفیتهای خویش استفاده کنند (Heater, ۲۰۰۴: ۱). یونانیان باستان اعتقاد داشتند که موسیقی و شعر دو جزء جداناشدنی از هم محسوب میشدند. موسیقی در اساس، بخشی از فرهنگ یونان بود و در مراسمهای مختلف، رقابتهای ورزشی و جشنوارههای مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت و مهمترین بخش تربیت یونانی در ایجاد شخصیتی خوب در نفس شهروندان به شمار میآمد (Shannon, ۲۰۱۵: ۱۵-۱۶). افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ پ. م) بهعنوان فیلسوف دورهی کلاسیک، نه تنها در باب تربیت بلکه در باب جایگاه «هنر/تِخنه/Art/Techne» ازجمله موسیقی در تربیت نیز مباحث مهمی را در آثار خویش مورد توجه قرار داده است، بهطوریکه میتوان گرایشات و تفاسیر مختلف در رابطه با هنر موسیقی و تربیت را در آثار سیاسی او {همچون دیالوگ «قوانین» } مشاهده کرد. در واقع موسیقی «بخش اصلی تجربهی آموزش یونانی یا آنچه که آنها پایدِیا/Paideia به معنی تربیت مینامیدند، محسوب میشد» (Efland, ۱۹۹۰: ۸-۱۲).
ازاینرو، افلاطون در تأسیس شهر خود هرآنچه که به تربیت آدمی مدد میرساند همچون موسیقی را (بهواسطهی تأثیر عمیقش در جان و نفس) مورد توجه و بررسی قرار میدهد. در دیالوگ «قوانین» طرح تربیتی افلاطون به دو دسته کلی تقسیم میشوند: یکی قوانین مربوط به «پرورش جسم و تن/Physical Training» (ژیمناستیک-رقص) که باید از همان آغاز تولد و حتی پیش از تولد کودک یعنی دورهی جنینی آغاز گردد و دیگری قوانین مربوط به نفس (ازجمله موسیقی) (Plato, ۱۹۹۷: ۷۹۵d). به باور «بارکر»، افلاطون هر دو روش تربیتی را برای رسیدن به یک هدف اخلاقی در نظر میگیرد، اینکه هر دو در شکلبخشی به شخصیت آدمی تأثیرگذارند. اگر ژیمناستیک را تربیت بدن برای به تحرک واداشتن نفس در نظر بگیریم، موسیقی فینفسه و به طور مستقیم در تربیت نفس شهروند تأثیرگذار است (Barker, ۱۹۶۰: ۲۲۱-۲۲۲).
افلاطون ضمن تعریف فلسفی-تربیتی خویش از موسیقی به اهمیت و جنبهی اثرگذاری آن بر نفس و فضیلتمند کردن آن اشاره دارد: «هنگامی که صدا با نفوذ و تأثیرگذاری خود بر جان و نفس آدمی آن را بهسوی فضیلت هدایت کند، موسیقی مینامیم...» (Plato, ۱۹۹۷: ۶۷۳a). به اعتقاد او، هر بخشی از زندگی انسانها نیازمند به «ریتم/Rhythm» (وزن) و هماهنگی (موسیقی) است. تربیت کودکان از طریق موسیقی به آنها میآموزد که چگونه از شخصیتی بافضیلت، هماهنگ و تربیتیافته برخوردار شوند (Sharma, ۲۰۰۲: ۲۹). ولی پیش از همه باید به این دیدگاه افلاطون توجه کرد که موسیقی میتواند نفس فرد را به سمت خوبی و فضیلت یا خلاف آن یعنی «رذیلت/Vice» رهنمون کند. به باور او بایستی نفس جوانان را با استفاده از نغمهها و موسیقی سحرآمیز (عالیترین و زیباترین نغمهها) که از عناصر درست و شایسته تشکیل شدهاند تربیت و بهسوی فضیلت و تناسب درونی رهنمون کرد (Plato, ۱۹۹۷: ۶۷۱a). بدین ترتیب، در شهری که افلاطون خواهان تأسیس آن است، هر نوع موسیقی اجازهی ورود ندارد، چراکه برای شهروندان بسیار زیانآور است. او معتقد است هنر موسیقی نوعی هنر بازآفرینی (تقلیدی) به شمار میآید؛ لذا باید در پی آن نوع از موسیقی برآییم که از هر جهت برآمده از نوعی بازآفرینی هنرمندانه از سرمشق خود میباشد. نباید به کسانی گوش کرد که میگویند معیار موسیقی، خوشی و «لذت/hédoné/pleasure» ناشی از آن است، بلکه باید در جستوجوی آنگونه موسیقی برآمد که از هر جهت با سرمشق خودش همانند باشد و از زیبایی حقیقی ناشی شود (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۷c-۶۶۸b).
البته افلاطون میپذیرد که لذت میتواند هدف موسیقی به شمار آید، اما تأکید میکند که موسیقی میتواند در خدمت فضیلت و پرورش آن مورد استفاده قرار گیرد، بدین منظور، او در دیالوگ «قوانین» توجه ویژهای را به هنر موسیقی و ارزش تربیتی آن دارد که این توجه در ارتباط مستقیم با نقش تربیت موسیقایی «گروه سرایندگان یا کُر/Choreia-Chorus/ χορεία» مدنظر قرار میگیرد. افلاطون در کتاب دوم دیالوگ «قوانین»، تمرکز ویژهای را برای تربیت موسیقایی به خصوص نقش «گروه سرایندگان-کُر» در این زمینه قائل است. این اصطلاح اساساً افلاطونی است و ضمن برخورداری از معانی دیگر، در اینجا به مفهوم تربیت شهروندان در قالب «گروه سرایندگان-کُر» میباشد که شامل آموزش در رقص و آواز (موسیقی) است (Hornblower and Et Al, ۲۰۱۴: ۲۵۹)؛ به همین خاطر، او معتقد است که «یک شخص زمانی از تربیت برخوردار است که توانسته باشد به اندازهی کافی از آموزش موسیقایی گروه سرایندگان (کُر) برخوردار بوده باشد و در این بزمهای رقص و شادمانی مشارکت کرده باشد» (Plato, ۱۹۹۷: ۶۵۴b). ازاینرو، برای افلاطون مهمترین و تأثیرگذارترین ابزار تربیت و به ارمغان آوردن نظم و هماهنگی در «پولیس»، «گروه سرایندگان-کُر» میباشد و این هدف با شرکت {یا گرد هم آمدن} در مراسم رقص «ὄρχησις/Orchēsis/Dance» و آوازᾠδή/Oidē/Song که به افتخار خدایان برگزار میشود، دستیافتنی است (Rocconi and Et Al, ۲۰۱۰: ۷).
افلاطون به منظور متقاعد کردن همهی اعضای «پولیس» در اصول و تعالیمی که در «قوانین» تشریح کرده است از ابزار موسیقی که در نفس جوانان به راحتی نفوذ میکند، مدد میجوید و بدین منظور، سیستمی از «گروه سرایندگان-کُر» را طراحی میکند که بر اساس سن به ۳ دسته تقسیم میشوند که (با وجود اختلاف سنی میان آنان) در اجرای سرودها و رقصها از نظم و هماهنگی خوبی برخوردارند (Peponi, ۲۰۱۳: ۱۱۴). افلاطون نخست از «گروه سرایندگان-کُر» کودکان نورسیده آغاز میکند که در خدمت «موزهها/Muses»، الهگان شعر و موسیقی است به پیش میآیند. کودکان در این دوران ۶ تا ۱۸ سال باید تعالیمی که در دیالوگ «قوانین» بیان شده است (همچون توان بازشناسی آواز و رقص زشت از زیبا و کسب فضایل انسانی همچون عدالت) را بهصورت آواز و رقص دستهجمعی برای همهی شهروندان «پولیس» بخوانند و اجرا کنند (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴c). بیگانه شرایطی را فراهم میکند که برای جوانان ۱۸ تا ۳۰ سال نیز گروه سرایندگان «آپولون/Apollo»، خدای موسیقی و شعر تشکیل خواهد شد تا او را به «درستی/True» آنچه را که آنها میگویند و صحت مضامین سرودهایی که اجرا میکنند به شهادت خواهند طلبید و درعینحال، حین اجرای این سرودها از آپولون تقاضا خواهند کرد تا اصولی را که بر نفس جوانان تأثیرگذار خواهد بود و آنان را به فضیلت و هماهنگی درونی سوق میدهد، فراهم کند و آنها را در اعتقاد و اجرای صحیح آن اصول و عقاید معتقد و پایبند سازد (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴c).
افلاطون با توجه به اهمیت نقش تربیتی موسیقی، پرورش ذوق و موسیقی کودکان و جوانان را بر عهدهی پیرمردان و سالخوردگان میگذارد؛ لذا به نظر او برای مردان ۳۰ تا ۶۰ سال نیز گروه سرایندگان «دیونوسوس/Dionysus» خدای انگور، شراب و تئاتر تشکیل خواهد شد تا همچون گروههای دیگر سرود و آواز بخوانند (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴d). البته افلاطون تا حدودی توجه خود را بر موسیقی نوع سوم (دیونوسوس) متمرکز میکند، چراکه برای او تمرکز بر آن نوع موسیقی است که میتواند در تربیت اخلاقی کودکان و جوانان از بیشترین تأثیر برخوردار باشد. مردانی که در دستهی کُر دیونوسوس حضور مییابند، نمایندهی آن دسته از شهروندانی هستند که به بلوغ کامل (بهترین عضو «پولیس» /τὸ ἄριστον τῆς πόλεως) دست یافتهاند و میتوانند زیباترین نوع موسیقی (ἡ καλλίστη ᾠδή) و آهنگهای مفید را اجرا کنند. به اعتقاد بیگانه، این دستهی کُر را میتوان عنصری ضروری برای تربیت شهروندان به شمار آورد، چراکه با اجرای آهنگهای اصیل و زیبا میتوانند عالیترین تأثیر را بر روحیه و نفوس کودکان و جوانان بگذارند (Prauscello, ۲۰۱۴: ۱۶۰)؛ لذا افلاطون نشان میدهد که بهترین افراد «پولیس» باید وظیفهی تربیت موسیقایی شایستهی کودکان و جوانان را بر عهده بگیرند؛ چراکه این افراد (بزرگسالان) در پرتو تربیت شایسته به طور کامل با وزنها و ماهیت آهنگها و عناصر متشکله در آهنگ آشنایی دارند و از توان تمیز سرودهای شایسته از ناشایست و قضاوت صحیح در باب موسیقی برخوردارند. به باور او، تنها در این صورت است که جوانان در سایهی شریفترین و عالیترین موسیقیها از تربیت شایسته برخوردار خواهند شد و بهسوی فضیلتمندی به پیش خواهند رفت.
بنابراین، تمامی فرایندهای گروه سرایندگان، ریتم (وزن) و هماهنگی موجود در آنها در قالب یکی از اَشکال «پایدیا» مورد توجه افلاطون قرار میگیرد؛ در واقع او ایدهی تربیت موسیقایی گروه سرایندگان را به طور گستردهای مورد بررسی قرار میدهد و نقش آنان را در تربیت، برقراری و ایجاد هماهنگی و شخصیت در شهروندان بهخوبی تشریح میکند. افلاطون تمام کوشش خود را صرف اصلاح نظام بیمار موسیقایی در «پولیس» مصروف میدارد و قوانینی هم که در این فرایند وضع میشوند در جهت رسیدن به وضع مطلوبی است که افلاطون مدنظر دارد؛ یعنی وضعی که در آن هریک از شهروندان عادت کنند تا هرچه بیشتر به نظم، هماهنگی، اعتدال و فضیلت روی آورند.
منابع:
- Barker, Sir Ernest (۱۹۶۰). Greek Political Theory: Plato and His Predecessors, Methuen Publishing Ltd.
- Baker Moore, Shannon (۲۰۱۵). History of Music, ABDO press.
- Efland, Arthur (۱۹۹۰). A History of Art Education: Intellectual and Social Currents in Teaching the Visual Arts, Teachers College Press.
- Heater, Derek (۲۰۰۴). A History of Education for Citizenship, Published By Routledge.
- Hornblower, Simon and Et Al (۲۰۱۴). The Oxford Companion to Classical Civilization, Oxford University Press.
- Peponi, Anastasia-Erasmia (۲۰۱۳). Performance and Culture in Plato's Laws, Cambridge University Press.
- Plato (۱۹۹۷). Complete Works, Edited By M. Cooper John, Hackett Publishing Co, Inc.
- Prauscello, Lucia (۲۰۱۴). Performing Citizenship in Plato’s Laws, Cambridge University Press.
- Rocconi, Eleonora and Et Al (۲۰۱۰). Music in Plato’s Laws, Ionian University Press.
- Sharma, Yogendra K. (۲۰۰۲). The Doctrines of the Great Western Educators: From Plato to Bertrand Russell, Kanishka Publishers.
*دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس
نظرات مخاطبان 1 2
۱۳۹۴-۱۰-۲۳ ۱۶:۵۵حمیدرضا 0 3
۱۳۹۴-۱۰-۲۶ ۰۱:۲۹رضا 0 2