شناسهٔ خبر: 44358 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

سلیمان حشمت: داعش حاصل جاهلیت و نیست انگاری معاصر است

رضا سلیمان حشمت، استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: عالمی که در آن هستیم عالمی است که به یک هرج و مرج و تشتت رسیده است. جاهلیت اولی و نیست انگاری معاصر با هم مخلوط شده و حاصل آن داعش شده است.

 

رضا سلیمان حشمت

 

 

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ همایش «فلسفه و عرفان اسلامی در عالم معاصر» روز گذشته در سالن شهید مطهری دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

در نوبت عصر این همایش که مدیریت آن به عهده رضا سلیمان حشمت بود. افرادی چون قاسم پورحسن، ایلشات نصیروف، علی اصغر مصلح،  رضا سلیمان حشمت، سیدجواد میری و تاتینا کورنیوا سخنرانی کردند.

رضا سلیمان حشمت، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی بحث خود را با موضوع «علم الاسماء تاریخی» ارائه داد. وی گفت: سید احمد فردید واژه علم الاسماء را از آثار هایدگر جعل کرده است. از نظر قیصری تاریخ عبارت است از صورت های نوعیه ادوار تاریخی که هر کدام مظهر اسمی از اسماء الهی است. این مطلب با آنچه هایدگر به عنوان حوالت به آن قائل است، قابل مقایسه است.

وی ادامه داد: حقیقت برای هایدگر عبارت است از کلمه یونانی ناپوشیدگی و نامستوری وجود. در روایتی داریم که کمیل از امیرالمومنین(ع) سوال کرد که حقیقت چیست؟ حضرت فرمود حقیقت عبارت است از کشف یا برداشتن حجاب از انوار جلالی حضرت حق. این کشف از طریق استدلال و برهان نیست که بخواهیم به آن دست پیدا کنیم.

این استاد دانشگاه افزود: این امر اساس مشترکی است اما به این معنی نیست که هایدگر مسئله را الهی ببیند. بلکه اعتقاد او این است که وجود می تواند به صورتی ظهور کند که یکی از مصادیق آن عبارت است از سوبژکتیویته که ذات تجدد است.

وی ادامه داد: وجود در اینجا به عنوان موجود ظاهر شده که آن موجود عبارت است از آگاهی بشری. در این تعبیر وجود پوشانده می شود و خود را پس می کشد.

سلیمان حشمت گفت: یکی از آثار تجلی صورت جلالی حق، نیهیلیسم است. البته اینکه این سوژه تمام توانایی خود را پیدا کند، در تکنولوژی اتفاق می افتد. به طوری که راه های دیگر انکشاف وجود به سوی انسان بسته می شود. این سوبژکتیویسم یا اصالت دادن به سوژه است. حال اتفاقی که می افتد این است که این سوژه فردی یا جمعی هر چه ابژه می بیند، می خواهد در آن تصرف کند.

وی ادامه داد: چون سوژه ها متفاوت اند و ما با اقوام مختلفی مواجه هستیم، هر کدام می خواهد سوژه باشد و دیگری را ابژه کند. کار به جایی می رسد که به تعبیری دیگری تبدیل به دوزخ می شود. اینجاست که مشکل دیگری اساسی می شود.

این استاد دانشگاه افزود: حال آیا باید بگوییم این مشکل ما نیست؟ یا اصلا در گذشته این مشکل وجود نداشته است؟ اینکه انسان سوژه است و علم و اراده دارد و می خواهد چیزهای دیگر را ابژه کند، اصلاً چیز جدیدی نیست. آنچه که جدید است این است که به سوژه اصالت داده شده است و انسان عین سوژه تلقی شده است.

وی ادامه داد: به زبان منطقی این مغالعه جز و کل است. هر تعریفی که از انسان ارائه کنیم از جمله تعریف اسلامی که مظهر تمامی اسماء است، باز مسئله دیگری مطرح می شود و ما کسانی داریم که پیرو ادیان و اقوام و زبان های دیگر هستند. اگر دینی نگاه کنیم، چه مسیحی و چه مسلمان و چه ادیان دیگر، در همه اینها، عالم جلوه جمال او و آفریده اوست. بنابراین انسان آن بیگانگی که در سوبژکتیویسم با عالم طبیعت دارد قطعاَ نخواهد داشت.

این استاد دانشگاه گفت: ما همه فرزندان آدم و حوا هستیم با این نظر ما با همه عالم صلح و آشتی داریم. آنچه در قرآن و در لسان حکما و عرفا آمده است چنانکه استاد اسمیرنف گفتند اختصاص به ایران ندارد و آن وجهه صلح و آشتی و دوستی و محبت در آن است.

وی ادامه داد: البته چیزهایی وجود دارد که به اعتقاد ما از خود اسلام نیست بلکه به جا مانده از صورت تاریخی قبل از آن است و آن جاهلیت به زبان قرآن است. این جاهلیت دوباره به منزله ماده ای است که می خواهد صورت اسلامی را ماده خود قرار دهد. یعنی جای صورت و ماده عوض شود. این مسئله ای است که در صدر اسلام هم اتفاق افتاده و در حادثه کربلا نیز شاهد آن هستیم.

سلیمان حشمت ادامه داد: تعبیری که امیرالمومنین(ع) از بنی امیه دارد این است که آنها پوستین وارونه هستند. این به صورت تشبیهی همان است که ما می گوییم جابجا کردن صورت و ماده. عین همین مسئله در تاریخ در آرای ابن تیمیه و ظاهریون تداوم پیدا کرده است.

وی ادامه داد: اگر از نظر فلسفه و عرفان اسلامی به قضیه نگاه کنیم، این امر دوباره به جاهلیت رجعت دارد. نکته اینجاست که عالمی که در آن هستیم عالمی است که به یک هرج و مرج و تشتت رسیده است. این همان چیزی است که در لسان فیلسوفان بزرگ غرب هم آمده است. جاهلیت اولی و نیست انگاری معاصر با هم مخلوط شده و حاصل آن داعش شده است.

وی در پایان اظهار داشت: بنابراین اینگونه نیست که اینها حتی پیروان صدیق ابن تیمیه و داعش باشند. اینها احکامی بیان می کنند که در نزد هیچ فرقه ای از مسلمانان سابقه نداشته است. چنین چیزی کاملا نیست انگارانه است.

مفاهیم فلسفی در آرای ناصرخسرو

در ادامه این همایش تاتینا کورنیوا، پژوهشگر انستیتو فلسفه آکادمی علوم روسیه، درباره مفاهیم فلسفی در آراء ناصر خسرو به ایراد سخنرانی پرداخت. وی گفت: مذهب اسماعیلیه دومین فرقه بزرگ شیعی به شمار می روند. امروزه پیروان این آیین در بسیاری از کشورها زندگی می کنند با این حال سرزمین فارس برای سده ها وطن آنها بوده است. رسائل ناصرخسرو به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان اسماعیلیه هنوز هم مورد مطالعه و محل بحث و بررسی است.

وی ادامه داد: ناصر خسرو یک فیلسوف، شاعر و جهانگرد بود که در گسترش شعر و زبان فارسی و نیز بسط مضامین ناب فلسفی سهم عمده ای داشت. او فعالانه در شکل گیری زبان و اصطلاحات فلسفی در زبان فارسی شرکت داشت و شایسته ذکر است که جمله رسائل فلسفی باقیمانده از ناصرخسرو به زبان فارسی است و این با توجه به جایگاه زبان عربی به عنوان زبان علم و فلسفه در آن زمان عجیب می نمود. او در ارتباط با مسئله نسبت میان خداوند و عالم خلقت، ابتکاراتی داشت. در آموزه های خود در بسط مفاهیم «کلمة الله»، «عقل کل» و «نفس کل» کوشید و هر یک از این عناصر را وابسته به دیگری دانست که در معیت با یکدیگر علت اولی را شکل می دهند.

تاتینا کورنیوا گفت: مطابق با آموزه های ناصرخسرو انسان حلقه واسطی است میان دو عالم مادی و روحانی. نفس کل، معرفت عقل کل را در ماده نقش کرده و بدینسان انسان ابزاری است از برای نفس تا که بتواند به کمال و تفصیل عقل کلی نائل گردد. هدف زندگی انسانی گردآوری معرفت است. آنگونه که پس از مرگ، روح انسان بتواند به مبداء خود –نفس کلی- باز گردد.

وی در پایان اظهار داشت: مفهوم امامت جایگاه مهمی در آموزه های ناصرخسرو دارد. هر نفسی را این امکان نیست تا به مبداء واقعی خود رجعت نماید بلکه تنها آن نفس که پذیرای راستین مذهب اسماعیلی است این امکان را می یابد، معرفتی که تنها نزد امام اسماعیلیه موجود است. از این روی بسط و تنقیح مفهوم نفس کلی و در نتیجه کل عالم خلقت مستقیماً از سوی نحله اسماعیلیه طرح می گردد.

نظر شما