فرهنگ امروز/ زهرا سلیمانی: آگوست کنت، بنیانگذار پوزیتیویسم است؛ جنبشی فلسفی و سیاسی که نفوذ بسیار گستردهای در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی داشته است. بنا بر معرفی دانشنامه انگلیسی استنفورد، آگوست کنت در طول قرن بیستم، زمانی که دنیا تحتالشعاع نئوپوزیتیویسم قرار داشت، در نوعی فراموشی کامل غرق شد. تصمیم کنت به توسعه پیدرپی فلسفه ریاضی، فلسفه فیزیک، فلسفه شیمی و فلسفه بیولوژی، او را به عنوان اولین فیلسوف علم در معنای مدرن آن شناساند. توجه اعظم کنت به بعد اجتماعی علوم در بسیاری از جهات در دیدگاههای فعلی از آنها تاثیرگذار بوده است. از سوی دیگر میبینیم فلسفه سیاسی او کمتر شناخته شده است؛ چون فلسفه سیاسیاش تفاوت قابلملاحظهای با فلسفه سیاسی کلاسیکی که ما به ارث بردهایم، داشت.
یکی از مهمترین آثار کنت «درسی درباره فلسفه پوزیتیویسم» یک اثر6 جلدی است که کنت در آن به تشریح فلسفه پوزیتیویسم «اثباتی» خود میپردازد. روش اثباتی محقق را وامیدارد با ابزار آزمایش، مشاهده و مقایسه به پژوهش بپردازد؛ چنانچه علم نیز چنین میکند. ویژگی خاص کنت این بود که به کاربرد این روش در علوم اجتماعی تاکید داشت. او جامعه را همچون محیط آزمایشگاه مملو از پدیدههایی میدانست که قابل مشاهده، بررسی و آزمایش هستند. کنت میکوشید علم اجتماعی خاصی برای تبیین حوادث گذشته و پیشبینی رویدادهای آینده به وجود آورد. از این رو او بر روش علمی در تحقیقات اجتماعی تاکید داشت. زیرا بر این امر باور داشت که آنچه میتواند علم اجتماعی را از فلسفه گذشتگان مجزا کند یک روش دقیق و متقن علمی است. از نظر کنت یک سوی تحقیق علمی واقعیت بیرونی و سوی دیگر آن مفروضات ذهن محقق است که میکوشد در جریان تجربه آن را بیازماید و در صورت تطبیق این مفروضات با واقعیات، به حقیقت علمی یا همان قانون دست پیدا کند. در آن دوره و در آن قرن این روش به وضوح تفاوت عمیقی با راه و روش و تاملات نظری متفکران پیشین داشت. امروزه درک اینکه چگونه یک قرن گذشته از افکار کنت تاثیر پذیرفته، کمی سخت است.
فراگیری پوزیتیویسم در دنیا
قبل از جنگ جهانی اول جنبش کنت تقریبا در سراسر جهان فعال بود. مشهورترین مورد آن در آمریکای لاتین بود مانند برزیل، که مدیون شعار روی پرچمش است (نظم و پیشرفت) و البته مکزیک. این دو کشور را میتوان دو نمونه برجسته از این تاثیرپذیری به شمار آورد. همچنین میتوان به پیروان کنت در انگلیس، آمریکا و هند نیز اشاره کرد که به همان اندازه فعال بوده اند. همچنین هویت سکولار مدرن ترکیه را میتوان برآمده از جوانان تاثیر پذیرفته از کنت دانست. البته هیچ کدام از این جنبشها از جنگ جهانی اول جان سالم به در نبرد.
توازن قدرت ایجاد شده توسط انقلاب روسیه جایی برای حکومت پوزیتیویسم نگذاشت. پوزیتیویسم بیشتر توسط نئوپوزیتیویسم در فلسفه علم گسترش پیدا کرد. اصطلاح «پساپوزیتیویسم» در نیمه دوم قرن بیستم مورد استفاده قرار میگرفت که نشان دهنده از بین رفتن آن چیزی بود که در نگاه به گذشته (paleopositivism) یا پوزیتیویسم کهن نامیده میشود.
کنت ترکیبی از علوم مختلف
کنت که در علوم اجتماعی او را بیشتر به عنوان واضع کلمه جامعهشناسی میشناسند، فردی سختنویس اما بسیار دقیق بوده است. کنت افکار خود را از شخصیتهای متعددی وام گرفته بود. کنتشناسان افکار او را برآمده از فلسفه و اندیشههای بسیاری میدانند که کنت به خوبی توانسته است آنها را در جهت رسیدن به اهدافش سازماندهی کند.
کنت در فلسفه اجتماعی خود از منابع بسیاری استفاده کرد. برای نمونه، مهمترین مفهوم نظام اجتماعی خویش یعنی توزیع وظایف (Distribution of Functions ) را از افلاطون گرفت. مفهوم مربوط به اثباتگرایی (Positivism) و روانشناسی فیزیولوژیک را از آثار هیوم و کانت و گال بیرون کشید. جبر تاریخی (Historical Determinism) را از هیوم و کانت و تورگو الهام گرفت و تمایل او به قدرتگرایی تاریخی از آثار بسوئه و ویکو و دو مستر ناشی شده است.
قانون مراحل سهگانه در سیر عقلی بشریت به تورگو و کندرسه برمیگردد. اعتقاد او به جامعهشناسی به عنوان مبنای سیاست به مونتسکیو و کندرسه و سن سیمون بازمیگردد. مونتسکیو در جریانات اجتماعی مخصوصا در مورد نفوذ عوامل طبیعی، جویای مفهوم قانون شد. کندرسه مفهوم ترقی انسانی را پیش کشید. سن سیمون خواستار علمی جامع شد که بتواند نوسازی اجتماعی و صنعتی جامعه را رهبری کند. کنت با ترکیب این نظرات که متعلق به قرن پیش بودند و نیز با نشان دادن اهمیت جامعهشناسی در حل مسائل جامعههای اروپایی در قرن نوزدهم خدمت بزرگی به دنیای اندیشه کرد.
منبع: فرهیختگان
نظر شما