فرهنگ امروز/ افرا صفا: از آغاز قدیمیترین دوسالانه هنر جهان در ونیز، ١۲٠ سال میگذرد. این دوسالانه هر سال یک تم یا موضوع دارد که بیشتر اوقات هنرمندان و گردانندگان آن را رعایت میکنند. این برنامه همواره در دو بخش پاویونهای ملی و نمایشگاهها برگزار میشود. موضوع امسال دوسالانه ونیز «زندهباد هنر» (Viva Arte Viva) است و درواقع اعلام میکند که دستآخر هنر راهحل نهایی است. بخش اصلی پاویونهای ملی در منطقه جیاردینی است که کشورهایی مانند انگلستان و ایالات متحده در آن عمارتی ثابت دارند. کشورهایی که در این منطقه ساختمانی ندارند، هر دوسال یکبار در سطح شهر ونیز ساختمانهایی را بنا به بودجه خود اجاره میکنند. آرسناله محل برگزاری نمایشگاههای کیوریتشده است، اما برخی کشورها مانند ترکیه، امارات، مکزیک و آرژانتین توانستهاند پاویون خود را در آنجا برپا کنند. پاویون ایران در پلاتزو دونا دل رز دور از آرسناله و جیاردینی با یک اثر چیدمان از بیژن بصیری، هنرمند ایرانی ساکن ایتالیا و با کیوریتوری مجید ملانوروزی برپا بود. مهمترین جوایزی که در دوسالانه هنر ونیز به شرکتکنندگان داده میشود، شیر طلایی بهترین هنرمند، بهترین پاویون ملی و جایزه یک عمر دستاورد هنری است که امسال به کارولی شیمان، نماد هنر فمینیستی، داده شد. شیر طلایی بهترین هنرمند را فرانز ارهالد والتر آلمانی از آن خود کرد و جایزه بهترین پاویون ملی را هم آلمانیها با پرفورمنسی تأثیرگذار به خانه بردند. در این گزارش نگاهی میاندازیم به برخی از بهترین پاویونهای ملی.
روسیه: تئاتر جهانی
پاویون روسیه که از عمر آن صد سال میگذرد، همواره از پشتیبانی مالی بسیاری برخوردار است و همیشه یکی از بهترین پاویونهای ملی در دوسالانه ونیز بوده؛ هرچند بهندرت جایزهای به آن داده میشود. امسال روسیه با سه چیدمان شرکت کرده بود. عنوان کلی پاویون از سفرنامهای هلندی گرفته شده بود که در آن نویسنده پس از سفر به نقاط مختلف جهان، نقشهای ترسیم میکند که در آن بهجای جغرافیای طبیعی، جغرافیای سیاسی جهان را نشان میدهد. «تغییر صحنه» نام نخستین چیدمان روسیه بود. در این چیدمان عروسکهایی پلاستیکی در سایزهای ١۵ تا ۵٠ سانتیمتری روی یک سطح قرار گرفته بودند. برخی از آنها شکل معمول انسان و برخی دیگر شکلهایی بسیار ناهنجار دارند و از مرد و زن و کوچک و بزرگ میانشان دیده میشود که در کنار هم ایستادهاند.
اما همه بازیگران این داستان در کنار زیبایی، بهنوعی کاری در رابطه با مرگ و کشتار انجام میدهند. از افرادی که رژه میروند تا کسانی که جلیقه انتحاری بستهاند تا فرماندهان، همه در کسبوکار کشتن هستند. بالای سر این افراد نیز پهپادها و هواپیماها میچرخند و یک عقاب امپریال که ظاهرا طعنهای به عقاب نمادین آمریکاست روی سر همه، بر این داستان شاهد است. گویی او از بالا این افراد را که انگار همه بهنوعی در حال گردآوری اطلاعات و کارهایی در رابطه با مرگ هستند، کنترل میکند. این یک گزارش از وضعیت سیاسی جهان از دیدگاه هنرمند است. چیدمان دوم روسیه با نام «محتوای بلوکه» به بخش دوزخ در کمدی الهی دانته اشاره دارد؛ جایی که درباره افرادی حرف زده میشود که بهخاطر گناهانشان در مرحلهای از دوزخ در یخ گرفتار میشوند. هنرمند این داستان را با آنچه در جهان دیجیتالی امروز میگذرد ترکیب کرده بود. از دیدگاه او در جهان دیجیتال نیز ما کسانی که از دید ما گناهانی دیجیتالی مرتکب شدهاند را تنبیه میکنیم و به دوزخ بلوکهها یا اسپم spam میفرستیم. این چیدمان در اصل انسانهایی بودند که در جدارههایی مانند یخ گیر کرده بودند و بیننده تنها میتوانست بخش کوچکی از بدنشان را ببیند. در هنگام ورود اپلیکیشنی به افراد معرفی میشود که بسیار آسان میتوان آن را دانلود کرد. اگر با این اپلیکیشن گوشی موبایل خود را روبهروی این اثر بگیریم میتوانیم بدن کامل افراد را که در این بند گرفتار آمدهاند ببینیم. درواقع جهان دیجیتال میتواند انسانها را در دوزخ خود گرفتار کند و میتواند آنها را از آن جهنم بیرون بکشد.
انگلستان: دیوانگی
پاویون انگلستان را مجسمههایی فراگرفته که انگار قرار بوده شبیه به اجزای معماری مانند ستون و پله و... باشند، اما شکلی غریب، مسخره و هولناک دارند؛ یک نوع مجسمهسازی که انتزاعی نیست، اما شکلی از معماری بیماریزده را به مخاطب نشان میدهد که جای ما را تنگ کرده است و حسی از مزاحمت ایجاد میکند. آثار فلیدا بارلو مجسمههایی ضدزیباییشناسی هستند و بیننده را تشویق میکنند که برداشت خودش را از مجسمهسازی و اثر هنری شکل دهد. نشان میدهد که حتی بدون زیباییشناسی با این آثاری که آرامش ذهنی ما را بههم میزنند و مانند تصویرهایی هستند که در کابوس میبینیم باز هم میتوانیم با اثر هنری ارتباطی عجیب برقرار کنیم. این مجسمهسازی که مانند عنوان اثر چیزی شبیه به دیوانگی است، با تضادها و ناهمگونیهای بسیار، بیرون و درون پاویون انگلستان را پر کرده است و نوعی گوتیک بیسلیقه و حس نفرینشدگی را از این ساختمان پخش میکند.
ایالات متحده آمریکا: فردا روزی دیگر است
مارک برادفورد آمریکایی در پنج گالری پاویون ملی ایالات متحده، افسانهها را با تاریخچه بحرانهای آمریکا درمیآمیزد. «فردا روزی دیگر است» داستان چندلایهای است که تجربههای شخصی هنرمند را با تاریخ اجتماعی درهم میبافد. از دیدگاه هنرمند، جهان امروز بازآفرینی گذشته و جهان باستان و درواقع داستان انسانهاست که به روایتهای افسانهای تبدیل شده است. نقاشیها و مجسمههای برادفورد با تأکید بر انتزاع و متریالی غریب در کنار ویدئویی قرار گرفتند که درباره سیاست در جهان امروز حرفهایی دارد. پاویون آمریکا پر از مجسمههایی است که انگار از درودیوار ساختمان رشد کردهاند و آنقدر فضا را پر کردهاند که بینندگان مجبور میشوند برای گذر از کنارشان راه خود را کج کنند و دور آثار بچرخند و این به خودیخود آثار را در تعامل با مخاطب قرار میدهد. درواقع آثار، بیننده را وادار به واکنش میکنند. این مجسمهها و نقاشیها همهجای پاویون را فراگرفتهاند، اما آنچه در این میان خودنمایی میکند، تودهای متورم است که مانند تبخال یا زگیلی زشت و دردناک از سقف بیرون زده و بینندگان در مقابل حجم عظیمش که استعارهای از سقوط ساختار و قدرت اجتماعی است، کوچک، خرد و کمتوان میشوند. این آثار اوج روند هنری برادفورد هستند که در نهایت به بازنمایی شرایط ایالات متحده رسیدهاند، اما موضوعی که در آنها مطرح میشود به آمریکا محدود نیست. این آثار درباره همه کسانی حرف میزنند که میخواهند در جهان پیچیده امروز ثبات و جای پای محکمی برای خود پیدا کنند.
کرهجنوبی: موازنه
بهسوی پاویون کرهجنوبی که میرویم، چیدمانی ساختهشده از نوارهای نئون روی سقف ساختمان خودنمایی میکنند. انگار که از دل لاسوگاس بیرون کشیده شده و با طراحیهای شرقی آمیخته شده باشند. موضوع کار، زرقوبرق زننده کاپیتالیسم جهانیشده است. اثر کودی چوآ، هنرمند شناختهشده کرهای، بینندگان را برای آنچه داخل پاویون خواهند دید آماده میکند. در داخل پاویون هنرمندی که ١٠ سال از چوآ کوچکتر است، وان لی، ویدئویی را نشان میدهد که در آن او برای گردآوری یک میز صبحانه کرهای با متریال کرهای مجبور میشود شمار زیادی از کشورهای خاور دور را از چین تا ویتنام بگردد. اما اثری که جان پاویون است با عنوان «آقای کاف و مجموعه تاریخ کره» مطرح است. در این اثر، لی مجموعه شخصی خبرنگاری با نام آقای کاف را نشان میدهد که از یک بازار مکاره به قیمت ۵٠ دلار خریداری شده است. این مجموعه پر است از مدارک حکومتی و قطعات بریدهشده روزنامه. در بخش دیگر پاویون، چیدمان دیگری از لی با عنوان «زمان مناسب» دیده میشود. هنرمند از صدها نفر پرسیده است که برای گذاشتن یک وعده غذا روی میز چندساعت باید کار کنند. بیش از ۶٠٠ ساعت با توجه به پاسخهای این افراد تنظیم شدهاند و در کنار هم با سرعتهای گوناگون میچرخند. در کنار هرکدام از ساعتها، نام، تاریخ تولد، ملیت و شغل آمده است.
آلمان: فاوست
آلمانیها با پرفورمنسی بسیار تأثیرگذار توانستند شیر طلایی بهترین پاویون ملی را مال خود کنند. آن ایموف این اثر را با طعنهای به کتاب دکتر فاوست با ترکیبی از یک چیدمان شیشهای و شماری بازیگر جوان برگزار کرد. پرفورمنس یکساعتونیم طول میکشد و روزی چندبار در ساعتهایی مشخص اجرا میشود. در آغاز پرفورمنس دو سگ دوبرمن از جایی رها میشوند و با سرعت به سویی میدوند، اما بعد بیهدف در اطراف پاویون پرسه میزنند. سگهایی که نماد قدرت و خطر هستند، درواقع بدون هیچ فایدهای، تنها و بیکار دور خود میچرخند. بازیگران هم مانند این سگها بیهدف و راکد هستند و پرسه میزنند.
هنگامی که بینندگان وارد پاویون میشوند روی یک سطح شیشهای گام برمیدارند که از زمین بالاتر است. اگر به زیر پای خود نگاه کنند، افراد جوانی را میبینند که زیر شیشهها زندگی میکنند. درست مانند حیوانات در قفس، این افراد زیر شیشهها و در نقاط نامأنوسی از پاویون پرسه میزنند، بدون اینکه با هم ارتباطی داشته باشند یا حسی از همدردی میانشان باشد. درست مانند جانوران در قفس بیهدف و تنها در گوشههایی عجیب از این قفس کز میکنند تا شاید لحظهای حس دربندبودن را فراموش کنند. گاه یکی از آنها آواز محزونی میخواند که حس تنهایی و رکود را در دل بینندگان دوچندان میکند. نکته مهم این است که این جوانان هرجا که میروند باز هم دیده میشوند؛ اشارهای به جهان امروز ما که شبکههای اجتماعی کنترل امنیتی و فضای ظاهرا باز، نکبت و تنهایی ما را برای همه آشکار کرده است. این جوانان بیقرار و ناآرام اما بیهدف هستند. انگار قرنهاست که در انتظار چیزی نشستهاند. حتی هنگامی که چند نفر از آنها رها میشوند و به بیرون از پاویون میروند باز هم مانند سگها بیهدف پرسه میزنند. انگار نمیدانند با این آزادی چه کار باید بکنند. آن ایموف هنگام گرفتن جایزه اشاره کرد که هدفش از نشاندادن تنهایی و برزخ این جوانان، نشاندادن وضعیت اقلیتها در جوامع است و ابراز امیدواری کرد که شاید این اثر باعث شود که بیداریای در بیننده در مقابل اقلیتها صورت بگیرد. از دیگر آثاری که در بخش نمایشگاه مورد توجه قرار گرفت، اثر «پروژه وصلهزنی» از لومینگ وی، هنرمند تایوانی ساکن نیویورک، بود که درحالیکه با بازدیدکنندگان حرفهای عادی میزد، لباسهایشان را با نخهای رنگی که از قرقرههایی نصبشده روی دیوار میآمدند وصله میزد و پس از آن نخها را از لباسها جدا نمیکرد. پس از چندساعت صدها نخ رنگی از دیوار به میز کشیده شدند که نمادی است از آنچه هنر توانایی ایجادش را دارد: ارتباط میان انسانها. «کفشهای ونسان» نیز با اشارهای به تابلو کفشهای ونگوگ از آثاری بود که مورد ستایش قرار گرفت. این اثر چیدمانی بود از کفشهایی که از درونشان گیاه روییده بود. میشل بلازی، آفریننده این اثر، چیدمان جالب دیگری هم داشت: عکسهایی که از بالا رویشان آب میریخت و بهآرامی پوسیده و مواج میشدند. انگار که کاغذ در تماس با آب به یاد روزگار چوببودن میافتد. دوسالانه ونیز از عروسکهای در حال رژه تا گیاهان روییده از کفشها از آثار خوب و بیانیههای سیاسی، محیطزیستی و اجتماعی خالی نبود. منتقدانی ابراز کردند که این نوع برخورد با مسائل جهانی در دوسالانه ونیز بهنوعی از سر بازکردن مشکلات است. انگار که هنر معاصر وظیفه دارد بیانیهای در برابر مشکلات جهانی صادر کند و درست مانند سازمانهای بینالمللی بدون هیچ عملی تنها حرف میزند، اما عدهای هم بیداری دوسالانه و هنرمندانش را نسبت به مسائل روز جهان و مشکلات انسانی و طبیعی ستایش کردند و امیدوارانه به نقش هنر در روابط میان انسانها مینگرند. دوسالانه ونیز تا نوامبر امسال در شهر ونیز ایتالیا ادامه خواهد داشت.
روزنامه شرق
نظر شما