شناسهٔ خبر: 52643 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا از خواندن «شازده کوچولو» سیر نمی‌شویم؟

«شازده کوچولو» اثر جاودان آنتوان دو سنت اگزوپری، حدود ۷۴ سال پیش منتشر شد و در طول این سال‌ها خوانندگان زیادی از نسل‌های مختلف را جذب کرده است. شارمیلا گانسِن، خبرنگار اهل مالزی که در بخش ادبیات مجلاتی چون استارتو، ریدرز دایجست آسیا و آتلانتیک قلم می‌زند در مطلبی سعی کرده دلیل جذابیت این اثر را واکاوی کند که شما را به خواند آن دعوت می کنیم.

چرا از خواندن «شازده کوچولو» سیر نمی‌شویم؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  «شازده کوچولو» اثر جاودان نویسنده فرانسوی با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در سراسر جهان یکی از پرفروش‌ترین آثار دنیا به حساب می‌آید و بیش‌تر از هر اثر دیگری از زبان فرانسوی ترجمه و خوانده شده است. سؤال اینجاست که چه چیزی سبب می‌شود این کتاب کوتاه به عنوان بهترین کتاب قرن فرانسه انتخاب شود و طرفداران زیادی در گروه‌های سنی مختلف و کشورهای متفاوت از جمله ایران داشته باشد.
 
موضوع دوستان جدید و قدیمیِ موجود در داستان «شازده کوچولو» برای همه جذاب است. داستانی که به شما می‌آموزد برای به دست آوردن دوستی‌های عمیق باید تلاش کنید و دوستان خوب به آسانی به دست نمی‌آیند. خواندن هر باره این داستان به خواننده درس‌های جدیدی می‌آموزد و هر کس با توجه به سنی خود، برداشت متفاوتی از کتاب می‌کند.
 
در این کتاب خلبانی در بیابان گیر کرده است. کمی بعد با پسرکی آشنا می‌شود که خود را شاهزاده می‌خواند و ادعا می‌کند از سیاره‌ای دیگر آمده است. خلبان که سال‌ها تنها بوده است، در هشت روز پس از گرفتاری دوستی جدید می‌یابد. پسرک داستان «شازده کوچولو» در راه برگشت به سیاره خود به سیاره‌های دیگری نیز سر می‌زند. در راه عاشق گل رز می‌شود، اما رفتار بد گل رز سبب می‌شود آن سیاره را ترک کند. در سیاره‌های دیگر نیز با مخلوقات خودخواه و بی‌ذوق دیگری چون پادشاه و جغرافیدان آشنا می‌شود و امید خود را نسبت به بزرگسالان از دست می‌دهد.
 
در راه زمین با روباهی آشنا می‌شود که به او درس‌های زیادی می‌آموزد؛ درس‌هایی که تبدیل به مهم‌ترین پیام‌های اخلاقی کتاب «شازده کوچولو» می‌شود؛ درس‌هایی که شاهزاده‌ داستان بعدها با خلبان در میان می‌گذارد؛ جملاتی چون
 
 شازده کوچولو گفت: «پس آدم‌ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می‌کند.»
مار گفت: «آدم با آدم‌ها هم احساس تنهایی می‌کند.»
 
شازده کوچولو در نهایت درمی‌یابد با وجود اشتباهات و نامهربانی‌های گل رز عاشقش شده است و کتاب با متنی تلخ و شیرین به پایان می‌رسد. شازده کوچولو ناپدید می‌شود و شاید هم به سیاره خود باز می‌گردد و خلبان به سیاره خود بازمی‌گردد ولی همواره دلتنگ شازده کوچولو می‌شود.
 
«شازده کوچولو» داستان شادی نیست و بخش اعظم کتاب درباره گم شدن و سرگشتگی  انسان است و شاید خواننده نقش مهمی در ماندگاری کتاب در همه این سال‌ها ایفا کرده است. شاید داستان ساده و بی‌تزویر شازده کوچولو درباره عشق، دوستی، و قدرت تخیل انسان را به یاد خود گمشده‌اش می‌اندازد و به او یادآوری می‌کند که روابط انسانی آسان به دست نمی‌آید و نیاز به ممارست و مراقبت دارد و در نهایت انسان را با جمله «تو در برابر کسی که اهلیش کردی، مسئولی» به قبول مسئولیت کارهای خود در زندگی فرا می‌خواند.

نظر شما