به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سازمان مجاهدین خلق ایران که پس از خیانتهای پی در پی به کشور منافقان نام گرفتند، در ابتدا یک سازمان مذهبی بودند که علیه رژیم پهلوی به مبارزه مسلحانه پرداختند. این سازمان هرچند که هیچگاه مورد تایید امام خمینی(ره) قرار نگرفت، اما تا پیش از تغییر مشی آن از اسلام به مارکسیسم مورد تایید برخی از روحانیون مبارز و همچنین مبارزان انقلابی قرار داشت
ساواک در ابتدای دهه ۵۰ عمده بنیانگذاران این سازمان را دستگیر و اعدام کرد، تا اینکه در سال ۱۳۵۴ بیانیه تغییر ایدئولوژیک این سازمان بهوسیله کسانی چون تقی شهرام منتشر شد. تا پیش از این تغییر مشی مارکسیستهای این سازمان با ترور شهیدان مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف برای پاکسازی اسلامگرایان و مذهبیها تلاش بسیار کردند. البته صمدیه لباف از این ترور جان سالم بهدر برد و بعدها توسط ساواک دستگیر و اعدام شد.
تاکنون کتابهای بسیاری درباره چگونگی تشکیل این سازمان و شرح خیانتهای آنها پس از ترور و اعدام بنیانگذاران آن، منتشر شده است. با این اوصاف اما هنوز نکات مبهم بسیاری درباره این سازمان وجود دارد. اینکه چطور سازمان تغییر ایدئولوژی داد و اینکه مسعود رجوی که نه نقشی در بنیانگذاری سازمان داشت و نه تا سالها در زمره کادرهای رده بالای سازمان به شمار نمیرفت، چگونه به ریاست و رهبری آن رسید، هنوز از نکات مبهم تاریخ این سازمان است. کتاب «خاطرات و تاملات در زندان شاه» نوشته محمد محمدی (گرگانی) که در زمستان پارسال از سوی نشر نی روانه کتابفروشیها شد، به بخشی از این نکات مبهم پاسخ میدهد.
این کتاب خاطرات دوران مبارزه نویسنده بر ضد رژیم شاهنشاهی و همچنین دستگیری، محاکمه و زندانی شدن اوست. نویسنده در زندان با مرحوم آیتالله سیدمحمود طالقانی و همچنین شمار بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق و همچنین مارکسیستها همبند بود.
مختصری درباره محمدی گرگانی و ساختار کتاب
محمد محمدی گرگانی از فعالان ملی مذهبی از زمره مبارزانی بود که پس از دستگیری در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری (موزه عبرت فعلی) به شدت شکنجه شد و دوران محکومیت خود را نیز در زندانهای قصر و اوین گذارند. محمدی گرگانی در دورهای به فعالیت مبارزاتی در سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقان) پرداخت، اما پس از تغییر مشی سازمان از اسلام به مارکسیسم از این سازمان جدا شد و نقدهایی خواندنی بر مشی سازمان نوشت. نقدهایی که باعث شد در زندان توسط منافقان بایکوت شود.
«خاطرات و تاملات در زندان شاه» ۱۵ فصل و سه پیوست دارد. «تولد و زندگی با پدر بزرگ»، «دانشگاه»، «عصر تغییرات بزرگ (ورود به مشی مسلحانه) و...»، «منابع فکری»، «امتحان کوچک: ماراتن بازجویی و شکنجه»، «روزنههای امتحان بزرگ و مهمترین تحول زندگی»، «آغاز امتحان بزرگ»، «بروز بیشترین اختلافها»، «دو ضربه سنگین: ترور برخی رهبران در زندان و...» و «فتوای نجاست» به ترتیب عناوین فصول اول تا دهم کتاب است.
همچنین عناوین فصول یازدهم تا انتهایی کتاب نیز به این شرح است: «راه گفتوگو و هماندیشی برای یافتن راه حل»، «انتقال از زندانهای مذهبیهای غیر مجاهد به زندان مجاهدین»، «ورود به بند دو، نقد سازمان و جبهه بندیهای جدید»، «بایکوت منتقدین» و «شکوه رهایی». در پیوستهای کتاب نیز مطالب و اسنادی چون «سلسله مراتب سازمان»، «نقد و بررسی اندیشههای سازمان مجاهدین خلق ایران» و «نامههایی از زندان» درج شدهاند. عکسهای متنوعی از طول زندگی محمدی گرگانی در انتهای کتاب آمده است.
مجاهدین و منافقان در زندان پهلوی
نویسنده با واژگان نیرومند خود تصویر واضحی از زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری و همچنین زندان قصر به مخاطبان ارائه میدهد. زندانهایی که هم مبارزان مذهبی و انقلابیون وفادار به امام خمینی(ره)، هم نیروهای سازمان مجاهدین خلق و هم به اصطلاح مبارزان مارکسیست در آنها زندانی شده بودند. یکی از چهرههای شاخص در میان این زندانیان مرحوم آیتالله طالقانی، از اصحاب نزدیک امام خمینی بود. نویسنده در این کتاب شرح دقیق و خوبی از مجاهدتهای آیتالله طالقانی در زندان و سعی او در وحدت میان مبارزان میدهد. روایت تلاش آیتالله طالقانی برای آموزش اسلام به زندانیان و جلسات تفسیر قرآن او از مطالب خواندنی این کتاب است که نوشتن درباره آن فرصت دیگری را میطلبد.
چگونگی برخورد و گفتوگوی میان این نیروها و این سه گروه زندانی از خواندنیترین بخشهای تاریخ انقلاب است. فراموش نکنیم که پس از پیروزی انقلاب این سه دسته زندانی دقیقا در مقابل هم قرار گرفتند و نیروهای مارکسیست و همچنین مجاهدین خلق که دیگر نام منافق را بر خود دیده بودند، در مقابل انقلاب و نیروهای انقلابی دست به اسلحه برده و روزهای خونینی را برای مردم و کشور رقم زدند.
یه یقین یکی از عوامل مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق ایران در همین سالهای زندان آنها در کنار نیروهای مارکسیست باشد. محمدی گرگانی در این کتاب اشاره میکند که نیروهای سازمان همیشه در مقابل تئوریهای مارکسیسم سر کرنش فرود آورده و خود را در مقابل ایدههای مارکسیستی زبون میدیدند. این در صورتی است که آنها مبارزان مذهبی غیرمجاهد را خرده بورژوا میدانستند. شاید یک دلیل این احساس زبونی نسبت به فعالان مارکسیست، پس از انتشار اخبار رویداد سیاهکل رخ داد. در سال ۱۳۴۹ تنی چند از چریکهای مسلح سازمان فدایی خلق، به پاسگاه سیاهکل حمله کردند که هرچند شکست خورد، اما تاثیر بسیاری بر مبارزان مسلح گذاشت.
چگونه مسعود رجوی بدل به لیدر «مجاهدین خلق» شد؟
مسعود رجوی در هنگامه انقلاب بدل به لیدر سازمان مجاهدین خلق شد و خیانتهای پی در پی سازمان به کشور و همراهی آنها با نیروهای متجاوز عراق در جنگ تحمیلی، در دوران زعامت او صورت گرفت، اما نکته عجیب اینجاست که او تا زمان دستگیری توسط ساواک در سال ۱۳۵۰، مسئولیت مهمی در سازمان مجاهدین خلق نداشت و در زمره اعضای کادر مرکزی نبود. به نظر فعالیتها او در زندان تاثیر مهمی در مطرح شدنش به عنوان لیدر را داشت.
محمدی گرگانی دورههای مختلفی از زندانی شدن خود را در دوران پهلوی را در زندان قصر به همراه مسعود رجوی، موسی خیابانی و تعداد دیگری از اعضای سازمان گذراند. او در صفحه ۴۲۰ از بحثهای تئوریک ۱۸ ماهه خود با مسعود رجوی و موسی خیابانی سخن میگوید. بحثهایی که منجر به بایکوت محمدی گرگانی از سوی اعضای سازمان مجاهدین خلق شد.
در میان این مباحثات محمدی گرگانی نقدهای خود به سازمان را در هفت محور مینویسد و به کادر اصلی سازمان در زندان ارائه میدهد. نقدهایی که در این کتاب نیز درج شده و از خواندنیترین مباحث این کتاب هستند. مهمترین محور این نقد بند چهارم آن است که در صفحه ۴۱۴ کتاب درج شده. محمدی گرگانی در این محور اشاره میکند که مسعود رجوی بیش از حد صلاحیتش در کادر رهبری سازمان جایگاه پیدا کرده و این میتواند برای آینده سازمان خطرناک باشد. او همچنین در ادامه همین محور مینویسد که رجوی صلاحیت لازم برای آتیه سازمان را ندارد.
محمدی گرگانی همچنین عدم توجه به شریعت و دستورات شرع مقدس اسلام را یکی از اشکالات مهم اعضای سازمان برمیشمارد. به عنوان مثال در صفحه ۴۳۱ از قول موسی خیابانی مینویسد: «من همان معنویتی را که از دعای کمیل میگیرم از صدای «حمیرا» آوازهخوان نیز دریافت میکنم.» به باور محمدی گرگانی این مشی اعضای سازمان بهدلیل این بود که آنان خود را مسلمانترین مبارزان میدانستند و به همین دلیل هیچگاه در پیرامون اسلام مطالعه نمیکردند و به همین دلیل در زندان هیچگاه مطالعه نکرده و صرفا زمانهای خود را به دیدن تلویزیون و گوش دادن به ویدیوهای آوازهخوانانی چون حمیرا، به هدر میدادند.
اما سوال اینجاست که چه شد در نهایت سازمان مسعود رجوی را به عنوان لیدر خود شناخت؟ در صفحات ۲۶۰ تا ۲۶۲ پاسخی به این سوال را میتوان یافت. محمدی گرگانی مینویسد که رجوی بسیار زیرک و حقهباز بود و در زندان نیز برای جذب اعضا (اعضایی که دانش چندانی نداشتند و صرفا زندانی شدن شخص را دلیل بر بزرگی او میدانستند) میکرد، او بسیار مینوشت و کار میکرد و حتی برای اینکه بتواند بیشتر کار کند قرص مخدر مصرف میکرد. به باور محمدی گرگانی رجوی توانایی زیادی در جذب افراد و جمع کردن آنها داشت و از برخی رذالتهای اخلاقی نیز برای اینکار استفاده میکرد.
این موارد را اگر در کنار اعدام و ترور رهبران اولیه و بنیانگذاران این سازمان بگذاریم، شاید بتوانیم دلیلی بر رهبری مسعود رجوی بر این سازمان بیابیم. البته محمدی گرگانی اشاره میکند که مسعود رجوی در همکاری با ساواک و لو دادن رهبران سازمان که به دستگیری و اعدام آنها انجامید، نیز نقشی عمده ایفا کرد.
آیا محمدی گرگانی شاگرد آیتالله سیدرضا صدر بود؟
نویسنده کتاب در صفحه ۲۱۲ ضمن یادی از حمید بهرامی احمدی به عنوان یکی از دوستان نزدیک خود، مینویسد که با او در دوره فوق لیسانس همکلاس بوده و پس از دوره لیسانس هم دو کتاب «مکاسب» و «شرح لمعه» را نزد امام جماعت مسجد امام حسین(ع) خوانده بودند. محمدی گرگانی نامی از امام جماعت این مسجد نمیبرد، اما با توجه به اینکه آیتالله سیدرضا صدر، فرزند آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر (از مراجع ثلاث) در سال ۱۳۴۶ از قم به تهران آمد و امام جماعت مسجد امام حسین را بر عهده گرفت، شاید بتوان گفت که محمدی گرگانی احتمالا این دو کتاب را نزد آیتالله صدر خوانده است. باید این نکته را از نویسنده سوال کرد.
ذکر چند اشکال
محمدی گرگانی در بخش نگارش خاطرات خود از ایام دانشگاه (ص ۵۲ کتاب) مینویسد که شریعت سنگلجی از استادان او در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بوده است. به نظر محمدی گرگانی در اینجا دچار اشتباهی شده است. شاید منظور او شیخ محمد سنگلجی، پسر شریعت سنگلجی باشد که در آن دوران در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت.
همچنین در صفحه ۷۷ کتاب محمدی گرگانی ضمن روایت خاطرات دوران سربازی خود از جلسات و دروسی در دوران سربازی نام میبرد که یکی از افسران درباره فلسفه نظام شاهنشاهی ارائه میداد. نویسنده بیان میکند که جزوات این دروس را به مرحوم آیتالله مرتضی مطهری رساند و این فیلسوف شهید بر اساس این جزوات به فکر نگارش کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» افتاد. (رجوع کنید به صفحه ۷۸ کتاب) در تاریخ اندیشه معاصر ایران ثبت است که این کتاب را آیتالله مطهری در پاسخ به کتاب «دو قرن سکوت» مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب نوشت. بنابراین محمدی گرگانی باید برای اثبات این مدعای خود، سند محکمی را ارائه میکرد. هرچند که این نکات چیزی از ارزشهای کتاب کم نمیکند.
«خاطرات و تاملات در زندان شاه» نوشته محمد محمدی (گرگانی) با شمارگان هزار نسخه، ۵۸۸ صفحه و بهای ۳۸ هزار تومان از سوی نشر نی روانه کتابفروشیها شده است.
نظر شما