در سطح بینالملل مرشایمر براینباور است مناسبات کشورها بر تجاویز رئالیسم منطبق است. از میان سهگانه لیبرالیسم، ملیگرایی و رئالیسم مرشایمر، دو مفهوم ناسیونالیسم و رئالیسم در بیشتر مواقع و دورههای تاریخی همزادههای بهتری برای یکدیگر معرفی کرده و معتقد است این دو مفهوم اغلب لیبرالیسم را شکست دادهاند.
فرهنگ امروز/ منصور براتی: کتاب توهم بزرگ، یکی از مهمترین آثار منتشر شده در حوزه روابط بینالملل در سال ۲۰۱۸ میلادی بهشمار میآید. واضع نظریه واقعگرایی تهاجمی در این کتاب میکوشد از یکسو مبانی و از سوی دیگر پیامدهای آنچه سیاست خارجی لیبرال در ایالات متحده مینامد را مورد انتقاد قرار دهد. با وجود شهرت «جان مرشایمر» به سادهنویسی، ترجمه آخرین اثر وی بهعنوان یکی از بزرگترین استادان روابط بینالملل جهان، در آغاز امری سهل و ممتنع بود؛ اما به محض آغاز مطالعه کتاب دریافتیم که پیشران و توسعهدهنده نظریه واقعگرایی تهاجمی در کتاب توهم بزرگ نیز از سنت مألوف سادهنویسی خود فاصله نگرفته است. بیان دقیق و درعینحال بدون تکلف و پیچیدگی از ویژگیهای آثار مرشایمر است.
کتاب حاضر نقدی بر سیاست خارجی لیبرال ایالات متحده آمریکا با نگاهی واقعگرایانه است. نویسنده سه مفهوم کلیدی را برای تبیین و توضیح نظام بینالملل میداند؛ رئالیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم؛ وی معتقد است مفهوم محوری «دولت ـ ملت» ـ که واحد اساسی نظام پساوستفالی بهحساب میآید ـ بازنمایاننده تلاقی مکاتب مذکور است. این مفهوم ازیکسو بر حق خودمختاری نظامهای سیاسی منبعث از اراده مردم تأکید میکند که بنیاد لیبرالیسم است و ازسویدیگر ملت و ملیت را بهعنوان مرز و محدوده هر واحد سیاسی معرفی میکند که سنگ بنای ناسیونالیسم است.
در سطح بینالملل مرشایمر براینباور است مناسبات کشورها بر تجاویز رئالیسم منطبق است. از میان سهگانه لیبرالیسم، ملیگرایی و رئالیسم مرشایمر، دو مفهوم ناسیونالیسم و رئالیسم در بیشتر مواقع و دورههای تاریخی همزادههای بهتری برای یکدیگر معرفی کرده و معتقد است این دو مفهوم اغلب لیبرالیسم را شکست دادهاند، چه اینکه نظام بینالملل در بیشتر سالهای عمر خود دوقطبی و یا چندقطبی منعطف بوده و از منطقی آنارشیک برخوردار است. این در حالی است که نظم تکقطبی و منطق سلسلهمراتبی تنها در سالهای معدودی بر نظام بینالملل سایه افکنده و لذا کمتر شاهد آن بودهایم که یکه ابرقدرت موجود موفق شده با خیالی آسوده گسترش دموکراسی لیبرال در سایر واحدهای سیاسی را بهعنوان دستور کار سیاست خارجی خود درپیش بگیرد.
به زعم مرشایمر بحران یا «دردسر» زمانی آغاز میشود که لیبرالیسم پهنه سیاست خارجی را لگدکوب همان اسبی میکند که درون قلمرو خود را با آن میپیمود. در نتیجه برداشتهای خوشبینانه بنیادین این مکتب، صرفاً در چارچوب مرزهای ملی کشورها میتواند پاسخگو باشد و هرگاه در قالب هژمونی لیبرال وارد حوزه سیاست خارجی شود - آنچنان که در عراق، افغانستان و سوریه میبینیم- بحرانهایی رقم میزند که حتی حیات خود درون خانه را نیز به دشواری میاندازد. مرشایمر با پیش کشیدن سه اصطلاح واقعگرایی، لیبرالیسم و ملیگرایی، مفهوم محوری «دولت ـ ملت» ـ که واحد اساسی نظام پساوستفالی بهحساب میآید ـ را بازنمایاننده تلاقی مکاتب مذکور معرفی کرده و معتقد است تحلیل و تبیین نظام بینالملل در گرو همین سه مفهوم است و چنانچه در تحلیل از هریک غفلت ورزیم نتایج فاجعهباری همچون دو جنگ جهانی و نیز جنگهای عراق و افغانستان و یا بحران مهاجرت را رقم خواهیم زد. بیتردید کتاب توهم بزرگ برای شناخت ابعاد بینالمللی بحران در نظام بینالملل لیبرال ضروری است و آثاری را که سالهای اخیر از بحرانهای داخلی نهانگاه لیبرالیسم را مورد بررسی قرار دادهاند به خوبی تکمیل میکند.
همزمان با این دوره که مشخصاً در سال ۱۹۹۱ و در پی فروپاشی بلوک شرق آغاز شد، جهانیسازی نیز رشد و رونق بیشتری گرفت و حتی برخی از اندیشمندان لیبرال را به صرافت پایان یافتن نزاعهای ایدئولوژیک تاریخ و پیروزی نهایی لیبرالیسم انداخت، برخی دیگر از اندیشمندان لیبرال اگرچه دراینخصوص به اندازه «فرانسیس فوکویاما» راه افراط را در پیش نگرفتند، اما با طرح مباحثی چون کمرنگ شدن اهمیت مرزهای ملی، جهانی شدن را پروژه و پروسهای موفق، مترقی و کارآمد معرفی کردند که میتواند از طریق پیوند زدن اقتصاد ملل مختلف، میان آنها همگرایی بهوجود آورده و کلیه تعارضات و اختلافات موجود را حلوفصل کند. لیبرالهای جهانوطن همچون «جوزف نای» و «کارل دویچ» استدلال میکردند که وابستگی متقابل میان دولتها، منجر به صلح نهایی میشود و نهایتاً شاهد تحقق ایده صلح دائمی «ایمانوئل کانت» در پی خواهیم بود.
اما با گذشت زمان نهتنها مشخص شد وابستگی متقابل منجر به حذف کامل اختلافات میان دولتها نمیشود، بلکه چالشهای بزرگی فراروی نظامهای لیبرال دموکراسی قرار گرفت که حتی اساسیترین ارکان عقیدتی لیبرالیسم را زیر سؤال برد؛ همانطورکه مرشایمر نیز تأکید میکند، بازگشت انتقامجویانه ناسیونالیسم دیگر بار نشان داد این مفهوم و رئالیسم، زوج بهتری هستند و میتوانند در پرتو اتحاد، مرزهای لیبرالیسم را محدود کنند. تضعیف ارکان لیبرال نظام بینالملل، نظیر اتحادیه اروپا و گریز مردم از احزاب جریان اصلیِ مألوف (چپ و راست میانه) و روی آوردن به احزاب و شخصیتهای راستگرای افراطی دیگر بار نشان داد، لیبرالیسم نهتنها پیروز نهایی تاریخ نیست، بلکه ممکن است در برخی کشورها شکستی فاحش را تجربه کند.
مرشایمر همچنین به سایر تناقضهای تجویزات سیاست خارجی لیبرال نیز اشاره میکند. او مفروضات نظریه صلح لیبرال را زیر سؤال برده و براینباور است، اگرچه موارد درگیری میان دموکراسیهای لیبرال نادر و کمتعداد بوده، اما وجود حتی یک مورد نیز میتواند مثال نقضی برای جامعیت و تعمیمپذیری این دست نظریات باشد؛ برای نمونه، بروز جنگ جهانی اول میان آلمان بهعنوان یک دموکراسی لیبرال با چهار دموکراسی لیبرال دیگر، یعنی بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ایالات متحده مورد بسیار مهمی است. همچنین سه مثال کلان دیگر نیز دراینزمینه میتوان یافت که عبارتند از جنگ بوئر میان بریتانیا و آفریقای جنوبی و پرتغال، جنگ اسپانیا و ایالات متحده در سال ۱۸۹۸ و نهایتاً جنگهای هند و پاکستان هر دو طرف آن دستکم روی کاغذ و در نظامنامهها دموکراسی لیبرال بهحساب میآیند. مرشایمر در ادامه پا را از این فراتر نهاده و میکوشد عدم تمایل دموکراسیهای لیبرال به جنگ با یکدیگر را از موضوع حقوق لیبرال جدا کرده و به ویژگیهای نهادی و هنجاری دموکراسی پیوند بزند. ازسویدیگر به زعم این استاد برجسته روابط بینالملل، لیبرالیسم وقتی از یک نظام سیاسی خارج شده و در قالب سیاست خارجی بهمنظور تغییر رژیم در دیگر کشورها درمیآید تا دموکراسی لیبرال را اشاعه دهد، درواقع یکی از ارکان رکین خود که عبارت از حق تعیین سرنوشت مختص به هر ملت است را نقض میکند، درواقع آنچنان که مرشایمر میگوید «لیبرالیسم خارج از خانه ناقض لیبرالیسم در داخل خانه است».
مرشایمر در کتاب توهم بزرگ میکوشد تناقض رؤیاهای لیبرال با واقعیتهای عرصه بینالملل را به نمایش گذاشته و با نقد پارهای از سیاستهای خارجی ایالات متحده و متحدان غربی آن، خاصه در خاورمیانه، افغانستان و شمال آفریقا مجموعه این اقدامات را مبتنیبر توهمی هزینهزا برای این کشورها قلمداد میکند که همگی ناشی از برداشتهای لیبرال هستند. ازسویدیگر اهمیت این کتاب زمانی مشخص میشود که بازگشت ناسیونالیسم به کشورهای غربی و پیامدهای آن برای نظامهای سیاسی این ناحیه از جهان را در نظر بگیریم.
البته مرشایمر در آغاز کتاب خود اذعان میکند که از تولد و زندگی در یک کشور لیبرال بسیار خرسند است و انتقاداتش به لیبرالیسم تنها در حوزه سیاست خارجی بوده و اصولاً این انتقادات از آن رو انجام میشود که دولتهای لیبرال با توسل به سیاست خارجی موسوم به هژمونی لیبرال، اصول اساسی لیبرالیسم (حق تعیین سرنوشت ملی و نظام دولت - ملت) را نقض نکنند.
روزنامه سازندگی
نظر شما