فرهنگ امروز/ صدرا صدوقی: غلامرضا اعوانی رئیس انجمن بینالمللی فلسفه اسلامی در مورد تعریف فرهنگ گفت: گاهی فرهنگ را به مجموعه آداب و رسوم تعریف کردهاند که در یک قومی دیده میشوند. گاهی فرهنگ را مجموعه علوم، فنون و معارف و… دانستهاند که باز هم اینها در میان اقوام دارای اختلافاتی هستند و به تبع آن، میان فرهنگهای مختلف اختلافاتی وجود خواهد داشت. خود کلمه «فرهنگ» هم خیلی قابل تأمل است؛ درگذشته البته این کلمه به «فرهنگ» تعبیر نمیشده است. در حقیقت این لفظ از «فرهیختگی» به معنی آموختن و تربیت کردن میآید. انسان فرهیخته و با فرهنگ کسی است که به فضائل مختلفی آراسته شده و کمالات نفسانی قابل توجهی دارد.
وی افزود: در زبانهای دیگر به خصوص در زبان آلمانی از فرهنگ به «فرادهش» تعبیر شده است، یعنی فرهنگ مجموعهای از علوم و فنون و آثاری است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در زبان لاتین هم این امر به «فرادادن» تعبیر شده است. یعنی اینکه انسان یک موجود فرهنگی است که کمالات نفسانی و علوم فنون را از طریق آموزش و پرورش به نسلهای بعدی خود منتقل میکند. در گذشته کلمه «فرهنگ» به معنی امروز آن به کار نمی رفته، بلکه به جای فرهنگ از «ادب» استفاده میکردند که شامل ادب الرب، ادب النفس و ادب الخلق بوده است؛ به این معنی که انسان نسبت به خدا، خود و مردم، آدابی دارد؛ مولانا هم میگوید: از خدا جوئیم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب…
در گذشته کلمه «فرهنگ» به معنی امروز آن به کار نمی رفته، بلکه به جای فرهنگ از «ادب» استفاده میکردند که شامل ادب الرب، ادب النفس و ادب الخلق بوده است؛ به این معنی که انسان نسبت به خدا، خود و مردم، آدابی دارد؛ مولانا هم میگوید: از خدا جوئیم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب
این استاد دانشگاه تصریح کرد: امروز آنچه که در گذشته بوده به فراموشی سپرده شده به خصوص به تکالیف ما در مقابل قادر متعال توجه لازم صورت نمیگیرد. همان طور که اشاره کردم، «ادب النفس» مطرح بوده که شامل تکالیف انسان نسبت به خودش است اینکه باید فضائل اخلاقی را کسب کند و البته ادب نسبت به خلق که در جای خود بسیار مهم است؛ اینها همه باهم در ارتباط هستند و در شکلگیری آنچه امروز بهعنوان «فرهنگ» نامیده میشود، تأثیر قابل توجهی خواهند داشت.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی گفت: در فرهنگ گذشته، ادب درس، ادب اکتسابی و کسبی را هم داریم. امروزه در اروپا به جای فرهنگ، «کولتور» را به کار میبرند که از ریشه لاتینی کولتورا، به معنی پروراندن نفس است. حکمای قدیم در روم باستان که زبان آنها لاتین بوده است، «کولتورا» را به سه معنی به کار می بردهاند که عبارتند از: ۱- «کولتورادئی» یعنی همان ادب الرب و وظایف انسان نسبت به خداوند ۲- «کولتورا انیمی» یا همان ادب النفس و وظایفی که انسان نسبت به خودش برای کسب فضائل اخلاقی دارد و سومین معنی «کولتورا اگری» است که امروز، به «اگری کولتور» تعبیر میشود، به معنی ادبی که انسان نسبت به محیط زیست و دیگران دارد به طور عام! البته اینها از هم جدا نبودهاند و دارای وحدت اند. متأسفانه امروز ادب النفس و ادب الرب در فرهنگها بسیار کم رنگ شدهاند و فرهنگها از جنبه الهی خود فاصله پیدا کردهاند.
وی با بیان اینکه انسان یک موجود اجتماعی است، تصریح کرد: اگر انسانی که به طور انفرادی و بریده از دیگران زندگی کند، به معنای دقیق کلمه نمیتواند انسان باشد، انسان یک موجود مدنی الطبع است و از این رو، وظایف و تکالیفی نسبت به دیگران دارد و در زندگی اجتماعی است که مظاهر فرهنگ نمایان میشوند. مظاهری مثل زبان، شعر، ادبیات، معماری، موسیقی و دیگر جنبههای فرهنگی که مورد توجه اند. همه اینها با زندگی اجتماعی انسان و وظایف و تکالیفی که نسبت به دیگران دارد، ارتباط پیدا میکند.
اعوانی با بیان اینکه در گذشته معنای فرهنگ به معنی عام آن با «حق»، هم ارتباط داشته است، بیان کرد: اینجا به بخش از حدیثی از پیامبر اکرم (ص) اشاره میکنم که نشان دهنده این است که باید در روابط اجتماعی حق، حاکم باشد؛ پیامبر (ص) میفرمایند: «لاهلک علیک حق ولنفسک علیک حق ولعینک علیک حق…» در حقیقت از این «حق» میتوانیم به «عدالت» تعبیر کنیم، اگر این مدل در جامعه پیاده شود، این جامعه دارای عدالت خواهد بود. بنابراین معنی «حق» در پیوندهای اجتماعی که با دیگران داریم؛ در فرهنگهای گذشته و ادیان و حکمتهای الهی و در برخی از نظریات جامعه شناسی، سهم بسیار اساسی داشته است. در این راستا حاکم بر مردم و مردم هم بر حاکم حق دارند. اگر در جامعهای شاهد رعایت این «حق» باشیم، در این جامعه عدالت ظهور خواهد کرد.
حاکم بر مردم و مردم هم بر حاکم حق دارند. اگر در جامعهای شاهد رعایت این «حق» باشیم، در این جامعه عدالت ظهور خواهد کرد
این استاد حکمت اسلامی با تأکید بر اینکه انسان به صورت غریزی یک موجود فرهنگ مدار است، گفت: بنابراین ما چنین تعبیری را برای حیوانات و جمادات به کار نمی بریم. انسان تمام قوتها و استعدادهای الهی را حائز است و یک موجود عجیبی است که به خوبی خود را نشناخته است. در قرآن کریم در آیه «و علم آدم الأسماء کلها….» به خوبی به این نکته اشاره شده است. بنابراین انسان به صورت بالقوه مظهر اسم «الله» است. ما در معانی برخلاف مادیات، تقسیم نداریم. وقتی می گوئیم، زید، تمام معنای انسانی در او به صورت بالقوه هست.
وی اظهار کرد: همچنین، فرهنگ است که استعدادهای نهفته انسان را به فعلیت و کمال میرساند. حال اگر فرهنگ، جنبه دنیوی و سکولار داشته باشد، بی فایده است. در گذشته فرهنگها بیشتر جنبه وحیانی داشتند تا انسان از این طریق و با کسب فضائل و کمالات الهی، به جایگاه بالای فرهنگی دست پیدا کند که حکمای قدیم از آن به سعادت و نه رفاه، تعبیر میکردند. پس اگر فرهنگی بتواند انسان را به گونهای پرورش دهد که به سعادت دنیوی و اخروی برسد، این فرهنگ قابل توجه و عنایت خواهد بود، فرهنگهای امروزی بیشتر بر جنبههای دنیوی تاکید دارند و از جنبههای اخروی غافل هستند.
اعوانی بیان کرد: در گذشته به صورت مشخص بین سعادت دنیوی و اخروی توازن ایجاد کرده بودند که در ادیان به خصوص در دین مبین اسلام از آن با الفاظی چون، نجات، فلاح، فوز یا به اشراق الهی، آزادی و آزادگی و رسیدن انسان به وجود مطلق و فاصله گرفتن از وجود مقید خود، تعبیر شده است. بنابراین اگر بتوانیم فرهنگ عمومی خودمان را با این نگاه هماهنگ کنیم، قطعاً شاهد ارتقای آن خواهیم بود.
وقتی دانشگاه به وجود آمد، به علوم جدید پرداخته شد و عدهای به خارج از ایران رفتند و دانشهای غربی را به ایران آوردند بدون اینکه تقارب درستی بین حکمت اسلامی ایرانی و غربی ایجاد کنند
رئیس هیئت مدیره انجمن حکمت و فلسفه گفت: حدود ۶۰ یا ۷۰ سال است که دارای فرهنگ دانشگاهی هستیم. در قرن گذشته، ما حکمایی بزرگی را در تهران داشتیم که در کنار هم، مکتب حکمی و فلسفی تهران را تشکیل داده بودند و همه اینها شاگردان مختلفی راهم تربیت کرده بودند. در همان ایام در ایران حاج ملاهادی سبزواری را داشتیم که شاگردان او خودشان صاحب مکتبهای مهم حکمی و فلسفی بودهاند یا در اصفهان هم بزرگانی را داشتیم که همه اینها به سهم خودشان مکتب ساز و فرهنگ ساز بودهاند. در کنار همه اینها فقها و ادبا و شعرا و سایرین هم در جنبههای مختلف فرهنگی کشور تأثیر گذار بودهاند، اما وقتی دانشگاه به وجود آمد، به علوم جدید پرداخته شد و عدهای به خارج از ایران رفتند و دانشهای غربی را به ایران آوردند بدون اینکه تقارب درستی بین حکمت اسلامی ایرانی و غربی ایجاد کنند.
وی تأکید کرد: باید به این نکته اشاره کنم که یکی از کارهایی که امروز دانشگاهها در آن کوتاهی کردهاند انتقال صحیح فرهنگ گذشته ما به نسل جدید است؛ البته اقداماتی انجام شده، اما کافی نبوده است. نکته دیگر اینکه بیشتر به علوم فنی توجه داشتیم تا به علوم انسانی؛ در حال حاضر بیشتر تصمیم گیران کشور به خصوص در سیستم آموزش عالی ما تحصیل کرده در رشتههای فنی هستند و نوعاً تخصصی در علوم انسانی ندارند و این ضعف بسیار بزرگی است. اگر فعالان علوم انسانی و الهی در تصمیمگیریها حضور داشته باشند، تأثیرگذاری فرهنگی افزایش پیدا خواهد کرد. نکته سوم هم این است که ارتباط ما با سایر فرهنگها آن چنان که باید رونق ندارد و باید این ارتباط گستردگی بیشتری پیدا کند. گسسته شدن فرهنگ ما با فرهنگ دیگر موجب تضعیف علوم انسانی و تا حدودی فرهنگ عمومی کشور شده است که باید هرچه زودتر برای رفع آن تدابیری اندیشیده شود.
مهر
نظر شما