شناسهٔ خبر: 64682 - سرویس کتاب و نشر
نسخه قابل چاپ

میل چگونه زیست و اندیشید؟

زمانی که با این کتاب روبه‌رو می‌شویم، بعید نیست که این پرسش به ذهن‌مان خطور کند که چرا باید این اثر به‌خصوص را بخوانیم که از قضا مختصر هم هست. اما قبل از این‌که پاسخی برای این پرسش مطرح کنم، باید نکته‌ای در باب اهمیت جان استیوارت میل بگویم.

«جان استیوارت میل»

نویسنده: ویلیام تاماس

مترجم: خشایار دیهیمی

ناشر: نشر نو، چاپ دوم ۱۴۰۰

۱۷۶ صفحه، ۶۸۰۰۰ تومان

****

فرهنگ امروز: زمانی که با این کتاب روبه‌رو می‌شویم، بعید نیست که این پرسش به ذهن‌مان خطور کند که چرا باید این اثر به‌خصوص را بخوانیم که از قضا مختصر هم هست. اما قبل از این‌که پاسخی برای این پرسش مطرح کنم، باید نکته‌ای در باب اهمیت جان استیوارت میل بگویم.

میل متفکری کانونی در سنت لیبرالیسم است. منظور از سنت بخش قدیمی و گذشتۀ جریان لیبرالیسم نیست، بلکه عام‌ترین معنای آن مد نظر است که شامل لیبرالیسم معاصر هم می‌شود. بر این اساس، میل همچنان حضوری زنده، فعال و الهام‌بخش در لیبرالیسم دارد. حتی هستند کسانی که اندیشه‌هایش را مفیدتر و به‌روزتر از لیبرالیست‌های معاصر می‌دانند. برای نمونه، جان گری، فیلسوف سیاسی معاصر و مشهور، دربارۀ میل می‌گوید که هنوز هم بهترین نوع و نسخه از لیبرالیسم را باید در اندیشه‌های او جست. اساساً جان گری دیگر انواع لیبرالیسم را شکست‌خورده تلقی می‌کند و میزان موفقیت هر لیبرالیسم را در میزان نزدیکی‌اش به لیبرالیسم میل می‌داند. برای نمونه، او می‌نویسد: «اندیشۀ میل ربط بسیار بیشتری از نوشته‌های هایک به معضلات جوامع مدرن متأخر دارد. اگر لیبرالیسم در مقام فلسفه‌ای سیاسی، آینده‌ای داشته باشد، بی‌گمان این آینده را باید در سنتی فرهنگی جست که از جان استیوارت میل آغاز می‌شود و تا آیزایا برلین امتداد می‌یابد.» و در ستایش آیزایا برلین به او عنوان «جانشین بزرگ میل» می‌دهد. البته خود برلین نیز آگاهانه به این موضوع پرداخته و، برای نمونه، در مهم‌ترین و مشهورترین کتابش، «چهار مقاله دربارۀ آزادی»، مقالۀ چهارم را به دیدگاه میل در باب آزادی اختصاص می‌دهد که فوق‌العاده خواندنی است.

حتی اگر نه همه، بلکه فقط اندکی، از این ستایش‌ها واقعیت داشته باشد، ارزشش را دارد که اندیشه‌های جان استیوارت میل را جدی بگیریم و جدی بخوانیم و هضم کنیم. چراکه نباید فراموش کنیم که امروزه جوامع و حکومت‌ها یا لیبرال‌اند یا به سوی لیبرالیسم می‌شتابند. از این رو، فهم لیبرالیسم، به‌ویژه لیبرالیسم میل، فهم حال و آیندۀ جوامع و حکومت‌هاست. صد البته دربارۀ میل کتاب‌های زیادی هست که اثر حاضر یکی از مختصرترین آن‌هاست. علی‌رغم این اختصار، اما این کتاب یکی از بهترین‌ها به شمار می‌آید. دلیل این مدعا آن است که بیشتر آن کتاب‌ها مشکلی دارند که این کتاب فاقد آن است. اکثریت قریب به اتفاق کتاب‌هایی که در باب میل نوشته شده‌اند به موضوع آزادی در اندیشه‌های او پرداخته‌اند و دیگر موضوعات را نادیده گرفته‌اند. این درحالی‌ست که میل از یک منظومۀ فکری برخوردار است که موضوع آزادی صرفاً بخشی از آن است. نیم‌نگاهی به عناوین کتاب‌هایش این مطلب را به‌خوبی نشان می‌دهد. صرف‌نظر از کتاب‌های مشهورش که به ابعاد گوناگون مسئلۀ آزادی می‌پردازند، این آثار را مشاهده می‌کنیم: «نظام منطق»، «اصول اقتصاد سیاسی»، «جستارهایی در باب دین»، «جستارهایی در باب اقتصاد و جامعه».

در نتیجه، باید قبول کنیم که نادیده گرفتن این جنبه‌ها نوعی بی‌انصافی در حق اندیشه‌های میل است. این دقیقاً همان کاری است که اغلب کتاب‌ها با اندیشه‌های میل کرده‌اند، حتی کتاب‌های مفصل. اینجاست که ارزش این کتاب مختصر معلوم می‌شود. نویسنده به همۀ ابعاد و همۀ نظریات نظام فکری میل می‌پردازد. از این رو، در این کتاب نه‌فقط نظریات سیاسی و اجتماعی میل را می‌خوانیم، بلکه نظریات او را در باب معرفت‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد و حتی هنر و ادبیات هم می‌بینیم. ولی جامعیت تنها مزیت این کتاب نیست.

جان استیوارت میل متفکری جدی بود و همین امر باعث می‌شد که گاهی اندیشه‌هایش حالت نسبتاً خشکی پیدا کنند. طبیعی است که گزارش رسمی و آکادمیک آن‌ها بیشتر سخت و خشک از آب درآیند. اما در این کتاب از این چیزها خبری نیست و با اثری شیرین و جذاب مواجهیم. نویسنده روشی منحصربه‌فرد را در پیش گرفته است. وی از زندگی‌نامۀ خودنوشت میل استفاده کرده و دو کار کلی را انجام داده است: اولاً سیر مباحث کتاب را متناسب با زندگی میل پیش می‌برد؛ ثانیاً اعترافات میل در خصوص نسب و نسبت‌های فکری‌اش را جدی گرفته و آن‌ها را دنبال می‌کند. میل در خودزندگی‌نامه‌اش به دِین‌هایی اعتراف می‌کند که نسبت به پدرش و دیگران دارد. او منابع فکری و الهام‌بخش خود را نام می‌برد و با این کار میزان ابداع و ابتکار فکری خود را پایین می‌آورد. واضح است که در این صورت، فهم بهتر اندیشه‌هایش در پرتو فهم بهتر منابع فکری‌اش خواهد بود. نتیجۀ تحقیق کتابی شده با چگالی بالا که هر صفحه‌اش مطلب جدی و خواندنی دارد. این را هم بیفزایم که کتاب خالی از نکات انتقادی نیست؛ انتقاد هم به اندیشه‌ها و هم به زندگی، و هر دو نیز جالب و آموزنده. این هم یک نمونه: 

«فهرست کسانی که خانوادۀ میل با آن‌ها قطع ارتباط کرد تقریباً شامل همۀ کسانی می‌شد که میل زمانی دوست‌شان می‌داشت. تربیت و آموزش میل به او نوعی غریزۀ "درخودبستگی" و نوعی شیوۀ سخن گفتن بخشیده بود که او فقط با سال‌ها تلاش توانست آن را به سبکی در نگارش بدل کند که برای عموم خوانندگان قابل فهم باشد. ازدواج او، به‌جای آن‌که دایرۀ نزدیکانش را گسترده‌تر کند، احتمالاً حس انزوای او را بیشتر کرد و نگاه فوق‌العاده روشن‌فکرانه‌اش به زندگی انسانی را مؤکد کرد. زمانی او حس کرده بود که او عقل دارد و دیگران عاطفه و احساس که بی آن عقل کاری از پیش نمی‌برد. حال او هم عقل داشت و هم عاطفه و احساس، و آگاهی بر این امر او را بیش از پیش نسبت به میراثش مغرور می‌کرد و کمتر آمادگی پذیرش تصحیح از بیرون را داشت.»

*دکترای فلسفه

نظر شما