به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:
مریم مشرفالملک در گفتوگو با اشاره به انتشار اثر جدیدش به نام «نشانهشناسی تفسیر عرفانی» توضیح داد: تأثیر عرفان و تصوف بر ادبیات فارسی و به طریق اولی بر فرهنگ و جهانبینی ایرانی انکارناپذیر است. چه عرفان را دوست داشته باشیم و چه نه، برای شناخت فرهنگ ملی ناگزیر از شناخت عرفان و تصوف هستیم. تفسیر عرفانی به عنوان یک نوع (ژانر) ادبی مبنای ادبیات عرفانی فارسی است. همان گونه که در ادبیات فرنگی نیز هرمنوتیک کتاب مقدس تاپیش ازعصر روشنگری سنگ پایه بسیاری از متنهای ادبی بوده است.
وی با تاکید بر اینکه تفسیرهای عرفانی به جا مانده، زبانی بسیار آرکائیک و کهن دارد و طیف متنهایی را دربر میگیرد که سابقه بعضی از آنها به بیش از ۱۲۰۰ سال میرسد، افزود: این کهنگی نشاندهنده اصالت و ریشهدار بودن این متنهاست که
وی با بیان اینکه در کتاب «نشانهشناسی تفسیر عرفانی» طیف وسیعی از این متنها را به روش خوانش دقیق تحلیل کرده، افزود: سعی من کشف این نکته بوده که ساختار متون تفسیری عرفانی از چه نوعی است؟ چه قوانینی بر آن حاکم است و از چه قراردادهایی تبعیت میکند؟ بنابراین در بررسی موضوعی آثار به کمک روشهای نقد ساختاری و نقد هرمنوتیکی کوشیدم تا نشانههای متن را دستهبندی و مرتب کنم و با بررسیهای میان متنی رابطه هر متن را با قراردادهای نوع خودش معلوم کنم و الگویی قابل درک از ساختار این نوع به دست دهم.
مشرفالملک با اشاره به اینکه در این کتاب برای اولین بار از «مکتب تفسیر نیشابوری» بحث شده است، گفت: با توجه به شمار بالای مفسرانی که همگی با نیشابور مرتبط بودهاند در چند سال اخیر محققان غربی تحقیقات وسیعی در حوزه تفسیری نیشابور انجام دادهاند. مکتب نیشابور محدود به رویکرد تفسیری واحدی نیست و طیف گوناگونی از مفسران را در بر میگیرد و ابوالقاسم قشیری، نویسنده تفسیر «لطایف الاشارات» یکی از چهرههای مهم این مکتب به شمار میرود.
نشر هرمس اخیراً کتاب «نشانهشناسی تفسیر عرفانی» را در ۳۶۴ صفحه و با قیمت ۲۸۹ هزار و ۵۰۰ تومان عرضه کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «هر یک از کلمات در سیستم زبان عرفانی هم میتواند در محور افقی چند معنایی (Polysemy) قرار گیرد و هم در محور عمودی تأویل. در حالت اول واژه یا دالّ، واحد «زبان» است، اما در حالت دوم واژه یا دال واحد «گفتار» قرار میگیرد، زیرا در سطح جمله مطرح میشود. در حالت اول واژه نشانهای در دستگاه زبان است ولی در حالت دوم دیگر واژه نقش نشانه را ندارد بلکه این جمله است که مبّدل به یک نشانه میگردد. جمله به خودی خود یک نشانه نیست بلکه خلاقیتّی است که از طریق ترکیب نشانهها به ظهور میرسد و به نوبة خود معنای اصلی کلمه را به ظهور میرساند. به ظهور رسیدن معنای اصلی یا مادر، با توجه به متن صورت میگیرد. یعنی این متن است که میان وجوه مختلف کلمه یکی را برمیگزیند و ساختار عمودی معنی یا روند تأویل را ایجاد میکند. به نظر «ریکور»، اساسیترین شرط خلاقیت در جمله استفاده از خاصیت چندمعنایی کلمات (Polysemy) است. از طریق نشانهشناسیِ نشانه (Semiotics of the sign) میتوان محدودیتهای معنایی کلمه یا دالّ را معلوم کرد. نشانهشناسی نشانه به ما میگوید که وجوه یا Polysemy کلمه چیست و چه گستره و دامنهای دارد. درواقع چهرة سمانتیک کلمه را در سیستم زبان معلوم میکند. ولی تا کلمه در ترکیب نحوی قرار نگیرد و به جمله تبدیل نشود نمیتواند رمزگذاری شود و طبیعتاً رمزگشایی هم نخواهد شد. جمله به نشانه تشخّص میبخشد و میان دال و مدلولهای مختلف آن رابطة خاصّی برقرار میسازد. که بعد معنایی یا سمانتیک نشانه را ایجاد میکند.»
از گذشت قرنها همچنان فروغ و درخشندگی خاص خود را حفظ کردهاند و شایسته است که به عنوان یک نوع خاص مورد بررسی و امعان نظر بیشتر قرار گیرند.
این پژوهشگر با بیان اینکه طیف وسیعی از عارفان ما از قرن چهارم تاکنون در سبک و زبان خود به نوعی متأثر از روش تفسیر عرفانی بودهاند، عنوان کرد: بخش بزرگی از آنچه ما تفسیر عرفانی میدانیم از طریق ابوعبدالرحمن سُلَمی به دست ما رسیده است، در اثری عظیم و منحصر به فرد به نام حقائقالتفسیر که در اصل مجموعه بزرگی است از تفسیرهای چندین عارف بزرگ و مفسّر معروف از جمله تفسیر منسوب به امام جعفر صادق (ع)، ابوالقاسمابنعطا، ابوالقاسم جنید، شبلی، ابوبکر واسطی، سهلبنعبدالله تُستَری، حلّاج و ابوالحسین نوری و عارفان دیگری چون شاه شجاع کرمانی، ابوالحسین فارسی، ابوبکر محمّد رازی یا محمّدبن عبدالله، ابوسعید خرّاز، کتّانی، ابوحفص حدّاد، احمدبن خضرویه، یحیی بن معاذ رازی و دهها تن دیگر ولی بیشتر نقل قولها از آن ابن عطا اَدَمی و ابوبکر واسطی و بعد از این دو، نقل قولهای تستری و خرّاز و جنید است. بعدها ابوالقاسم قشیری و میبدی در قرن ششم در تفسیرهای عرفانی جداگانهای این میراث را کمال بخشیدند. در قرن هفتم روزبهان بقلی در افقهای بسیار باز زبان و اندیشه، این نوع ادبی را برای بیان تجارب شهودی خویش به کار گرفت.
همچنین عبدالرزاق کاشانی در تفسیر عرفانی خود که به نام ابن عربی شهرت یافته بر همین شیوه عمل و آن را به صدرالدین قونوی منتقل کرده و بعد از وی کمال آن را در شاعرانی چون فخرالدین عراقی و اوحدی ناظریم. تفسیرهای عرفانی در زبان مولوی نفوذی غیر قابل انکار دارد و مشرّف در کتاب دیگر خود به نام «مولوی و تفسیر عرفانی» این مطلب را شرح داده است. پیر و لالای مولانا برهان الدین محقق ترمذی خود صاحب تفسیری به روش عرفانی است که فروزانفر آن را تصحیح و چاپ کرده است. در شیوه تفسیری ابن عربی که در کتاب فصوص الحکم و فتوحات مکیه بازتاب دارد نیز اثر پذیری مستقیم از تفسیرهای عرفانی عارفان ایرانی بهوضوح دیده میشود بنابراین طیف وسیعی از عارفان ما از قرن چهارم تاکنون در سبک و زبان خود به نوعی متأثر از روش تفسیر عرفانی بودهاند.
نظر شما