شناسهٔ خبر: 9794 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به فیلم «خسته نباشید»(1)؛

دیالکتیک بی‌تکلف شرق و غرب

خسته نباشید موضوعات و مفاهیمی که در فیلم مطرح می‌شود به پیشبرد روند فیلم کمک نمی‌کند، موضوعات به‌خوبی به سوژه تبدیل نمی‌شوند و خرده‌قصه‌های فیلم فقط به‌صورت مونولوگ یا دیالوگ روایت می‌شوند و کنشی در جریان فیلم ندارند. فیلم به شدت درگیر ارائه‌ی پیام‌هایی است که هرچند ارزشمند هستند، ولی در قالب فیلم به‌درستی جای نمی‌گیرند.

 

فرهنگ امروز/ حسین امیری: فیلم «خسته نباشید» به کارگردانی مشترک افشین هاشمی و محسن قرایی، روایتی از سفر مشترک زوج جهانگرد کانادایی و چند جوان ایرانی در کویر استان کرمان است. سفری که دو گروه غیرهم‌زبان در دل کویر و به دور از تمدن تکنیکی انجام می‌دهند و در طول این سفر دغدغه‌ها و ارزش‌های مشترک و انسانی خود را می‌شناسند و در نهایت به مکاشفه‌ای آفاقی و انفسی پرداخته و به خودآگاهی می‌رسند.

 

چند دقیقه‌ی ابتدایی فیلم معرفی کلی و کلیشه‌ای از شخصیت‌های اصلی فیلم دارد، زوج کانادایی همان‌ گونه که در سینما و تلویزیون ایران شناخته می‌شود و دو جوان ایرانی نیز خیلی عادی معرفی می‌شوند. این معرفی برای پیشبرد قصه کافی است؛ اما در طول قصه همان‌ گونه که شخصیت‌ها به مکاشفه می‌پردازند، بیننده نیز در وجود شخصیت‌های فیلم به مکاشفه می‌پردازد و با عمق شخصیتی آنان بیشتر آشنا می‌شود. ماریا زن حساس و سخت‌گیری است، او فرزندش مارکو را از دست داده است و همسرش را در این اتفاق مقصر می‌داند. رومن فردی سرخوش و اهل خوش‌گذرانی و زمین‌شناس است و برای دیدن «کلوت» که نوعی سازه‌ی کویری است به این سفر آمده است. مرتضی فوق‌ دیپلم زبان انگلیسی دارد و در هتل به‌عنوان مستخدم کار می‌کند او برای اینکه با رومن ارتباط گرفته و زمینه‌ی اقامت در کانادا را فراهم کند با این دو نفر همراه می‌شود و حسین را که فردی کم‌حوصله و پرخاشگر است به‌عنوان راننده با خود همراه می‌کند.

ماریا ابتدا به حسین و مرتضی اعتماد ندارد و تمام آنچه دنیای مدرن درباره‌ی ایران و کشورهای اسلامی القا می‌کند را باور کرده است. او به حسین تهمت تروریست بودن می‌زند و حسین که اصلاً انگلیسی بلد نیست تنها تهمت القاعده‌ای بودن را از کلام ماریا می‌فهمد، گویی بشر شرقی علی‌رغم ناآگاهی به زبان و گفتمان غربی‌های از سوءظن و دشمنی غرب با خودش به‌خوبی آگاه است. ابتدای فیلم رویارویی دنیای جدید با دنیای قدیم است، رومن و ماریا یکی برای دیدن باغی که در کودکی دیده و دیگری به دنبال دیدن کلوت که پدیده‌ای متعلق به دنیای قدیم است راهی ایران شده‌اند و تا وقتی که از شهر جدا نشده و به‌طورکلی از پدیده‌های زندگی مدرن دور نشده‌اند تنش حاصل از تفکر زندگی روزمره آن‌ها را رها نمی‌کند؛ اما وقتی که ماشین قدیمی حسین (راننده‌ی گروه) خراب می‌شود آن‌ها که دیگر هیچ وابستگی‌ای به دنیای مدرن ندارند وارد کشف و شهودی ناخواسته شده و هریک مسیری را برای رسیدن به آرامش در پیش می‌گیرند. رومن که استاد دانشگاه است با پیرمردی مقنی به داخل قنات می‌رود و همانند او راه سیر آفاق را در دل زمین پیش می‌گیرد؛ اما ماریا همراه همان حسین که پیش‌تر به او تهمت تروریست بودن زده بود، راهی روستایی می‌شود و سیر انفس کرده و با مردم سرزمین مادری‌اش که 50 سال پیش آن‌ها را ترک کرده، هم‌کلام می‌شود. صمیمیت و مهربانی خاله‌ی حسین، ماریا را از برج عاج عقل فرو می‌کشد و او را تسلیم عواطفش می‌کند.

 

زبان عشق

مرتضی به معلم روستا علاقه‌مند می‌شود و از هر راهی سعی می‌کند خود را به او نزدیک کند، او از عشق حرف می‌زند، ولی معلم روستا از عقل. رومن با اینکه از فرهنگ دیگری است قبل از همه متوجه احساس مرتضی می‌شود، او چند بار با مرتضی درباره‌ی عاشق شدنش حرف می‌زند، رومن که مرد حسابگری نیست زبان عشق را می‌فهمد، ولی هم‌وطن مرتضی چون حسابگر است آن را نمی‌فهمد. عشق مادری نیز مقوله‌ی دیگری است که نقطه‌ی اشتراک ماریا و خاله‌ی حسین را رقم می‌زند، هر دو با عشق درباره‌ی پسری که از دست داده‌اند حرف می‌زنند بدون اینکه زبان یکدیگر را بفهمند و در حقیقت این عشق مادری است که زبان مشترک همه‌ی انسان‌هاست.

یکی از بهترین سکانس‌های فیلم صحبت‌های پیرمرد مقنی با رومن است، یکی فرد بی‌سواد و دیگری استاد دانشگاه. ابتدای ورود به قنات هریک از دری حرف می‌زنند، ولی وقتی مسیری را به طور مشترک طی می‌کنند هریک به زبان خود از دغدغه‌ها و دردهای مشترک می‌گویند، این بار هرچند از عشق حرف نمی‌زنند، ولی چون رنگ و نژاد خود را کنار می‌گذارند و از انسانیت خود سخن می‌گویند، از پراکندگی به وحدت می‌رسند. در پایان رومن به همان بیماری‌ای (قولنج کمر) دچار می‌شود که مقنی تجربه‌اش را دارد و برای درمانش طبیب سنتی می‌آورند؛ یعنی آدم‌ها نیازهایشان و حوایجشان مشترک است و این حکومت‌ها و مرزبندی‌های دنیای جدید است که تفاوت‌ها را رقم زده است.

کشمکش میان ماریا و همسرش بر سر دو چیز جالب توجه است، اول اینکه رومن پسرشان را مانند خودش ماجراجو بار آورده است و همین باعث کشته شدن وی گردیده، درحالی‌که ماریا فردی محتاط و حسابگر است؛ اما حسابگری بیش از حد باعث شده او از زندگی لذتی نبرد، او در زندگی روزمره‌ی خود غرق شده و هیچ تلاشی برای لذت بردن از زندگی و تجارب جدید نمی‌کند و بدین واسطه ناامید است و امیدی به ادامه‌ی زندگی غیر از انتظار برای مرگ ندارد. درحالی‌که رومن فردی ماجراجو است و رفتار بی‌مهابای او باعث شده است ماریا در سن 55 سالگی تصمیم به جدایی از او بگیرد، این در حالی است که ماریا همچنان او را دوست دارد و بدخلقی‌هایش با او برای آن است که می‌ترسد او را نیز مانند پسرش از دست بدهد، بدین جهت می‌توان گفت یکی از موضوعات اصلی فیلم عشق است، عشق ماریا به همسرش و پسرش. کشمکش دیگر این زوج این است که ماریا هویت خود را انکار می‌کند، درحالی‌که رومن به گذشته‌ی ماریا علاقه‌مند است و تلاش می‌کند تا او را به هویت خود نزدیک کند، ماریا چون از گذشته‌اش بریده و به آینده نیز امیدی ندارد، هنگامی که با یکی از بستگانش به‌صورت تلفنی حرف می‌زند و ارتباطش را با گذشته برقرار می‌کند، شور زندگی در او بیدار می‌شود و بی‌مهابا به دل کویر می‌زند، پس موضوع دیگر فیلم هویت است.

مشکل فیلم نیز همین مفاهیم ارزشمند است، موضوعات و مفاهیمی که در فیلم مطرح می‌شود به پیشبرد روند فیلم کمک نمی‌کند، موضوعات به‌خوبی به سوژه تبدیل نمی‌شوند و خرده‌قصه‌های فیلم فقط به‌صورت مونولوگ یا دیالوگ روایت می‌شوند و کنشی در جریان فیلم ندارند. فیلم به شدت درگیر ارائه‌ی پیام‌هایی است که هرچند ارزشمند هستند، ولی در قالب فیلم به‌درستی جای نمی‌گیرند و این یکی از آفت‌های سفارش‌دهی است. سفارش‌دهندگان حوزه‌ی سینمای ارزشی چون چند صد میلیون برای یک فیلم هزینه می‌کنند، می‌خواهند همه‌ی آرمان‌ها و شعارهای خود را در داخل یک فیلم بگنجانند؛ به طور مثال حرف زدن از شهید و شهادت بسیار ارزشمند است؛ اما چه نیازی هست که در این فیلم که این همه حرف جدی و خوب برای گفتن دارد حتماً از شهدا هم حرف به میان بیاید و این حرفی که زده می‌شود دقیقاً چه هدفی دارد؟ شهیدی که در فیلم مطرح می‌شود چه خاصیتی دارد جز اینکه شهید شده است و مادرش (خاله‌اش) را عزادار کرده است.

مشکل دیگر فیلم همین است که هر چیزی در فیلم مطرح می‌شود فقط در حد کلام است و به‌صورت سینمایی معرفی نمی‌شود، کلوت که نقطه‌ی هدف فیلم است و قرار است گروه برای دیدن آن بروند، چیست؟ ما نمود سینمایی از کلوت نمی‌بینیم از طرف دیگر همواره در فیلم مطرح می‌شود که هوا خیلی گرم است، ولی ما حتی عرقی بر پیشانی یکی از بازیگران نمی‌بینیم یا بادبزنی در دست آن‌ها یا هر حرکتی که نشانه‌ی رنجش آن‌ها از گرما باشد. تکیه‌ی بیش از حد بر دیالوگ و قصه‌گویی کلامی باعث شده است که فیلم اخیر به اثری تلویزیونی تبدیل شود و از جذابیت فیلم کاسته شود.

فیلم «خسته نباشید» داستان به معنای واقعی کلمه ندارد، هرچند عناصر داستانی در فیلم‌های ضد داستان هم وجود دارد؛ اما داستانی که بخواهد مخاطب را با خود همراه کند، ندارد؛ اما مکاشفه‌ای که فیلم به بیننده ارائه می‌دهد جای داستان را می‌گیرد. در فیلم قرار نیست اتفاق ناگواری بیفتد که بیننده نگران رخ دادن آن باشد و دیدن کلوت هم به‌اندازه‌ی کافی انگیزه‌ای برای تماشای ادامه‌ی فیلم محسوب نمی‌شود، تنها تعلیق فیلم، گم شدن رومن است که چند دقیقه بیشتر به طول نمی‌انجامد و بیننده از قبل می‌داند که وی گم نشده است. هیچ‌کدام از خرده‌قصه‌ها نیز به‌اندازه‌ای جان نمی‌گیرد که روند فیلم را تحت تأثیر قرار دهد، نه عاشق شدن مرتضی، نه رابطه‌ی حسین با خاله‌اش و نه تلاش رومن برای دیدن کلوت؛ لذا تنها جذابیت فیلم برخی موقعیت‌هایی هست که ایجاد می‌شود و به‌خوبی پرورانده می‌شود.

با همه‌ی این ضعف‌ها، «خسته نباشید» فیلم بی‌تکلفی است و فیلم‌ساز بدون در اختیار داشتن بازیگران ستاره و در فضایی ساده و پروداکشن، خیلی کم توانسته اثری جذاب را تولید کند که به‌عنوان اثری سفارشی ضمن ارائه‌ی چهره‌ی دوست‌داشتنی از فرهنگ بومی استان کرمان، دغدغه‌ها و مسائل انسان‌های مدرن را در خلوت کویر به تصویر بکشد و با کشاندن شخصیت‌ها به کویر و عریان کردن آن‌ها از پیرایه‌های زندگی شهری، آن‌ها را در محیطی انسانی قرار داده و پیوستگی جان‌ها را در سراسر گیتی به نمایش بگذارد.

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۲-۱۰-۱۷ ۱۱:۳۹محمد 2 1

    این فیلم ایران و ایرانی رو تحقیر می کنه ، از غربی ها چهره ای با سواد و از ایرانی ها افراد عقب مونده رو به نمایش میگذاره در نهایت هم غربی ها از همه فرهنگ ایران قالیچه رو با خودشون می برن 
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۴ ۱۴:۳۴shahrad 0 0

    من تحثیری تو این فیلم ندیدم اتفاقا سبک زندگی ایرانی رو ترویج می کنه 
    
                                

نظر شما