شناسهٔ خبر: 12925 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

رضا داوری اردکانی؛

تاملی در اخلاق مهندسی

بزرگداشت داوری هركس می‌گويد علم و تكنولوژی را مي‌توان به راهی كه اخلاق حكم می‌كند، آورد و آن را در عين حال وسيله رفاه مادی و كمال معنوی قرار داد بايد حسن نيت او را ستود و از او خواست كه خود تا می‌تواند ادای اين وظيفه بزرگ را به عهده بگيرد نه اينكه فرمان بدهد كه ديگران و ديگرانی كه احتمالا خود را عاجز می‌دانند علم و تكنولوژی را منقاد دستورالعمل‌های خاص كنند.

 

فرهنگ امروز/ رضا داوری اردکانی: اخلاق چيست؟ اخلاق به مجموعه‌يي از قواعد عمل اطلاق مي‌شود كه رعايت آنها الزام قانوني ندارد اما حسن شمرده مي‌شود. رعايت ‌نكردنش هم گرچه مستوجب بازخواست و مجازات نيست سرزنش و شايد پشيماني و شرمساري در پي دارد. به عبارت ديگر اخلاق در جايي پديد مي‌آيد كه شر و گناه وجود دارد و بايد ميان خير و شر يكي را برگزيد. با توجه به اين معني اخلاق مقام آزادي فردي و شخصي است و در طرح آن اختيار و آزادي به عنوان اصل پذيرفته شده است. تعريف يا وصف اخلاق را به اعتبار ديگر مي‌توان مجموعه قواعد و دستورالعمل‌هايي دانست كه هم راهنماي عمل است و هم ملاك حكم درباره آن. بي‌آنكه اين حكم رسميت و ضمانت اجرا داشته باشد. در جهان قديم در مورد حرفه‌ها و مشاغل جز در پزشكي دستورالعمل اخلاقي سراغ نداريم و اگر دستورالعملي بوده رعايت آنها غالبا الزام قانوني داشته است. في‌المثل كم‌فروشي و استفاده از مواد و مصالح بد در توليد و صنعت و عرضه‌كردن كالا و خدمت بد و بيجا به ‌جاي خوب و مناسب، خلاف اخلاق است اما مجازاتش صرف عذاب وجدان نيست، بلكه از جهت ديني و قانوني نيز گناه و خلاف و گاهي جرم مستوجب مجازات‌هاي بزرگ تلقي مي‌شود. حتي علم و شغل پزشكي هم كه از قديم قواعد اخلاق داشته است اكنون بسياري از قواعدش در زمره قوانين حقوقي و جزايي درآمده است و اگر پزشك از آنها تخلف كند مورد مواخذه نظام پزشكي يا تعقيب قضايي قرار مي‌گيرد.

در كار مهندسي هم مثل ديگر كارها و مشاغل دستورالعمل‌هايي هست كه اگر به درستي اجرا نشود كارفرما كوتاهي‌كننده را بازخواست مي‌كند و اگر كارفرما و مهندس هر دو با هم قصور يا تقصير كرده باشند (و اين تباني تخلف دوم از دستور اخلاق است) مرجع ديگري هست كه اگر از اين تخلف و تباني خبردار شود بازخواست مي‌كند. پس مهندس يا درست و دقيق كار مي‌كند كه وظيفه شغلي و علمي خود را انجام داده است يا مسامحه‌كار است كه در اين صورت مورد بازخواست قرار مي‌گيرد. تا اينجا دستورالعمل‌هاي اخلاق مهندسي غالبا قواعد حقوقي است. گويي در دنياي علم تكنولوژيك و مهندسي، اخلاق و حقوق به هم مي‌رسند يا چندان به هم نزديكند كه مرز آنها را به آساني نمي‌توان تشخيص داد.

ولي بايد پرسيد پس چرا در زمان ما انديشه اخلاق مهندسي پيش آمده است. آيا اخلاق مهندسي براي اين طرح شده است كه مهندسان تكليف اخلاقي خود را نمي‌دانند و ادا نمي‌كنند. مگر در كار مهندسي بي‌اخلاقي رواج و شيوع پيدا كرده است كه به اخلاق مهندسي بايد متوسل شد. عصر ما عصر بي‌اخلاقي است. اما اين بي‌اخلاقي اختصاص به قلمرو مهندسي ندارد الا اينكه چون عصر بي‌اخلاقي و عصر مهندسي يكي شده است در كار مهندسي هم كه با دقت رياضي صورت مي‌گيرد و بي‌اخلاقي در آن گران‌تر تمام مي‌شود، قهرا كساني نگران بي‌اخلاقي شده‌اند. ولي اين بي‌اخلاقي بي‌اخلاقي مهندسان نيست بلكه بي‌اخلاقي منتشر در هواي جهان و شايد بي‌اخلاقي نظمي است كه مهندسان در درون آن و به پيروي از آن كار مي‌كنند و متاسفانه هواي بي‌اخلاقي در جهان توسعه‌نيافته سنگين‌تر است. اين نظم را با وعظ و اندرز و درس اخلاق نمي‌توان اخلاقي كرد. هرچند كه شايد ميل به اخلاقي‌كردن كار جهان و دعوت مردمان و از جمله مهندسان به اخلاق و رعايت قواعد اخلاقي نشانه زنده‌بودن نيروي اخلاق و اميد به آينده اخلاقي باشد و كسي كه در جست‌وجو و تحقيق است كه بداند اخلاق مهندسي چيست به اين آموزگاران اخلاق احترام مي‌گذارد و اگر اهل فلسفه‌ باشد، سعي مي‌كند كه از اخلاق مهندسي چيزي دريابد و ياد بگيرد.

مشكل اين است كه آيا تكنيك جديد وسيله و ابزاري است كه در هر زمان مي‌توانسته است پديد‌ آيد و همه هميشه مي‌توانسته‌اند و مي‌توانند آن را هرطور كه بخواهند براي رسيدن به هر مقصودي به كار برند. مفيد و موثر بودن تكنولوژي در زندگي جاي چون و چرا ندارد. در اين هم كه تكنيك‌هاي قديم ابزاري براي رسيدن به مقاصد معين بوده‌اند و تكنولوژي جديد نيز كاربرد دارد چون و چرا نمي‌كنيم. اما تكنيك جديد صرفا وسيله‌يي در اختيار ما نيست بلكه زندگي ما به آن بسته شده و با آن نظم يافته است. خور و خواب و نشست و برخاست و كار و تفريح و مدرسه و اداره و دانشگاه و بازار و معاملات و مناسبات زمان ما با تكنيك ميزان مي‌شود و ما تا زماني كه جهان‌مان دگرگون نشود نه مي‌خواهيم و نه مي‌توانيم اين بستگي را تغيير دهيم. اين گفته كه تكنيك وسيله است و نبايد در راه ويراني و تباهي به كار رود و از آن بايد براي خير و صلاح ديگران استفاده كرد سخن خوب آرام‌بخشي است اما به سخن آرام‌بخش دل نبايد خوش كرد زيرا وقتي بيماري ناشناخته باشد پناه بردن به داروي آرامبخش شايد خطرناك باشد زيرا خطر را مي‌پوشاند. به نظر مي‌رسد كه ما گاهي نه صرفا در سياست بلكه در نظر نيز مسائل بزرگ و كوچك را با هم خلط مي‌كنيم و بزرگ را كوچك و كوچك را بزرگ مي‌انگاريم.

در همه كار و به طريق اولي در كار دانش و تكنيك اصل بايد اين باشد كه مسائل در جاي خود قرار گيرد و معلوم باشد كه در هر زمان چه كارهايي مقدم است. نخستين درس اخلاق در قلمرو علم و تكنولوژي و سياست بايد اين باشد كه اصحاب علم و فناوري ناتواني‌ها و توانايي‌هاي خود را بشناسند و با امكان‌هاي زمان و جهاني كه در آن به سر مي‌برند، آشنا باشند. مشكل را سهل نينگارند و محال و ممكن را با هم اشتباه نكنند. اختيار و آزادي آدمي نيز بستگي به اين آگاهي‌ها و خودآگاهي‌ها دارد. كساني كه به اخلاق مهندسي مي‌انديشند قاعدتا بايد به خودآگاهي در جهان تكنيك رسيده باشند و نسبت خود و مردم زمان خود را با تكنيك بدانند. طرح اخلاق مهندسي با درك اين نسبت ممكن مي‌شود. آيا ما به اين نسبت تاكنون انديشيده‌ايم؟ درست است كه اخلاق در زمره مشهورات و مسلمات است و معمولا درباره عمل اخلاقي فكر و حكم نمي‌كنند اما بناي اخلاق را بر اساس مشهورات نمي‌توان قرار داد.

اخلاق مهندسي هم ابتدا و پيش از آنكه تدوين تفصيلي پيدا كند و قواعد مسلم و مشهور داشته باشد بايد بر مباني و اصولي تاسيس شود و سپس احكام آن تدوين يابد و مقبوليت پيدا كند. ما به كم مشهور پذيرفته‌ايم كه تكنيك وسيله و ابزار است اما درباره اين حكم كمتر فكر كرده‌ايم و از اين حيث قابل ملامت هم نيستيم زيرا اولا اشياي تكنيك را به كار مي‌بريم و مصرف مي‌كنيم. ثانيا اگر تكنولوژي را وسيله ندانيم بايد آن را بيرون از قدرت و اختيار خود بدانيم و اين براي بشري كه خود را نه مظهر قدرت بلكه موضوع علم و عمل و عين قدرت مي‌داند حكمي نامطلوب و شايد غيرقابل تحمل باشد. ولي هر حكم نامطلوبي نادرست نيست. درست است كه ما مي‌خواهيم تكنولوژي و هر چيز ديگر را در اختيار داشته باشيم اما به صرف خواستن، تكنولوژي در اختيار و در يد قدرت ما قرار نمي‌گيرد.

تكنولوژي جديد كاربرد دارد اما در جهان ما چنان نيست كه اشياي تكنيك درست مثل وسايل دنياي قديم و قبل از تجدد، همه براي كاربرد معين و رفع نياز خاص پديد آمده باشد. جهان تكنيك جديد از نظم و قانوني مستقل از روانشناسي ما پيروي مي‌كند كه خوب است ما نيز آن نظم و قانون را كه با نظم حرفه‌يي دنياي قديم به كلي تفاوت دارد، بشناسيم. شايد كنار آمدن با سير تكنيك و دمسازي با روح آن مقدمه‌يي باشد براي اينكه تكنيك هم اندكي حرف و سخن و اندرز و خواهش ما را بشنود. خلاصه بگويم تكنيك صرف وسيله نيست و گاهي چرخ آن بر وفق آرزو و مصلحت ما نمي‌چرخد. بايد قانون اين گردش را شناخت و با آن از در گفت‌وگو درآمد. در اين صورت شايد بتوان طرح اخلاق مهندسي را درانداخت. به عبارت ديگر فهم معني اخلاق مهندسي بايد مسبوق به تفكر تكنيك و درك ذات آن باشد.

در سال‌هاي جنگ دوم جهاني فيزيكدانان در امريكا و اروپا (مخصوصا آلمان) در انديشه ساختن بمب‌ اتمي بودند و چنان كه هايزنبرگ حكايت مي‌كند آن را وسيله‌يي براي پايان‌دادن به جنگ مي‌دانستند. در آن سوي اقيانوس اطلس دانشمنداني كه به روزولت نامه نوشتند و خبر امكان تهيه سلاحي را به او دادند كه با آن مي‌توان تكليف جنگ را يكسره كرد، پس از هيروشيما پريشان و پشيمان شدند. كشف علمي و حتي اختراع و ساختن وسايل تكنيك به اقتضاي پيشرفت پژوهش صورت مي‌گيرد. مسائل علم را دانشمندان جعل نمي‌كنند بلكه آن را مي‌يابند و اگر يافتند از كنار آن نمي‌توانند رد شوند. به قول هايزنبرگ اگر اينشتين نظريه نسبيت را كشف نكرده بود شايد شخص ديگري و احتمالا پوانكاره يا لورنتس دير يا زود آن را كشف مي‌كردند. «اگر هان شكافت اورانيوم را كشف نكرده بود شايد فرمن يا ژوليو چند سالي بعد به آن دست مي‌يافتند. شخص پيشرو جز انجام‌دادن وظيفه‌يي كه به عهده دارد كاري نمي‌كند...» او همچنين از قول كارل فريدريش آورده است كه «گالواني و ولتا كوچك‌ترين تصوري از تحولات بعدي مهندسي برق نداشتند و نمي‌توان از بابت استفاده‌هاي درست يا نادرستي كه از تحولات بعدي شده است ايشان را مسوول دانست». معهذا اين سودا يا انديشه كه علم را مي‌توان به راهي برد كه يكسره در خدمت تامين صلاح و مصالح آدمي باشد نه فقط وجود دارد بلكه چون خوشايند طبع ما است به آساني آن را مي‌پذيريم هرچند كه حتي يك مورد را نتوانيم نشان دهيم كه عاملي از خارج مسير علم را تغيير داده باشد.

در اين باب اختلاف و بحث به جايي نمي‌رسد. هركس مي‌گويد علم و تكنولوژي را مي‌توان به راهي كه اخلاق حكم مي‌كند، آورد و آن را در عين حال وسيله رفاه مادي و كمال معنوي قرار داد بايد حسن نيت او را ستود و از او خواست كه خود تا مي‌تواند اداي اين وظيفه بزرگ را به عهده بگيرد نه اينكه فرمان بدهد كه ديگران و ديگراني كه احتمالا خود را عاجز مي‌دانند علم و تكنولوژي را منقاد دستورالعمل‌هاي خاص كنند. علمي كه طبيعت را تصرف مي‌كند هم ويرانگر است، هم سازنده. اين تمنا كه علم و تكنولوژي صرفا صلاح‌انديش و آبادگر باشد تمناي خوبي است (و بازمانده سوداي بهشت زميني قرن هيجدهم اروپاست) اما محال به نظر مي‌رسد. معهذا از اخلاق مهندسي نبايد روگرداند. اگر اين اخلاق بتواند پيشرفت‌هاي علم و تكنولوژي را از چشم‌انداز آينده و در نسبتي كه با حوادث و پيشامدهاي ديگر پيدا مي‌كند در نظر آورد حداقل پيوندي ميان اخلاق و علم پديد مي‌آورد. اكنون اگر از ما بپرسند كه آيا به درستي مي‌دانيم كه چه مي‌خواهيم بشويم و در چه عالمي دوست داريم زندگي كنيم شايد پاسخي روشن نداشته باشيم. يكي از موجه‌ترين پاسخ‌ها همان است كه آن اقتصاددان آلمان در نوشته‌يي به نام كوچك زيباست عنوان كرد كوچك زيباست. اما چرا كسي به سخن او گوش نكرد و به سوي زيباي كوچك يا كوچك زيبا نرفت. آيا همه اينها نشان آن نيست كه تكنيك نه اينكه از نصيحت خوشش نيايد اصلا گوش نصيحت‌ نيوش ندارد. پس بهتر است آدمي به خود بازگردد و به فكر خويش باشد و به جايگاه و آينده خود در نسبت با تكنيك فكر كند و توقع نداشته باشد كه جهان به ميل و تمناي او سر فرودآورد اگر در شرايط كنوني آموزگاران اخلاق مهندسي نمي‌توانند تصويري از گردش چرخ جهاني طراحي كنند و به همكاران‌شان بياموزند كه در مواقع خاص چگونه به نتايج و آثار خوب و بد كارهايشان را پيش‌بيني كنند و در مورد آنها تصميم بگيرند بايد آموزش‌هاي خود را كمال ببخشند.

آموختن مشهورات اخلاق خوب است اما كار جهان با آن به صلاح نمي‌آيد. اخلاق مهندسي در قدم اول بايد بتواند خوي تواضع در مخاطبانش پديد آورد يا اگر اين خوي وجود دارد آن را راسخ‌تر كند. اخلاق مهندسي بايد مهندسان را متذكر سازد كه در عالم كنوني كارشان، دگرگون‌ساز نظم زندگي است و اين گاهي مفيد و سازنده است و گاهي مضر و ويرانگر. پس خوب است كه ملتفت آثار و نتايج كار خود باشند. همين تذكر و خودآگاهي جان را صفا مي‌دهد و حتي در بهبود كار علمي- تكنيكي اثر مي‌گذارد آدمي بسيار خودبين و مغرور شده است. اخلاق بايد بتواند اين خودبيني و خودرايي را كه با جان آدمي درآميخته است درمان كند. آيا اخلاق مهندسي مي‌تواند پادزهر بلاي جانفرساي خودبيني و غرور باشد.


(اين يادداشت بخشي از يادداشت‌هاي سخنراني در كنفرانس آموزش مهندسي در دانشگاه صنعتي شريف است)

منبع: اعتماد

نظرات مخاطبان 0 3

  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۱ ۰۰:۳۰افسون 6 5

    ایشان هم که شعار می فرمایند. مگر می شود بر پایه ی اخلاق فردی که همان مورال است انتظار بهبود داشت. آن چه نیاز داریم اخلاق عقلانی و جمعی است، یعنی اتیک که پشتوانه اش قانون است و نه به امید دل پاک معتقدان دل خوش کنیم. اشکال در این است که ایشان هم در تمایز این مسائل پند می دهند و نه دانش. 
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۱ ۱۲:۴۹ 7 3

    آقای داوری اردکانی اوج انحطاط یک کارمند دانشکده فلسفه است، سخنان ایشان بیش از اینکه شباهت به فلسفه داشته باشد به سخنان کلی و مبهم و گاهی ساده و پیش پا افتاده محدود میشود، یک سخن مشخص و به درد به خورد از ایشان نخوانده ام و نشنیده ام و با این حال در عجبم که چه قدر تریبون پیدا میکند
                                
  • ۱۳۹۲-۱۲-۱۱ ۲۰:۰۲محمود 6 3

    بله بنده هم معتقدم ایشان نصیحت می کنند و مباحث را کلی ارائه می کنند. نمی دانم این بحث ها چه ربطی به فلسفه دارد. ایشان در کتابهاشان هم از ارجاع دهی می پرهیزند این هم شاید نمودی از عقل کل گرایی باشد که ما در این با آن درگیریم. بهتر است کسی از خود بپرسد چرا ما نقد نداریم.
                                

نظر شما