شناسهٔ خبر: 25017 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت شفیعی کدکنی از پیشگویی رها کردن طلبگی و رفتن به دانشگاه

یک‌ روز که‌ دیوان‌ منوچهری‌ را از منزل‌ آورده‌ بودم‌ تا به‌ یکی‌ از دوستان‌ امانت‌ دهم‌، شاید به‌ سیدعبدالحسین‌ رضائی‌ نیشابوری‌، اصغر آقای‌ اصغرزاده‌ گفت‌: این‌ قدر که‌ تو داری‌ به‌ طرف‌ منوچهری‌ می‌روی‌، می‌بینم‌ که‌ طلبگی‌ را رها کنی‌ و بروی‌ دکتر در ادبیات‌ شوی‌ و تز دکتری‌ات‌ را درباره‌ منوچهری‌ بنویسی‌، و این‌ از کرامات‌ او بود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمدرضا شفیعی کدکنی در بخشی از مطلب خود که با عنوان «مشهد و کتابفروشی‌های پنجاه سال پیش» در پایگاه اینترنتی مجله بخارا منتشر شده، در توصیف یکی از کتابفروشی‌های آن زمان ‌با نام «دیانت» که متعلق به مرحوم‌ «میرزا حسین‌« بود آورده:
                                                    
کتابفروشی‌ مرحوم‌ «میرزا حسین‌« شاید به‌ نامِ دیانت‌ که‌ بعدها توسط‌ پسرش‌ اداره‌ می‌شد سال‌ها و سال‌ها پاتوق‌ اهل‌ فضل‌ بود. جز استاد خراسانی‌ از کسانی‌ که‌ به‌ آنجا رفت‌ و آمد داشتند مرحوم‌ استاد کاظم‌ شانچی‌ و مرحوم‌ استاد جعفر جورابچی‌ (زاهدی‌ دوره‌ بعد) و مرحوم‌ حاج‌ سیدعلی‌ اصغر اصغرزاده‌ که‌ خود کتابشناس‌ و دارای‌ مجموعه‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ نسخه‌ خطی‌ بود و با من‌ در درس‌ کفایه‌ و خارج‌ اصول‌ مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ هاشم‌ قزوینی‌ هم‌درس‌ بود.
 
یک‌ روز که‌  دیوان‌ منوچهری‌  را از منزل‌ آورده‌ بودم‌ تا به‌ یکی‌ از دوستان‌ امانت‌ دهم‌، شاید به‌ سیدعبدالحسین‌ رضائی‌ نیشابوری‌، اصغر آقای‌ اصغرزاده‌ گفت‌: این‌ قدر که‌ تو داری‌ به‌ طرف‌ منوچهری‌ می‌روی‌، می‌بینم‌ که‌ طلبگی‌ را رها کنی‌ و بروی‌ دکتر در ادبیات‌ شوی‌ و تز دکتری‌ات‌ را درباره‌ منوچهری‌ بنویسی‌، و این‌ از کرامات‌ او بود. عملاً بخش‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ از رساله‌ دکتری‌ من‌ در باب‌ منوچهری‌ بود.
 
در آن‌ زمان‌ که‌ او این‌ سخن‌ را به‌ من‌ گفت‌ هرگز از خاطرم‌ خطور نمی‌کرد که‌ طلبگی‌ را رها کنم‌ و به‌ دانشگاه‌ بروم‌ و دکتر در ادبیات‌ شوم‌ و منوچهری‌ موضوع‌ بخشی‌ از رساله‌ دکتری‌ من‌ باشد. چنین‌ اندیشه‌ای‌، در آن‌ روزگار، همان‌ قدر دور از من‌ بود که‌ زُنّار بستن‌ برای‌ شیخِ صنعان‌. بگذریم‌، با آن‌ صفای‌ خاطری‌ که‌ او داشت‌ این‌ گونه‌ کرامتها ازو بعید نبود.
 
متن کامل این مطلب را (اینجــــــا) بخوانید.
 

نظر شما