به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، نشست بازخوانی فرهنگ و اندیشه مدرن و بررسی تألیفات شهریار زرشناس، چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت، با حضور نویسنده اثر، در سرای اهل قلم بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد. در این نشست شهریار زرشناس درخصوص دو کتاب «صادق چوبک کیست؟» و «درباره عصر روشنگری و جهان بینی آن» که به تازگی از مجموعه «بازخوانی فرهنگ و اندیشه مدرن» منتشر شده است، سخن گفت.
زرشناس در ابتدا درخصوص چگونگی شکلگیری ایده این مجموعه کتابها توضیح داد و گفت: ایده گردآوری این مجموعه زمانی در ذهن من شکل گرفت که احساس کردم، مظاهر مدرن، ادبیات مدرن، سبک زندگی مدرن و اقتصاد مدرن ظهور پیدا کرده و بر زندگی امروزی غلبه پیدا کرده است و مراتبی از مدرنیته را تحت عنوان شبهمدرنیته پدید آورده که درتمام لحظات زندگی که با آن در تعامل هستیم وجود دارد و هویت ملتها را تهدید کرده است بنابراین ضرورت دارد که ایدهها و آراء این دوره را بشناسیم و بدانیم مدرنیته چیست و چه شئونی دارد تا بتوانیم درباره آن درست حرف بزنیم و فکر کنیم.
وی ادامه داد: اگر قرار باشد انسان امروز با این ایدهها تعامل داشته باشد باید یک نوع آگاهی برخاسته از حقیقت و شناخت داشته باشد و از همین جا بود که ایده نوشتن این کتاب ها به ذهنم رسید و به فکر افتادم این موضوعات را در قالب دفترهای کوچک و کم حجم مطرح کنم و به مجموعهای از مفاهیم و مقولات بپردازم و درباره شخصیتهایی که آراء و افکارشان در شکلگیری اندیشههای مدرن نقش داشته است بنویسم.
زرشناس با اشاره به ویژگی های این آثار گفت: مبنای تألیف من در این کتابها این بود که اولاً براساس ذکر اسلامی که برخاسته از فکر اسلامی است باشد، دوماً برخاسته از وحی اسلامی و معتقد به آرمانهای انقلاب اسلامی باشد و در پایان هم انتقادی باشد. همچنین سعی کردم رویکرد خنثی و منفعلانه نداشته باشم، کاری که متأسفانه امروزه بسیاری از ناشران انجام می دهند و به ترویج مقلدانه و غیرانتقادی آراء و افکار افراد مختلف میپردازند ولی رویکرد ما در این آثار یک رویکرد همراه با آگاهی انتقادی است.
نویسنده درباره دموکراسی ادامه داد: در تاریخ غرب برای عصر روشنگری ارزش و اهمیت زیادی قائل شدهاند، دوره ای که از سال ۱۶۸۸ آغاز میشود و تا سال ۱۸۰۰ ادامه پیدا می کند. دورهای که بزرگترین انقلابها در آن دوره رخ داده و پایه و اساس اندیشه مدرن شکل گرفته است. در همین دوران گروه فکری پدید میآیند که به دلیل ظهورشان در این عصر به آنها روشنفکر میگویند. از ویژگی های این عصر می توان به خودبنیادانگاری، انکار ولایت الهی و اصالت نفسانیت اشاره کرد.
وی افزود: برجستهترین متفکران این دوره افتخارشان این بود که از دین فاصله گرفتند و به همین خاطر و مطابق با دین ما عصر روشنگری برای ما عین ظلمت و تاریکی است. مثلاً ولتر یکی از همین کسانیاست که خودش را دائیست می دانست و در این بین روسو نسبت به بقیه چهره ها کمی دیندارتر بود. برهمین اساس عصر روشنگری بر اساس موازین ما عصر القای کفر است، در حالی که می خواهد به ما تلقین کند که این گونه نیست و این عصر، عصر روشنگری است.
زرشناس در ادامه این نشست از اصطلاح «کور تاریخی» که در کتابش آورده صحبت کرد و گفت: تاریخ غرب مقاطعی دارد که بنده هرکدام از این مقاطع را کور نامیدم. علت استفاده از این اصطلاح هم این بود که فکرکردم تا کی باید از اصطلاحات غربی استفاده کنیم و چه اشکالی دارد که کمی هم از اصطلاحات حکمت اسلامی استفاده کنیم. به همین خاطر «کور» را استفاده کردم که زیرمجموعه «دور» است. در واقع هردوره ای تقسیمبندیهای خاصی دارد که به آن کور میگویند به عبارتی «کور» عنوان فرعی «دور» است. دوران پست مدرن، رنسانس، روشنگری و... این ها همگی از مقاطع زمانی عالم غرب هستند.
مولف «مبانی نظری غرب مدرن» با اشاره به اینکه روشنفکران عصرروشنگری خود به شکست وعدههای این دوران آگاه اند تأکیدکرد: از شوپنهاور و نیچه به بعد متفکران عصر مدرن متوجه شدند که وعده هایی که به آنها در خصوص عصر روشنگری داده شده بود، وعده های توخالی است و واقعیت ندارد. این ناامیدی و شکست ادامه پیداکرد تا به مکتب فرانکفورتی ها هم رسید که در اکثر آثارشان هم این شکست احساس میشود. در واقع آنها فهمیدند روشنگری تزی بوده است ضد و علیه خودش.
نویسنده «درباره عصر روشنگری و جهان بینی آن» ادامه داد: در آثار ادبی چارلز دیکنز، بالزاک و امیل زولا هم این شکست و ناامیدی مشهود است. آنجا که در کتاب هایشان از لیبرالیزم، استثمار و... مینویسند معلوم است که خودشان هم به این موضوع آگاه اند. نتیجه این عصر هم در سال ۱۸۵۰ کار روزانه ۱۶ ساعت در روز، دو جنگ جهانی بزرگ، فقر و امثال این بدبختی ها بود.
زرشناس در ادامه به کتاب «صادق چوبک کیست؟» که اخیراً توسط انتشارات سروش منتشر شده است پرداخت و گفت: از زمانی که زبان فارسی شکل میگیرد یعنی قرن سوم هجری تا سال ۴۱۸ هجری یعنی زمان فردوسی، نظامی، عطار و مولوی شاهد یک نوع ادبیات حکیمانه همراه با مضامین معنوی هستیم و حتی در اشعار عاشقانه این شاعران هم روایت های معنوی از عشق میبینیم، اما از سال ۱۲۱۲ هجری قمری به بعد که مورد هجوم سایر فرهنگ ها بخصوص فرهنگ غربی قرار میگیریم آرایی رشد و نفوذ می کند که از دل آن ها افرادی چون میرزاصالح شیرازی، میرزاحسینخان ایلچی و افرادی از این قبیل پدید می آیند. از این دوره به بعد برخلاف وجه حکیمانه و اخلاقی که تا پیش از این در ادبیات ایران حاکم بود، ادبیات به سمت ترویج اندیشههای مدرن و ترویج سبک زندگی مدرن میرود.
وی ادامه داد: این جریان ادبیات شبه مدرنیته هم در داستان و هم در شعر ادامه پیدا می کند تا به افرادی چون جمالزاده، صادق هدایت و صادق چوبک می رسد. وظیفه این جریان ادبی بسط و ترویج تجدد و شبه مدرنیته برای ادبیات ایران بود. درونمایه اصلی آن هم گریز از معنویت و اخلاقستیزی است. به عنوان مثال بحث «فحشاء» یکی از مباحثی است که خیلی از آنها به این موضوع پرداختند. عقیدهشان هم این است که وظیفه ادبیات، توصیف واقعیت است و چون واقعیت، زشتی هم دارد، باید به آن پرداخت، ولی مسئله این است که آن ها در این باتلاق زشتی میمانند و مخاطب را هم به این باتلاق دعوت می کنند.
زرشناس افزود: بنده چون فکر کردم درباره افراد دیگری مثل صاق هدایت، جمالزاده و.. آثار بسیاری نوشته شده است سراغ چوبک رفتم. در آثار چوبک به موازات مسائل ضددینی و ضداخلاقی، مسائل جنسی هم مطرح است و متأسفانه به بدترین شکل ممکن هم مطرح میشود تا جایی که حتی بالزاک هم در رمان «زن ۳۰ ساله» خود که درباره ارتباط یک زن با مرد غریبه است، مسائل جنسی را این گونه با جزئیات مطرح نمی کند. علاوه براین چوبک فقط بدبختی و نکبتزدگیها را توصیف می کند ولی درباره روشنفکری و حقیقت آن چیزی نگفته است در واقع چوبک واقعیت منحط را حقیقت مطلق تلقی کرده است.
نویسنده «چشماندازی از ادبیات معاصر ایران» در پایان اضافه کرد: در بسیاری از آثار رئالیستهای ادبی قرن ۱۹ و ۲۰ وقتی یک موضوع زشت توصیف میشود، علت آن هم مطرح می شود ولی در آثار چوبک هیچ دلیلی برای توصیف آنهمه زشتی نمیبینیم. در واقع چوبک مخاطب را در باتلاق زشتی رها می کند. در این گونه آثار مخاطب بانوعی تحمیق مواجه میشود به همین دلیل شاید بتوان گفت جوهر اصلی شبه مدرنیته تحمیق است. تحمیق انگیزه های بیداری، جرات و حرکت را میگیرد.
نظر شما