به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ «-لینمارا عشق و آرزو» کتابی سرشار از عشق های عجیب و دوست داشتنی است. که نویسنده در ان به نگاه ساکنین انگلستان درباره ی جنگ جهانی دوم نیز می پردازد. ماجرای این کتاب بدین شرح است؛ نیکول که با مادر مهاجر روسش در آمریکا زندگی میکند و در مدرسهای مذهبی درس می خواند در آستانهی شانزده سالگی پی به راز زندگی مادرش و به دنبال آن زندگی خودش میبرد که تمام جهانش را دگرگون میکند. نیکول که تنها بازمانده یک خانواده ثروتمند انگلیسی است به وسیله وکیل خانواده از ثروت بسیار زیادش مطلع میشود، اما شرط بهدست آوردن این ثروت جدایی نیکول از مادرش آنا است . آنا نیکول را رها میکند، و نیکول به انگلستان می رود و به جمع اشرافی انگلستان جایی که روزگاری مادرش هم در آنجا داستانی عاشقانه داشت وارد میشود و ماجراهایی جذاب و عاشقانه و خواندی شکل میگیرد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«تنبلی!ناگهان این لفظ برای نیکول مفهومی خوش و دل انگیز یافت. احساس کرد می کوشد از سرعت گذشت روزها ، و حتی ساعت ها بکاهد. می خواست این تکه از زمان را نگه دارد. در عین حال که از نغمات بامدادی پرندگان حسن استقبال می کرد و صرفا برای این که از نغماتشان لذت ببرئ صبح زود بیدار می شد از پدیدارشدن ته رنگ صورتی بر افق مغرب که منادی آغازشفق دیرپای بهاری بود نفرت داشت. برای نخستین بار احساس کرد انگار به درک مفهوم سرزمین انگلستان آغاز کرده و در می یابد که انگلستان چیست....
آن شب همه آمده بودند. نیکول انگار همه ی فصل را در پیش چشم می دید. ماه سپتامبر بود و بیشتر مردم به شهر باز آمده بودند، پس از فاصله ای کوتاه که ماه اوت بار اورده بود، این بزرگترین مهمانی بود و همه با شور و رغبت امده بودند چون می دانستند آیریس گاوینگ مهمانی های مفصل می دهد و به علت این که می خواستند این دختر آمریکایی فوق العاده را که معلوم نبود از کجا پیدایش شده بود و همه ی افکار و نظریات مربوط به حرکات دختران دم بخت را یکباره مغلوب کرده بود؛ یکبا دیگر ببینند....»
ابراهیم یونسی،نویسنده و مترجم و مورخ و نخستین استاندار کردستان در بعد از انقلاب سال ۱۳۰۵ در شهر بانه متولد شد. یونسی از اعضای گروهی بود که در سال ۱۳۳۳ بعد از دولت دکتر مصدق به عنوان افسر نظامی دستگیر و پس از کش و قوسهای فراوان، هشت سال از عمرش را در زندان رژیم پهلوی سپری کرد.
وی پس از چنین سال تحمل سختی و زندان با واسطه دوستش، دکتر روح الله عباسی، در مدرسه عالی اقتصاد اسم نویسی کرد و از همان مدرسه لیسانس اقتصاد را اخذ و دکترای همین رشته را هم در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد. او ترجمه و کار داستاننویسی را از همان روزهایی که در زندان بود، آغاز کرد.و پس از آزادیاش در سال ۱۳۴۱ «هنر داستاننویسی» را که در این ایام تالیف کرده بود، منتشر کرد.
گفتنی است کتاب «لینمارا عشق و آرزو» را انتشارات نگاه چاپ کرده و به بازار کتاب فرستاده است.
نظر شما