به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ ۱۲ شهریور، روز شهادت شهید رئیس علی دلواری به عنوان روز مبارزه با استعمار انگلیس نامگذاری شده است، استعمار پیری که در تاریخ معاصر ایران و تاکنون رد پای اقدامات ضد ملی و ضد ایرانی و ضد دینی آن دیده می شود. به همین مناسبت در گفت و گویی با دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر به بررسی جریان مبارزه با استعمار در ایران پرداخته ایم که در ادامه از نظرتان می گذرد؛
* به عنوان اولین سوال مبارزه با استعمار در تاریخ معاصر ایران چطور بوده است؟
نقش استعمار و کشورهای استعمارگر در تاریخ معاصر ایران و بررسی آن از اهمیت فراوانی برخوردار است. البته در داخل کشور هم مشاهده می کنیم که روشنفکران به طور خواسته یا ناخواسته به عنوان توجیه کننده و مروج جرکت های استعماری و استعمارگرها اقدام می کرده اند.
نقطه مقابل این جریان بدنه اصلی جامعه ایرانی و جریان دینی است که در مقابل نفوذ استعمار ایستاد. از زمانی که نفوذ استعمار در ایران پیدا شد شاهد درگیری این بدنه اجتماعی و گروه مرجع این بدنه اجتماعی (مراجع نجف و مجتهدین محلی) با استعمار هستیم. از آنجا که ایران یک سرزمین اسلامی و پایگاه تشیع بود به طور مشخص برای مرجعیت و روحانیت شیعه صیانت از ایران اهمیت اساسی و کلیدی داشت.
* باتوجه به وجود استبداد در ایران و نفوذ استعمار ترتیب مبارزه برای این جریان چطور بوده است؟
جریان دینی در مبارزه تقدم و تاخری قائل بودند، مبارزه با استعمار همیشه برای مرجعیت شیعه و مردم ایران بر مبارزه با استبداد اولویت داشته است. مردم ایران همواره در طول تاریخ حالت مهاجم ستیز داشته اند، البته عده ای سعی کرده اند ایرانی ها را بیگانه ستیز نشان دهند اما واقعاً این طور نیست بلکه با بیگانه ای که تهاجم کنند ستیزه دارند.
از ابتدا ما شاهد مبارزه این جریان با استعمار در همه زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستیم و این جریان بود که می خواست ایران را به سمت خودکفایی و استقلال پیش ببرد. مرحوم رئیس علی دلواری بخشی از این استعداد مردمی است که در مقابل استعمار قیام کرد.
* به غیر از رئیس علی دلواری که نمونه مبارزه با استعمار به صورت نظامی است، نمونه های مبارزه با استعمار در زمینه های اقتصادی و اجتماعی چه مورادی بوده است؟
نمونه های مختلفی از مبارزه جریان دینی با استعمار در زمینه های مختلف وجود دارد. قرارداد رویتر که بسته می شود جریان دینی با آن مقابله کرده و آن را ناکام می گذارد، فراموشخانه که تاسیس می شود، امتیاز تنباکو که واگذار می شود، در مشروطه و... این جریان دینی است که برای احیای استقلال ایران وارد صحنه می شود.
پس اولویت اول برای این جریان مبارزه با استعمار و اولویت دوم مبارزه با استبداد است. به همین دلیل جریان دینی همیشه تقابل با استعمار را می بینید. جریان روشنفکری از ابتدا شعار تقابل با استبداد را داد و برای تقابل با استبداد (که حتی در این مسئله هم صداقت نداشتند) به استعمار متوسل شده و سعی کرد از ظرفیت های آن استفاده کند.
* روشنفکران برای مبارزه با استبداد به استعمار متوسل شدند، جریان دینی از چه اهرمی استفاده می کرد؟
در جریان مبارزه با استعمار گروهی که به کمک مرجعیت شیعه آمد بدنه اجتماعی در قالب شخصیت های محبوب و منطقه ای همچون خوانین، ایلات و عشایر و روسای آن است. مثلاً مخاطب اغلب اعلامیه هایی که علماء در نبرد با استعمار صادر می کنند روسای عشایر و سرداران هستند. این سرداران افرادی نظیر ستارخان، باقرخان، رئیس علی دلواری و... هستند. این افراد طبقه ای گوش به فرمان مرجعیت یا مجتهد منطقه خود هستند. مرحوم رئیس علی دلواری گوش می دهد تا مجتهد اهرمی چه می گوید. وقتی مجتهد اهرمی می گوید باید با استعمار انگلیس مبارزه کرد رئیس علی سلاح برمی دارد و تا پای جان با استعمار مقابله می کند.
* پس در تاریخ ایران دو جریان وجود داشته است؟
بله! در تاریخ معاصر دو جریان حضور دارند: جریانی که اعتقاد دارد باید با تکیه بر غرب کشور را اداره کرد که متاسفانه این جریان ۱۵۰ سال در ایران حاکم شد و جز بدبختی و وابستگی و فروپاشی فرهنگی و اخلاقی هیچ دستاوردی برای ایران نداشت.
جریان دیگر هم جریان دینی که با تکیه بر بدنه اجتماعی معتقد است باتوجه به توان و ظرفیت داخلی و استفاده از تجارب دیگران باید کشور را اداره کرد. در این اندیشه و تفکر قرارداد استعماری جایی ندارد، در این تفکر همسویی با استعمار در هیچ زمینه ای معنا ندارد و بنابراین است که قطع رابطه با استعمار صورت بگیرد. این دو جریان تا امروز هم در ایران ادامه داشته است.
انقلاب اسلامی بروز و ظهور جریان دینی و معتقد به ظرفیت داخلی است که در ۱۳۵۷ توانست قدرت را به دست بگیرد و نظام دینی را ایجاد کرده و ۳۸ سال است که با استمار جهانی مبارزه می کند. اقتصاد مقاومتی و تمام مباحث داخلی هم که مطرح می شود جلوه هایی از مبارزه دراز مدت ایرانی ها با استعمار و استکبار جهانی است.
از این حیث جریان دینی در تقابل با جریان روشنفکری قرار دارد. جریان روشنفکری برای انطباق با غرب سکولاریسم را ترویج می کند. جریان دینی به اتحاد سیاست و دیانت اعتقاد دارد. جریان روشنفکری دهن کجی به ساختارها و هنجارهای اجتماعی و شعائر را دنبال می کند و به انحاء مختلف شعائر را تضعیف می کنند. گاهی با تمسخر شعائر دینی از قبیل عزاداری و... جریان دینی به دنبال ترویج شعائر دینی است.
نظر شما