فرهنگ امروز/ بهار سرلک:
به تازگی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه مجموعه کتابهای جیبی کلاسیکنویسهای قدر قرن هجدهم و نوزدهم انگلستان، امریکا و فرانسه را منتشر کرده است. این مجموعه شامل آثار کوتاه و کمتر چاپشده یا کمتر دیدهشده نویسندگان بزرگ کلاسیک است.
از جین آستن، نویسنده قرن هجدهم و نوزدهم انگلیسی که آثارش به رمانهای احساساتی قرن هجدهمی طعنه میزند، کتابی با عنوان «کاساندرای زیبا» با ترجمه ناهید طباطبایی منتشر شده است. این کتاب مشتمل بر چهار رمان کوتاه «جک و آلیس»، «هنری و الیزا»، «کاساندرای زیبا» و «نامه سوم» است که آستن در جوانی آنها را به رشته تحریر درآورده. رمان «کاساندرای زیبا» نقیضهای از رمانهای ملودرام، سانتیمانتال و رندنامههای قرن هجدهمی است؛ داستان دختری که برای پیدا کردن بختش قدم در دنیای بیرون میگذارد. آستن این داستان دوازده فصلی را در سه صفحه خلاصه کرده است. کاساندرا «زیبا و دوستداشتنی بود و بخت آن را یافت که عاشق یک کلاه بیلبه شود... بیرون رفت تا به دنبال بختش برود.» سه ویژگی فهرستشده و ماحصل رفتار این شخصیت، در ادبیات دوره آستن دستمالی شده بودند و هر کدام به نوبه خود مجموعهای از تداعیها را به ذهن خواننده متبادر میکنند. اما آستن روشی به کار میبرد که در نهایت این تداعیها یک تاثیر را در نتیجه کار داشته باشند. بدین شکل آستن خود را از چارچوب داستانی تکژانری بیرون میکشد و توقع خواندن داستانی افسانهای را زنده میکند که در آخر با متمایز کردن سبک خود از دیگران، به خواننده رودست میزند.
شارلوت برونته دیگر نویسنده انگلیسی قرن نوزدهمی است که با کتاب «هتل استنکلیف» در این مجموعه حضور دارد. این رمان کوتاه با ترجمه خجسته کیهان یکی از نمونههای مثالزدنی نخستین کارهای شارلوت است؛ او این داستان را یک دهه پیش از اینکه با «جین ایر» خوانندگانش را پیدا کند، برای سرگرم کردن خواهران و برادرش نوشت. خواهران برونته که به دنبال راهی برای رهایی از آشفتگیهای زندگی خانوادگی بودند، در دشت و صحرا روزشان را به خیالبافی میگذراندند که همین خیالبافیها ایده اولیه آثار کلاسیک انگلیسی به نویسندگی برونتهها شد. آنها با این خیالات دنیای خیالی «انگریا» را ساختند. «هتل استنکلیف» هم بخشی از این افسانه بود. دنیای افسانهای انگریا مردمانی مرفه داشت اما دستخوش امواج متلاطمی شده بود. دوک پرشور و خوشسیمایی بر شهر زامورنا حکومت میکرد که با مری پرسی ازدواج کرده و حالا پدر مری، لرد نورتنگرلند اخیرا شورشی ناموفق را علیه داماد خود رهبری کرده است. ماجراهای «هتل استنکلیف» که شارلوت برونته در سال ١٨٣٨ به رشته تحریر درآورد، مربوط به زمانی است که شورش سرکوب شده و هنوز سایه خیانت سنگینیاش را بر این شهر انداخته است.
کتاب شعر و داستان «کوسه مالدیو» اثر هرمان ملویل، نویسنده رمان شاهکار «موبی دیک» و شاعر عصر رنسانس امریکایی، با ترجمه مجتبی مجتهدزاده یکی از کتابهای این مجموعه است. سه شعر اول این کتاب نخستینبار در سال ١٨٨٨ در «جان مار و دیگر دریانوردان» منتشر شدهاند. کتاب با شعر «کوسه مالدیو» آغاز میشود که یادآور اشعار و داستانهایی است که ملویل در آنها به شرح ماجراجوییهای دریاییاش میپردازد. این شعر نهنگی خطرناک اما در عین حال تنبل را به تصویر میکشد که همنشینش «ماهیکی باریک» و «چالاک» است. رمان کوتاه «انکانتاداس یا جزایر سحرآمیز» که در ادامه کتاب جای گرفته، نخستینبار در نشریه «Putnam’s Magazine» در سال ١٨٥٤ و دو سال بعد در مجموعه داستانهای کوتاه «قصههای پیزا» منتشر شد. «انکانتاداس...» شامل ١٠ «طرح» فلسفی درباره انکانتاداس یا جزایر آتشفشانی گالاپاگوس در اقیانوس آرام است. راوی بینام داستان این ١٠ طرح مجزا را با اشعاری از «ملکه پریان» اثر ادموند اسپنسر همراه کرده و داستانها سرشار از نمادهایی است که از بیرحمیهای زندگی در انکانتاداس حکایت دارد. در این کتاب بهیادماندنیترین جملات ملویل را میخوانیم.
«عشای ربانی ملحدان» و «سرباز وظیفه» دو داستان اونوره دو بالزاک، نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم، در قالب یک کتاب است که با برگردان فارسی هانیه رجبی در این مجموعه جای دارد. داستان کوتاه «عشای ربانی ملحدان» در سال ١٨٣٦ منتشر شد و یکی از آثار مجموعه «کمدی انسانی» این نویسنده به شمار میرود. آثار بالزاک آینهای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته گرفته تا دهقانان عامی را در کمدی انسانی خود جای میدهد و جنبههای گوناگون شخصیتی آنان را در معرض نمایش میگذارد.
بهرهگیری او از شگرد ایجاد پیوند میان شخصیتها و تکرار حضور آنها در داستانهای مختلف موجب شده تا در گسترش روانشناسی شخصیتهای منفرد توفیق یابد. داستان «عشای ربانی ملحدان» حول شخصیتی به نام دسپلن، جراحی حاذق و ملحد، میچرخد. روزی دستیار سابق و دوستش دکتر هوراس بیانشون او را میبیند که وارد کلیسا میشود. او را دنبال میکند و میبیند در مراسم عشای ربانی حاضر شده است. وقتی دسپلن از کلیسا بیرون میزند، بیانشون با سوالهایی که از کشیش میپرسد ملتفت میشود دسپلن چهار نوبت در سال به کلیسا میرود و...
روزنامه اعتماد
نظر شما