شناسهٔ خبر: 11280 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ
نسخه قابل چاپ

مهدی گلشنی در گفت‎وگو با «فرهنگ امروز»؛

برای تحول علوم‌انسانی باید نیرو تربیت کرد

مهدی گلشنی اینکه ما یک سلسله سرفصل‎ها را حذف کنیم و سرفصل‎های جدیدی را جایگزین آن‎ها کنیم بدون اینکه نیروی انسانی مناسب آن را تربیت کرده باشیم، کار را بیشتر با مشکل روبه‎رو ساخته‎ایم. لازمه تحول در علوم انسانی و اشاعه‎ی فرهنگ اسلامی ظرافت است. با بخش‎نامه نمی‎توان این کار را به نتیجه‌ی مثبت رساند.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: مهدی گلشنی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خصوص چالش‎های آموزش عالی در ایران با «فرهنگ امروز» به گفت‎وگو نشست که در ادامه می‎آید.

 

 

در حال حاضر بحث از بومی سازی علوم انسانی در جامعه‎ی علمی کشور بسیار زیاد است، نظر شما در‎باره‌ی بومی کردن این علوم چیست؟

بله، درباره‌ی آن زیاد بحث می‎شود؛ اما متأسفانه بحثها خیلی صوری است. وقتی صحبت از علوم انسانی و تحول علوم انسانی میشود چیزی که اول از همه به ذهن متبادر میشود این است که قرار است علوم انسانی روز را برچینند و جای آن علوم انسانی اسلامی بگذارند؛ یعنی با تمام علوم انسانی غربی خداحافظی کنند. این تلقی اشتباهی است؛ زیرا آنها کارها و فعالیتهایی در این زمینه کرده‎اند و تجاربی در زندگی بشری کسب نموده‎اند که باید آن را عالمانه مورد بررسی و نقد قرار داد. ما پیمانههایی داریم که باید آرای خود و دیدگاه آنها را در این حوزه با هم بسنجیم، آنچه را که با جهان‌بینی و ارزشهای ما مطابقت دارد، بپذیریم و آنچه را که با این امور در تقابل است، نپذیریم. همان‎طور که خود غربی‎ها نیز وقتی خود را نقد میکنند، بسیاری از چیزهای مورد انتقاد خود را کنار میگذارند، ما نیز باید چنین برخوردی داشته باشیم. نکته‌ی مهم این است که مسائل فرهنگی نیاز به ظرافت دارد، فرهنگ یک امر تحمیلی نیست. اینکه گفته شود فلان اقتصاد را کنار بگذاریم و به جای آن فلان را درس بدهیم، این روشی کارآمد نیست، بلکه باید با زبان علمی ورود پیدا کنیم و اشکال آنها را مطرح و راه‌حل آن را نیز عنوان کنیم. این روند اصلاح مدنظر من است و تأثیر آن بیشتر خواهد بود. در برخوردها باید احساس شود که از طرف مقابل چیزی سازگار با جهانبینی و ارزشهای اسلامی به دست میآید؛ اما متأسفانه در این باره چنین احساسی وجود ندارد.

البته باید گفت که این تا حدی به خاطر جهل است و غفلت از نقطه‌ضعفهایی که بخشهایی از علوم انسانی غربی داشته است. باید با استدلال علمی و منطقی گفته شود که نتیجهی علوم انسانی فعلی این است که بشر بیشتر به سوی مادیت رفته است، حجم بزرگی از بی‎عدالتیها و اقدامات در جهت نابودی انسان صورت گرفته است، فاصله‌ی فقر و غنا زیاد گشته است، بیاخلاقی بیشتر شده است، گفته شود که این چه علمی است که محصول آن این معضلات است. تحول در علوم انسانی لازم است؛ اما کارهایی که تاکنون در کشور ما انجام شده، بیشتر صوری بوده است و کمتر به‌صورت علمی و جدی به این امر پرداخته شده است.

همچنین، اینکه ما یک سلسله سرفصل‎ها را حذف کنیم و سرفصل‎های جدیدی را جایگزین آنها کنیم بدون اینکه نیروی انسانی مناسب آن را تربیت کرده باشیم، کار را بیشتر با مشکل روبه‎رو ساخته‎ایم، من این را بارها گفته‎ام. سال اول انقلاب که خدمت امام رسیدیم، در متنی که در خرداد 58 در حضور ایشان خوانده شد این آمده بود که اسلامی شدن باید در مقیاس کوچکی پیاده و سنجیده شود و اشکالات آن رفع گردد و سپس آن را تعمیم بدهیم. هرچه در این سی‌وچند سال پیشتر‎ رفتهایم من بیشتر به این سخن آن روز که خدمت امام عرض شد، رسیدهام.

لازمه تحول در علوم انسانی و اشاعهی فرهنگ اسلامی ظرافت است. با بخشنامه نمیتوان این کار را به نتیجه‌ی مثبت رساند. اینکه فکر کنیم با برگزاری کلاسهای فرهنگی و ارائه یک سلسله درسهای خشک و بدون جاذبه، میتوانیم مطالبی را به مخاطبان خود القا کنیم، اشتباه است، با این کار بیشتر دافعه ایجاد میشود. بنده معتقدم در این جهت ما موفق نبوده‎ایم. لازمه‎ی این امر، یک بررسی میدانی جامع توسط اساتید جاافتاده و باتجربه است که اولاً وضعیت فکری جامعه را بسنجند، ثانیاً ببینند تأثیر این علوم در جامعه چه بوده است و به چه طریقی می‎توان برای جایگزینی این علوم جاذبه ایجاد کرد، ولی صرف بخشنامه و تغییر سرفصلها تا زمانی که رسانههایی چون رایانه و اینترنت با برنامههای جاذب موجود است، مشکلات حل نمیشود.

 

پس به اعتقاد شما فضا هنوز آمادهی این تحول در حوزه‎ی علوم انسانی نیست؟

بله، همین طور است، شرایط هنوز مهیا نشده است. باید نیرو تربیت کرد، باید یک یا دو سال در تلویزیون با برنامه‎هایی جامع، بستر را در جامعه آماده کرد، البته برنامههایی که واقعاً جاذبه داشته باشد و تبلیغی صرف نباشد. سلسله کارهایی نیز در این باره لازم است که مستلزم مطالعه، بحث و بررسی دقیق است که باید توسط اساتید حوزههای مختلف علوم انسانی انجام شود تا مسیر اصلاح شود.

 

نیرویی که اشاره داشتید هنوز تربیت نشده است، باید چه مشخصه‎هایی داشته باشد؟

نیرویی است که اولاً به علم روز آشنا باشد تا بتواند با طرف مقابل حرف بزند، ثانیاً به‌اندازه‌ی لازم با تفکر اسلامی آشنا باشد. ما به چنین نیروهایی نیاز داریم، ولی متأسفانه در شرایط فعلی چنین نیروهایی به‌اندازه کافی تربیت نشدهاند، به‌عنوان مثال نمیتوان بدون مقدمه به سراغ فلسفه‌ی اسلامی رفت و برای دانشجویان از آن سخن گفت، در چنین شرایطی از کلاسها استفاده‌ی مفید نخواهد شد، چنان‎که مکرراً می‎شنویم که بسیار کلاس‎های این‎چنینی برگزار می‎شود ولی مورد استقبال دانشجویان قرار نمی‎گیرد. برای این کار به هرکس اجازه داده‎ایم که به‌عنوان مدرس مطالب را عنوان کند، درحالی‌که اگر مطلبی ناقص بیان شود در واقع آن مطلب را خراب کرده‎ایم. مطمئن باشید اگر مطلبی جاذبه داشته باشد مخاطبِ خود را به سمت خود می‎کشد. اینکه یک قانونی را وضع کنیم و بدون هیچ مقدمهای واحد فرهنگی راه بیفتد، کاری که در 2-1 سال اخیر انجام شده است، راه به جایی نمی‎بریم.

 

یکی از بحث‎هایی که درباره‌ی آموزش عالی مطرح است، این است که با این حجم مقالات، چرا هیچ تغییری در بطن جامعه رخ نمی‎دهد، نظر شما در این باره چیست؟

علت آن این است که ما به ‌صورت قضایا بیشتر از حقیقت اهمیت میدهیم و به کمیت بیشتر از کیفیت چشم داریم. قرآن بسیار زیبا برای ما مثال آورده است: «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً»، چه‌بسا یک گروه کم که بر افراد بسیاری غلبه کردهاند.

در حال حاضر محیط ما یک محیط کمّی و مادی شده است. ممکن است ما یک عالم داشته باشیم که همان یک نفر باعث خوش‌نامی ما در جهان شود، ولی ترجیح دادهایم که تعداد مقالات زیاد شود و مهم هم نیست که کیفیت آنها چه باشد. اهمیت اشخاص نیز بر همین مبنا تلقی می‎شود. عدم توجه به کیفیت، ظاهرنگری، مجازنگری و دوری از حقیقتجویی عواملی هستند که امروزه حاکم بر فضای علمی کشور شده‎اند و این امر به‌راحتی در محیطهای دانشگاهی ما قابل لمس است. برای جامعه‎ی علمی ما تعداد مطرح است، فلانی دانشمند تلقی میشود، چون دارای تعداد زیادی مقاله است؛ اما ما باید دقت داشته باشیم و ببینیم او در محیط خود چه اثری داشته است، در جامعه‎ی خود چه تحولی ایجاد کرده است و یا در علم چه نوآوری داشته است؟ آیا او نیازی از نیازهای جامعه خود را رفع کرده است؟ اگر بخواهیم تغییر اساسی در کشور و جامعه رخ دهد، باید این ارتقا و علو مملکت، نقطهی توجه اهل علم کشور باشد، ولی من این را در کشور خودمان به‌اندازه‌ی کافی نمیبینم.

زمانی علم برای خودش تقدس داشت و آن را به خاطر ذات علم یاد میگرفتند، ولی متأسفانه می‎بینیم که امروزه بسیاری آن را برای مقام و پول می‎آموزند، علم وسیلهی شهرت شده است. شما این را در دانشمندان اصیل گذشته نمیبینید حتی در دانشمندان اصیل فعلی هم در جهان غرب نمیبینید. باید با این تفکر مبارزه شود و البته مقصر هم خود دانشگاهیان هستند. عمدتاً خود دانشگاهیان این را قبول کردهاند و خودشان هم چوب آن را میخورند، ولی متأسفانه بسیاری متوجه این مطلب نیستند. یک حالت انفعال در دانشگاهها و دانشگاهیان در مورد مسئله‌ی توجه به کیفیت وجود دارد که اثر آن قابل لمس است و این خود زمینه‎ی مشکلات بعدی در آینده خواهد شد.

 

یعنی شما در این زمینه اساتید را مقصر می‎دانید؟

بله، زیرا عمدتاً اساتید منفعل بودهاند. وزارت علوم نیز گاهی اوقات بیخاصیت بوده و حتی به نحو ضررگذار عمل کرده است، ولی اینکه علو جامعه و تغییر وضعیت فعلی و نیز مبارزه با ناهنجاری‎ها مورد توجه اساتید باشد، وجود ندارد. در دانشگاه‌‎ها به‌راحتی تخلفات صورت می‎گیرد، درحالی‌که اساتید نباید به هیچ قیمتی تخلفات را بپذیرند و یا آنها را تحمل کنند، به‌ویژه برای کسانی که در حوزههای علمی و فرهنگی در حال فعالیت هستند. البته ذکر این نکته نیز مهم است که اساتید کمتر طرف مشورت بودهاند و شاید همین امر منجر به منفعل شدن آن‎ها در امور علمی و دانشگاهی شده است.

 

شما عنوان داشتید اساتید منفعل شده‎اند، منظور شما حساس نبودن آن‎ها در حوزه‎ی فعالیت خود و جامعه است؟

بله، انفعال به این جهت که حساسیت لازم را ندارند؛ مثلاً در برابر بخشنامهی اشتباهی که ممکن است ابلاغ شود، حساس نیستند. حالت پویا در محیطهای دانشگاهی وجود ندارد، خلافهای زیادی صورت گرفته است، ولی هیچ مخالفتی از طرف دانشگاهیان ابراز نشده است. البته منظور من مسائل سیاسی نیست، بلکه مسائل صرفاً دانشگاهی و علمی است. قبح بسیاری از خلاف‎هایی که روی می‎دهد، از بین رفته است. قبل از انقلاب در دانشگاه ما یک استاد بود که با یک شرکت همکاری داشت، خیلی راحت با او برخورد شد و گفتند یا باید شرکت را انتخاب کنید یا دانشگاه را. حالا این‌گونه امور خیلی عادی شده است و هیچ برخوردی با آن‌ها صورت نمی‌گیرد. بعضی از افراد هیئت علمی خیلی جاها هستند و در هیچ کجا به‌طور دقیق به کارها نمیرسند. متأسفانه چندشغله شدن دامن دانشگاهیان ما را نیز گرفته است. البته جسارت به همه نمیکنم، ولی دانشگاهیان به‌اندازهی کافی فعالانه با این قضایا برخورد نکردهاند. منظور این نیست که خصومت کنند، خیر، بلکه اگر احساس کردند چیزی اشتباه است باید آن را تذکر بدهند و خود آن را ادامه ندهند. در جامعهی اسلامی امر به معروف و نهی از منکر یک اساس است، معنی آن نیز خشونت نیست، بلکه معنی آن به‌نحو احسن بیان کردن اشتباهات است؛ زیرا سفارش شده است که موعظه به طریق احسن باشد، ولی این تذکرها اتفاق نیفتاده است و خیلی وقتها سکوت در کار بوده است. این است که در محیط آموزش عالی، من بسیاری از روالهای غلط را میبینم که جا افتاده است و این به خاطر همین انفعالی است که در جوامع علمی ما رخ داده است. باید با این انفعال مقابله شود و دوباره پویایی علمی به معنای واقعی کلمه در جامعه‎ی علمی ما حاکم شود. البته تأمین مالی هیئت علمی دانشگاهها میتواند نقش مهمی در تحقق این امر داشته باشد.

 

نظرات مخاطبان 1 8

  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۲ ۱۲:۱۰مهدی 6 6

    بنده تعجب می کنم از کسانی که سالها در این زمینه مسئولیت داشتند و حالا به جای این که پاسخگوی عملکرد خود باشند در جایگاه مدعی العموم قرار گرفته و سخن می گویند.
    آقای دکتر گلشنی چند سال رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودند؟ چند سال عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی؟ چند سال ریاست گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف؟ و ... اجازه دهید تنها به مورد آخر اشاره کنم. آقای دکتر گلشنی در سال 1375 در مصاحبه ای بیان کردند که برای تحول علوم و زمینه سازی برای تاثیر باورهای دینی در علوم باید مبانی علوم جدید را به درستی شناخت و در همین راستا گروه فلسفه علم دانشگاه شریف را راه اندازی کردند. نتیجه حدود 17 سال فعالیت این گروه چه شد؟ چند درصد از فارغ التحصیلان این گروه با بحث تحول علوم اعتقادی دارند؟ مگر نه این است که دانشجویان دوره های اول این گروه تحت تاثیر دکت ی ع آ پوزیتیویست شدند و پس از فوت ایشان تحت تاثیر دکتر س ز ک دانشجویان پست مدرن گشتند؟ کلاسهای فلسفه اسلامی بر دانشجویان این دوره ها چه تاثیری گذاشت؟ 
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۲ ۱۷:۲۳محمد علی م. 4 5

    حق با مهدی است. سی سال است که امثال گلشنی در مدیریت کلان کشور هستند و تازه به فکر افتاده اند که باید آدم تربیت کرد. ایشان کدام نیرویی را جذب کردند که بتوانند نیرو تربیت کنند. بهتر است نظری به جذب های شده ایشان بیندازید تا معلوم شود که پؤوهشگاه ایشان و جذب شده های توسط ایشان به کدام چاه ویلی سقوط کرده است
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۳ ۱۸:۵۱محمد 1 3

    به گمان بنده این یادداشت نویسی ها فایده ای ندارد
    باید خبرنگاران سایت که وقت مصاحبه از دکتر گلشنی گرفته اند
    یک مصاحبه انتقادی را طراحی می کردند
    این یک معضل فراگیر در کشور ماست که مصاحبه گر حرفه ای نداریم
    نه در عرصه صدا و سیما و سیاست و ... نه در عرصه علم و فرهنگ و ... 
    خبرنگارها و خبرگزاری ها کارشان پر کردن صفحات است تا به واسطه آن حقوقی بگیرند
    مهم نیست که مطالب چه باشد. حتی مطالبی باشد که بارها و بارها گفته شده و نوشته شده
    از سوی دیگر وقتی دکتر گلشنی و دیگر مسئولان مورد نقد در این یادداشت ها فرصتی برای مطالعه اخبار سایت ها ندارند یا ارزشی برای آنها قائل نمی شوند چه فایده که این قبیل نظرات در سایت درج شود
    بهتر است مسئولان سایت ها به خود آیند و خبرنگاران حرفه ای پرورش دهند
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۵ ۱۶:۰۲احمد 2 4

    آنچه مهدی و محمد علی م. و محمد نوشته بودند را خواندم و متأسف شدم. خیلی راحت، بدون اطلاعات موثق، قضاوت می کنیم و حکم صادر می کنیم و به فرهیختگان جامعه خودمان که امثال آقای دکتر گلشنی باشد لطمه می زنیم. بنده به عنوان فارق التحصیل گروه فلسفه علم دانشگاه شریف که جزء ورودی دوره های نخست بودم و تا همین اواخر هم بی ارتباط با قضایای گروه نبودم می دانم که آقای دکتر گلشنی چقدر برای گروه زحمت کشیدند و چگونه در بدترین شرایط و با کمبود شدید نیروهای انسانی در حوزه فلسفه علم به بهترین نحو ممکن این گروه را اداره کردند. حرف در این زمینه بسیار است برای گفتن، بسیار. ولی در این فرصت کوتاه فقط به مواردی اشاره می کنم که در نقد مهدی از فعالیت های آقای دکتر گلشنی در گروه فلسفه علم شریف طرح شده است.
    یک) بله این حرف درست است که آقای دکتر یوسف علی آبادی که گرایشات پوزیتیویستی و پوپری داشتند و همچنین آقای دکتر سعید زیبا کلام که گرایشات نسبی گرایانه داشتند در اوایل تأسیس گروه در گروه تدریس می کردند. خب آقای مهدی منتقد باید از خودشان بپرسد که آیا در آن زمان چاره دیگری بود. آن موقع در ایران دو فارغ التحصیل در زمینه فلسفه علم فقط همین دو بزرگوار بود. که اولی علم یک و دومی علم دو تدریس می کرد. یا نباید گروه فلسفه علم تأسیس می شد یا باید از همین نیروها استفاده می شد. تازه آن موقع آقای دکتر گلشنی کف دستشان را بو نکرده بودند که این دو بزرگوار چه گرایشاتی دارند.
    دو) بتدریج دکتر گلشنی متوجه شدند که این دو استاد در واقع دقیقا نماینده دو جریان فلسفه علمی هستند و برای همین بود که هیچ گاه اجازه ندادند هم علم یک و هم علم دو را فقط یکی از این آقایان تدریس کنند. این تنها راه ایجاد تعادل فکری در گروه در آن زمان بود.
    سه) از این گذشته، از هم سن و سالهای آقای دکتر علی آبادی و زیبا کلام آقای دکتر پایا بود که آقای دکتر گلشنی چند بار از ایشان برای تدریس دعوت کردند ولی ایشان به دلیل تعهداتی که داشتند نتوانستند در گروه استفاده ای برسانند مگر هدایت یکی دو پایان نامه.
    چهار) آقا مهدی بی انصافی می کنند و می گویند که فارغ التحصیلان گروه تحت تأثیر علی آبادی پوزیتویسیت و بعد از مرگ ایشان تحت تأثیر زیبا کلام پست مدرن شدند. فارغ التحصیلان مشهوری از گروه فلسفه علم فارغ التحصیل شده اند که هم اکنون هم بخشی از چرخش چرخ های فلسفه علم کشور بر عهده همین ها است که اصلا گرایشات پوزیتیویستی و پست مدرن و نسبی گرایانه ندارند. اقا مهدی کافی است یک پرس و جوی مختصر کنند، خودشان متوجه می شوند. البته نباید از نظر دور داشت که، بله، چند نفری هستند که تحت تأثیر ایشان بوده اند و هم اکنون نیز راه آنها را ادامه می دهند. عرض بنده این است که باید همه جوانب ماجرا را ببینیم.
    پنج) در مورد نقد آقای محمد علی م. باید بگویم که باز از بی اطلاعی ایشان است. لطفا ایشان تماسی با گروه فلسفه علم دانشگاه بگیرند و بپرسند که چند نیرو جذب دانشگاه شده و در گام بعدی سابقه علمی و فعالیت های ایشان را مرور کنند تا بدانند که گروه فسلفه علم شریف چه میوه هایی به بار آورده است. چرا بدون اطلاع قضاوت می کنیم.
    شش) در مورد نقد آقا محمد هم یک سوالی دارم. لطفا ایشان بفرمایند که نیروهای جذب شده ایشان در چه چاهی سقوط کرده اند و چند درصدشان دچار انحراف و آن هم به کدام تعریف از انحراف مبتلا شده اند. ضمنا مگر نیرویی که توسط رئیس یک گروه یا پژوهشگاه جذب می شود، مسئول جذب باید تعهد دهد که نیروهای جذب شده اش دچار هیچ انحرافی نخواهند شد؟؟؟!!!!!
    هفت) حرف آخر اینکه همه ما حق داریم هر کسی را لازممی دانیم نقد کنیم. اما ای کاش این اتفاق در کشور ما می افتاد. ما نباید بدون اطلاعات موثق دست به نقد ببریم. به و الله اگر این کار را بکنیم با ما هم همین کار را خواهند کرد. اول اطلاعات کسب کنیم بعد هر کسی را که می خواهیم نقد کنیم. چهعیبی دارد.
    هشت) اجازه ندهیم فشارهای گوناگونی که اکنون بر مردم ایران وارد می شود، و زندگی را بر همگان سخت کرده عینک تیره بر چشمان ما نهد و حتی برخی سپیدی های موجود را هم سیاه ببینیم.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۶ ۰۰:۰۱احمد 1 5

    در پاسخ به مهدی و محمد. استاد دکتر گلشنی از اساتید فرهیخته و تاثیر گذار دانشگاه صنعتی شریف هستند و بدون اغراق می توان گفت که بسیاری از اساتید فعلی همین دانشگاه، دانشجوی قدیم ایشان بوده اند. ایشان در زمان ریاست پژوهشگاه علوم انسانی نیز نقش زیادی در پیشرفت آن داشتند و نشر بسیاری از آثار برجسته علوم انسانی در زمان ریاست ایشان انجام گرفته است. در شورا یعالی انقلاب فرهنگی نیز ایشان همواره در اقلیت بوده اند  ونمی توان تمام تصمیم گیری ها در این شورا را متوجه ایشان دانست.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۷ ۱۳:۰۴حسن 2 2

    به نظر می رسد دعوی نباید محدود به آقایانی که اسمشان برده شد شود زیرا کار اصلی دکتر گلشنی در پژوهشگاه با قضیه تسویه سروش از آن جا و سپس جداشدن انجمن حکمت از پژوهشگاه سروع شد و به خیلی از مسایل کشیده شد. وقتی ایشان با ماموریت برای حذف سروش به پزوهشگاه آمدند معلوم است تا پایان کار چگونه فعالیت کردند.   
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۱۸ ۱۰:۴۵احمد 2 3

    در پاسخ به حسن. من نمی دانم که آیا کنار رفتن دکتر سروش از پژوهشگاه و رفتن او به انگلیس  مرتبط با دکتر گلشنی بوده است یا نه ولی این را با قاطعیت می توانم بگویم که ایشان آنقدر در بین سطوح مختلف دانشگاهی مخالف داشت که برای کنار گذاشتن او نیازی به تغییر رئیس پژوهشگاه نبود. در هر حال شما اگر از نزدیک با شخصیت دکتر گلشنی آشنا باشی متوجه خواهی شد که ایشان برای کنار گذاشتن کسی پست و مقام قبول نمی کنند.
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۲۵ ۱۹:۱۷ 1 2

    اقایان دعوا نکنید! و نگران نباشید چون اخبار شنیده حاکی از این است که مشاورین تازه به دوران رسیده رییس جدید پژوهشگاه میخواهند حقوق از دست رفته دکتر سروش را بدهند و این در حالی است که حقوق کارمندان و کارکنان زحمتکش خودشان را درست ندادند.قابل توجه ان کسانی که در این مملکت از حقوق از دست رفته سخن میگویند.
                                

نظر شما