شناسهٔ خبر: 54371 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

شاهکار عطار «مصیبت‌نامه» است، نه «منطق‌الطیر» /عرفان عطار بر شعر او می‌چربد

ایرج شهبازی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و موسسه لغت‌نامه دهخدا می‌گوید: بدون شک مهم‌ترین اثر عطار «مصیبت‌نامه» است، چون سطح عرفانی مصیبت‌نامه با هیچ یک از دیگر آثار او قابل مقایسه نیست و عطارشناسان درجه اول هم نظرشان این است که شاهکار عطار مصیبت‌نامه است، نه «منطق‌الطیر». یک سوز و درد خالصانه‌ای در شعر عطار وجود دارد که این سوز و درد را در کمتر شاعری می‌توان دید.

شاهکار عطار «مصیبت‌نامه» است، نه «منطق‌الطیر» /عرفان عطار بر شعر او می‌چربد

فرهنگ امروز/ مطهره میرشکاری: فریدالدین ابو حامد محمدعطار نیشابوری، معروف به شیخ عطار نیشابوری، یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. عطار علم طبابت می‌دانسته و تا مدت‌ها در دکان عطاری مشغول بوده است. روایتی وجود دارد که با دیدن شیخی متحول می‌شود و از آن پس به عرفان و شعر روی می‌آورد. عطار در درجه اول عارف و در درجه دوم شاعر بوده است به همین دلیل عرفان عطار از شعر او پیشی گرفته است. در تقویم ملی ما، روز بیست و پنجم فروردین‌ماه به نام عطار نیشابوری نام‌گذاری شده است. در آستانه روز عطار و برای آشنایی بیشتر با عطار و ویژگی‌های شعر او با دکتر ایرج شهبازی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و موسسه لغت‌نامه دهخدا، نویسنده و پژوهشگر به گفت‌و گو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

ابتدا مختصری درباره ویژگی‌های شعر عطار،  زبان و قالب‌های شعری که استفاده کرده، بفرمایید.
عطار در سروده‌های خود از سه قالب بیشتر استفاده کرده است، یکی غزل، یکی مثنوی و یکی هم رباعی، البته به شرطی که ما  رباعیات عطار را مستند بدانیم. چون نظریاتی وجود دارند که می‌گویند کتاب «مختارنامه» که شامل رباعیات عطار است و در بازار وجود دارد. یک نظریه این است که این کتاب اصلا از عطار نیست ولی چون یک آدم بزرگی مثل شفیعی‌کدکنی آن را تصحیح کرده و نظر او بر این است که این کتاب از عطار است، اجمالا می‌پذیریم که این رباعیات از عطار است. بنابراین اگراین را بپذیریم، عطار در سه قالب رباعیات، غزلیات و مثنوی بیشتر طبع آزمایی کرده است. البته قصیده و قالب‌های دیگر هم دارد اما این سه قالب غالب است و البته در زمینه مثنوی از همه بیشتر کار کرده و چهار اثر مهم او، یعنی «الهی‌نامه»، «اسرارنامه»، «منطق‌الطیر» و «مصیبت‌نامه» در قالب مثنوی سروده شده است. بدون شک مهم‌ترین اثر عطار «مصیبت‌نامه» است. یعنی سطح عرفانی مصیبت‌نامه با هیچ یک از آن سه کار قابل مقایسه نیست و فکر می‌کنم عطارشناسان درجه اول هم نظرشان این است که شاهکار عطار مصیبت‌نامه است، نه «منطق‌الطیر» ؛ اما منطق‌الطیر به خاطر اینکه داستان جامع و جذابیت داستانی دارد به عنوان شاهکار عطار در نظر گرفته می‌شود.
 
نکته دوم این است که به نظر من عرفان عطار بر شعر او می‌چربد. یعنی حقیقتا عطار شاعر درجه یکی نیست و اگر خیام، فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا را شاعران درجه اول زبان فارسی بدانیم، عطار با فاصله زیادی از این‌ها، یک شاعر درجه دو به حساب می‌آید. به نظر من عطار شاعر درجه یکی نیست، چون هم از نظر زبانی، گاهی اوقات زبان او سست می‌شود و هم از جهت جوهر شعری، خیلی اوقات سطح شعر او پایین می‌آید. اما اگرچه به آن قله‌ها نمی‌رسد، در عین حال شاعر خوبی است. نکته دیگر این است که یک سوز و درد خالصانه‌ای در شعر عطار وجود دارد که این سوز و درد را در کمتر شاعری می‌توان دید. یعنی سوز و دردی که در شعر عطار وجود دارد، حتی در شعر سنایی هم دیده نمی‌شود و از مولانا که بگذریم، فکر نمی‌کنم در زبان فارسی هیچ شاعری عرفانی شعر گفته باشد و این همه سوز ، عشق و درد در شعر او موج بزند. عطار شعرهایی دارد که واقعا انسان را متحول و دگرگون می‌کند.
 
نکته بسیار مهمی وجود دارد که زبان و ادبیات فارسی یک سیر مشخصی دارد، یعنی در زنجیره تکامل فارسی، می‌شود حلقه‌ها را مشخص کرد و با مطالعات تاریخی خیلی دقیق نشان داد که شعر فارسی از کجا شروع شده، چه فراز و فرودهایی را پشت سر گذاشته و به کجا رسیده است. عطار یکی شاعرانی است که تا حد زیادی از این زنجیره تحول تاریخی شعر فارسی برکنار است و زبان و سبک مخصوص خودش را دارد. زبان او بیش از حد، زبان محلی است، یعنی آن گونه‌ و گویشی از زبان فارسی که در نیشابور وجود داشته، کاملا در شعر عطار وجود دارد و خودش را نشان می‌دهد. زبان شعرعطار شاید به خاطر برقراری ارتباط بهتر با همشهریان خود، بیش از حد زبان محلی و عامیانه‌ای شده است و در طول تاریخ برای نزدیک کردن زبان شعر عطار به زبان معیار، دخل و تصرف زیادی در آن صورت گرفته و در نسخه‌هایی که از شعرهای عطار وجود دارد، هر چه به طرف قرن‌های نه و ده نزدیک می‌شویم، زبان شعرهای عطار به زبان معیار نزدیک شده است. معلوم است که ایرانی‌ها شعرهای او را نمی‌فهمیدند و کلماتش را درک نمی‌کردند، بنابراین مجبور بودند کلمات محلی او را با کلماتی از زبان فارسی معیار جایگزین کنند. این مشکلی است که واقعا وجود داشته و به تعبیر شفیعی‌کدکنی، شعر عطار مثل جزیره‌ای است که از رودخانه اصلی ادبیات فارسی دور افتاده است و اگر کسی با ویژگی‌های خاص زبانی او آشنا نباشد، طبیعتا نمی‌تواند درک درستی از شعر او داشته باشد. از این جهت کسانی که مخالف سرسخت عطار هستند، به نظر می‌رسد که شعر او را با شعر معیار فارسی یعنی شعر فردوسی، سعدی و حافظ مقایسه کرده‌اند. دکتر مهدی حمیدی که شاید جدی‌ترین منتقد عطار از نظر شعری بود، می‌گفت، عطار بنیان‌گذار اولین ولگردی‌ها و هرزه‌گردی‌ها در شعر فارسی است، یعنی اصلا شعر عطار را یک نوع ولگردی در ادبیات می‌دانست و این هم به این خاطر بود که او زبان معیار فارسی را مبنا گرفته بود و فکر می‌کرد ، فقط با این زبان باید شعر گفت؛ ولی عطار انتخاب کرده که به آن سبک و سیاق شعر بگوید.
 
نکته دیگری که وجود دارد این است که در کشور ما متاسفانه حقوق مولف، نه در حال حاضر وجود دارد و نه در قدیم ه آن احترام گذاشته می‌شد، به همین علت تعداد زیادی کتاب شعر داریم که به نام عطار معروف شده‌اند، ولی واقعا از سروده‌های عطار نیستند. همین الان هم در کتابفروشی‌های خیابان انقلاب، شاید بیش از بیست عنوان کتاب ‌می‌بینید که اسم عطار نیشابوری روی جلد آن‌هاست، ولی هیچکدام کتاب‌های عطار نیستند و بعضی از بزرگترین محققان براساس کتاب‌هایی که از عطار نیست، درباره عطار نظر داده‌اند و راه را از اساس به بیراهه رفته‌اند. جالب است که تعداد زیادی از مخالفت‌هایی که با عطار می‌شود، دقیقا به خاطر همین کتاب‌هایی است که مال عطار نیست و زبان آن‌ها زبان بسیار سست و ضعیفی است. اگر به همان چهار منظومه اصلی عطار یعنی «الهی‌نامه»، «اسرارنامه»، «منطق‌الطیر» و «مصیبت‌نامه» مراجعه کنیم، متوجه می‌شویم که عطار با وجود اینکه به پای شاعرانی چون سعدی، مولانا، جافظ و فردوسی نمی‌رسد، اما از آثاری که به او نسبت می‌دهند فراتر و شاعرتر است.

 

از دیگر ویژگی‌های بارز شعر عطار  که سبب تمایز شعر او می‌شود، بگویید.
غیر از آن سوز و درد درونی و اخلاصی که در شعر عطار وجود دارد، از ویژگی‌های دیگر شعر او این است که، داستان و تمثیل در شعر او بسیار  زیاد است. عطار در چهار منظومه خود بیش از هزار داستان و تمثیل را به ما معرفی می‌کند و نشان می‌دهد و از این جهت گنجینه عظیمی در اختیار ما قرار می‌دهد. یکی دیگر از ویژگی‌های شعر عطار استفاده زیاد از شعر عامه است. یعنی اگر بخواهیم با نگاه تاریخی و جامعه‌شناسانه به سراغ شعر عطار برویم، کتاب‌های او گذشته از ارزش اخلاقی، عرفانی و معنوی، از حیث موادی که برای تحقیق درباره فرهنگ عامه در اختیار ما قرار می‌دهد، واقعا یک گنجینه بی‌نظیر است.
 
عرفان در شعر عطار تحت تاثیر کدام یک از شاعران قبل از خود بوده و بعد از او کدام شاعر از عطار بیش‌ترین تاثیر را پذیرفته است؟
 درباره اینکه عطار در عرفان از چه کسانی تاثیر پذیرفته دقیقا چیزی نمی‌توانم بگویم و نیاز به تحقیق بیشتری در این زمینه است. البته شاید بتوان گفت که از سنایی تاثیر پذیرفته است اما بعد از خودش بر شاعران زیادی تاثیر گذاشته است که بدون شک برترین آن‌ها مولانا است، یعنی مولانا خیلی تحت تاثیر عطار و شعر او بوده است.
 
کدام یک از آثار عطار را بهترین اثر او می‌دانید و بیشتر می‌پسندید؟ دلیل شما از انتخاب آن چیست؟ 
قطعا «مصیبت‌نامه» را بهترین اثر عطار می‌دانم. دلیل آن هم عمق عرفانی این اثر است، یعنی مطالبی که در «مصیبت‌نامه مطرح می‌شود، بسیار عمیق‌تر از دیگر آثار عطار است. حدس من این است که عطار اول «اسرارنامه»، بعد «الهی‌نامه»، بعد از آن «منطق‌الطیر» و در آخر «مصیبت‌نامه» را سروده است. تقریبا بیشتر استادان دیگری هم که درباره سیر تاریخی آثار عطار نظر داده‌اند، «مصیبت‌نامه» را آخرین اثر عطار می‌دانند، یعنی در واقع به دوره پختگی عطار مربوط می‌شود.
 

مهم‌ترین شخصیت در شعر عطار نیشابوری کیست؟ دلیل انتخاب این شخصیت چیست؟
 همان طور که مهم‌ترین شخصیت شعر حافظ رند و از مولانا شمس تبریزی است، مهم‌ترین شخصیت شعر عطار بیدل یا دیوانه است. در این‌باره تحقیقات مفصلی انجام شده و می‌توان به کتاب «دریای جان» از هلموت ریتر مراجعه کنید. آنجا یک فصل درباره گستاخی‌های عارفان با خداوند دارد. کلمه گستاخی که امروز به معنای پررویی و بی‌باکی به کار می‌رود و بار معنایی منفی به کار می‌رود، در قدیم بیشتر به معنای صمیمیت و رودربایستی نداشتن و این قبیل به کار می‌رفته و بار معنایی مثبت داشته است. سوالی اینجا وجود دارد که آیا عارفان می‌توانند با خداوند گستاخی کنند؟ به عبارت دیگر می‌توانند آنقدر با خداوند صمیمی شوند که با خدا شوخی کنند، سر به سر خداوند بگذارند و رابطه‌ای صمیمانه با او داشته باشند یا خیر؟ عده‌ای بر این عقیده‌اند که نمی‌شود و دیگران بر این عقیده‌اند که اشکالی ندارد. عطار جزو کسانی است که خداوند را یک موجود شوخی پذیر می‌داند و نظرش این است که عارفان به جایی می‌رسند که می‌توانند با خداوند گستاخی کنند. البته هیچ وقت پا را از حریم ادب بیرون نمی‌گذارند، اما می‌توانند در لحظات خاصی با خداوند صمیمیت داشته باشند. از این حیث عطار با مولانا قابل مقایسه نیست، یعنی قله‌هایی را عطار درنوردیده است که مولانا اصلا اجازه ورود خود به آنجا را نمی‌دهد.

حرف‌هایی که عطار در حیطه الهیات درباره خداوند می‌زند، حرف‌هایی است که در فرهنگ ما کاملا بی‌نظیرند و چون این‌ها را از زبان یک دیوانه مطرح می‌کند، هیچکس نمی‌تواند به او ایراد بگیرد. همانطور که می‌دانید در فرهنگ ما، چون فرهنگ بسته‌ای بوده و ما گرفتار خودخواهی و استبداد بودیم و آزادی بیان نداشته‌ایم، آدم‌ها برای بیان حرف‌های خود از چند روش استفاده می‌کرده‌اند. یکی صحبت از زبان ساز بوده که حافظ این‌چنین بوده است. یا از زبان غیر مسلمان‌ها مثل یهودی و مسیحی صحبت می‌کردند. یا صحبت خود را در قالب یک خواب می‌گفتند و یا از زبان دیوانه سخن می‌گفتند. چون دیوانه تحت سیطره عقل نیست، حرف‌هایش مسئولیت آور نیست و اگر دیوانه‌ای چیزی بگوید، محاکمه نمی‌شود. بنابراین یکی از راه‌هایی که در فرهنگ ما می‌توانستند حرف‌های ممنوعه بزنند و کسی هم به آن‌ها گیر ندهد، حرف زدن از زبان دیوانه‌ها بود و عطار مهم‌ترین کسی است که این کار را کرده است، یعنی دیوانه را به عنوان شخصیت اصلی داستان خود انتخاب کرده و عطار بیش از دویست داستان دارد که در آن‌ها از زبان دیوانگان، حرف‌های سیاسی، اجتماعی و الهیاتی را می‌زند که هیچ‌کس جرئت گفتن آن‌ها را ندارد. اوج هنر عطار را در «مصیبت‌نامه» می‌بینید، یعنی اگر کسی مصیبت‌نامه را پنجره چشم دیوانه‌گان برسی کند، حرف‌هایی در آنجا می‌یابد که حرف‌های بسیار انقلابی، رادیکال و تند، هم در حوزه جامعه و مبارزه با سیاست حاکمه و هم در حوزه الهیات و عرفان وجود دارد.
 

ایبنا

نظر شما