فرهنگ امروز: اشکال عمدهای که در ترجمهی فارسی فصل نخست وجود دارد، اعتماد به ترجمهای کهن از عهد جدید است و معلوم نیست که مترجم بر پایهی چه اجتهادی ترجمهی کهن را به ترجمهی جدید، که چنان که با آوردن آیههایی به زبان اصلی نشان دادم دقیقتر است و با متن بیشتر مطابقت دارد، ترجیح داده است. ایراد عمدهای که میتوان به ترجمهی این فصل گرفت، عدم آشنایی مترجم با سابقهی مباحث عمدهی اندیشهی سیاسی است و چون سابقهی بحثهای مهم را نمیداند به ترجمهای صوری بسنده میکند؛ یعنی برای هر واژهای که در متن به کار رفته نخستین معنای واژهی معادل در زبان فارسی را قرار میدهد و گمان میکند که متن را ترجمه کرده است. با دقت در این انتخاب معادلها و عبارتپردازیها میتوان به مرتبهی دانش مترجم در زبان مبدأ و مقصد ترجمه و بیشتر از آن، به درجهی آشنایی او با موضوع ترجمه پی برد.
اینک، نمونهای برای توضیح این مطلب! اگوستین قدیس در کتاب «شهر خدا» در اشارهای به اهمیت عدالت در اجتماع انسانی و اینکه جایی که عدالت وجود نداشته باشد، اجتماعی وجود نخواهد داشت، تعریف سیسرون در رسالهي دربارهی کشور را نقل میکند تا با نقادی این تعریف مبنای متفاوت خود را توضیح دهد. این عبارت اگوستین در فارسی چنین ترجمه شده است: «جمهوریت خیر کلی باهماد است و سیسرون باهماد را هر نوع اجتماع جمعیت نمیداند، بلکه آن را اجتماع جمعیتی میداند که درک مشترکی از حق و اشتراکی در منافع آنها را با هم متحد کرده است.»[1]
در این عبارت، معنای «باهماد» روشن نیست، اما از آنجا که گفته میشود که «باهماد اجتماع هر جمعیتی نیست»، میتوان استنباط کرد که «باهماد» باید نوعی اجتماع باشد، اگرچه نمیدانیم چه نوع اجتماعی میتواند باشد. واژهی «باهماد» را گویا احمد کسروی به عنوان معادلی برای واژهی عربی «اجتماع» و «community» انگلیسی اصطلاح کرده بود که در آن زمان مورد قبول اهل اصطلاح قرار نگرفت، اما در دهههای اخیر، از آنجا که اجتماع نمیتواند همهی مضمون اصطلاح «community» انگلیسی را برساند، بار دیگر نظر مترجمان را جلب کرده است. این اصطلاح، مانند بسیاری از جعلهای جدید، این اشکال اساسی را دارد که بیشتر از آنکه ناظر بر مضمون اصطلاح اروپایی باشد، برساختهای با توجه به ظاهر ریشهشناسی واژگان علوم اجتماعی و انسانی است. از این حیث، میتوان گفت که حتی اگر اجتماع همهی بار معنایی «community» انگلیسی را نرساند، اما برای خوانندهی فارسیزبان واژهای آشناست و مترجمی که خود آشنایی کافی با مطلبی که ترجمه میکند داشته باشد، میتواند با توضیحی، آگاهی لازم را به خواننده بدهد؛ اما تا زمانی که این «باهماد» اصطلاح نشده باشد، خواننده در بهترین حالت، ناچار باید با تجزیهی آن به عناصری که آن واژه از آنها فراهم آمده (در این مورد اخیر؛ «با»، «هم» و پسوند «اد» که گویا باید معنای «با هم بودن» به جای اجتماع را برساند) این جعل جدید را بفهمد که البته توهم فهمیدنی بیش نیست، زیرا «اجتماع»، به رغم ایرادی که میتواند داشته باشد، به عنوان اصطلاحی علمی فهمیده میشود و سابقهی استعمال نیز دارد، اما حتی اگر خوانندهای معنای «باهماد» را بفهمد، به معنای اصطلاحی آن پی نخواهد برد. با این همه، اگر این واژهی جعلی به عنوان معادلی برای «community» انگلیسی به کار رفته بود و مترجم نیز اصطلاح انگلیسی را در پانوشت صفحه میآورد و مختصر توضیحی میداد، این لغتپرانی میتوانست وجهی داشته باشد، اما شگفت اینکه در اصل لاتینی اگوستین و نیز سیسرون، این کلمه معادلی ندارد. البته مترجم میتواند بگوید که در متن انگلیسی کلوسکو، واژهای را پیدا کرده مانند همان «community» انگلیسی و آن را «باهماد» ترجمه کرد است. در این صورت، ایراد من متوجه متن انگلیسی نویسندهی کتاب نیز هست و با مراجعهای به متن انگلیسی، به نظر میرسد که این ایراد درست باشد. در این صورت، به نظر من، متن انگلیسی غلط و ترجمهی فارسی غلط اندر غلط خواهد بود:
It is the "weal of the community", and he [Cicero] defines "the community" as meaning not any and every association of the population, but "an association" united by common sense of right and a community of interest"[2]
برخی از اجزای این ترجمهی انگلیسی، در مقایسه با متن لاتینی اگوستین و ترجمههای دقیقتر متن «شهر خدا»، از دقت کافی برخوردار نیست. در زبان انگلیسی ترجمههای دقیقتری وجود دارد و کلوسکو حتی اگر نمیتوانسته بر پایهی متن اصلی اجتهاد کند، لاجرم میبایست به ترجمهای مراجعه میکرد که دقیقتر است؛ اما از آنجا که آشنایی چندانی با فکر این دوره از تاریخ اندیشهی سیاسی نداشته، به متنی ارجاع داده که از دقت کافی برخوردار نبوده است. من نخست متن لاتینی را میآورم و آن گاه عین ترجمهی انگلیسی دقیقتر را خواهم آورد. متن اگوستین چنین است:
…Scipio ad intermissa revertitur recolitque suam atque commendat brevem rei publicae definitionem, qua dixierat eam esse rem populi. Populum autem non omnem coetum multidinis, sed coetum iuris consensu et utilitatis communion sociatum esse determinat.[3]
دو جزء از عبارت، که با حروف ایتالیک آمده، همان تعریفی است که اگوستین از رسالهی دربارهی کشور سیسرون نقل و بر آن مناقشه کرده است. تعریف سیسرون که نویسندگان سیاسی دربارهی آن بسیار بحث کردهاند، از ظرافتی برخوردار است که به دقت نمیتوان در زبانهای غیرلاتینی معادلی برای آن پیدا کرد. ترجمههای دقیقتر متن سیسرون و نقل قول اگوستین، اشکال را با توجه به واژههایی که به نوعی گرتهبرداری از لاتینی است، رفع کردهاند. مترجمی که بخواهد تنها متن انگلیسی را اساس قرار دهد، نمیتواند به این قراردادها و آن گرتهبرداریها بیاعتنا بماند. این «community» انگلیسی که مترجم متنی که کلوسکو آن را اساس قرار داده، به معنای عام آن، در نوشتههای علوم اجماعی نیست که احمد کسروی معادل «باهماد» را برای آن پیشنهاد کرده بوده است؛ یعنی اینکه در متنهای اساسی اندیشهی سیاسی، تا اطلاع ثانوی، «هر گردی گردو نیست!» آن ترجمهی نخست انگلیسی را میتوان با ترجمهی جدید دیگری مقایسه کرد و جای شگفتی است که کلوسکو خود را از این مقایسه بینیاز دیده است. در ترجمهای که در مجموعهی «متنهای تاریخ اندیشهی سیاسی» انتشارات دانشگاه کیمبریج منتشر شده، این عبارت به صورت زیر به انگلیسی برگردانده شده است:
Well then: the commonwealth is the concern of a people, but a people is not any group of men assembled in any way, but an assemblage of some size associated with one another through agreement on law and community of interest.[4]
چنان که ملاحظه میشود، در این عبارت واژهای وجود ندارد که بتوان آن را «باهماد» ترجمه کرد. بحث اگوستین به تعریف کشور، یعنی «res publica» لاتینی یا با مسامحه «دولت» مربوط میشود. از آنجا که اگوستین شهروند مسیحی رُم بود، ناچار میبایست در تحریر محل نزاعی به نویسندگان رُمی بازگردد که در دورهی جاهلی کشور یا «دولت» را تعریف کردهاند تا دیدگاه مسیحی خود را در تعارض با نظریهی جاهلی سیاست توضیح دهد.
سیسرون مهمترین نویسندهی سیاسی رُم بود که رسالهای با عنوان «دربارهی کشور» نوشته و با تکیه بر سیاست ارسطویی، این شاخه از فلسفه را در دورهي رُمی تجدید کرده بود. از این حیث، اگوستین به همین رسالهی سیسرون بازمیگردد و تعریف او را نقل میکند. رسالهی سیسرون اثر مهمی دربارهی اندیشهی سیاسی رُمی است که در واپسین سالهای نیمهی نخست سدهی اول پیش از میلاد نوشته است. همهی نسخههای این رساله، طی سدههای طولانی، از سدهي هشتم میلادی تا 1819، که نسخهای ناقص از آن به دست آمد، مفقود بود. آنچه امروزه در دست است تنها بخشهایی از آن رساله است که به چاپ انتقادی رسیده و بارها به زبانهای اروپایی ترجمه شده است. این رساله از نوع گفتوگوهای افلاطونی است که در آن اسکیپیو جای سقراط را گرفته است. منظور از این اسکیپیو، پوبلییوس کُرنیلییوس اسکیپیو است که در سدهي دوم پیش از میلاد دو بار به مقام کنسولی رُم رسیده بود و مردی بسیار فرهیخته و آشنای با فرهنگ یونانیرُمی بود.
آنچه اگوستین از رسالهی سیسرون نقل کرده، جایی از گفتوگوست که در آن اسکیپیو، مشهور به آفریقایی، پس از آنکه سخن او دربارهی تعریف کشور قطع شده بود، بار دیگر سخن از سر میگیرد و سیسرون شرح سخن او را چنین میآورد: «بدین سان، آفریقایی سخن خود را چنین از سر گرفت که کشور همانا آن است که از آنِ مردم است.»[5] در این تعریف، در زبان لاتینی، ضمن تأکید بر «res»، که معنای اول آن شیء و امر است،[6] بازی با دو کلمهی «publica» و «populi» نیز وجود دارد؛ اما ترجمهی آن در دیگر زبانها (مگر در زبانهایی مانند فرانسه و ایتالیایی که با لاتینی خویشاوندی دارند) خالی از اشکال نیست. تعریف اسکیپیو چنین است: res publica res populi دو واژهی res publica که اینجا به کشور یا دولت ترجمه میکنیم، اما این امکان داشت که آن را «حوزهی مصالح عمومی» ترجمه کنیم. در واقع سیسرون میگوید: آنچه در حوزهی مصالح عمومی قرار میگیرد، همان مصالح مردم است. این همان جزئی از عبارت است که در ترجمهی فارسی به این صورت برگردانده شده است: «جمهوریت خیر کلی باهماد است.» مترجم «جمهوریت» را در ترجمهی «weal of the community» آورده و «weal» در نوشتههای سیاسی انگلیسی، در آغاز به عنوان معادلی برای «res publica» در لاتینی و «republique» در فرانسه به کار میرفت. بدیهی است که حتی اگر در مواردی بتوان «weal» را «جمهوری» ترجمه کرد (که یکی از معناهای آن است)، اما نه بحث سیسرون به «جمهوریت» مربوط میشود و نه بحث اگوستین، بلکه آن هر دو «res publica» را به معنای کشور یا «دولت» و به عنوان معادلی برای politeia یونانی آوردهاند که به معنای مطلقِ نظام سیاسی یا شیوهی فرمانروایی است. چنان که اگوستین در ادامهی همان عبارت از قول سیسرون از شاه عادل و دو شیوهی دیگر فرمانروایی، اشرافیت و دموکراسی، سخن میگوید. در این صورت، جمهوریت در معنای رایج آن اینجا معنایی نمیتواند داشته باشد؛ یعنی نمیتوان گفت که جمهوریت به سه نوع است: شاهی، اشرافی و جمهوری یا دموکراسی.
اگوستین در ادامه میافزاید: «در این سه شیوهی فرمانروایی»، که فرمانروایی فاسد باشند، »کشور یا دولت (res publica) تنها فاسد نیست، بلکه... به طور کلی وجود ندارد.» در این مورد، مانند عبارتی که نقل کردم، نمیتوان «res publica» را «جمهوریت» ترجمه کرد. معنای هر دو عبارت روشن است: سیسرون برای اینکه نظام سیاسی وجود داشته باشد، تنها تعلق حوزهی مصالح عمومی به مردم را کافی میداند، در حالی که اگوستین اجتماعی را که عدالت در آن وجود نداشته باشد، کشور در معنای دقیق آن نمیداند.
در ترجمهی دنبالهی همان عبارت آمده است: «سیسرون باهماد را هر نو اجتماع جمعیت نمیداند.» این «باهماد» ترجمهی «populous» در متن اگوستین است و اگوستین به نقل از سیسرون، در توضیح «مردم» یا «populous» میافزاید که «مردم»، در تداول اندیشهی سیاسی، هر اجتماعی نیست که گروهی از افراد در آن گرد آمده باشند، بلکه گروهی از افراد است که رابطهی حقوقی توأم با رضایت و منافع مشترک آنها را گرد آورده باشد؛ یعنی اینکه فرق میان تجمع انبوهی از افراد و اجتماع مردم یک کشور یا «populus» در این است که در کشور یا «respublica» باید رابطهای حقوقی، که ناظر بر برقراری عدالت در میان مردم یک کشور است، وجود داشته باشد. این جزء از عبارت در ترجمهی فارسی چنین است: سیسرون «باهماد» را «اجتماع جمعیتی میداند که درک مشترکی از حق و اشتراکی در منافع، آنها را با هم متحد کرده است.» این درک مشترک از حقوق در میان حرامیان هم وجود دارد، اما اجتماع آنان کشور نیست. این مثال را خود اگوستین، با ارجاعی به گفتهی افلاطون، مطرح کرده است.
آنچه پیشتر از اگوستین نقل کردم، نقدی بر سخن سیسرون است که عدالت را ذیمدخل در تعریف کشور یا دولت نمیداند و مینویسد که در کشوری که عدالت وجود نداشته باشد، نمیتوان آن را کشور یا دولت خواند. در ترجمهی فارسی آمده است: «بنابراین در جایی که عدلت واقعی وجود ندارد، اجتماعی از مردمان هم که درک مشترکی از حق متحدشان کرده باشد، نمیتواند وجود داشته باشد و بنابراین مردم هم وجود ندارد... و اگر چنین مردمی وجود ندارد، پس خیر کلی مردم هم وجود ندارد، بلکه یک مشت اراذل و اوباش هستند که...»[7] بگذریم از اینکه اگوستین از اراذل و اوباش سخن نگفته است؛ او بحث را تا این حد پایین نمیآورد.[8]
اگوستین به عنوان نتیجهی اشارهای که به سه شیوهی فرمانروایی آورد، مینویسد: «در این سه حالت، تنها کشور یا دولت فاسد نیست، بلکه... به طور کلی، کشوری (respublica) وجود ندارد، زیرا آنجا که خودکامهای وجود داشته باشد یا فرقهای قدرت را به نفع خود مصادره کرده باشد، حوزهی مصالح مردم (res popubi) وجود نخواهد داشت.» این جزء اخیر در ترجمهی فارسی چنین است: «اگر چنین مردمی وجود ندارد، پس خیر کلیِ مردم هم وجود ندارد.»
اگوستین میافزاید: »اگر مردم عادل نباشند، مردم (populous) نخواهند بود، زیرا در این صورت اجتماعی بر مبنای حقوقی که همگان دربارهی آن توافق کردهاند و منافع مشترک نخواهد بود.»[9] چنان که ملاحظه میشود، در فاصلهی چند سطر، یک اصطلاح به صورتهای مختلف و گوناگون ترجمه شده است. بحث سیسرون و اگوستین با برجسته کردن اصطلاح «pupuli» را در پیوند با «publica» آوردهاند که سیاست در معنای «مناسبات شهروندی» را توضیح دهند، که به تعبیر فارابی نسبتی با «تغلُّب» نمیتواند داشته باشد. در ترجمهی فارسی، عبارتی از اگوستین که به نقل از کلوسکو آوردم، با این جمله به پایان میرسد: «و به ناگزیر نتیجه میگیریم که جایی که عدالتی وجود ندارد، جمهوریتی هم وجود ندارد.»[10] معنای این حرف میتواند این باشد که تحقق جمهوریت (یعنی «جمهوری یا تنوارهی سیاسی» چنان که دو سطر پایینتر آمده است) بدون عدالت ممکن نیست، اما اگوستین دربارهی نظامهای سلطنتی و اشرافی نظری نداده است یا ما نمیدانیم!
این اشکال از ترجمهی بیرویهی «commonwealth» به «جمهوری» ناشی شده که مترجم به عنوان معادلی برای «republic» در معنای یکی از شیوههای فرمانروایی گرفته است؛ در حالی که اگر «جمهوری همان تنوارهی سیاسی»، یعنی هر دو مورد «commonwealth» است، دیگر نمیتوان در این مورد از جمهوریت سخن گفت، بلکه باید گفت هر کشوری که در آن عدالت برقرار نباشد، کشور نیست.
این نوع ترجمهي مکانیکی، نشان از نفهمیدن ظرافتهای متن دارد و خواندن چنین ترجمهای نیز نه تنها برای خواننده سودی ندارد، بلکه اتلاف وقت و منابع نیز هست. در ترجمهی کتاب کلوسکو، شمار عبارتهایی که از سر بازیچه و در بیاعتنایی به قابليت فهم مطلب برای خواننده ترجمه شدهاند، اندک نیست.
در ادامهی بحثی که پیشتر دربارهی تعریف مردم و کشور آوردم، کلوسکو فقرهی دیگری را از اگوستین نقل میکند که ترجمهی فارسی آن چنین است: «اگر تعریف دیگری غیر از این تعریف برای مردم یافت شود، مثلاً اگر کسی بگوید مردم اجتماعی هستند از انسانهای عقلانی که توافق عمومی دربارهی موضوع عشقشان دارند. آن گاه نتیجه میگیریم که برای رعایت شخصیت مردمي خاص، ما باید موضوع عشقشان را وارسی کنیم...»[11]
اینجا مترجم «objects of their love» انگلیسی را چنین ترجمه کرده که با معیارهای ترجمه در ایران، به ظاهر حق با اوست؛ اما اگوستين در همهی مواردی که مترجم انگلیسی، در متنی که کلوسکو به آن ارجاع داده است که البته مانند بسیاری از متنهایی که او به آنها ارجاع میدهد، از دقت کافی برخوردار نیست و به تبع آن، مترجم فارسی، واژهی «love» انگلیسی و «عشق» فارسی را به کار برده است، صورت صرفی «diligit» لاتینی را استعمال کرده كه به معنای هر چیزی است که علاقهای به آن تعلق میگيرد.
بدیهی است که موضوع عشق مردم، در معنای دقیق آن، ربطی به نظام اجتماعی آنان ندارد و قابل وارسی نیز نیست. من بیآنکه بخواهم در این باره به تفصیل بحث کنم، جزئی از ترجمهی فارسی «شهر خدا» را نقل میکنم که معنای روشنی دارد: «...برای کشف ویژگی هر ملتی صرفاً باید چیزهایی را كه آن ملت دوست میدارد (diligit) بررسی کنیم... پیوسته به سبب توافقشان بر چیزهایی که دوست میدارند (diligit)...»[12] چنان که ملاحظه میشود، مترجم فارسی کلوسکو نیازی نداشت که خود را دستخوش چنین تکلفی کند که حاصلی جز گمراهی خواننده نمیتوانست داشته باشد.
در برخی از صفحات کتاب، بیدقتیهای مترجم فارسی صورتی اسفناک و در عین حال خندهدار به خود میگیرد و چنین مینماید که مترجم حتی آنچه چند سطر پیش نوشته است به خاطر نمیآورد. کلوسکو در فصل مربوط به اندیشهی سیاسی تماس قدیس، از باب دیباچهای بر دیدگاه او، به سابقهی بحث نسبت میان مرجعیت پاپ و قدرت امپراتور در فاصلهی اگوستین قدیس و تماس قدیس اشاره میکند و عبارت مهم پاپ گلاسییوس اول را میآورد که در نامهای خطاب به امپراتور آناستاسییوس نوشته بود. عبارت گلاسییوس، برابر ترجمهای که کلوسکو از آن نقل میکند، چنین است:
two there are, august emperor, by which this world is chiefly ruled, the sacred authority (auctoritشسcred authas)ority (auctoritsasa) by which this نقل میکند ، چنین است:
اول را میآورد که در نامهای خطاب هب امپراتور آناستاسیووس of priesthood and the royal power (potestas).[13]
آغاز ترجمهی فارسی عبارتی که این جمله در آن آمده چنین است: «یک صورتبندی کلاسیک از رابطهی میان کلیسا و دولت... را گلاسیيوس در نامهای به... آناستاسیيوس... عرضه کرده است.» روشن است که نامه به آناستاسیيوس نوشته شده و در عنوان نامه نیز باید نام مخاطب آمده باشد، اما با آغاز نقلقول از گلاسییوس، با شگفتی متوجه میشویم که گویی مخاطب نامه، امپراتور آوگوستوس بوده است. ترجمهی فارسی این جزء از نامه چنین است: «بله، دو تا هستند، امپراتور آوگوستوس که این جهان ادارهاش با اوست (کذا!)، مرجع مقدس (اوکتوریتاس) روحانیت (کذا!) و قدرت شاهی (پوتستا).»[14]
حتی اگر کلوسکو مخاطب نامه را در آغاز عبارت آناستاسییوس و در ادامهی آن آوگوستوس نوشته بود، مترجمی که از کمترین دقت بهره برده باشد، باید بتواند با مراجعهای به نوشتهای دقیقتر، اشتباه او را تصحیح کند یا اگر منبعی را در اختیار ندارد، با افزودن «کذا!» نظر خواننده را نسبت به اشکال جلب کند تا او را گمراه نکرده باشد.
با مراجعهای به متن انگلیسی، که بالاتر نقل شد، میتوان دید که مترجم انگلیسی مرتکب اشتباه نشده است. او نخست تصریح میکند که نامه خطاب به آناستاسییوس نوشته شده است و چون ضرورتی نداشت که نامه با نام امپراتوری آغاز شود، که نامه جز به دست او نمیتوانست برسد، جملهی گلاسییوس بدون ذکر نام امپراتور، با خطاب «august emperor» آغاز میشود. مترجم میبایست با اندک دقت، متوجه میشد که واژهی «august» به صورت «August» نوشته نشده است که نام شخص باشد، بلکه باید صفتی برای امپراتور باشد. با این تردید، مترجم میبایست زحمت مراجعه به فرهنگ لغت را به خود میداد تا بداند که منظور از آن «august» همان است که در زبان فارسی در خطاب به پادشاه، او را «همایون» میخواندهاند؛ چنان که فردی از عامه، در خطاب به شاه، او را «اعلیحضرت همایون» مینامید و نام او را بر زبان جاری نمیکرد. پاپ گلاسییوس این مایه از ادب درباری و آداب آن میدانست که باید به جای «امپراتور آوگوستوس» آناستاسییوس او را «اعلیحضرت همایون» بگوید.
آن یک جملهی کوتاه اشکالات دیگری نیز دارد. خواننده این نخستین جزء جمله را که «دو تا هستند، امپراتور آوگوستوس، که این جهان ادارهاش با اوست» چگونه باید بفهمد؟ ضمیر «او» با فعل مفرد باید به فاعلی مفرد برگردد که در این جمله جز همان «امپراتور آوگوستوس» نمیتواند باشد. اگر مرجعیت روحانی و قدرت امپراتور «دو تا هستند،» در این صورت، این جزء چه رابطهای با «با اوست» باید داشته باشد؟ «مرجع مقدس (اوکتوریتاس) روحانیت» چه صیغهای است؟ روحانیت خود مرجع است و نمیتواند مرجعی داشته باشد! اگر «the sacred authority» را به جای «مرجع»، «مرجعیت مقدس» ترجمه کنیم، دیگر نیازی به افزودن «روحانیت» نیست؛ مگر اینکه بخواهیم نشان دهیم که معنای جمله را نفهمیدهایم!
وانگهی، جمع بستن دو چیز ناهمگن خلاف عرف است. اگر دومین از آن «دو تا» را «قدرت» ترجمه کنیم، باید اولی را مرجعیت ترجمه کنیم که سنخیتی میان آنها وجود داشته باشد. مترجم انگلیسی جملهی گلاسییوس نیز لاتینی «اوکتوریتاس» و «پوتستاس» (و نه «پوتستا» که معنایی ندارد) را آورده است تا نشان دهد که ترجمهی این واژهها خالی از اشکال نیست. مترجم میبایست هر دو اصطلاح را به صورت لاتینی میآورد تا خواننده، اگر هم با اصطلاح آشنا نیست، بتواند به فرهنگ لغتی مراجعه کند، زیرا آوردن «پوتستا» که هیچ معنایی ندارد، جز اتلاف وقت خواننده، هیچ نتیجهای ندارد.
در ادامهی همین عبارت، کلوسکو توضیحی دربارهی یکی از مهمترین مباحث الهیات سیاسی مسیحی میآورد که اگرچه توضیح او نیز خالی از مسامحه نیست، اما من جز به اشکالات ترجمهی فارسی اشارهای نخواهم کرد. چنان که گذشت، برابر نوشتهی گلاسییوس پاپ، الهیات مسیحی دو قدرتِ مرجعیت پاپ و کلیسا و قدرت امپراتور را به رسمیت میشناخت. در آغاز، در دورهای که مسیحیت از قدرت چندانی برخوردار نبود، چنان که عیسی مسیح سفارش کرده بود، مؤمنان برای حفظ ایمان خود، متعرض قدرت دولت نمیشدند؛ اما از زمانی که به ویژه در هزارهی دوم میلادی، نظریهی ولایت مطلقهی پاپها تدوین شد، به تدریج، تعارضی میان مرجعیت پاپ و کلیسا و قدرت امپراتور پدید آمد که از آن در انگلیسی به «the Investiture Controversy» تعبیر میکنند. در جای دیگری من «جدال تنصیص» را به عنوان معادلی برای این اصطلاح پیشنهاد کردهام.
چنین جدالی در اسلام نیز بیسابقه نبود، زیرا در اسلام نیز مانند مسیحیت، هر قدرتی از خداوند ناشی میشود و بدیهی است که انتقال این قدرت، موضوع مهمی در مباحث الهیات بود. در کلام شیعی امامی و حکمت اسماعیلی، انتقال قدرت از پیامبر به امام و از امامی به امام دیگر چنین مسئلهای را مطرح میکرد. بر خلاف اهل سنت و جماعت که امامت را از مصالح عامه میدانستند، یعنی بیعتِ اهلِ حل و عقد را سبب انعقاد امامت میدانستند، شیعیان اعتقاد داشتند که نخستین امام با نصّ پیامبر به امامت میرسد و آن امام نیز جانشین خود را به نصّ دیگری منصوب میکند. این صدور نصّ را تنصیص میخوانند.
اینکه در مسیحیت هر قدرتی از خداوند ناشی میشود و ضرورت ایضاح راههای انتقال قدرت الهی، همین بحث را در مسیحیت نیز به وجود آورد. کلوسکو مینویسد: «کشمکش میان کلیسا و دولت در اواخر قرن یازدهم با بحث و جدل خلعتپوشان به اوج رسید.»[15]
این «بحث و جدل خلعتپوشان» ترجمهی همان «the Investiture Controversy» انگلیسی است. بدیهی است که اینجا «controversy» به معنای «بحث» نیست و اصطلاح «جدل» نیز به عنوان معادل «controversy» در متنی فلسفی دقیق نیست، زیرا در واقع منظور از «the Investiture Controversy» جدالی بود که میان هواداران مرجعیت پاپ یا «papists» و طرفداران قدرت امپراتور (که «imperialists» خوانده میشوند) درگرفت. یعنی جدال بر سر اینکه کدام یک از دو قدرتِ مرجعیت پاپ و قدرت امپراتور، مقامات عالی کلیسا را در مقام خود نصب میکند؟ بنابراین اینجا استعمال «خلعتپوشاني»[16] که در زبان فارسی معنای دیگری دارد، نه تنها موردی ندارد، بلکه موجب گمراهی خواننده نیز میشود، زیرا خواننده گمان میکند که «نصّ» به نام کسی کردن، کاری بیاهمیتی مانند خلعت بخشیدن شاه به درباریان بوده است. تأیید این مطلب در همان فقره آمده است و کلوسکو در ادامهی همان عبارت مینویسد:
The question at issue was which power, spititual or temporal, had the right to invest bishops, and so the power of appointing them to their posts.[17]
مترجم فارسی بیآنکه دقتی در واژگان بهکاررفته در این جمله کرده باشد، مینویسد: «مسئلهی مورد بحث این بود که چه کسی کدام قدرت، روحانی یا زمینی، حقِ اعطای این نشانهها را به اسقفها دارد و بنابراین قدرت نصف آنها را به مقامهایشان داراست.»[18] بگذریم از اینکه «زمینی» در برابر «آسمانی» به کار میرود و روحانی، در این مورد، در برابر «عرفی» یا «دنیوی»؛ اما معلوم نیست که مترجم به چه دلیلی بار دیگر با فاصلهی سه سطر در ترجمهی «the right to invest»، به جای «خلعتپوشانی»، «اعطای نشانهها» آورده است. نویسنده «the power of appointing…» را به قیاس «the right to invest…» آورده تا عمل نصب یا «تنصیص» را برجسته کرده باشد. دلیل این جانشینی واژهها روشن است؛ اگر «investiture» خلعت پوشاندن، البته نه «خلعتپوشان»، فهمیده شود، به نشانهای تبدیل میشود، اما «تنصیص» به نشانههای ظاهری نصب به یک مقام ربطی ندارد. کلوسکو در دنبالهی همین مطلب مینویسد:
…a synod at Rome claimed Church control over the appointment of bishops, and prohibited the lay investiture (i.e., appointment outside of Church).[19]
در این جمله، واژهی «appointment» دو بار دیگر نیز تکرار شده که مترجم این بار آنها را به نصب برگردانده است. ترجمهی فارسی چنین است: «...شورایی در رُم مدعی شد که وظیفهی نصب اسقفها به عهدهی کلیساست و خلعتپوشان را (یعنی نصب اسقفها از سوی کسی جز کلیسا را) ممنوع اعلام کرد.»[20] نیازی به گفتن نیست که مترجم قاعدهای را دنبال نمیکند؛ او آنچه میفهمد مینویسد، اما مشکل اینجاست که در مواردی نیز نمیفهمد. در جزء پایانی همان جمله آمده بود که «the lay investiture (i.e.,…)»؛ یعنی کسانی که منصب روحانی رسمی نداشتند نمیتوانستند اسقف نصب کنند. در ترجمهی فارسی، اصطلاح مهم «lay» افتاده است. آن جملهی فارسی این است: «و خلعتپوشان را (يعني نصب اسقفها از سوي كسي جز كليسا را) ممنوع اعلام كرد.» اگر عبارت معترضهي ميان دو هلال را حذف كنيم، «و خلعتپوشان را... ممنوع اعلام کرد» نادرست است؛ اما اگر آن جملهی معترضه را نگاه داریم، جملهی اصلی بیمعناست، زیرا جملهی معترضه، جملهی اصلی را نقض میکند! وانگهی، «کسی جز کلیسا» یعنی چه؟ کليسا در زبان فارسی شخص نیست که بتوان کسی را از شمول آن خارج کرد. خواندن واپسین جزء عبارت، بار دیگر، موجب شگفتی خواننده میشود. کلوسکو به مصالحهای میان کلیسا و دولت اشاره میکند و مینویسد که برابر مفاد این مصالحه قرار شد:
A bishop would receive investiture from Church, but the king or emperor would in effect be able to veto proposed cadidates.[21]
ترجمهی فارسی چنین است: «اسقفها را کلیسا خلعتپوش (نصب) میکند، اما شاه یا امپراتور در نهایت، حقِ وتوی نامزدهای پیشنهادی را دارد.»[22]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1] کلوسکو، همان، ص 76. بخشهایی از عبارت که ایرانیک شده نقل قولهایی از سیسرون است.
[2]Klosko , History of political thought, I, p.208.
[3]Saint Augustin, "La cote de Dieu/De civitate Dei", Euveres de saint Augustin, Paris, Desclee de Brouwer 1959, t. 33. II, xxi, 2.
[4]Cicero, I, 39 a.
[5] Ciceron, De la republique/De rei publica, texte et traduction par Esther Breguer, Paris, Belles-Lettres, 1989, I, xxv, 39, t. I, p. 222.
[6] در حدیثی آمده است: «امرنا صَعبٌ...»
من این حدیث را از این حیث نقل کردم که ربطی با بحث چگونگی انعقاد امامت در اسلام دارد. اصطلاح حوزهی مصالح عامه را نیز من به عمد وارد میکنم؛ چنان که ابن خلدون مانند شریعتنامهنویسان اهل سنت و جماعت، در بحث از امامت، این پرسش را مطرح میکند که آیا امامت از مصالح عامه است؟ پاسخ اهل سنت و جماعت به این پرسش مثبت است. این تعبیر که در واقع امامت از مصالح عامه است، به لحاظ مضمون بحث، همان است که سیسرون در تعریف کشور آورده است. کشور (res publica) حوزهی مصالح مردم (res populi) است.
[7] کلوسکو، همان، ص 7 تا 76.
[8] «یک مشت اراذل و اوباش» را که به عنوان معادلی برای «some kind of a mob, not deserving the name of a people» در متن انگلیسی آمده، مقولهای در جامعهشناسی تودههاست. بدیهی است که اگوستین به عنوان متأله، اسقف و اندیشمند سیاسی چنین مقولهای را نمیتوانست در نوشتهی خود وارد کند. بحث دربارهی تمایز «مردم» (people) و «انبوه جماعت» (multitude) در اندیشهی سیاسی، یک بحث اساسی است. همهی نویسندگان سیاسی به این بحث اشاره کردهاند که از چه زمانی انبوه جماعت به مردم تبدیل میشوند. عبارت اگوستین به این بحث اشاره دارد و او به خلاف بسیاری از نویسندگان سیاسی که تشکیل اجتماع یا تکوین دولت را لحظهي تبدیل انبوه جماعت به مردم میدانستند، بر آن است که صرف تشکیل اجتماع انبوه جماعت را به مردم تبدیل نمیکند، بلکه اگر در اجتماعی عدالت وجود نداشته باشد، کشور در معنای دقیق آن وجود پیدا نخواهد کرد. جزئی از عبارت اگوستین که در ترجمهي نه چندان دقیقی که کلوسکو به آن ارجاع داده و مترجم فارسی را گمراه کرده چنین است:
…sed qualiscumque multitudinis, quae populi nomine digna non est… ibid.
منظور از «multitudo» جماعت پیش از تشکیل اجتماع است که با تشکیل اجتماع، به «مردم» یا ملت در دوران جدید تبدیل میشوند، در حالی که «اراذل و اوباش» به گروهی از افراد اطلاق میشود که پایگاه طبقاتی خاصی ندارند و به عنوان نیروهای گریز از مرکز اجتماعی، به قواعد اجتماعی و نظم قانونی آن گردن نمینهند. در ترجمهی فارسی «شهر خدا» این عبارت چنین است: «...اگر ملتی وجود نداشته باشد، رفاه ملت مطرح نیست، بلکه رفاه جمعی پریشان مطرح است که شایستهی نام ملت نیست.» (اگوستین، شهر خدا، ترجمهی حسین توفیقی، ص 899) البته ترجمهی مفاهیم اندیشهی سیاسی در همین فقرات اشکالاتی دارد که جای بحث از آن اینجا نیست، اما ترجمهی «multitude» به «جمعی پریشان» از دقت لازم برخوردار است.
[9]Saint Augustin, op. cit. t. 33. II, xxi, 2.
[10] کلوسکو، همان، ص 77.
[11] همان.
[12] اگوستین، شهر خدا، ترجمهی حسین توفیقی، ص 908. البته ترجمهی این فقره اشکال دیگری دارد که موضوع بحث من نیست.
[13] Klosko, op. cit. I, p. 234
[14] کلوسکو، همان ، ص 127. تأکید از من است.
[15] کلوسکو، همان، ص 128، متن انگلیسی، ص 234.
[16] در زبان فارسی «خلعتپوشان» اسم مکان است و به معنای خلعت پوشاندن سابقهی استعمال ندارد. منظور از خلعتپوشان مکانی در بیرون شهر بود که خلعت به آنجا فرستاده میشد؛ چنان که هنوز در پیرامون برخی از شهرهای کشور، از جمله تبریز، روستایی به نام «خلعتپوشان» وجود دارد.
[17]Klosko, op. cit. I, p. 234-5.
[18] کلوسکو، همان جا.
[19]Klosko, op. cit. I, p. 235.
[20] کلوسکو، همان، ص 129.
[21]Klosko.op. cit. I, p. 235.
[22] کلوسکو، همان، ص 129.
منبع: خردنامه115
نظر شما