به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:
حمید احمدی استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به تخصص در مطالعات منطقهای مشهور است. او در سال ۱۳۳۶ در شهر مشهد متولد شد. تحصیلات متوسطه را در آنجا و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران با مدارک لیسانس و فوقلیسانس اخذ کرد. سپس مقطع دکتری خود را در دانشگاه کارلتون کانادا به پایان رساند. او در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ در جایگاه مفسر سیاسی و مترجم مسائل خاورمیانه در مطبوعات فعالیت میکرد و مسئولیت بخش خاورمیانه در سرویس امور خارجه روزنامه کیهان را در دست داشت. او از بهمن ۱۳۷۷ تا فروردین ۱۳۸۲ مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و هم اکنون عضو هیئت علمی و استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، استاد دانشگاه علوم و تحقیقات تهران و کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. احمدی در زمینه خاورمیانه در عرصه تالیف و ترجمه فعال بوده و یکی از تالیفاتش کتاب «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» جلد دوم از مجموعه سه جلدی است که او در نشر نی به چاپ رسانده است. این کتاب در گروه علوم سیاسی جایزه کتاب سال شایسته تقدیر شناخته شد. برای آشنایی بیشتر با پژوهش در خاورمیانه و جزئیاتی از کتاب فوق در اتاق گفتوگوی ایبنا با او گفتوگو کردیم.
چرا در ایران پژوهش و تحقیق درباره خاورمیانه شکل جدی به خود نگرفت. به طوری که در چند سال اخیر کتاب «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» یکی از معدود آثار تالیفی است که به بحث و بررسی درباره مسائل خاورمیانه پرداخته است؟
به طور کل تحقیق و تالیف در زمینه خاورمیانهشناسی در ایران ضعیف است. قبل از انقلاب هم در پژوهش درباره خاورمیانه ضعیف بود و تنها فردی که در این رابطه تحقیق و پژوهش کرد، حمید عنایت استاد ما بود. او کتابهای «سیری در اندیشه سیاسی عرب»، «اسلام و سوسیالیسم در مصر» و «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» را تالیف کرد. کتاب سوم به زبان انگلیسی نوشته و در ایران بهاءالدین خرمشاهی آن را به فارسی ترجمه کرد.
در واقع فرد آکادمیسین خاورمیانهشناسی که در این زمینه تحقیق و تالیف کند، کم داشتیم. علت این امر به چند نکته برمیگردد؛ نخست اینکه ما اصلاً مطالعات خاورمیانهشناسی در دانشگاه نداشتیم. در دانشگاه رشته علوم سیاسی برقرار بود که درس خاورمیانهشناسی نداشت؛ این درس در سالهای پیش از انقلاب به رشته علوم سیاسی افزوده شد. موقعی که سال ۵۵ در رشته علوم سیاسی پدیرفته شدم، درس خاورمیانهشناسی را استاد محمد فردسعیدی تدریس میکرد. بنابراین فردی که متخصص پژوهش باشد در زمینه خاورمیانه نداشتیم و گاهی افرادی از روی ذوق خود پژوهشی در این زمینه تالیف کردند از جمله سرهنگ غلامرضا نجاتی کتابی با عنوان «جنبشهای ملی مصر: از محمدعلی تا جمال عبدالناصر» تالیف کرد که ما در دوران دانشگاه آن را مطالعه کردیم بعد از انقلاب هم تجدیدچاپ شد. از این رو آثار چندانی تالیف نشد، شاید احساس نیاز نمیشد.
درباره عراق تالیفاتی وجود دارد که برخی از آنها را عبدالهادی حائری نوشت، برخی نیز به مسائل کشور عراق پرداختند از این رو به عراق بیش از سایر کشورهای خاورمیانه پرداخته شده است.
بله، حائری مورخ بود و در زمینه تاریخ آثاری تالیف کرد از جمله «تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی» را به چاپ رساند. به هر حال تالیفات بسیار اندک و ترجمه بیشتر است. البته موضوع دیگری هم در این رابطه موثر بود؛ انقلاب اسلامی و جنگ عراق و ایران باعث شد ایرانیها از عربها دوری کنند. موضوع دیگر، موضوع فلسطین است که برخی روشنفکران را از تحقیق و پژوهش در زمینه خاورمیانه دور کرد و باعث شد با یک بیزاری به این نوع مطالعات نگاه کنند. نکته دیگر اینکه برخی تصور میکنند خاورمیانهشناس هستند اما این موضوع فقط در حرف زدن بود و در عرصه تالیف بروزی نداشت. اما من از دوره دانشجویی به خاورمیانه علاقه داشتم و در یک دوره ۱۰ ساله که مسئول بخش خاورمیانه سرویس خارجی روزنامه کیهان بودم از اخبار و اطلاعات روز مسائل خاورمیانه مطلع بودم. اطلاع از اخبار در کنار مطالعه و تحقیق در مسائل آن و سپس تدریس در دانشگاه باعث شد که بیشتر به این موضوع بپردازم و ابتدا مقالاتی در این زمینه نوشتم و آثاری هم ترجمه کردم. در دوره فوقلیسانس هم عنوان پایاننامه من «ریشههای بحران در خاورمیانه» بود که چندین بار به چاپ رسید. یادم هست که عبدالهادی حائری به من گفت این کتاب و «تاریخ فلسطین» را در کلاسهایم تدریس میکنم.
البته چنین نبوده که همواره در زمینه خاورمیانه تحیقی و تالیف نکردم، مدتی از بحث خاورمیانهشناسی دور ماندم. هر چند در دوره دوره دکتری قصد داشتم باز هم روی خاورمیانه کار کنم، اما بعد از فروپاشی شوروی قدری موضوع جمهوری آذربایجان و گرایشهای ضد ایرانی مرا نگران کرد و سبب شد سراغ پژوهش درباره مسائل ایران بروم که این نگرانی، در عرصه تحقیق و پژوهش باعث تالیف کتاب «قومیت و قومیتگرایی» که رساله دکتری من بود شد. اما چون به پژوهش در خاورمیانهشناسی هم علاقه داشتم تصمیم گرفتم پژوهشی انجام دهم که خلا آنچه در این زمینه احساس میشود تا حدی پوشش دهد. سه جلدی که شامل «سیاست و حکومت در خاورمیانه»، «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» و «گرایشهای سیاسی در خاورمیانه و امنیت ملی ایران» است که به نظرم دو جلد دیگر از این کتاب مهمتر هستند.
در کتاب «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» فصل مهمی اختصاص دادم به کشمکشهایی که تا کنون بررسی نشده است و نقش اسرائیل در آن بارز است. موضوع اسرائیل که باعث بحران کنونی شده بخش مهمی از کتاب را دربرمیگیرد.
در بخشی از کتاب فرایند صلح در خارومیانه را بررسی کردم از آنجا که تا کنون به این موضوع پرداخته نشده است، بنابراین تلاش کردم دو فصل به موضوع اعراب و اسرائیل اختصاص داده شود. در واقع تلاشم بر این بود که پژوهش جامع باشد تا دانشجویان از مسائل منطقه خاورمیانه مطلع شوند.
چرا در کتاب منابع عربی خیلی کمرنگ بود؟
اصل منابعی که استفاده کردم انگلیسی بود، پس از آن فارسی و اگر به منبعی دست پیدا نکردم سراغ منابع عربی رفتم. در جلد نخست کتاب منابع عربی بیشتری مورد مراجعه قرار گرفت در این جلد کمتر. البته به منابع فرانسوی هم نگاه کردم اما منابع عربی مهمتر از فرانسوی بود، چون مساله در خاورمیانه روی داده و پژوهشهای عربی از اطلاعات بهتری برخوردار بود.
در کتاب بحثی را به اختلافات مرزی میان کشورهای عرب خاورمیانه اختصاص دادید. در اینجا چگونگی مرزبندی کشورهای جدید عربی مطرح است که برخی معتقدند مرزهای خاورمیانه را کسانی بنا نهادند که شرقشناسان متبحری بودند اما در اغلب کشورهای جدید منطقه موضوع اختلاف مرزی وجود دارد. درباره این موضوع چه نگاهی دارید؟
این بحث هم جدی است هم مصنوعی، درست است که انگلستان در تعیین مرزهای کشورهای خاورمیانه دست داشته است، اما قدری در پرداختن به نقش انگلستان اغراق شده است و من قصد نداشتم به آن بپردازم. اشاره کردم که مرزهای غربی ایران محصول قرن بیستم نیست بلکه محصول قرارداد ۱۶۳۹ قصرشیرین یا زهاب است که الهام بخش قرارداد وستفالی شد. به طوری که ۹ سال بعد قرارداد وستفالی بسته شد که آغاز دیپلماسی در جهان قلمداد میشود. همچنین ۹۰ درصد مرزهای ما با ترکیه و عراق محصول آن زمان است. بنابراین قرارداد قدیمی است که در اواسط قرن نوزدهم در کمیسیونی با شرکت ایران، روسیه و انگلیس منعقد شد اما عمدتاً نقش انگلستان در تعیین مرزها به امپراطوری عثمانی برمیگردد؛ وقتی امپراطوری عثمانی از هم پاشید، در آن موقع خاندانهایی بودند که ادعاهایی درباره مرزها داشتند، بنابراین ناچار شدند با کمک گرترود بل، شرقشناس مرزهای عراق تعیین شود. در کتاب هم اشاره کردم که مرزهای عربستان سعودی را آنها کشیدند اما مرزهای ایران و عراق را نه. درباره مرزهای عراق و ترکیه هم اختلاف وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. همچنین ترکیه در مرزهایش با سوریه سر اسکندرون کشمکش دارد. اردن و عربستان هم درباره مرزهایشان با هم مشکل دارند. یکسری مرزها در کنفرانس ۱۹۲۱ قاهره مشخص شد، وقتی چرچیل، لورنس و گرترود بل تصمیم گرفتند به وعدههایی که به شریف حسین و پسرانش دادند تحقق ببخشند. در آنجا اردن و عراق درست شد که هر دو کشور را به دو برادر از خاندان هاشمی دادند. در قسمت خلیج فارس هم این مساله بوده که هفت هشت قبیله قرار داشتند که در مجموع امارات عربی را تشکیل دادند در آنجا هم دعواهایی وجود داشت که ظاهراً حل شد. اما دعوا در یمن هنوز مانده است. از طرفی قطر با بحرین و قطر با عربستان سعودی و امارات با عربستان و عمان با عربستان و … سر مرزهایشان به نوعی هنوز درگیرند. لذا دعواهای مرزی در این منطقه قدیمی است.
چرا در عنوان کتاب «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» از کلمه کشمکش استفاده کردید؟
به این دلیل که برای کلمه conflit در خاورمیانه کتابهای زیادی داریم مانند middle east conflict و چند کتاب دیگر. هر چند قبلاً برخی آن را به صورت منازعه یا نزاع ترجمه میکردند، البته conflit را به صورت بحران غیر جنگ یا به صورت درگیری هم میتوان معنا کرد و من کلمه کشمکش را به جای منازعه انتخاب کردم که هم درگیریهای نظامی را نشان میدهد هم اختلافات را. بنابراین تعصب وطنی و ملی به زبان فارسی بود که از این کلمه استفاده کنم.
تصور میکنید کتابی که نوشتید چه قدر به محتوای خاورمیانهشناسی اضافه میکند؟
این سوال را باید کسانی بگویند که کتاب را خواندند. هر چند به نظرم خیلی کمک میکند به پژوهشگرانی که در این زمینه پژوهش و تحقیق میکنند. برخی بخشهای کتاب جدید است؛ از جمله در بخش نخست مباحث تئوریک مطرح است که در آن به نظم جهانی اشاره کردم که ما هم بخشی از این نظم جهانی هستیم و باید طبق آن رفتار کنیم.
در منطقه خاورمیانه هم موازنه قوا وجود دارد و بر اساس آن در منطقه یکی نمیتواند بر دیگران مسلط شود. بنابراین هر کشوری در منطقه بخواهد بر دیگران مسلط شود، سیستم بینالملل این اجازه را نمیدهد مانند داستان صدام حسین. تز مهار دو جانبه کلینتون برای این بود که نه عراق بر ایران پیروز شود نه ایران بر عراق. چون هر کدام پیروز میشد موازنه قوای منطقه را برهم میزد. بنابراین بخش تئوریک مطالب جدیدی در زمینه خاورمیانه دارد.
پس از آن کشمکشهای سرزمینی در خاورمیانه با تکیه بر مطالب جدید طرح شده است و سعی کردم آنچه تا کنون در این رابطه مطرح شده، در این بخش جای بگیرد. همچنین اقوام و قبیلهها در گستره خارومیانه کمتر بحث شده، البته درباره کردها زیاد نوشتند، اما اینکه در خاورمیانه مسائل قومی را به صورت جداگانه مطرح کنند، کمتر بحث شده است. در این کتاب بحث مسائل قومی در خلیج فارس بررسی شده که به صورت جداگانه به شرق عربی و غرب عربی پرداختم که اصلاً در پژوهش های قبلی نیامده است به ویژه منازعات قومی در شمال آفریقا. در نتیجه برخی منازعات قومی بررسی شده تازگی دارد.
فصل سوم کتاب که به «کشمکشهای سیاسی و ایدئولوژیک» اختصاص دارد، کلاً مبحث جدیدی است که منابع فارسی درباره آن وجود ندارد و منابع انگلیسی هم خیلی اندک است. بنابراین به بحث دعواهای کشورها در خاورمیانه پرداخته شده که ربطی به مرز ندارد و بحث بر سر عقاید است. مهمترین عقایدی که در خاورمیانه بر سر آن بحث و کشمکش وجود دارد؛ ناسیونالیسم و اسلام سیاسی است که هر دو میل به وحدت دارند اما باعث تفرقه و کشمکش شدند. از این رو فصل پنجم به کشمکشهای برآمده از ایدئولوژی ناسیونالیسی اختصاص یافت. در این فصل به بررسی این موضوع پرداختیم که چهقدر ناسیونالیسم عربی باعث اختلاف میان اعراب شده است. ضمن اینکه کشمکشهای اسلامگرایانه در خاورمیانه هم موضوع مهمی است تا جایی که پژوهش کردم در ایران پژوهشگری سراغ آن نرفته است. علاوه بر آن اسلام سیاسی تا چه اندازه باعث دعوا میان مصر و عربستان، مصر و عراق و … شده است. در این میان سلفیگری، کشمکش میان شیعه و سنی، بهار عربی و… را نیز بررسی کردم.
قسمت اعراب و اسرائیل هم فصلی از کتاب است که به روز شده و تمام منازعات میان آنها بحث شده است. در این فصل برای مطلع شدن دانشجویان از منازعات میان اسرائیل و اعراب یادش شده که باید از آن اطلاع داشته باشند.
فصل نهم و دهم مطالب جدیدی است که درباره صلح در خاورمیانه است و درباره این موضوع کتاب چشمگیری در ایران وجود ندارد. در حالی که از مسائل مهم خاورمیانه؛ نزاع میان اعراب و اسرائیل است و پس از آن مساله صلح. برای همین طرحهای صلح از ۱۹۲۰ تا کنون در این فصول آمده تا بدانیم از گذشته تا دیروز چه روند صلح طی شده و چه در برداشته است.
چرا باید به صلح در خاورمیانه بپردازیم؟
چون برای شناختن خاورمیانه به بررسی روند صلح میان اعراب و اسرائیل نیاز است و متاسفانه در این رابطه کار نشده است. وقتی ما در خاورمیانه زندگی میکنیم وظیفه ملی ماست که خاورمیانه را بشناسیم در غیر اینصورت نمیتوانیم سیاستگذاری کنیم. بنابراین تصور میکنم اگرکتاب «کشمکشهای منطقهای و بینالمللی در خاورمیانه» خوانده شود به دانش خاورمیانهشناسی اضافه میکند به ویژه در رابطه با کشمکشها در خاورمیانه و اینکه منازعات در این منطقه چه روندی را طی کرده است.
در کتاب اشاره کوتاهی به جنگ عراق و ایران داشتید اما خیلی سریع از آن گذر کردید؟
بله، دیگران خیلی به این بحث پرداختند و درباره آن کتاب زیاد است من سعی کردم به جنگ عراق علیه کویت بپردازیم که مطالب درباره آن کمتر است.
نظر شما