فرهنگ امروز/ حسین امیری: ابراهیم حاتمیکیا کارگردانی است که همواره ایدههای نویی را در عرصهی فیلمسازی ارائه میدهد. آثار حاتمیکیا نگاهی شاعرانه به دفاع مقدس دارد که در نوع خودش بینظیر است؛ اما مهمترین شاخصهی آثار حاتمیکیا جلوتر بودن از زمان خود است. وی همواره آثاری را ارائه میدهد که چند سالی از زمانهی خود جلو بوده و دغدغههای چند سال آینده را مطرح میکند. وی به قول خودش شاخکهای حساسش را در تنشهای اجتماعی، سیاسی و نیازهای آیندهی جامعهی ایران فعال میکند و بارها به خاطر همین پیشرو بودن، آثارش را در زمان خود نفهمیدهاند و یا مورد بیمهری قرار دادهاند. وقتی در فیلم «گزارش یک جشن»، عصیان نسل جوان بهواسطهی عدم تدبیر مدیران فرهنگی به تصویر کشیده میشود متهم به بازنمایی اغتشاشات سال 88 میشود، درحالیکه وی دغدغهی بیتوجهی به فرهنگ و تحتالشعاع قرار گرفتن آن بهواسطهی سلطهی سیاست و اقتصاد را دارد.
فیلمنامهی «چ» حداقل 3 سال پیش شکل گرفته است؛ یعنی زمانی که هنوز دعوایی بر سر مقاومت یا سازش در کشور شکل نگرفته است؛ اما وقتی این فیلم اکران میشود که سؤال سازش یا مقاومت به مسئلهی اصلی محافل سیاسی و مدیریتی کشور تبدیل شده است. موضوع اصلی «چ» نیز مقاومت است، مردمی که در محاصرهی شدید قرار گرفتهاند و هر لحظه به تلفاتشان افزوده میشود، گاهی اوقات برای لحظهای اتحادشان شکسته میشود، از میان ساکنین شهر عدهای فریب دشمن را خوردهاند و دشمن نیز گاه از ساکنان همین شهر است. اصغر وصالی فرماندهی غیور سپاه پاوه، مردانه مقاومت میکند و حتی فکر سازش را نیز در سر نمیپروراند؛ اما هستند عدهای که فکر میکنند اگر سازش کنند حداقل زنده میمانند. در اینجاست که چمران وارد شهر میشود، او اعتقاد دارد اگر سازش باعث نجات میشد شاید به آن فکر میکرد؛ اما وقتی با دشمن روبهرو میشود، میبیند که آنها حتی در صورت تسلیم هم به مردم رحم نخواهند کرد.
خلاف آنچه در فیلمها و سریالهای مرتبط با زندگی شهدای بزرگ انقلاب و دفاع مقدس در چند سال گذشته شاهد هستیم، حاتمیکیا به جای پرداختن مستقیم به سرگذشت شهید، 3 روز از زندگی وی را بستر قصهپردازی قرار داده است و در این راه به جای ساختن چهرهای ابرقهرمان از شهید بزرگوار مصطفی چمران، وی را همانگونه که بود یعنی انسانی سختکوش و شجاع درعینحال مردی عادی و نه ابرقهرمان، تصویر کرده است. او برای نجات کاوه در قامت یک چریک نابغه وارد شهر نمیشود، بلکه مدیریت روانی نیروهای شهر را بر عهده میگیرد، سعی میکند بین مردم، رزمندگان بومی و پاسداران غیربومی وحدت ایجاد کند. او هرچند با به خطر انداختن جانش حاضر به مذاکره با دشمن میشود؛ ولی در نهایت راه مقاومت را برمیگزیند و هیچگاه از پیروزی ناامید نمیشود.
سؤالی که فرماندهی سپاه کاوه از چمران میپرسد سؤال مهمی است: «تو چمران بازرگان هستی یا چمران خمینی؟» امروز که ما فیلم «چ» را میبینیم نه بازرگان زنده است و نه امام خمینی در حیات ظاهری هستند؛ اما آنچه هست دو نوع نگاه به مدیریت است که هنوز هم در مقابل هم ایستاده است، نگاه غربی و لیبرال به حکومت و مدیریت جامعه و نگاه دینی، انقلابی. نگاه لیبرال هنوز هم در پی ارزشزدایی و هضم در نظم نوین جهانی است و نگاه انقلابی طلایهدار مقاومت و ستیز با استکبار؛ اما آنچه حاتمیکیا در فیلم «چ» میخواهد بگوید این است که مقاومت به این معنی نیست که خود را به کشتن دهیم، بلکه مقاومت به معنی دفاع از حیثیت و شرافت ملی و دینی است.
معنای حقیقی وطن که دکتر چمران از توضیح آن به سردستهی مهاجمین کُردزبان سر باز میزند، معنای گستردهای است که تا مرزهای لبنان را دربرمیگیرد. چمران به سردستهی مهاجم میگوید: «رفته بودم به لبنان تا جای رئیس شیعیان، امام موسی صدر را پر کنم»؛ اما وی باز میگوید: «او هم که ایرانی بود»؛ زیرا نمیداند گاهی وقتها حفظ امنیت وطن ایجاب میکند تا در خارج از مرزها بجنگیم و گاه در داخل قلعه. برای همین است چمران به فرماندهی سپاه پاوه پیشنهاد میکند که در بیرون از بیمارستان به دفاع بپردازد.
«چ» قصهی تحریم است؛ زیرا شهر در محاصرهی کامل است، آب قطع شده و تنها غذای باقیمانده سیبزمینی آبپز است. پیش از ورود چمران، فرماندهی سپاه فقط مقاومت کرده و جنگیده است. با ورود چمران وی راه مذاکره در پیش میگیرد؛ اما وقتی میبینید در پشت جبههی دشمن «بوی اسرائیل به مشام میرسد» وی نیز همراه جریان مقاومت میشود؛ اما در این میان مشکل بزرگتری است و آن اینکه بین مردم خودی و دشمن نمیشود تفکیک قائل شد. مشکل این است که خودیها به جان هم افتادهاند و دشمن از جنس همین مردم است، برای همین وی با اُسرای دشمن که در حقیقت بخشی از مردم هستند خوشرفتاری کرده و از آنها حمایت میکند.
چمران برخلاف تصور همه با شورشیها با زبان نیازشان حرف میزند، تا آخرین لحظه هم قصد جنگ ندارد و با اُسرای دشمن به نرمی و مهربانی رفتار میکند، نرمی او نه مانند مارکسیستها بلکه نشئتگرفته از رأفت اسلامی است، همانگونه که خشم او نیز خشمی اسلامی است. برای همین او با اینکه نمایندهی دولت بازرگان است؛ ولی چمران خمینی است. این اندیشهی امام خمینی است که هم مهربانی با مردم و حتی دشمن را دارد و هم مقاومت را؛ زیرا هرگاه کمونیسم یا هر مکتب دیگری حرفی حق را بیان میکند اسلام آن را تأیید میکند. اندیشههای مارکسیستها نیز تا آنجا که به حمایت فقرا و ضعفا مربوط است، بخشی از ارزشهای اسلامی هم میتواند باشد. اسلام ارزشهای راستین را از زبان هر مکتبی و صاحب مکتبی میپذیرد.
بههرحال، حاتمیکیا اثری ساخته است پیشرو که به مسئلهی روز جامعه میپردازد. سازش یا مقاومت، جامعهای که حاتمیکیا به تصویر کشیده از هر لحاظ در درجات بالاتری از تصور ما نسبت به تحریم قرار دارد. محاصرهی اقتصادی، قطعی آب، فشار و تهدید دشمن، جاسوسهایی که همه جا هستند ...؛ ولی چمران تا آخرین لحظه و در آخرین سنگر مقاومت میکند تا به پیروزی برسد.
نظر شما