شناسهٔ خبر: 14371 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

گزارش نشست تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای/ قسمت اول

مناقشه در هویت علم تاریخ

داریوش رحمانیان در حال حاضر حدود ۲۰۰ سال است که روی مباحث علوم انسانی مناقشه است و به‌ویژه روی رشته‎ی تاریخ. بسیاری از تعاریف ناکافی و ناکارآمد هستند که باعث شده است مناقشات همچنان ادامه داشته باشند؛ ازهمین‌روی، از تعریف‎هایی که نسبت به ماهیت رشته‎ی تاریخ شده است تردیدها و علامت سؤال‌های بسیاری وجود دارد.

فرهنگ امروز/فاطمه امیراحمدی: نشست حاضر رونمایی از کتاب «تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای» بود که بعد از همایشی در پژوهشکده‎ی تاریخ اسلام با همین عنوان توسط مرکز فرهنگ و اندیشه‎ی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران در محل این دانشگاه برگزار شد. مالک شجاعی دبیر این نشست بیان داشت در جامعه‎ی فرهنگی ایران، این ضرورت یعنی گفت‎وگوی عالمان علوم انسانی و رشته‎های مختلف علوم انسانی با یکدیگر، اینکه ادیبان و فیلسوفان، مورخان و جامعه‎شناسان و روان‎شناسان و اقتصاددانان با یکدیگر به گفتوگو بنشینند، بین اساتید علوم انسانی احساس می‎شد. در واقع میان‎رشته‎ای ویژگی دوران جدید است و بعد از شاخه‌ شاخه شدن و تکثر علوم، زاده شده است؛ ازاین‌رو، در نشست حاضر به این موضوع پرداخته می‎شود که آیا رویکرد میان‎رشته‎ای یک فرصت است یا یک تهدید؟

مهمانان این نشست «داریوش رحمانیان» به‌عنوان موافق مطالعات میان‎رشته‎ای، «حسین مصباحیان» و «حسن حضرتی» به‌عنوان مخالفان آن حضور داشتند که در ادامه و در قسمت اول این گزارش مشروح دیدگاه‎های داریوش رحمانیان می‎آید.

 

داریوش رحمانیان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گروه تاریخ، در ابتدای بحث به تلقی خود از بحث میان‎رشته‎ای اشاره کرد و گفت: خود بحث میان‎رشته‎ای که موضوع این کتاب (تاریخ و همکاری‎های میان‎رشته‎ای) است از اینجا آغاز شد که وقتی در گروه تاریخ پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام از بنده خواسته شد که مسئولیت و اداره‎ی گروه را بپذیرم، با توجه به ابهام و مناقشه و اختلاف دیدگاهی که درباره‎ی خود مفهوم میان‎رشته‎ای در بین خود اعضای گروه تاریخ وجود داشت، پیشنهاد دادم که لازم است یک سلسله همایش‎هایی در این موضوع به هر معنا که باشد، داشته باشیم. این سلسله همایش‎ها را نیز به گونه‎ای تعریف کردیم که طبق رأی و برداشت من از میان‎رشته‎ای نبود، بلکه بحث باز بود و همچنین قرار شد همایشها دوسالانه برگزار شود. اولین همایش در اسفند ۹۰ اتفاق افتاد و نتیجه این شد که شما در این کتاب می‎خوانید، البته کتاب با تأخیر بیرون آمد؛ ولی به گمان بنده و دیگران که کارشناس این مباحث هستند، درباره‌ی همایش و کتاب تعبیر زیبایی به کار بردند و گفتند: «در معرفت تاریخ به‌مثابه‎ی یک حادثه بود.»

استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران ادامه داد: به‌هرروی حرکتی ایجاد شد و این واقعه یک رویداد علمی در علم تاریخ در ایران است. دومین همایش هم قرار است در اردیبهشت سال ۹۳ با عنوان «تاریخ و علوم سیاسی» اتفاق بیفتد و فراخوان آن نیز داده شد. هدف در گروه تاریخ پژوهشکده، ادامه‎دار بودن این همایشها است، البته در این گروه نیز ما سلسله مناظره‎های تخصصی به‌صورت بسته بین خودِ صاحب‎نظران در همان پژوهشکده تعریف کردیم، درباره‌ی همین موضوع که میان‎رشته‎ای چیست، تا تلقی‎ها و ادراک‎های گوناگونی که از این مسئله و مبحث وجود دارد طرح شود و آرای گوناگون با یکدیگر برخورد کند و ببینیم چه چیزی از دل این مباحث بیرون می‎آید. وی گفت: قرار بود بنده به‌عنوان دبیر همایش مقدمه‎ای بر این کتاب بنویسم که در این باره حدود ۶۰ تا ۷۰ صفحه مطلب آماده کرده بودم، ولی به‌هرروی نشد؛ اما امیدوارم در فرصت دیگری این یادداشت‎ها را به‌صورت مستقل یا به‌عنوان مقاله به چاپ برسانم.

مدیر گروه تاریخ و همکاری‌های میان‌رشته‌ای پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام در ادامه به تعریف تاریخ و مفهوم میان‎رشته‎ای پرداخت و گفت: بنده گمانم این است وقتی با این مسئله برخورد می‎کنیم چند تا مفهوم را باید دقت داشته باشیم و از آن مفاهیم پرسش کنیم و با تعریف دقیق از آنها در واقع بحث خود را پیش ببریم. اولین مفهوم در مورد خود تاریخ است، اینکه تاریخ و معرفت تاریخ چیست؟ این خود پرسش‎های زیادی را به دنبال دارد که در این فرصت کوتاه نمی‎توان به آن‎ها پرداخت. دوم اینکه رشته چیست؟ وقتی من می‎گویم دیسیپلین و رشته، دقیقاً منظورم چیست؟ و سوم، میان‎رشته‎ای چیست؟ در هر سه بحث، باز به گمان من باید تاریخ خود آن‎ها یعنی تاریخ این مفاهیم را در نظر داشت، سپس تاریخ مناقشه‎هایی که درباره‌ی آن‎ها بر پا شده نیز مدنظر قرار گیرد، در غیر این صورت بحث در بستر درست و دقیق و در فضای روشنی پیش نخواهد رفت. البته در پی این، مسلماً پرسش‎هایی از مفاهیم دیگر نیز به میان خواهد آمد؛ به طور مثال اگر ما بگوییم تاریخ یکی از رشته‎های علوم انسانی است، در اینجا بحث پیش می‎آید که اصلاً علوم انسانی چیست؟ علم چیست؟ تاریخچه‎ی این علوم انسانی به چه زمانی برمی‎گردد و کجا زاده شده است؟ و ...نشست تاریخ

وی در ادامه‎ی بحث خود گفت: آن سه پرسش اصلی که در ابتدا مطرح کردم، از دلشان پرسش‎های زیاد دیگری نیز بیرون خواهد آمد که در بحثی که امروز داریم شاید شمه‎ای از آن بیان شود. من کوتاه بیان کنم، تاریخ بنا بر عرف به‌عنوان یک معرفت قدیمی تلقی می‎شود. خیلی افراد هم معتقدند هرودت پدر تاریخ است، البته ما روی این موضوع اینکه آیا پدر تاریخ یا پدر وقایع‎نگاری تاریخ، هرودت بوده یا خیر؟ خیلی تردید داریم و در این باره بحثها زیاد است. حالا فرض بگیریم که پدر تاریخ هرودت بوده است، منتها این معرفت تاریخ، خود یک تاریخی دارد؛ یعنی به عبارت بهتر ما درباره‌ی معرفت تاریخ با یک موجود تاریخ‎مند سروکار داریم که تلقی از این معرفت، اصول و قلمرو آن، قواعد و روش‎های آن، چندوچون و اهداف آن و روابط آن با دیگر علوم، بسته به شرایطی است که بحث‎ها و پرسش‎ها در آن مطرح شده و پاسخ گرفته است.

سپس وی به تفاوت علوم جدید و قدیم پرداخت و بیان داشت: در عصر جدید، معارف، رشته‎ای و تخصصی شده است، به عبارتی علم رشته‎ای و تخصصی شده است. البته ممکن است گفته شود در قدیم هم تاریخ، طب، شیمی و خیلی از معارف دیگر بود؛ ولی به این معنا که برای آن‎ها دپارتمان پدید بیاید و به تناسب پیوندها و نزدیکی‎هایی که با هم دارند در یک دانشکده گرد هم بیایند و سپس در مجمع دانشکده‎ها، دانشگاه بسازند، این را ما نداشتیم. ما در قدیم نظامیه، ربع رشیدی، جندی شاپور داریم؛ ولی آن‎ها به معنای جدید کلمه، دانشگاه نیستند و علم تخصصی رشته‎ای disciplinary در آن‎ها نمی‎بینیم، بلکه بسیاری از علمای قدیم به تعبیر شیرین و نمکین استاد پاریزی باستانی، اقیانوس‎العلما هستند، جامع معقول و منقول هستند، طبیبِ فیلسوفِ موسیقی‎دانِ ریاضی‎دانِ ادیبِ متکلمِ مفسرِ محدثِ و الی آخر. در عصر جدید، علم تخصصی و رشته‎ای شده است. طبق درخواست دکتر حضرتی یادداشتی درباره‌ی این سؤالات آماده کردم که در کتابِ «در باب تاریخ شناسی» چاپ شد. در آنجا عنوان داشتم این مسائل باید چکش بخورد، بحث شود، نقد و بررسی شود حتی رد شود تا به نقطه‎ی ثابتی برسیم.

مدیر گروه تاریخ همکاری‌های میان‌رشته‌ای پژوهشکده تاریخ اسلام با تأکید بر روش در علوم جدید گفت: معرفت قدیم، فلسفه‌محور است؛ یعنی تمام علوم با فلسفه محک می‎خورد. ارسطو وقتی از تاریخ می‎پرسد، آن را از شعر پایین‎تر می‎آورد؛ چون سنگ محکش فلسفه است. به طور مثال همان‎طور که صراف‎ها در قدیم همه چیز را با طلا محک می‎زدند، علما نیز در معارف، فلسفه را سنگ محک قرار می‎دادند و ارزش‎ها با آن تعیین می‎شد. عصر جدید، در منظومه‎ی معرفتی جدید، علم محوریت پیدا می‎کند، علم سلطان و پادشاه علوم می‎شود و می‎گوید آن چیزی که ادعای مرا ثابت می‎کند و به آن مشروعیت می‎بخشد روش و متد است و سپس انقلاب معرفتی جدید، بحث تخصصی و رشته‎ای شدن و پیدایش دانشگاه به گونه‎ای است که در آن نگاه تجربه‌باور و نگاه پوزیتیویستی قواعد، اصول و روش‎های علوم تجربی، معیار و محور هستند. علوم دیگر اگر بخواهند ارزش خود را اثبات کنند باید با آن روش این کار را انجام دهند. بنابراین تاریخ نیز باید یک رشته شود و در واقع یک علم تخصصی و روشمند شود و در اینجا مسائل دیگر پیش می‎آید. به نظر من اساساً مسئله درباره‌ی تاریخ از اینجا آغاز می‎شود.

رحمانیان در ادامه‎ی بحث خود به‌عنوان موافق مطالعات میان‎رشته‎ای ادامه داد: من کاری با هرودت و توسیدید و بیهقی ندارم، بلکه منظورم این است که اگر ما موضوعی داریم به نام جهان تاریخی انسان و این ادعا را هم داریم که امکان شناخت علمی از این جهان تاریخی انسان وجود دارد، قلمرو علم تاریخ کجاست؟ موضوع آن چیست؟ واحدهای پژوهش علمی در علم تاریخ چگونه تعریف و تعیین می‎شوند و کدام قواعد و ابزار و روش‎ها برای آن‎ها به کار می‎آید؟ وقتی پای این مسائل به میان می‎آید من تردید ندارم چیزی که به نام علم تاریخ یعنی رشته‎ی تاریخ در دانشگاه، چه در غرب و چه در ایران، پدید آمده است تا بتواند این ادعا را بکند که من می‎خواهم این موضوع را بشناسم. من می‎گویم این ادعای خیلی بزرگ و بی‎ربطی است، من به‌عنوان یک شاگرد کوچک تاریخ این را می‎گویم. ببینید ما در رشته‎ی تاریخ با یک برنامه‎ی درسی سروکار داریم، من بارها این را گفته‎ام، من در اینجا دارم با شما در مورد برنامه‌ی درسی سخن می‎گویم که به نام دیسیپلین در دانشگاه‎ها نشسته‎اند و بر اساس آن‎ها، گروه‎ها و دپارتمان‎ها تعریف شدند و شکل گرفتند و سپس تخصص‎ها پدید آمدند و رابطه‎ی استاد و شاگرد به وجود آمد. واقعاً چگونه می‎شود این دیسیپلین و این برنامه‌ی درسی بتواند ادعا بکند تجارب زیسته‎ و جهان تاریخی انسان را می‎خواهد بشناسد. این موضوع را به‌طور جدی تردید دارم، معتقدم این ادعای باطل و گزافی است اگر مورخان داشته باشند، مورخانی که رشته‎ای هستند.

 بنابراین، به گمان من آن چیزی که ما آن را به‌عنوان جهان تاریخی انسان داریم و قرار است موضوع تاریخ قرار بگیرد، می‎بینم که تاریخ، تاریخ دولت و رویدادهای سیاسی است. من فراتر از آن روایت کلان history Macro می‎بینم. چه کسی تعیین می‎کند این رویدادها، رویدادهای بزرگ هستند؟ چه کسی رویدادهای مهم و غیرمهم را تعیین می‎کند؟ تمام این موضوعات مورد اشکال جدی است و باید مورد تردید قرار بگیرد. بنابراین در تلقی بنده آن موضوع شایسته‎ی یک اَبَررشته و فرارشته است، اگر حالا این مفاهیم رسا باشد و بتواند منظور را برساند، شاید نیاز باشد راجع به آن نیز صحبت کنم.

وی درباره‌ی مرزکشی بین رشته‎های علمی ادامه داد: در واقع ما در خود تاریخ با یک موضوعی سروکار داریم که به کار چندرشته‎ای اقتضا دارد. تا اینجا بنده هنوز سخنی از میان‎رشته‎ای به میان نیاوردم؛ اما حالا برمی‎گردیم به رشته‎های علوم انسانی که در علوم جدید پدید آمدند. ما در مورد جهان تاریخی انسان سخن گفتیم. به نظر من ادعاها در این باره محل تردید است و پایه‎های منطقی و محکمی ندارد. جامعه‎شناس ادعا می‎کند من جامعه را می‎خواهم بشناسم، زبان‎شناس، مردم‎شناس، روان‎شناس و ... نیز همین‎طور، اما چگونه؟ ما قبول می‎کنیم که این گروه‎ها در رشته‎های خود می‎شناسند؛ اما یک مسئله‌ی خیلی ساده اینجا پیش آمده است اینکه نمی‎توان جهان تاریخی انسان را مرزکشی و تقسیم کرد و تقسیم کار کنیم و بگوییم، جامعه‎شناس، شما جامعه را بشناسید، زبان‎شناس، شما زبان را بشناسید، روان‎شناس، شما روان را بشناسید و ... مگر آن‎ها از هم جدا هستند؟ اصلاً منطقاً نمی‌شود با آن مرزکشی که در بین رشته‎ها به‌عنوان موضوعات علمی وجود دارد ابژه‎های معرفتی تعریف کرد. البته در عصر جدید در منظومه‎ی تفکر و فلسفه و معرفت مدرن تعریف شده است؛ ولی الآن به شدت در این زمینه مناقشه است؛ یعنی به نظر نمی‎رسد که منطقی باشد که ما مرزکشی‌ها را انجام بدهیم. بنابراین مرزکشی‌ها تصنعی هستند و ما این روابط میان آن‎ها را نمی‎توانیم منتفی اعلام کنیم.

او نیز در ادامه‎ی صحبت خود افزود: بنابراین رابطه‎ی بین این دیسیپلین‎ها اولاً ضروری و لازم است که این دفاع از آن بحث چندرشته‌ای است، سپس یک نکته اینجا وجود دارد، اینکه این دیسیپلین‎هایی که پدید آمدند، پدیدارهای تاریخی هستند. من جزء آن کسانی هستم که معتقدم ما چیزی به‌عنوان علوم انسانی و علوم اجتماعی پیش از عصر مدرن نداریم حتی پیش از عصر مدرن نیز علوم انسانی نداریم. علوم انسانی در منظومه‎ی تفکر مدرن زاده شده، پدید آمده و رشد کرده و بالیده شده است و یک موجد تاریخی است. اگر ما فرض بگیریم که این منظومه در واقع قرار نیست ابدی باشد، متقابلاً این رشته‎ها نیز قرار نیست ابدی باشند. این رشته‎ها آمده‎اند و می‎روند، ازلی و ابدی نیستند.

داریوش رحمانیان در دفاع از مطالعات میان‎رشته‎ای نیز اضافه کرد: نکته‎ی دیگر این است که خیلی از موضوعات هستند که رشته‎ها نمی‎توانند جواب بدهند. نگاه دیسیپلینی برای استقصا و تحقیقات این موضوعات، بسنده نیست. به‌طور مثال موضوع «جهانی شدن» را کدام رشته باید مورد مطالعه قرار دهد؟ علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخ، انسان‌شناسی، کدام‌یک باید به مطالعه‎ی آن بپردازد؟

او گفت: یک جا بحث این است که این دیسیپلین‎ها همچون حلقه‎های درهم‌تنیده قرار می‎گیرند و همچون حلقه‎هایی هستند که پیوند ضروری و منطقی با هم دارند و نمی‎توانند جدا باشند. یک جا نیز بحث این است که آن‎ها حلقه‎های جدا هستند و هرکدام یک قلمرو محدودی را می‎بینند و بیرون خود را نمی‎بینند، درحالی‌که بیرون از فضای این حلقه‎ها خیلی موضوعات روی زمین مانده است و میان‎رشته یک معنایش این است.

داریوش رحمانیان در پایان بحث خود از تردید خود از هویت رشته‎ی تاریخ گفت و عنوان داشت: من به‌طور جدی در تعریف‎هایی که در ماهیت رشته‎ی تاریخ شده است تردید دارم. منظور این نیست که من یک تعریف دقیق‎تر و کامل‎تری دارم، خیر، در این باره ادعایی ندارم؛ اما اگر فرصت کافی در اختیار بنده قرار گیرد این ادعا را دارم که با شواهد متقن و کافی اثبات کنم که در حال حاضر روی مباحث علوم انسانی ۲۰۰ سال است که مناقشه است و به‌ویژه روی رشته‎ی تاریخ. بسیاری از تعاریف ناکافی هستند و همچنان مناقشه ادامه دارد. آخر اینکه برای فضای علمی امروز، میان‎رشته‎ای یک واقعیت غیرقابل انکار است، حالا یا تهدید است یا قوت، در هر صورت واقعیتی است که وجود دارد و نیز در حال کار و فعالیت است. شواهد نیز خیلی زیاد است؛ مثلاً یکی از دانشجوها قرار است موضوع پایان‎نامه‎ی خود را در مورد اوقات فراغت دهه‎ی ۴۰ کار کند و نیز موضوعاتی این‎چنینی که در حال بررسی و مطالعه هستند.

نظر شما