به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر ؛ انتشارات فردوس سیزدهمین چاپ رمان «سیذارتا» اثر هرمان هسه، ادیب، نویسنده، شاعر و نقاش شهیر آلمانی را با ترجمه امیرفریدون گرکانی با شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه، ۱۸۴ صفحه و بهای ۲۳ هزار تومان منتشر کرد. دوازدهمین چاپ این کتاب در سال ۱۳۹۵ با شمارگان هزار نسخه و بهای ۱۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود. نخستین چاپ نشر فردوس از این رمان در سال ۱۳۷۳ با شمارگان دو هزار و ۵۰۰ نسخه و بهای ۲۸۰ تومان روانه بازار کتاب شده بود. این ترجمه همچنین توسط نشر جامی نیز منتشر میشود.
«سیذارتا» همچنین با ترجمههایی از پرویز داریوش، شهناز مجیدی، سروش حبیبی، مهدی نصیری دهقان، پرویز چشمه خاور و محمد بقایی ماکان نیز به فارسی منتشر شده است، اما ترجمه زنده یاد امیر فریدون گرکانی نخستین ترجمه فارسی از این رمان است. امیرفریدون گرکانی در سال ۱۹۵۸ مجوز انتشار ترجمهاش در ایران را شخصا با نامه نگاری با هرمان هسه به دست آورد. گرکانی در نامه خود اشاره کرده بود که در ایران قانون کپی رایت رعایت نشده و البته میزان انتشار کتاب (البته در آن دوران که تیراژها بسیار بیشتر از وضعیت فعلی بود) نیز به اندازهای نیست که درآمد چندانی را نصیب تولیدکنندگان ترجمه کند.
هرمان هسه این رمان را در سال ۱۹۲۳، پس از اینکه چند سالی را در هند به سر برد، منتشر کرد. سیذارتا نام دیگر بوداست و در زبان سانسکریت یعنی جوینده. زمان داستانی این اثر نیز به هند باستان و دوران بودا باز میگردد. این رمان روایت «سیذارتا» پسر برهمنی است که در کرانه رودخانه و در کنار زورقها زندگی میکند. او دوستی دارد به نام «گوویندا» که با هم به درس های پدر و فرهیختگان و افراد دانا گوش میدهند.
پدر از اینکه پسرش ولع یادگیری دارد بسیار خشنود است و وجود مادر مملو از عشق به سیذارتا. دوستش، گوویندا هم رفتار و روح و افکار والای او را دوست دارد اما سیذارتا احساس رضایت نمیکرد و روحش آرامش نداشت. احساس خلأیی در زندگی داشت و البته با گوش کردن به تعلیمات افراد دانا و روشنفکر نیز روحش اقناع نمیشد و آرامش واقعی را به دست نمیآورد. به خدا و آفرینش دنیا میاندیشید. او باید خویشتن خویش را مییافت. او پی برد که آموزش کافی نیست و باید خودش جستوجو کند و راه را طی کند و بر خویشتن خویش چیره شود؛ بنابراین با دوستش تصمیم گرفتند که از خانه پدری بروند و شمن شوند و به ریاضت بپردازند.
سیذارتا تنها یک هدف داشت؛ تهی شدن از هر چیز: از آرزو، شادمانی و از رنج و اگر به نفس غلبه می کرد، همه چیز در او بیدار میشد و در خویشتن خویش غرق می شد و سیذارتا غرق شدن در خویشتن خویش را از شمنها آموخت. حسها و خاطرات را در خود میکشت و به جانور و سنگ تبدیل میشد، اما دوباره به خود میآمد. هزاران بار از خود گریخته بود و بازگشت او اجتناب ناپذیر بود. اما سیذارتا به این نتیجه رسید که فقط با آموختن نمیشود، بلکه باید خودش جستوجو کند. او تصمیم گرفت به محل اقامت بودا برود و شاگرد او شود. گوتاما؛ یعنی همان بودا، طریقه رهایی از رنج را یعنی رهایی از رنج این جهان و زندگی را آموزش میداد.
کسانی که راه بودا را پیش گرفته بودند، رستگار میشدند؛ ولی سیذارتا آنجا را هم ترک کرد و راه خویش را دنبال کرد. او به بودا میگوید که حرفهایش را گوش کرده و مقصود او را که رهایی از رنج است، دریافته و اینکه دریافته است که بودا به بالاترین مقصود رسیده و به این مقصود با جستوجوی خود رسیده است و نه از راه درس. سیذارتا میخواهد این راه را طی کند و بر خویشتن خویش چیره شود. پس با خود میاندیشد و پی میبرد که آن چیزی که معلمان نتوانستند به او بیاموزند، خویشتن است.
نظر شما